درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات هلال/ اعتبار حکم حاکم در اثبات هلال/ رؤیت تطویقی هلال

 

جواب از صحیحه محمد بن قیحکم رؤیت تطویقی هلال

در این جلسه ابتداء به جواب از صحیحه محمد بن قیس درباره عدم ثبوت هلال با رؤیت در قبل الزوال پرداخته و سپس عدم شذوذ قول به ثبوت را بیان می‌کنند و در انتهاء با توضیح عبارت عروه بحث از أماریت تطوّق در شب دوم و دیده شدن سایه در شب سوم را مطرح می‌کنیم.

جواب از استدلال به صحیحه محمد بن قیس

متن روایت: «مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا رَأَیْتُمُ الْهِلَالَ فَأَفْطِرُوا أَوْ شَهِدَ عَلَیْهِ عَدْلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ إِنْ لَمْ تَرَوُا الْهِلَالَ إِلَّا مِنْ وَسَطِ النَّهَارِ أَوْ آخِرِهِ فَ‌أَتِمُّوا الصِّیٰامَ إِلَی اللَّیْلِ»[1] .

به این روایت هم استدلال شده بود که در مورد افطار در ماه شوّال حضرت می‌فرماید اگر هلال دیده نشود مگر از وسط روز یا آخر روز روزه را باید به اتمام برسانید؛ یعنی ماه شوّال با رؤیت در وسط نهار که با توجه به محاسبه روز از طلوع فجر مقداری قبل از زوال می‌شود، ثابت نمی‌شود.

جواب مرحوم خویی: ایشان چنین جواب می‌دهند که وسط النهار قبل از زوال نمی‌شود؛ چرا که به حسب عرف و استعمالات روایات وسط النهار عبارت از همان زوال است؛ چون نهار را از طلوع فجر حساب نمی‌کنند بلکه از طلوع شمس حساب می‌کنند و لذا نصف النهار همان زوال می‌شود و در روایات ما هم نصف النهار به زوال اطلاق شده است. بنابراین این روایت هم مدلولش منافاتی با دلالت رؤیت قبل از زوال بر ثبوت هلال ندارد؛ چون می‌فرماید که اگر از وسط نهار یعنی زوال یا آخر روز ماه را ببینند، هلال شوال ثابت

نمی‌شود. و این منافات ندارد با اینکه به دلالت روایات دیگر، اگر در قبل از زوال هلال دیده شود حکم به اول شوّال بشود.

اشکال: بر این جواب ایشان ممکن است چنین اشکال بشود که بله اگر فقط نصف النهار را گفته بودند، مشکلی نداشت که مقصود از وسط النهار معنای دقیّ آن یعنی زوال باشد ولی با توجه به اینکه در مقابل آن آخر نهار را قرار داده‌اند و نمی‌شود که وسط و آخر را بگویند ولی بین آن دو را متعرض نشده باشند، لذا مقصود از وسط و آخر باید معنای وسیع‌تری باشد که شامل دو ثلث از روز بشود و با این حساب پس اگر مقداری قبل از زوال هم ماه دیده شود، طبق این روایت نباید حکم به شوّال بشود، پس این روایت در مقابل روایاتی که رؤیت قبل از هلال را مثبت شوّال می‌دانند، دلالت بر عدم ثبوت می‌کند.

بله، اولاً: بر این معنا می‌توان چنین اشکال نمود که اینکه حضرت برای دو ثلث از روز چنین حکمی نموده است دارای این مفهوم می‌شود که اگر در ثلث اول روز هلال دیده شود، باید حکم به ثبوت شوّال نمود. مگر اینکه کسی این ادعا را بکند که ذکر خصوص ثلث وسط و ثلث آخر برای این است که این را برساند که در ثلث اول اصلاً رؤیت هلال نمی‌تواند واقع بشود، ولی این ادعاء مخالف با روایات صحیحی است که در صورت رؤیت هلال در قبل از زوال حکم به ثبوت شوّال کرده‌اند.

و ثانیاً: این دلالتی که در این روایت گفته شد ممکن است با توجه به روایات صحیحی که در بین قبل از زوال و بعد از زوال فرق گذاشته‌اند و در قبل از زوال حکم به ثبوت اول ماه کرده‌اند، بر این معنا حمل شود که مقصود از وسط قسمت بعد از زوال است. پس امکان جمع هست.

