درس خارج فقه آیت الله شبیری

کتاب البیع

93/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: بررسی استدلال به آیه «لا یقدر علی شیء» برای عدم جواز عقد عبد
خلاصه درس:
استاد در این جلسه به بررسی اشکالات وارده بر استدلال به آیه شریفه‌ی (لا یقدر علی شیء) برای عدم جواز عقد عبد و جواب این اشکالات می‌پردازند که به صورت تفصیلی، توضیحی یا احترازی بودن، قید «مملوکاً» و اشتراک لفظی کلمه‌ی عبد را، مورد بررسی قرار می‌دهند.

بررسی اشکالات استدلال به آیه
بر بعضی از عرائضی که دیروز راجع به آیه عرض کردیم، اشکالاتی وارد است که بعضی از آقایان به آن اشاره کردند و بنده برای شما بیان می‌کنم.
«مملوکاً» قید توضیحی است یا احترازی؟
یکی از این اشکالات عبارت از این است که ما دیروز راجع به آیه‌ی (ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَمْلُوكًا[1] عرض کردیم که عبارت «مملوکاً» صفت توضیحی است نه قید احترازی، در حالی که اشکالی ندارد این عبارت را قید احترازی بدانیم، زیرا کلمه‌ی «عبد» مشترک بین مخلوق خدا و انسانی است که مملوک شخص باشد.
اشتراک لفظی عبد
مرحوم والد ما هم از تفسیر ابوالفتوح نقل می‌کرد که لفظ «عبد» مشترک بین معنیین است و دلیل بر اثبات اشتراک در لغت هم (که یک بحث اصولی است) عبارت از این است که جمعِ عبد به یک معنی، عباد می‌شود و به یک معنی عبید. عبد در مقابل معبود، به عباد جمع بسته می‌شود، ولی عبد در مقابل مالک، به عبید جمع بسته می‌شود.
خداوند هم معبود است و هم مالک و لذا به مخلوقات هم عباد الله گفته می‌شود در مقابل معبود و هم عبید گفته می‌شود در مقابل مالک و اینطور هم تعبیر شده است که: «عُبَیدُک ببابک»، زیرا خداوند سید و مالک است. ولی راجع به مالکی که خودش مخلوق باشد، تعبیر به «عباد زیدٍ» نمی‌شود، زیرا زید معبود نیست، بلکه مالک است و باید تعبیر به «عبید زیدٍ» بشود.
خلاصه اینکه لفظ «عبد» مشترک لفظی بین این دو معنی است و در این آیه‌ هم «عبد» به معنای مخلوق است، مثل اینکه در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: (سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ[2] و عبد به معنای انسانی که مخلوق است، استعمال شده است.
بنابراین اگر کلمه‌ی «عبد» به معنای انسانی که مخلوق است، بکار برده شده باشد، کلمه‌ی «مملوکاً» صلاحیت قید احترازی را خواهد داشت و معنی عبارت از این خواهد بود: بنده‌ای از بندگان خدا که صفت مملوکیت را هم دارد، مثل اینکه انسان بگوید: مسلمانِ شیعه‌ی اثنی‌عشری.
پس بنابراین لزومی ندارد که مملوکیت را با عبد یکی دانسته و کلمه‌ی «مملوکاً» را قید توضیحی بدانیم، بلکه ممکن است که مراد قید احترازی باشد.
این یک جهت بود. جهت دیگر هم عبارت از این است که اگر ما «مملوکاً» را قید احترازی بدانیم، اثبات حکم تشریعیِ «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ‏ء» برای مطلق عبد و مملوک مشکل خواهد شد.
اگر هم فرض کنیم که عبد در این آیه به معنای غلام است و کلمه‌ی مملوکاً هم ـ که در ادامه ذکر شده است ـ به عنوان توضیح و تفسیراً للمراد ذکر شده نه تقییداً للفظ، باز هم استفاده‌ی حکم تشریعی برای مطلق غلام‌ها مشکل خواهد بود.
گاهی مثلاً بعد از ذکر لفظ شیخ، تعبیر به صاحب مکاسب می‌شود، تا به مخاطب فهمانده شود که مراد از شیخ، شیخ طوسی نیست، یا گاهی تعبیر به صاحب نهایه می‌شود، تا به مخاطب فهمانده شود که مراد از شیخ، شیخ انصاری نیست. در این گونه موارد، با توجه به اینکه لفظ مشترک است، کلمه‌ی بعدی توضیح و تفسیر مراد است، نه تقیید آن.
اگر فرض را اینطور بگیریم، در ابتداء یک لفظی ذکر شده و بعد تفسیر شده و بعد هم یک قیدی برای آن ذکر می‌شود مثل اینکه گفته شود: می‌توان از امامی اثنی‌عشری عادل تقلید کرد. در این مثال ابتداءً لفظ «امامی» به وسیله‌ی لفظ «اثنی‌عشری» تفسیر شده است و بعد هم با کلمه‌ی «عادل» مقید شده است.


