درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

90/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام صوم كفاره

يک نکته درباره اقسام صوم کفاره

صومي که به عنوان کفاره واجب مي‌شود داراي اقسامي است که يک مورد آن را صاحب عروه اشاره نکرده است. آقايان هم در شرح و حاشيه هيچ كدام به آن اشاره نكرده‌اند. آن هم مربوط به کسي است که عمدا در ماه رمضان افطار کند. اين کفاره‌اش تخيير بين خصال ثلاث ـ عتق رقبه، شصت روز روزه و يا اطعام شصت مسکين ـ است. اگر هيچکدام را نتوانست انجام دهد در مرتبه بعد باز هم مخير است بين هجده روز روزه و يا تصدق به آن مقداري که در توانش است. يعني تخيير هم در بدل هست و هم در مبدل منه. اين هم يکي از اقسام کفارات صوم است که صاحب عروه با آن که در مقام استقصاء بوده آن را ذکر نکرده است.

تسامحي در عبارت عروه

ما عرض كرديم كه اگر بگويند يك ماه يا ده روز کاري را انجام دهيد اين يك نحو انصراف دارد به فرد متتابع. در حالت کلي هر جا به يک واجب ارتباطي امر شد اين ظهور در تتابع دارد منتها چون روايات بر خلافش هست ما از اين ظهور رفع يد مي‌كنيم، لذا در غير از مواردي كه تتابع ثابت شده باشد، اصل اولي عدم تتابع است.

در اينجا يك نحو تسامحي در عبارت عروه شده است. متن عبارت ايشان اين‌ است:

«يجب التتابع في صوم شهرين من كفّارة الجمع أو كفّارة التخيير، و يكفي في حصول التتابع فيهما صوم الشهر الأوّل و يوم من الشهر الثاني، و كذا يجب التتابع في الثمانية عشر بدل الشهرين بل هو الأحوط في صيام سائر الكفّارات، و إن كان في وجوبه فيها تأمّل و إشكال.»

ايشان در شهرين و هجده روز قائل به تتابع شده است و در بقيه هم احتياط كرده است. مقتضاي فرمايش ايشان اين است که نسبت به تتابع در کفاره سه روز روزه يمين هم ايشان احتياط کند در حالي که در اين مورد روايت خاص وجود دارد که بايد متتابع باشد فتوا هم مطابق همين روايت است لذا ديگر جاي احتياط نيست و بايد فتوا داد نسبت.

نکته ديگر درباره عبارت «من كفّارة الجمع أو كفّارة التخيير» است که بهتر بود در کنار آن‌ها کفاره مرتبه هم ذکر شود. از مصاديق شهرين متتابعين کفاره ظهار است که شهرين متتابعين در مرتبه بعد واجب مي‌شود و اين مورد نه مصداق کفاره جمع است و نه کفاره‌ تخيير لذا بايد ذکر شود.

متن عروه: مسألة 2: إذا نذر صوم شهر أو أقلّ أو أزيد لم يجب التتابع إلّا مع الانصراف أو اشتراط التتابع فيه.

مسئله دوم راجع به نذر است. اگر كسي نذر كرد، كه چند روز روزه را متتابع بجا بياورد شخص بايد متتابعاً بجا بياورد اين فرقي نمي‌کند که تتابع را به لفظ بگويد يا اين که کلامش منصرف به فرد متتابع باشد. بنابراين اگر انصراف به فرد متتابع داشته باشد و لو کلمه تتابع را در لفظ بيان نکرده ، بايد متتابع بجا آورد.

مرحوم حاج شيخ محمد رضا آل ياسين هم در مورد اين انصراف مي‌گويند: اگر كسي نذر شهر و اسبوع و امثال آن را كرد كه مثلا يك ماه من اين عمل را انجام بدهم، ظاهرش عبارت از اين است كه ارتكازاً انصراف دارد به متصل و اين حرف خوبي است.

نکته‌اي در مورد ظهور انصرافي

بعضي‌ها خيال مي‌كنند كه ظهور انصرافي مرتبه‌اش كمتر از ظهور وضعي است، ولي اين درست نيست. ميزان ظهور در موارد مختلف فرق مي‌کند در بعضي موارد ظهور انصرافي خيلي قوي‌تر از ظهور وضعي است. اگر بگويند «راننده‌اي از چراغ قرمز عبور کرد» در اين جمله راننده انصراف به فردي دارد که سوار ماشين است و در حين رانندگي از چراغ قرمز عبور کرده است. در حالي که ظهور وضعي کلمه‌ راننده چنين اقتضايي ندارد و ممکن است آن راننده در هنگام عبور از چراغ قرمز يک عابر پياده باشد. به يک راننده، حتي هنگامي که پياده از خيابان عبور مي‌کند راننده صدق مي‌کند مثل معلم که هنگامي هم که استراحت مي‌کند مي‌توان او را معلم خطاب کرد. اين که ما در اين جمله از کلمه «راننده»،‌ کسي که مشغول رانندگي است را مي‌فهميم به خاطر انصراف است پس در اين مورد ظهور انصراف از ظهور وضعي قوي‌تر است.

اگر نذر كرده باشد كه يك ماه متتابع را روزه بگيرد آيا لازم است تمام اين يك ماه را متصل روزه بگيرد؟

يكي از چيزهايي كه سيد اشاره نكرده است اين است كه اگر كسي نذر كرده باشد كه يك ماه متتابع را روزه بگيرد آيا لازم است تمام اين يك ماه را متصل روزه بگيرد يا نه؟

طبق قاعده همه يك ماه را بايد متتابع روزه بگيرد، نذر كرده است و تصريح هم كرده است به تتابع، لذا بايد تتابع رعايت شود؛ اين طبق قاعده اولي. ولي به حسب روايت و فتوا، تقريباً قريب به شهرت بسيار قوي است كه لازم نيست يك ماه انجام بدهد، پانزده روز اگر انجام داد كافي است و لازم نيست از سر شروع بشود تا نصف. در شهران متتابعان تجاوز از نصف بود ولي در اينجا خود نصف كافي است، نصف را اگر آورد مي‌تواند روي آن بنا گذاري بكند. حالا اين يا مال مختار و يا مال معذور است و يا مال أعم از مختار و معذور است در اين اختلاف نظر است. خلاصه در روايت و از نظر فتوا يك چنين مطلبي هست. مستند اين مطلب روايت فضيل است که متن آن اين است:

روايت فضيل[1] :

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي رَجُلٍ جَعَلَ عَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرٍ فَصَامَ مِنْهُ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً ثُمَّ عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ فَقَالَ إِنْ كَانَ صَامَ خَمْسَةَ عَشْرَةَ يَوْماً (فَلَهُ أَنْ) يَقْضِيَ مَا بَقِيَ وَ إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً لَمْ يُجْزِهِ حَتَّى يَصُومَ شَهْراً تَامّاً.

آقاي حكيم[2] مي‌فرمايد به اين روايت كسي عمل نكرده و به آن فتوا نداده است؛ لذا بايد روايت را کنار بگذاريم و قهراً در اين مورد بايد طبق قاعده عمل كنيم و اگر اشتراط تتابع شد و يا انصراف پيدا كرد بايد همه‌اش را بجا بياورد و اگر نشد هيچ چيزش لازم نيست.

ولي به نظر ميرسد که مشهور علما به اين روايت اخذ كرده‌اند، منتها فهم علما مختلف است از اين روايت و هر كدام يك جور فهميده‌اند.

 

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»

 


[1] وسائل‌الشيعة ج : 10 ص : 377.
[2] . مستمسك العروة الوثقى، ج‌8، ص: 523.