درس خارج اصول آیت الله شبیری

97/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: دلیل عقلی /ادله وجوب احتیاط /برائت

خلاصه:

در جلسه گذشته دلیل عقلی اخباری‌ها بر وجوب احتیاط بیان شد. حضرت استاد جواب بعض اصولیین از این دلیل را تبیین کرده، در آن مناقشه کردند. ایشان در ادامه پاسخ صحیحی از این استدلال بیان نمودند. در این جلسه استاد معظم تقریر شیخ انصاری ره از استدلال عقلی اخباری‌ها را توضیح خواهند داد.

 

تقریر استدلال عقلی اخباری‌ها در بیان شیخ ره

مرحوم شیخ انصاری در فرائد الاصول دلیل عقلی اخباری‌ها را تقریر کرده، دو اشکال به آن می‌کند. مرحوم نائینی از کلام شیخ ره برداشتی دارد که با فهم مرحوم آقا ضیاء از عبارت شیخ ره تفاوت دارد. ما از کلام شیخ ره برداشت ثالثی داریم که در آینده متعرض آن خواهیم شد. کلام شیخ ره چنین است:

و أمّا العقل، فتقريره بوجهين:أحدهما: أنّا نعلم إجمالا قبل مراجعة الأدلّة الشرعيّة بمحرّمات كثيرة يجب- بمقتضى قوله تعالى: وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و نحوه- الخروج عن عهدة تركها على وجه اليقين بالاجتناب أو اليقين بعدم العقاب؛ لأنّ الاشتغال اليقينيّ يستدعي اليقين بالبراءة باتّفاق المجتهدين و الأخباريّين

یعنی این یقین، یا یقین وجدانیست یا یقین تعبدی. بنابراین برای رفع تنجّز یقین وجدانی لازم نیست بلکه یقین تعبدی هم کفایت می‌کند.

و بعد مراجعة الأدلّة و العمل بها لا يقطع بالخروج عن جميع تلك المحرّمات الواقعيّة، فلا بدّ من اجتناب كلّ ما احتمل‌ أن يكون منها إذا لم يكن هناك دليل شرعيّ يدلّ على حلّيته؛ إذ مع هذا الدليل يقطع بعدم العقاب على الفعل على تقدير حرمته واقعا.

یعنی این احتمال وجود دارد که بعضی از محرمات واقعیه خارج از دایره امارات معتبره باشد. از این رو طبق قاعده اشتغال باید از همه محتملات اجتناب کرد مگر آنکه شارع بگوید، این مورد از محرمات نیست. تا زمانی که شارع نفرموده باشد که شرب تتن از محرمات نیست، ما باید از شرب تتن اجتناب کنیم. اما در جایی که شارع اجتناب را لازم نداند، این حکم شارع بر حکم عقلی ورود پیدا می‌کند و قاعده اشتغال جاری نمی‌گردد. لکن از آنجا که در مقام چنین بیانی از طرف شارع وجود ندارد، باید مطابق قاعده اشتغال عمل نمود.

ایشان در ادامه اشکالی را مطرح می‌کنند که آن اشکال در صدد از بین بردن قاعده اشتغال است؛ توضیح اشکال اینکه: اگر چه ما قبل از مراجعه به ادله می‌دانیم که شارع مثلا دویست حکم تحریمی دارد و باید از آنها اجتناب صورت گیرد، لکن بعد از مراجعه به ادله، علم اجمالی بقائاً از بین می‌رود و به علم تفصیلی و شک بدوی منحل می‌گردد، از این رو موضوع قاعده اشتغال از بین می‌رود. بیان مطلب اینکه ما قبل از مراجعه به ادله می‌دانیم که شارع دویست حکم تحریمی دارد لکن علم به موضوعات آن نداریم. اما بعد از مراجعه به ادله، موضوعات احکام تحریمی تفصیلا برای ما مشخص می‌شود و تعداد این موضوعات موجود در ادله برابر با همان مقداریست که ما سابقا به آن علم داشته‌ایم. در اینجا با توجه به اینکه تنها دویست حکم برای ما یقینی و بیشتر از آن مشکوک بوده است، دیگر برای ما علم اجمالی باقی نخواهد ماند. بنابراین ما قبل از مراجعه به ادله حدوثا علم اجمالی داشتیم اما بعد از مراجعه به ادله این علم اجمالی بقائاً از بین می‌رود. از این رو نسبت به مقدار بیشتر، احتیاط لازم نیست و برائت جاری می‌گردد.

