درس خارج اصول آیت الله شبیری

98/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ استصحاب/ ادّله

خلاصه بحث :

همان‌طور که در جلسات سابق بیان شد شیخ; فرمودند روایت «کل شیء طاهر حتی تعلم انّه قذر» نمی‌تواند بر دو قاعده دلالت داشته باشد اما در مقابل مرحوم آخوند خراسانی فرمودند این روایت بر سه قاعده دلالت دارد. حضرت استاد بیان مرحوم آخوند را به نقل از کتاب درر حاج شیخ; تبیین کرده، در آن مناقشه نمودند. در جلسه گشذته استاد معظم مناقشات مرحوم حاج شیخ بر کلام آخوند; را نقل نموده، از اشکالات ایشان پاسخ دادند. ایشان در ادامه متعرض این نکته شدند که این روایت چنان ظهوری ندارد که بتواند شبهات حکمیه را در بر ‌گیرد. در این جلسه نظر مرحوم خویی در رابطه با بیان مرحوم آخوند تبیین می‌شود. استاد معظم به بیان آقای خویی; اشکال کرده، آن را رد می‌کنند.

دلالت روایت کل شیء طاهر از نظر مرحوم آخوند;

در جلسات سابق بیان نمودیم که مرحوم آخوند در حاشیه رسائل[1] از روایت «کلّ شیء طاهر» و «کلّ شی حلال» سه قاعده به دست آورده‌اند: 1- حکم واقعی طهارت و حلیت برای اشیاء 2- حکم ظاهری برای افراد مشکوک الحلیّه یا مشکوک الطهاره بعنوان انّه مشکوک 3- استصحاب. یکی از اشکالاتی که علماء بر آخوند; گرفته‌اند این است که حکم ظاهری در طول حکم واقعی است و به دو مرتبه از حکم واقعی متأخر است؛ چرا که اولا حکم از موضوع خود متأخر است و ثانیا موضوع حکم ظاهری نیز از حکم واقعی متأخر می‌باشد (چون موضوع حکم ظاهری شکِ در حکم واقعی است و شک به دلیل تعلق داشتن به مشکوک، از آن تأخّر دارد). از آنجا که رتبه این دو حکم با یکدیگر تفاوت دارد، نمی‌توان با یک انشاء، هر دو حکم را جعل کرد.

نظر محقق خویی ره در رابطه با مدعای آخوند;

آقای خویی; به یک معنا این بیان را قبول فرموده و به معنایی دیگر در این بیان اشکال کرده است. ایشان می‌فرماید: «اگر ما طبق نظریه مرحوم آخوند انشاء را ایجادی بدانیم (یعنی بگوییم کسی که الفاظ انشاء را به کار می‌برد، به وسیله این الفاظ معنا را ایجاد می‌کند) در این صورت اشکالی که علماء بر مرحوم آخوند وارد کرده‌اند، وارد خواهد بود؛ زیرا با یک انشاء واحد نمی‌توان دو امری را که در طول هم قرار دارند، جعل کرد. اما از آنجا که ما انشاء را همانند اخبار، ابرازی می‌دانیم نه انشائی[2] ، در این صورت مانعی وجود ندارد که انسان با بیان یک جمله، دو امر طولی را ابراز کند».[3]

اشکال استاد بر محقق خویی;

این مبنای آقای خویی; مختص به ایشان است و این مبنا با نظر مشهور مخالفت دارد. به نظر ما این مبنای ایشان ناتمام است اما اکنون در صدد بررسی مبنای ایشان نیستیم[4] . به نظر ما اینکه ایشان فرمودند «اگر انشاء از مقوله ایجاد باشد، اشکال علماء بر آخوند; وارد است، چرا که دو امر طولی نمی‌توانند با یک بیان ایجاد شوند» دلیلی بر مطلب نیست چون انسان می‌تواند در زمان واحد، دو امر طولی را قصد کند و این مطلب اشکال عقلی ندارد؛ مثلا ممکن است انسان در یک زمان واحد قصد کند که درختی را غرس کند و نیز میوه‌ای را از غرس درخت به دست ‌آورد. از نظر ما وجه بیان محقق خویی; روشن نیست. همچنین انسان می‌تواند در یک زمان واحد هم حکم واقعی و هم حکم ظاهری را قصد کند؛ مثلا در این فتوای مجتهدین که «انکار حکم الهی، خلاف شرع است» کلمه «حکم الهی» احکام واقعیه و احکام ظاهریه را در بر می‌گیرد و به نظر ما این مطلب، وجدانی است و کسی آن را انکار نمی‌کند.