توضیح بیشتر عدم شذوذ قول مختار

عده‌ای به تخیّل شذوذ قول به ثبوت هلال با رؤیت در قبل الزوال، آمده‌اند از جمعی که باید بالطبع در بین ادله بکنند اعراض نموده‌اند که مبتلای به خرق اجماع و قول شاذ و شبیه به فقد جدید نشوند، در حالی که اگر تتبع کاملی انجام می‌شد شاید خیلی‌هایشان بدین‌گونه فتوا نمی‌دادند!

مرحوم صاحب جواهر[2] گفته است که در این مسأله فقط مرحوم سید مرتضی در ناصریات فتوای مخالف داده است اما بعداً در کتاب‌های دیگرش از این حرف خود عدول کرده است. مرحوم حکیم[3] هم به تبع جواهر دارد که فقط سید مرتضی به این فتوا داده است، آن هم فقط در کتاب ناصریات نه در سایر کتاب‌هایش؛ البته مرحوم حکیم تعبیر به عدول نمی‌کند ولی کأنه می‌خواهد بگوید که این فتوای او مخالف با دیگر کتاب‌های او است.

در حالی که اولاً: سید مرتضی در میافارقیات[4] هم همین قول را قائل شده است و ثانیاً: در کتاب‌های دیگرش اصلاً مسأله را عنوان نکرده است، نه اینکه عنوان نموده و بر خلاف دو کتاب مذکور فتوا داده باشد!

و قبلاً گفتیم که کلینی در کافی[5] و صدوق هم در مقنع[6] و فقیه[7] با توضیحی که گذشت همین فتوایشان است. و از جمله کلماتی که حاکی از عدم شاذّ بودن قول به ثبوت است عبارت شیخ طوسی در خلاف[8] است؛ چرا که ایشان تعبیرشان این است که «قوم من اصحابنا» قائل به ثبوت هلال با رؤیت آن در قبل از زوال شده‌اند.

بله در همان مسأله ایشان ادعای اجماع بر قول به عدم ثبوت می‌کند، ولی وجه این‌گونه ادعای اجماعات که در کلام او فراوان است و در غنیه ابن زهرة هم از همین قبیل است ـ همان طوری که سابقاً هم گفته‌ایم ـ این است که ایشان اتفاق بر کبریات را اجماع بر نتایج

حساب می‌کنند و مثلاً در اینجا با توجه به روایات متواتره «صُمْ لِلرُّؤْیَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْیَةِ»[9] و اینکه صوم هم از طلوع فجر می‌شود، پس باید رؤیت در قبل از آن بشود و کسی نمی‌تواند این روایات متواتره را انکار نماید. نتیجه می‌گیرند که همه این را قبول خواهند داشت و ادعای اجماع بر آن می‌کنند. کما اینکه مرحوم سید مرتضی هم در ناصریات[10] بر مختار خودش دعوای اجماع نموده است و آن هم از همان باب اجماع بر کبریات است که اشاره شد.

و تعجب از علامه حلی است که با اینکه متأخرین تقریباً روششان این‌طور نیست، ولی ایشان در تذکره[11] بر قول به عدم ثبوت، دعوای اجماع کرده است و اصلاً نقل خلاف نکرده است و در منتهی[12] هم دعوای شهرت نموده و مخالف را شاذّ خوانده است و مثل اینکه تعبیرش این است که این قول از شواذی حکایت شده است که «لا نعرفهم»؛ یعنی ما نمی‌دانیم که آن شاذّها کیستند. با اینکه مخالف روشنی مثل سید مرتضی در ناصریات هست و خود علامه هم ظاهراً در مختلف یا غیر آن، این را نقل کرده است. و حلّ این اختلاف در کتاب‌های علامه به این است که کتاب مختلف علامه از کتبی است که در اواخر در سنه 708 آن را نوشته است ولی تألیف منتهی در 683 بوده است؛ یعنی کتاب‌های اوایل ایشان تتبع کاملی نداشته است.

