درس رجال آیت الله شبیری

جلسه8

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معرفی رجال شیخ

بحث در مصادر رجال شیخ است. یکی از مصادر این کتاب، رجال برقی است. همچنین شیخ تصریح می کند که از رجال ابن عُقده نیز استفاده کرده است. شیخ در مقدمه تصریح می کند که ابتدا رجال ابن عقده را ذکر می کند و بعد مواردی که او ذکر نکرده است را به رجال خود اضافه می کند. البته مشخص نیست که چه مقدار از عناوین او مربوط به رجال ابن عقده است. البته ما توانستیم یک راه حلی برای پیدا کردن عناوین ابن عقده از غیر آن پیدا کنیم و آن اینکه شیخ، رجال را بدون ترتیب خاصی ذکر می کند و تنها ترتیبی که رعایت می کند در حرف اول هر اسم است. در باب اصحاب الصادق یک ترتیب دیگری به چشم می خورد و آن اینکه هرچه احمد بوده در یک جا آورده بعد هر چه ابراهیم بوده و بعد اسماعیل و هکذا از اسم های معروف شروع می کند و به اسم هایی که تعداد آنها کمتر است مانند اسباط می رسد و بعد به سراغ اسم هایی می رود که فقط یک نفر به آن اسم وجود دارند. این ترتیب که ترتیب خاصی است و فقط در اصحاب الصادق است و جالب اینکه این ترتیب تا مقداری ادامه دارد و شیخ به اواخر باب که می رسد دوباره این ترتیب را برهم می زند. به نظر می رسد که این اسم ها تا آنجا که مرتب است مربوط به ابن عقده می باشد و از آنجا که ترتیب به هم می خورد مربوط به غیر کتاب ابن عقده است. بعد از ابن عقده عمدتا شیخ از برقی اخذ کرده است. شناخت عنوان اولیه (ابن عقده) از ثانویه (برقی) در مواردی مفید واقع می شود مثلا اگر نام یک نفر در دو عنوان تکرار شده باشد این احتمال وجود دارد که آن دو یک نفر باشند و اگر در یک عنوان نام آنها تکرار شده باشد باید گفت که هم ابن عقده یا برقی آنها را تکرار کرده است و هم شیخ و از آنجا که بعید است این دو هر دو اشتباه کرده و یک نام را تکرار کرده باشند باید بگوییم که آنها دو نفر بوده اند.

 

پیگیری بحث مصادر رجال شیخ: در رجال شیخ افراد بسیاری در اصحاب الکاظم علیه السلام هستند که جزء واقفه می باشند ولی این افراد در کتب دیگر به عنوان واقفه معرفی نشدند. تعداد این افراد در رجال شیخ به 56 نفر بالغ می شود.

22 نفر از آنها در فهرست شیخ ذکر شده که فقط 5 نفر آنها را به عنوان واقفی ذکر می کند. 17 نفر دیگر هرچند در کتب دیگر به عنوان واقفی شناخته شده اند ولی در فهرست او به عنوان واقفی ذکر نشده اند. همچنین تعداد زیادی از 56 نفر توسط نجاشی توثیق شده اند که ظاهر توثیق در عبارت نجاشی این است که فرد مزبور امامی است نه واقفی مخصوصا که نجاشی در مورد یک نفر از ایشان عبارت ثقة ثقة ذکر می کند که تأکید در توثیق است.

در مجموع با بررسی این موارد این احتمال در انسان تقویت می شود که کسانی که به عنوان واقفی در مورد اصحاب الکاظم علیه السلام ذکر شده اند کسانی نبودند که تا آخر عمر به این مذهب باقی مانده باشند بنا بر این شیخ کتاب هایی در دست داشته است که جمعی از افراد در آن کتب به عنوان واقفی معرفی شده بودند و مادامی که برای شیخ، رجوع آنها از وقف ثابت نشده بود آنها را به عنوان واقفی ذکر کرده است. بنا بر این مجرد تعبیر شیخ از آنها به عنوان واقفی موجب نمی شود که اگر آنها در کتب دیگر به عنوان واقفی معرفی نشده اند ما نیز آنها را واقفی بدانیم. خلاصه اینکه اگر شیخ در نسبت به واقفی بودن کسی متفرد باشد مشکل است که بتوان به آن اعتماد کرد.

اما در مورد مصادر رجال شیخ می گوییم: از مصادر عمده می توان به رجال برقی و رجال ابن عُقده اشاره کرد.

از دیگر مصادر کتاب اصل رجال کشی است. اصل رجال کشی هنگام نگاشتن فهرست در اختیار شیخ بوده و شیخ تصریح می کند که آن کتاب را داشته است. در رجال نیز عبارت هایی دارد که همان عبارت ها را نجاشی از اصل رجال کشی نقل می کند. البته گاه شیخ عبارت هایی از اصل رجال کشی نقل می کند که در کتاب موجود از کشی که اختیار الرجال است موجود نیست. اینکه شیخ از اصل کتاب کشی نقل کرده است علامت آن است که کتاب مزبور کتاب معتبری بوده است. مثلا در مورد رجال برقی نیز می گوییم که مؤلف آن به درستی مشخص نیست ولی همین که شیخ به آن اعتماد زیادی کرده است نشان می دهد که کتاب مزبور مورد اعتماد بوده است حال مؤلف او هرکه می خواهد باشد.