اشکال استاد بر مرحوم آخوند

بله همان‌طور که در جلسات سابق بیان کردیم فرمایش مرحوم آخوند از جهت دیگری اشکال دارد و آن اینکه اگر چه بیان حکم واقعی و حکم ظاهری در یک جمله اشکال ندارد اما حکم ظاهری چنین است که آن شیء بما انّه مشکوک الطهاره، طاهر است؛ یعنی در حکم ظاهری، شیء مشکوک به عنوان خاص محکوم به طهارت است نه به مناط عامی که همه افراد را شامل می‌شود؛ توضیح مطلب اینکه جمله «همه علماء واجب الاکرام هستند» به اطلاق احوالی دلالت می‌کند که زید عالم، چه معمم باشد و چه معمم نباشد، واجب الاکرام است اما معنای آن این نیست که گفته شود زید بما انّه معمّم یا زید بما انّه غیر معمّم واجب الاحترام است؛ زیرا در این جمله «همه علماء واجب الاکرام هستند» همه علماء به مناط عالمیت واجب الاکرام شده‌اند نه به مناط معمّم بودن یا معمّم نبودن. از این رو با استفاده از جمله «کل شیء طاهر» نمی‌توان حکم اشیاء به مناط مشکوکیت (حکم ظاهری) را به دست آورد[5] . این اشکال را آقای نائینی; نیز بیان کرده[6] و آقای خویی; نیز قبول کرده‌اند[7] . بنده سابقا این اشکال آقای نائینی; را ندیده بودم.

تراکم ظنون

شیخ; در بیان مسائل، گاهی ادله و آیات و روایات را ذکر می‌کند سپس آنها را جداگانه بررسی نموده، در آنها مناقشه می‌کند اما بعد از بیان مناقشات می‌فرماید «اگر چه ما در تک تک این ادله مناقشه کردیم ولی مجموع این ادله بر مسئله دلالت دارد». این نکته‌ای که شیخ; دارند مطلب بسیار مهمی است یعنی اگر چه ممکن است هر یک از ادله به تنهایی برمدعی دلالت نکند اما این احتمال وجود دارد که مجموع ادله آن مدعی را اثبات کند؛ مثلا ممکن است ما در این بحث استصحاب در تمامی ادله مناقشه کرده باشیم لکن باید به این پرسش پاسخ داد که آیا مجموع آنها می‌توانند بر مطلب دلالت داشته باشد یا نه؟ بنده تعبیر شیخ را به یاد ندارم که آیا ایشان گفته‌اند که «هر یک از ادله باید مستقلا ظن[8] داشته باشند» یا چنین بیانی ندارند لکن به نظر می‌رسد در صورتی که هر یک از ادله به تنهایی به حدّ ظن هم نرسند و مشکوک باشند، باز هم می‌توان از مجموع آنها مطلبی را استفاده کرد؛ به عبارت دیگر مظنون بودن هر یک از ادله به تنهایی لازم نیست بلکه اگر هر یک از ادله مشکوک هم باشند باز هم ممکن است از مجموع آنها قطع و یا اطمینان حاصل کرد.

این سوال به وجود می‌آید که چگونه ممکن است از مجموع مشکوکات، یقین و یا اطمینان حاصل شود؟ به عبارت دیگر چگونه ممکن است از ضمّ عدم به عدم نتیجه‌ای حاصل شود؟!! در جواب از این سوال عرض می‌کنیم این مطلب نتیجه محاسبات احتمالات است. بنده سابقا در وفیات الاعیان ابن خلکان (به گمانم در ترجمه ابراهیم صولی که اهل شطرنج بود[9] ) مطلبی را دیدم که بر این مطلب دلالت می‌کند: نرد و شطرنج ابتدا صورت علمی داشت اما بعدا به صورت قمار در آمد. نرد را ایرانی‌ها و شطرنج را هندی‌ها اختراع کردند. ایرانی‌ها با اختراع نرد، از جهت امور ریاضی تفوّقی بر سایر ملل پیدا کردند. بعد از آنها شخصی به نام صِصَّه ابن داهر هندی (بر وزن قِصَّه) شطرنج را در هند اختراع کرد که بر نرد تفوّق یافت. در کتاب وفیات الاعیان امتیازات شطرنج بر نرد نوشته شده است.

بنده از مرحوم آقای والد شنیدم ( و در کتاب الکلام ایشان هم نوشته شده است) که شاه مملکت به مخترع شطرنج گفت: در مقابل این اختراع چه مزدی به تو بدهیم؟ او در جواب گفت: شطرنج 64 خانه دارد شما در خانه اول آن یک گندم و در خانه‌های بعد دو برابر خانه قبل گندم قرار دهید. شاه گفت: آیا ما در مقابل چنین اختراع مهمی، یک مشت گندم دهیم؟!! او پاسخ داد: من به همین مقدار راضی هستم. شاه دستور داد تا گندم‌های درخواستی او محاسبه شود. بعد از محاسبه روشن شد که اگر تمام گندم‌های دنیا به مخترع داده شود، از مقدار درخواستی او کمتر است! شاه به مخترع گفت: این درخواست تو از اختراعت عجیب‌تر بود.