(پاسخ به سؤال) روایت جراح مدائنی را گفتیم که از نظر دلالت مورد اشکال است و مفادش این است که روز رمضان بودنش ثابت است و سؤال از این است که اگر ماه شوال در آن دیده شود روزه‌اش را کامل کند یا نه و این مشابهاتش زیاد است: مثل مسافری که قسمت اعظم روز را در سفر بوده است و الان حاضر شده است، می‌پرسد آیا بقیه را بگیرد یا نه؟ و یا در اول حاضر بوده است و بعد مسافر شده است بگیرد یا نگیرد؟ و یا در آخر وقت حیض دیده است، آیا آن را بگیرد یا نه؟ و شاید بعضی هم فتوا داده باشند که آن

روز را باید بگیرد. یک فرض هم این است که با فرض اینکه امروز روز رمضان است و روزه گرفته است، اگر ماه دیده شود چه حکمی دارد؟ پس این امکان دارد و قابل سؤال است. پس این روایت نقض نمی‌شود به روایات صحیحی که می‌گویند: اگر ماه در قبل از ظهر دیده شد، مربوط به شب گذشته بوده است و مربوط به روز بعدی نیست.

در مورد جراح مدائنی هم اگر چه روایاتش زیاد نیست ولی به جهت اینکه در مورد کتابش گفته‌اند که «رواه جماعة» این علامت اعتماد به اوست یعنی می‌خواهد بگوید که اشخاص متعددی به کتب او اعتماد کرده‌اند. بله اگر یک نفر کتاب او را روایت کرده بود، ما نمی‌توانستیم حکم به اعتبار او بکنیم مگر اینکه آن یک نفر جزو معاریف درجه اول باشد. و اما وقتی تعبیر به جماعت شده است، کفایت می‌کند. مثل اینکه یک قضیه را ممکن است که قول یک نفر ثابت نکند و اما اگر بگویند که این مستفیض است و جماعتی آن را نقل کرده‌اند، برای اعتبار آن کفایت می‌کند.

(پاسخ به سؤال) ظاهر روایت این است که کسی ماه را در رمضان واقعی دیده است و وجهی ندارد که آن را حمل بر معنای دیگری بکنیم؛ وقتی بگوید که در رمضان کسی غذا خورده است حکمش چیست؟ این معنایش این است که منجزّ است که رمضان است و حمل بر معنای دیگر در صورتی است که ناچار باشیم. در اینجا هم امام علیه السلام می‌فرمایند که اگر کسی هلال شوال را در نهار ماه رمضان ببیند باید روزه‌اش را تمام نماید. و ما وجهی ندارد که مقصود از آن را تخیّل رمضان بگیریم.

خلاصه: مقتضای جمع بین ادله عبارت از ثبوت هلال با رؤیت آن در قبل الزوال است و این قول، شذوذی هم ندارد و لذا باید به آن ملتزم بشویم.

در ادامه ششمین مورد از طرق اثبات هلال گفتیم:

«و لا بغیر ذلک مما یفید الظن و لو کان قویا إلا للأسیر و المحبوس»[13] .

توضیح: در اینجا مرحوم سید بعضی از مسائلی را که در کتب سلف مورد بحث قرار گرفته است، بحث نکرده است و به طور کلی با عبارت «و لا بغیر ذلک مما یفید الظن» عموم آنها را نفی کرده است. و در عبارت «و لو کان قویا» باید بگوییم به شرط این که قوت به حدی

باشد که به اطمینان که علم عرفی است نرسد و الا اطمینان حجت عقلایی است و دلیلی بر رد آن نداریم و ظنونی که در روایات از اخذ به آنها در مسأله اثبات هلال نهی شده است، علم عقلایی و اطمینان را شامل نمی‌شود. و «إلا للأسیر و المحبوس» یعنی در مورد اسیر و محبوس ظن کفایت می‌کند که بحث از آن خواهد آمد.