با بررسی مجموع کتب خطی رجال شیخ تعداد عناوین اولی موجود در آن در مورد اصحاب الصادق علیه السلام به 3170 عنوان بالغ می شود. و آن بخشی که مربوط به رجال برقی است حدود 2923 عنوان دارد. و 239 عنوان نیز عناوین ثانوی وجود دارد.

بعدا خواهیم گفت که تمامی کسانی که ابن عقده نقل می کند ثقات نبوده اند. همچنین اینکه گفته شده که رجال ابن عقده بر 4000 نفر بالغ می شود نیز صحیح نیست نهایت اینکه ما بتوانیم آنها را به حدود 300 نفر برسانیم.

همچنین در رجال شیخ در باب من لم یرو عنهم ترتیب خاصی وجود دارد مثلا گاه بیست نفر را پشت سر هم نقل می کند که مشخصه ی آنها این است که تلعکبری از آنها نقل کرده است و گاه ده نفر را به عنوان مشایخ حُمید بن زیاد نقل می کند و هکذا.

دیگر اینکه – همان گونه که سابقا هم گفتیم – روی عن فلان در کتاب شیخ به استظهار صاحب قاموس الرجال برای بیان طبقه به کار رفته است و حال آنکه به نظر ما چنین نیست زیرا شیخ حتی در مورد روات معروفی که طبقه ی آنها کاملا شفاف است مانند صدوق عبارت روی عنه تلعکبری نقل می کند. شهرت صدوق از تلعکبری کمتر نیست. این به سبب آن است که شیخ این اسامی را از کتاب تلعکبری نقل کرده است قرینه ی دیگر آن این است که خصوصیات دقیق کتاب تلعکبری کاملا در کتاب شیخ مندرج شده است و این نشان می دهد که شیخ آنها را از خود کتاب اخذ کرده است.

بنا بر این این کتب عبارت است از مشیخه ی هارون بن موسی تلعکبری، کتاب رجال تألیف حُمید بن زیاد نینوایی، فهرست کتب صدوق، کتابی که علماء ماوراء النهر و مشرق زمین مانند سمرقند و بخارا و سرخس و مانند آن را معرفی می کند و به شاگردان عیّاشی اشاره دارد و نام آنها را در کتاب خود پشت سر هم ذکر می کند و البته بعید نیست که اسامی آنها در اصل کتاب کشی موجود بوده باشد مخصوصا که کشی از شهر کشّ در سمرقند است و او از شاگردان عیّاشی بوده است.

از دیگر مصادر شیخ، فهرست ابن قُتّة است که شیخ مشایخ برقی را از آن اخذ کرده است. (البته باید دقت داشت که البرقی در کتب اربعه محمد بن خالد برقی است ولی البرقی در رجال شیخ، مراد پسر است که احمد بن محمد بن خالد می باشد.)

همچنین از مصادر رجال شیخ می توان به فهرست خود شیخ و یا اجازات شیخ و امثال آن باشد. به هر حال متأسفانه از اکثر مصادر شیخ کتابی در اختیار ما نیست بنا بر این مسائل بسیاری مانند کیفیت اخذ و مانند آن برای ما شفاف نیست.

 

اعتبار رجال شیخ:

این اعتبار را از چند زاویه می توان بررسی کرد.

یک زاویه این است که کسانی که شیخ آنها را در اصحاب یکی از امامان ذکر می کند آیا واقعا از اصحاب آن امام بوده اند یا نه.

دیگر اینکه شیخ اشخاصی را جزء اصحاب ائمه ذکر نمی کند مثلا گاه آنها را در باب من لم یرو عنهم آورده است و گاه چنین نکرده است. آیا این دلیل است که آنها اصحاب امام نبودند.

سوم اینکه گاه توثیقات و تضعیفاتی دارد اینها تا چه حد اعتبار دارد هکذا اگر در مورد تاریخ فوت کسی و سایر شرح حال روات نکته نگاشته باشد.

در مورد اثبات روات در مورد اصحاب ائمه کتاب شیخ کاملا قابل اعتماد است مخصوصا در کتاب اصحاب الصادق زیرا شیخ در این بخش غالبا به کتاب ابن عُقده که فرد بسیار معتبر و صادق و قابل اعتمادی بوده است مراجعه کرده است. ابن عُقده بسیار خوش حافظه بوده و بعضی می گویند صد و پنجاه هزار روایت با سند و گاه می گویند سیصد هزار روایت را در حافظه داشته است. چند نفر از علماء در حفظ اعجوبه هستند یکی از آنها ابن عقده است. شیعه و سنی در تسلط او بر حدیث و رجال و شخصیت افراد اتفاق دارند. می توان به ترجمه ی او در کتاب تاریخ بغداد مراجعه کرد تا عظمت شخصیت او را شناخت.