جناب والد در محاسبه آن فرموده‌اند: در صورتی که مخترع شطرنج به جای گندم، ارزن درخواست می‌کرد، 128 انباری که طول آنها از قم تا اصفهان و عرض آنها به اندازه صحن بزرگ حرم قم و ارتفاع آن به بلندای مناره‌های بلند صحن باشد گنجایش درخواست او را داشت! البته چنین انباری برای ارزن، که کوچکتر از گندم است محاسبه شده است. پنج ارزن به طول یک سانتی‌متر است و در یک سانتی‌متر مربع 125 ارزن (5 × 5 × 5) جای می‌گیرد. جناب والد سایر خانه‌های شطرنج را به همین صورت محاسبه فرموده‌اند[10] .

با توجه به این مثال روشن می‌شود که اگر دلالت حدیثی بر مدعی مشکوک بوده و دو احتمال در مسئله وجود داشت، در صورتی که حدیث دیگر مشکوکی به آن اضافه شود، تعداد احتمالات به چهار افزایش می‌یابد که آن مدعی به سه احتمال صحیح و به یک احتمال غیر صحیح است. حال اگر حدیث سومی به آنها اضافه شود، تعداد احتمالات به هشت ترقی پیدا می‌کند و اگر تعداد احادیث به ده برسد، در آن مدعی 1024 احتمال وجود خواهد داشت که به یک احتمال باطل و به 1023 احتمال صحیح خواهد بود. بنابراین ممکن است احادیث به تنهایی بر مدعی دلالت نداشته باشد اما بتوان از مجموع آنها مدعی را اثبات کرد.


[1] ایشان در کفایه از این بیان خود عدول کرده‌اند.
[2] طبق نظریه محقق خویی; اخبار و انشاء هر دو ابرازی هستند لکن متکلم در انشاء معنایی را در نفس خود اعتبار می‌کند و در اخبار قصد حکایت می‌نماید.
[3] مصباح الاصول، السید أبوالقاسم الخوئی، ج3، ص71.
[4] آقای خویی; به قم که آمده بودند برای بازدید آقای داماد; به منزل ایشان رفتند که ما هم در آنجا بودیم. در آنجا آقای مطهری; این مسئله را عنوان کرد و با آقای خویی; وارد بحث شد. بعد از سوال و جواب مختصری که شد آقای داماد وارد بحث شد و مدتی با ایشان بحث کردند. بعد از مدتی آقای خویی; به جهت تنگی وقت (یا ظهر شده بود و یا جای دیگری می‌خواستند بروند) عذرخواهی کرد و بحث به جایی نرسید. بنده یه یکی از شاگردان آقای خویی; که در آنجا همراه ایشان آمده بودند گفتم: با توجه به اینکه ایشان قائل به این هستند که انشاء ابراز اعتبار نفسانی است، اگر شخصی بگوید «فی نفسی اعتبارُ امر الشیء» آیا این جمله اخبار است یا انشاء؟ اگر چه در این جمله، مبرز اعتبار است اما جمله را انشائی نمی‌کند و جمله اخبار است. اگر محکیّ جمله‌ای حکایت از یک شیئی بود، آن جمله اخبار خواهد بود چه محکیّ آن نفسی باشد و چه غیر نفسی باشد. شاگرد ایشان هم پاسخی به ما ندادند چون اساتید مشغول بحث بودند و ما نمی‌توانستیم وارد بحث شویم.
[5] این اشکال در جلسه سابق توضیح داده شد.
[6] اجود التقریرات، نائینی، ج2، ص375..ان الحكم الثابت لأي عنوان عام و ان كان يسري إلى كل فرد من افراده العرضية إلّا ان ثبوت الحكم له بتوسط ذاك العنوان لا بماله من الخصوصية مثلا إذا ثبت وجوب إكرام العالم بنحو العموم فسراية الحكم إلى العالم العادل مثلا لأجل كونه عالما لا لكونه عادلا ففي الحقيقة الحكم ثابت للجامع مع إلغاء خصوصية الافراد لا لكل خصوصية خصوصية فإذا كان الأمر كذلك في العناوين العرضية ففي العنوان الطولي بطريق أولى فغاية ما يقتضيه كون المشكوك شيئا هو ثبوت الحكم بما هو شي‌ء لا بما هو مشكوك الّذي هو موضوع الحكم الظاهري‌
[7] مصباح الاصول، السید أبوالقاسم الخوئی، ج3، ص73.
[8] ظنی که به حد اطمینان و وثوق نرسیده باشد.
[9] ابراهیم صولی، عموی پدرِ أبو بكر محمد بن يحيى بن عبد الله بن العباس بن محمد بن وصول است. ابوبکر صولی اهل شطرنج بود و به آن اشتهار داشت. آنچه استاد معظم در ادامه بیان می‌نمایند در کتاب وفیات الاعیان در شرح حال ابوبکر صولی نقل شده است. رک: وفیات الاعیان، ان خلکان، ج1، ص45. و نیز وفیات الاعیان، ان خلکان، ج4، ص357.
[10] الکلام یجرّ الکلام، آیت الله سید احمد شبیری زنجانی، ص424.