درس خارج اصول آیت الله شبیری
96/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حدیث حجب /روایات /برائت
خلاصه:
در جلسه گذشته، خلاصهای از استدلال به حدیث رفع بیان شد، و حضرت استاد در مقام جمعبندی با توجه به اشکال خود، دلالت این حدیث بر برائت را نپذیرفتند. ایشان در ادامه استدلال به حدیث حجب را بیان کرده و آن را از حیث سند و متن بررسی نمودند. در این جلسه حضرت استاد برخی از اشکالات حدیث حجب را تبیین مینمایند. ایشان در ادامه به پاسخ یکی از اشکالات اشاره کرده و آن را ناتمام خواهند دانست.
اشکالات استدلال به حدیث حجب
به نظر ما نقل صدوق ره در کتاب التوحید (ما حجب الله علمه عن العباد)، مقدم بر سایر نقلها نیست. اما اگر نقل ایشان مقدم باشد، باید به این مسئله پرداخت که آیا این حدیث دلالت بر برائت دارد یا نه؟ مرحوم شیخ ره و دیگران نسبت به دلالت این روایت اشکالاتی کردهاند.
اشکال اول: شیخ ره میفرماید: در این روایت فاعل "حجب" خداوند است، به این معنا که خداوند مانع علم شده است. از همین رو این روایت از مبحث ما خارج خواهد بود، چون در ما نحن فیه، به حسب معمول خداوند به پیامبر ص و اوصیاء دستور ابلاغ را داده و آنها نیز به وظیفه خود عمل کردهاند، اما ظلم بعض مردم، موجب مخفی ماندن حقایق شده است. اگر از ولایت امبر المومنین ع جلوگیری نمیشد اختلافات آراء به این صورت بسیار گسترده باقی نمیماند. بلی اگر خداوند مانع علم به حکمی شود، انجام دادن آن لازم نیست. با توجه به این نکته مضمون این روایت، همانند روایت «سَكَتَ عَنْ أَشْيَاءَ لَمْ يَسْكُتْ عَنْهَا نِسْيَاناً لَهَا فَلَا تُكَلَّفُوهَا رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لَكُمْ فَاقْبَلُوهَا»[1] [2] خواهد بود[3] .[4]
اشکال دوم: حتی اگر حجب به خدا نسبت داده نشده و روایت به صورت «ما حُجِبَ عن العباد» بیان شده بود، باز هم ارتباطی به بحث ما نداشت، زیرا لسان روایت، لسانی عمومی است و محجوب شدن، به تمام مردم و انسانها نسبت داده شده است، نه به فرد خاصی. مسئله ما نحن فیه چنین نیست، زیرا نسبت به مردم زمان پیامبر ص و ائمه ع حجبی انجام نشده است. به همین جهت مورد بحث ما، از تحت این حدیث خارج است.
اشکال سوم: وجه دیگری که در عدم تمامیت استدلال به این روایت میتوان ذکر کرد چنین است: تعبیر «موضوع عنهم» نسبت به امر وجودی به کار میرود، مثل «وضع الصلاه عن الحائض» اما برداشتن امر عدمی، خلاف متفاهم عرفیست. بنابراین حدیث حجب به شبهات وجوبیه اختصاص مییابد در حالی که اخباریها در شبهات وجوبیه قائل به احتیاط نیستند. این اشکال در حدیث رفع نیز جریان دارد؛ از همین رو حدیث رفع مربوط به موضوعات خارجی وجودی خواهد شد.
جواب از اشکال اول و ردّ آن
هر یک از مناقشات فوق قابل بحث است. نسبت به اشکال اول: میتوان گفت اگر حجب احکام به سبب ظلم مردم واقع شده باشد، باز هم میتوان این حجب را به خدا نسبت داد؛ زیرا بر اساس «امرٌ بین الامرین»، اگر حکمی به سبب ظلم ظالمان محجوب گردد، باز هم این حجب به خداوند نسبت داده میشود[5] .
لکن به نظر میرسد این جواب ناتمام است؛ زیرا اگر چه [عقلا] همه افعال به خداوند اضافه میشوند، اما عرفاً چنین نسبتی متعارف نیست. اگر چه تا زمانی که خداوند قدرت بر انجام محرّمات را به افراد ندهد، آن فعل محرّم، حدوثاً و بقائاً محقق نمیشود اما آیا میتوان چنین فعلی را به خداوند نسبت داد؛ آیا به صرف اعطاء قدرت بر انجام کار حرامی مانند زنا، آن عمل عرفاً به خدا نسبت داده میشود. چنین نیست. بنابراین اگر به ظلم ظالم، احکام از عباد محجوب شد، این حجب عرفاً به خداوند نسبت داده نشده و خارج از مدلول روایت خواهد بود. نتیجه اینکه اگر خداوند نسبت به عملی که ما احتمال محبوبیت آن را در نزد خداوند میدهیم، سکوت کرده باشد، تکلیفی نسبت به آن وجود نخواهد داشت.