فإن قلت: بعد مراجعة الأدلّة نعلم تفصيلا بحرمة امور كثيرة، و لا نعلم إجمالا بوجود ما عداها، فالاشتغال بما عدا المعلوم بالتفصيل غير متيقّن حتّى يجب الاحتياط. و بعبارة اخرى: العلم الإجماليّ قبل الرجوع إلى الأدلّة، و أمّا بعده فليس هنا علم إجماليّ.

ایشان در جواب از این اشکال می‌فرمایند: اینکه گفته شد بعد از مراجعه به ادله، علم تفصیلی پیدا می‌کنیم، مراد از این علم تفصیلی چیست؟ آیا علم تفصیلی به حکم واقعی حاصل می‌شود یا علم تفصیلی به حجت حاصل می‌گردد؟ اینکه گفته شود، ما بعد از مراجعه به ادله، علم تفصیلی به واقع پیدا می‌کنیم، خلاف وجدان است. بلی ممکن است گفته شود ما بعد از مراجعه به ادله، علم تفصیلی به حجت پیدا می‌کنیم لکن باید به این پرسش پاسخ داد که آیا یقین به حجت، می‌تواند علم اجمالی را منحل کند یا نه؟ شیخ ره معتقد است که آن علم اجمالی، با یقین به حجت منحل نمی‌شود.

قلت: إن اريد من الأدلّة ما يوجب العلم بالحكم الواقعيّ الأوّليّ(احکام ظاهریه، حکم واقعی ثانویست)، فكلّ مراجع في الفقه يعلم أنّ ذلك غير ميسّر؛ لأنّ سند الأخبار لو فرض قطعيّا لكن دلالتها ظنّيّة. (بنابراین قطع ما نسبت به حکم واقعی اولی بسیار کم است.)

ایشان در ادامه می‌فرماید: اما اگر مراد از علم تفصیلی، یقین به حجت باشد، در این صورت اگر چه عمل به این حجت‌ها واجب است لکن این حجت‌ها نمی‌تواند آن علم اجمالی را منحل کند؛ چون تنها در صورتی این حجج می‌تواند علم اجمالی را منحل کند، که عقد سلبی داشته باشد؛ یعنی ادله حجیّت هم باید اثبات حجیت بکند و هم حجیّت شیئ دیگری را نفی کند. لکن ادله حجیت چنین عقد سلبی ندارد و حجیت دیگری را نفی نمی‌کند؛ مثلا دلیلی که حلیت و حرمت شیئی را بیان می‌کند، ارتباطی به حلیت و حرمت شیئ دیگری ندارد. از این رو احتمال اینکه حجت دیگری و حرام دیگری در کار باشد، در جای خود باقیست و منحل نمی‌شود.

و إن اريد منها ما يعمّ الدليل الظنّي المعتبر من الشارع فمراجعتها لا توجب اليقين بالبراءة من ذلك التكليف المعلوم إجمالا؛ إذ ليس معنى اعتبار الدليل الظنّي إلّا وجوب الأخذ بمضمونه، فإن كان تحريما صار ذلك كأنّه أحد المحرّمات الواقعيّة، و إن كان تحليلا كان اللازم منه عدم العقاب على فعله و إن كان في الواقع من المحرّمات،

خاصیت جعل حجیّت برای روایات این است که تنجز آن موردی که روایت بر آن قائم شده است را رفع می‌کند اما نسبت به غیر مورد خود سکوت دارد. از این رو قاعده اشتغال اقتضاء می‌کند در غیر مورد روایات، در جایی که احتمال حرمت واقعیه وجود دارد، اجتناب صورت گیرد.