البته اختلافاتی بین رجال شیخ و برقی وجود دارد از این رو احتمال تحریف شدن بعضی از عناوین بعید نیست و البته نمی دانیم عنوان رجال برقی تحریف شده است یا رجال شیخ.

اما اینکه اگر شیخ کسی را جزء اصحاب ائمه ذکر نکرده باشد این دلیل بر این باشد که او واقعا جزء اصحاب ائمه نبوده است خیلی قابل قبول نیست. البته در مورد اصحاب امام صادق تا حدی قابل قبول است زیرا این احتمال که کسی جزء اصحاب امام صادق علیه السلام بوده ولی ابن عقده که از مصادر شیخ است آن را از قلم انداخته باشد بعید است با این افراد بسیاری هستند که ابن عقده به آنها اشاره نکرده ولی ابن نوح آنها را احصاء کرده است و بعید است که کتاب ابن نوح به دست شیخ رسیده باشد. این کتاب زمان تألیف فهرست قطعا به دست شیخ نرسیده بود و اینکه زمان تألیف رجال به دست شیخ رسیده باشد ثابت نیست. البته ما بر اساس بعضی از قرائن حدس می زنیم بین نگاشتن فهرست و رجال شیخ زیاد فاصله نباشد. مثلا شیخ در جایی از به افرادی از آل زراره اشاره می کند و بعد اضافه می کند که به زودی آن را در رجال می آوریم. این نشان می دهد که رجال بعد از فهرست است و شیخ هنگام تألیف فهرست قصد تألیف رجال را داشته است. مخصوصا که هر دو کتاب در زمان سید مرتضی نوشته شده است

نتیجه اینکه در این بخش نمی توان به رجال شیخ اعتماد کرد. حتی در باب من لم یرو عنهم، شیخ اشخاص بسیاری را ذکر می کند که جزء اصحاب ائمه هستند و حتی شیخ گاه خود اسامی بعضی را در اصحاب الائمه ذکر کرده است.

اما در مورد توثیقات و تضعیفات و سایر خصوصیات روات نمی توان حکم قاطع کرد. مثلا در باب واقفه همان گونه که اشاره کردیم نمی توان به رجال شیخ اعتماد کرد. همچنین تضعیفاتی که دارد غالبا به اعتبار مستثنیات ابن ولید است بنا بر این اگر مستثنیات ابن ولید را قبول کنیم این تضعیفات شیخ را هم قبول می کنیم و الا نه.

حتی در باب من لم یرو عنهم در یک مورد دیدیم که یک عنوان ساقط شده است و شرح حال آن راوی به عنوان بعدی منتقل شده است. مثلا در شرح حال زید بن محمد بن جعفر بعد از بیان خصوصیات او اضافه می کند: و کان له کتاب الفضائل و له اصل أخبرنا جماعة، عن محمّد بن علي بن الحسين، عن أبيه، عن الحسن بن علي بن الحسن الدينوري العلوي، عنه و روى الأصل حميد بن زياد، عن القاسم بن إسماعيل، عنه. . این در حالی است که کتاب مزبور مربوط به فردی دیگر می باشد. صاحب کتاب مزبور زکّار بن یحیی الواسطی است کما اینکه در کتاب فهرست شیخ به او اشاره شده است. حتی طبقه ی رواتی که شیخ نقل می کند با زید بن محمد سازگار نیست.

البته اتقان کتاب رجال شیخ بسیار بیشتر از کتاب کشی است زیرا کتاب کشی حاوی اغلاط بسیار زیادی است و ما برای اعتماد به کتاب کشی قیوداتی را لازم می دانستیم مثلا با سایر کتب معتبره منافات نداشته باشد، حاوی غرابت نباشد و مانند آن. اما کتاب شیخ قابل اعتماد است بجز مواردی که قرائن مختلفی بر غلط بودن آن اقامه شده باشد.

 

بحث بعدی ما در مورد فهرست شیخ است. این کتاب اولین تألیف رجالی شیخ است. او بعد از آن، رجال و بعد اختیار الرجال که خلاصه ی رجال کشی است را نگاشته است.

شیخ همان گونه که نام این کتاب را ذکر می کند از آن به: فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین منهم و اصحاب الاصول و الکتب و اسماء من صنّف لهم و لیس هو منهم. در این تعبیر باید توضیحاتی ارائه شود یکی اینکه مراد از کتب شیعه کتب چه کسانی است. مراد از شیعه همان اصحابنا است بنا بر این فطحیه و واقفه در آن داخل هستند اما زیدیه از آنها خارج می باشد.

دیگر اینکه فرق کتاب، اصل و تصنیف را باید بیان کنیم. برای این سه اصطلاح فروق مختلفی ارائه شده است ولی در مجموع آنچه از کلمات محققین استفاده می شود این است که کتاب اعم از اصل و تصنیف است ولی اصل کتابی است که مطالب آن از کتاب دیگری اخذ نشده است بلکه مطالب آن مستقل است. تصنیف نیز کتابی است که از کتب قبلی مطالبی را نقل می کند.