بحث از حکم تطوّق هلال و افتادن سایه

یکی از مسائلی که در کتب سلف بحث شده است ولی مرحوم سید فقط به نحو عموم آنها را نفی نموده است و به طور خصوص متعرض آنها نشده است عبارت از این است که اگر ماه به طور مطوّق دیده شود؛ یعنی به صورت دائره‌وار، تمام دایره و محیط اطرافش نور باشد نه اینکه یک تکه‌اش نور باشد و بقیه‌اش نور نداشته باشد، آیا این علامت این است که شب دوم است؟ و همین‌طور اگر کسی سایه خودش را دید که افتاده است آیا این علامت این است که سوم ماه است؟

مشهور ما بین امامیه گفته‌اند: امارة بودن اینها برای شب دوم و سوم بودن ثابت نیست؛ بله ظن‌آور شاید باشند اما جزو ظنونی هستند که ردع شده‌اند؛ چرا که در خود روایات می‌گوید: نباید عمل به ظن بشود؛ کأنه به مفاد اینها علم عرفی وجود ندارد تا اینکه اثبات بشوند و ادله نهی از عمل به ظن در مورد صوم و افطار، رادع از آنها هستند.

بله مرحوم صدوق قائل به کفایت تطوّق شده است و دیدن سایه را هم علامت سوم ماه دانسته است و این را در مقنع[14] ، هدایه[15] و فقیه[16] دارد و در فقیه روایتش را نقل کرده است؛ که ظاهرش این است که فتوا هم به آن می‌دهد. مرحوم کلینی[17] هم این روایت را نقل کرده است؛ که ظاهرش این است که می‌خواهد به آن فتوا بدهد. مرحوم شیخ طوسی[18] هم این روایت را طرح ننموده است و به آن اخذ کرده است؛ منتها گفته است که اگر شب قبل ابری باشد و در شب دوم، ماه به صورت مطوّق دیده بشود، اماره شرعی بر این است

که شب گذشته شب اول بوده است و اما اگر هوا در شب قبلی صاف بوده باشد، مطوق بودن در شب بعدی علامت شب دوم نمی‌شود.


[1] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 158، ح(440- 12).
[2] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج16، ص: 373، « فما عن المرتضى (رحمه الله) في الناصريات من اعتبار ذلك حيث أنه...».
[3] . مستمسك العروة الوثقى، ج8، ص: 467، « إلا من المرتضى (ره) في شرح المسائل الناصرية دون غيره من كتبه...».
[4] . 5. الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 78، «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ الزَّوَالِ فَهُوَ لِلَيْلَتِهِ الْمَاضِيَةِ وَ إِذَا رَأَوْهُ بَعْدَ الزَّوَالِ فَهُوَ لِلَيْلَتِهِ الْمُسْتَقْبَلَةِ».6. المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 185، «قال أبو عبد الله- عليه السلام-: إذا رؤي الهلال قبل الزوال فذلك اليوم من شوال، و إذا رؤي بعد الزوال فذلك اليوم من شهر رمضان ».7.من لا يحضره الفقيه، ج2، ص:169، «وَ إِذَا رُئِيَ هِلَالُ شَوَّالٍ بِالنَّهَارِ قَبْلَ الزَّوَالِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ مِنْ شَوَّالٍ 1 وَ إِذَا رُئِيَ بَعْدَ الزَّوَالِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ«.
[5]  .
[6]  .
[7]  .
[8] . الخلاف، ج2، ص: 171، « إذا رأى الهلال قبل الزوال أو بعده فهو لليلة المستقبلة دون الماضية. و به قال جميع الفقهاء...».
[9] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 164، ح(464- 36).
[10] . المسائل الناصريات، ص: 291، «إذا رئي الهلال قبل الزوال فهو لليلة الماضية.هذا صحيح و هو مذهبنا، ..».
[11] . تذكرة الفقهاء (ط - الحديثة)، ج6، ص: 126، « إذا رئي الهلال يوم الثلاثين، فهو للمستقبلة «1»، سواء رئي قبل الزوال أو بعده، فإن كان ...».
[12] . منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج9، ص: 247، «و لا اعتبار برؤيته قبل الزوال. و الذي أختاره مذهب أكثر علمائنا..».
[13] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 223.
[14] . المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 184، « و روي إذا تطوق الهلال فهو لليلتين ..».
[15] . الهداية في الأصول و الفروع، ص: 184، « إذا رأيت ظل رأسك فيه فهو لثلاث ليال ...».
[16] . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 124، ح1916.
[17] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 78، ح11.
[18] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 178، « فَهَذَانِ الْخَبَرَانِ وَ مَا يَجْرِي مَجْرَاهُمَا مِمَّا هُوَ فِي مَعْنَاهُمَا إِنَّمَا يَكُونُ أَمَارَةً ..».