و هذا المعنى لا يوجب انحصار المحرّمات الواقعيّة في مضامين تلك الأدلّة حتّى يحصل العلم بالبراءة بموافقتها، بل و لا يحصل الظنّ بالبراءة عن جميع المحرّمات المعلومة إجمالا.

و ليس الظنّ التفصيليّ بحرمة جملة من الأفعال كالعلم التفصيليّ بها (علم تفصیلی موجب انحلال علم اجمالی است اما حجت، موجب انحلال نمی‌شود)؛ لأنّ العلم التفصيليّ بنفسه مناف لذلك العلم الإجماليّ، و الظنّ غير مناف له، لا بنفسه و لا بملاحظة اعتباره شرعا على الوجه المذكور.

زیرا علم به حجت تنها ناظر به جنبه اثباتی قضیه است و ناظر به نفی نیست. بلی اگر علم به حجت عقد السلب داشت، ما به آن متعبد می‌شدیم لکن در ادله چنین بیانی نیست.

نعم، لو اعتبر الشارع هذه الأدلّة بحيث انقلب التكليف إلى العمل بمؤدّاها بحيث يكون هو المكلّف به، كان ما عدا ما تضمّنه الأدلّة من محتملات التحريم خارجا عن المكلّف به، فلا يجب الاحتياط فيها.

یعنی ممکن است شارع بگوید: این دویست حجت همان دویست حکم اجمالیست، در اینجا ما به کلام شارع متعبد می‌شویم. توضیح مطلب اینکه: اگر دو اناء وجود داشته باشد که ما علم اجمالی به نجاست یکی از آنها داشته باشیم، در صورتی که اناء نجس، یک عنوانی داشته باشد (مثل اینکه اناء زید نجس است)، در این فضاء اگر اماره‌ای معتبر، اناء زید را برای ما روشن سازد، علم اجمالی ما منحل خواهد شد؛ زیرا شارع ما را متعبّد ساخته که آن اناء، منطبق بر متیقّن است. اما اگر اماره معتبر، اناء زید را تعیین نکند بلکه صرفاً انائی را واجب الاجتناب بداند و ما خارجا احتمال دهیم که غیر از اناء زید نیز ممکن است نجس باشد، در اینجا علم اجمالی ما منحل نمی‌شود. از این رو مرحوم شیخ می‌فرماید: بلی اگر اعتبار شارع راجع به حجیت اماره به نحوی باشد که معلوم بالاجمال را تعبداً تعیین کند، در اینجا علم اجمالی منحل می‌گردد و احتیاط واجب نخواهد بود. لکن در ادله چنین بیانی نیست.

و بالجملة: فما نحن فيه بمنزلة قطيع غنم يعلم إجمالا بوجود محرّمات فيها، ثمّ قامت البيّنة على تحريم جملة منها و تحليل جملة و بقي الشكّ في جملة ثالثة؛ فإنّ مجرّد قيام البيّنة على تحريم البعض لا يوجب‌ العلم و لا الظنّ بالبراءة من جميع المحرّمات.

نعم، لو اعتبر الشارع البيّنة في المقام، بمعنى أنّه أمر بتشخيص المحرّمات المعلومة وجودا و عدما بهذا الطريق، رجع‌ التكليف‌ إلى‌ وجوب‌ اجتناب‌ ما قامت‌ عليه البيّنة، لا الحرام الواقعيّ.[1]

ایشان در ادامه دو جواب از این استدلال اخباری‌ها بیان می‌نماید که در جلسه بعد توضیح خواهیم داد.


[1] فرائد الاصول، شیخ مرتضی انصاری، ج2، ص87.-89.