در ما نحن فیه هم می‌توانیم بگوییم که «مملوکاً» تفسیر و توضیح برای عبد است و می‌خواهد بگوید که مراد از «عبد» در آیه، انسان مخلوق نیست، بلکه مراد شخصی است که در ملک دیگری است و عبارت «لا يَقْدِرُ عَلى شَیْ‏ء» هم در ادامه برای تقیید ذکر شده است و خداوند اینها را به عنوان مثال بیان فرموده است و در نتیجه ما نمی‌توانیم از این آیه یک حکم تشریعی را برای مطلق افراد غلام‌ها و عبید استفاده بکنیم.
جواب استاد بر اشکالات وارده
خلاصه اینکه این اشکال بر استدلال به آیه مطرح گردیده است، ولی انصاف قضیه عبارت از این است که اگر انسان به آیه‌ی بعد ـ که متصل به این آیه است ـ نگاه بکند و هر دو آیه را با معنای متفاهم عرفی در نظر بگیرد، این اشکالات دفع خواهد شد.
در آیه‌ی بعد می‌فرماید: (وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‏ءٍ)[3] که باید ببینیم به حسب متفاهم عرفی، جمله‌ی «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ‏»، قید برای أبکم است یا خبر بعد از خبر؟
به عبارت دیگر، آیا معنای آیه عبارت از این است که یکی از این دو شخص، أبکمی است که «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ‏ءٍ» یا معنای آیه عبارت از این است که یکی از این دو لال است و هیچ چیز هم سرش نمی‌شود؟
با اندکی تأمل، پیداست که «لا یقدر علی شیء» خبر بعد از خبر است، نه اینکه قید برای أبکم باشد. عرف از این نوع تعابیر، رابطه‌ی علت و معلولی را می‌فهمد، به این معنی که شخص لال است و در نتیجه، هیچ چیز سرش نمی‌شود. بنابراین این تعبیر، خبر بعد از خبر است به عنوان علت و معلول می‌باشد.
با توجه به این آیه، در آیه‌ی (ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَمْلُوكًا لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ‏ءٍ) هم همینطور فهمیده می‌شود، منتهی کلمه‌ی «مملوکاً» جایگزین کلمه‌ی «أبکم» می‌باشد. یعنی شخص مملوک است و نتیجه‌ی مملوکیت عبارت از این است که قدرت بر هیچ چیزی ندارد.
با توجه به آنچه بیان شد، باید ببینیم که آیا مملوکیت علت برای عجز طبیعی و تکوینی شخص است و اگر کسی مملوک شد، تکویناً هیچ قدرتی نخواهد داشت؟
پیداست که اینطور نیست و همین مطلب قرینه بر این است که مراد از جمله‌ی «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ‏ء» قدرت تشریعی است، نه تکوینی، به این معنی که غلام تشریعاً هیچ قدرتی ندارد و متفاهم عرفی با توجه به سیاق آیه، همان مطلبی است که ما می‌خواهیم آن را إثبات بکنیم که جمله‌ی «لایقدر..» خبر بعد از خبر به عنوان علت و معلول می‌باشد و این نتیجه، همان چیزی است که از روایت هم استفاده شده است.
این مطلبی بود که متمم بحث دیروز ما بود.
پرسش: ممکن است اینطور بگوییم که چه خصوصیتی برای ذکر عبد به معنایی که در مقابل معبود است، وجود دارد و عبد به این معنی چه دخالتی در این حکمی دارد که می‌خواهد مترتب بر آن بشود؟ می‌شود اینطور گفت که عبد به معنای مخلوق خدا که در مقابل معبود است، هیچ دخالتی در این حکم ندارد، در حالی که عبدیت باید در این تمثیل دخالت داشته باشد.
پرسش: شارع به یک غلامی مثال زده است که هیچ قدرتی ندارد و اگر هم علت و معلول نباشد، به غلام بی‌خاصیتی مثال زده است.
پرسش: عرض بنده این است که منهای آیه‌ی بعدی که تعبیر به «أبکم» نموده است، با خود این آیه هم می‌توانیم جواب اشکالات را اینطور بدهیم که اگر عبد در مقابل معبود باشد، هیچ خصوصیتی در حکم بیان شده ندارد و ذاتاً از خود آیه می‌توانیم جواب این اشکالات را بدهیم.
پاسخ: مراد آیه عبارت از این است که یکی از این دو، عبدی است که هیچ قدرتی ندارد و اسباب زحمت مالکش هم هست. گاهی اوقات یک شخصی تمکن ندارد و خودش مشکل دارد، ولی گاهی نه تنها تمکن ندارد، بلکه برای دیگری هم مشکل‌ساز است. در اینجا هم آیه می‌فرماید: این اصنامی که هیچ خاصیتی ندارند، به جهت عبادت و امثال آن، برای دیگران هم مشکل‌ساز هستند.
خلاصه اینکه مجموعاً انسان با اندکی تأمل در آیه و روایت، این معنی را استفاده می‌کند که عقد برای عبد جایز نیست، زیرا «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْ‏ء».



[1] نحل/سوره16، آیه75.
[2] اسراء/سوره17، آیه1.
[3] - نحل, .76.