درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات هلال/ اعتبار شهادت عدلین/

 

اعتبار مطلق بینه در هلال ماه مبارک رمضان - اعتبار شهادت عدلین با دو قید

در این جلسه حضرت استاد (مدظله) با تجدید نظر در مورد روایات دلالت کننده بر قول به اعتبار مطلق بینه در هلال ماه مبارک رمضان، مقتضای جمع بین روایات را عبارت از اعتبار شهادت عدلین با دو قید عدم تمکن از علم و اطمینان به ثبوت هلال و عدم اطمینان بر خلاف بینه، می‌دانند.

اعتبار مطلق بینه در هلال ماه مبـارک رمضان

تجدید نظر: گفتیم که 18 روایت دلالت بر کفایت شهادت عدلین برای اثبات هلال می‌کند و انسان اطمینان به صدور یکی از آنها پیدا می‌کند و لذا در صورت معارضه، حکم به ترجیح آنها بر روایات معارض غیر قطعی الصدور می‌شود. ولی الان می‌خواهم یک تجدید نظری در این باره ذکر بکنم و آن اینکه تمام این هیجده روایت به استثناء یکی از آنها، در دلالت آنها مناقشه هست.

مناقشه در روایات اعتبار شهادت عدلین در اثبات هلال رمضان به طور مطلق

حدود 10 تا از این روایات دلالتشان راجع به خصوص این است که 29 روز روزه گرفته‌اند و بعد معلوم شده است که عدلین شهادت داده‌اند که یک روز قبل از 29 روز هم، ماه رمضان بوده است. پس این روایات در جایی بوده است که در خود شهر مانع بوده است و لذا ماه را ندیده‌اند و بعد از اینکه روزه را 29 روز گرفته‌اند، بینه‌ای آمده و شهادت داده است که یک روز قبل هم ماه رمضان بوده است. بنابراین از این روایات، اعتبار شهادت شاهدین علی وجه الاطلاق استفاده نمی‌شود، و فقط در صورت مذکور بر اساس شهادت شاهدین حکم

به قضاء شده است. و اما اینکه به طور مطلق؛ در هوای آزاد هم اگر دو نفر شهادت دادند، کفایت بکند، چنین مطلبی ثابت نمی‌شود.

و عده‌ای از روایات مضمونشان این است که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمود: من اجازه نمی‌دهم برای اثبات ماه رمضان الا رؤیت و یا شهادت عدلین را. این روایات هم اطلاق ندارند؛ مثل اینکه شما می‌گویید «لاصلاة الا بطهور» که معنای اطلاقی‌اش این است که نماز بی‌طهارت به درد نمی‌خورد. و اما اینکه آیا طهور تنها برای نماز کافی است و شرایط دیگری در آن معتبر نیست، از این روایت استفاده نمی‌شود و لذا اگر روایت دیگری بگوید «لاصلاة الا بنیة»، این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ چون هر کدامشان در مقام عقد سلبی و اثبات شرطیت طهارت و نیت است، نه اینکه غیر از خودش شرط دیگری در کار نیست.

در اینجا هم حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند من غیر از رؤیت و شهادت عدلین را قبول ندارم؛ یعنی اگر یک نفر بیاید و شهادت بدهد، این را قبول ندارم و اما اینکه عدلین در همه پذیرفته شده است یا نه؟ چنین مطلبی از این کلام حضرت استفاده نمی‌شود، و حدود شش روایت هم چنین مضمونی را دارد، پس تا به حالا، حدود 15 روایت دلالتشان مورد مناقشه بود.

در صحیحه محمد بن قیس هم که یکی از روایات مذکور است و ذیل عبارتش شاهد بر این است که صدر روایت در مورد صافی هوا است؛ چرا که می‌فرمایند «قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا رَأَیْتُمُ الْهِلَالَ فَأَفْطِرُوا أَوْ شَهِدَ عَلَیْهِ عَدْلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ... فَإِنْ غُمَّ عَلَیْکُمْ فَعُدُّوا ثَلَاثِینَ لَیْلَةً ثُمَّ أَفْطِرُوا»[1] که از اینکه در ذیل می‌فرماید «فَإِنْ غُمَّ عَلَیْکُمْ» معلوم می‌شود که مقصود در صدر بیان حکم صورت صافی هوا است، پس از اینکه در صورت صافی هوا تعبیر نموده است که «أَوْ شَهِدَ عَلَیْهِ عَدْلٌ مِنَ الْمُسْلِمِین»، دلالت این عبارت بر اعتبار مطلق شهادت عدلین را ممکن است کسی توهم نماید. ولی این هم دلالت ندارد؛ چون مورد بحث ما به طوری که در جلسه قبل گفتیم در مورد اثبات هلال ماه رمضان است و الا اعتبار شهادت عدلین برای اثبات هلال ماه شوال و سایر ماه‌ها، آقایان می‌گویند محل خلاف نبوده و در آنها عدلین کفایت می‌کند. در حالی که این روایت

در مورد ماه شوّال است؛ چون می‌فرماید «إِذَا رَأَیْتُمُ الْهِلَالَ فَأَفْطِرُوا»، پس ربطی به بحث ما ندارد.

در باب 9 هم روایت سومش[2] نظیر روایتی است که الان بحث کردیم؛ که اول مانع بوده است و 29 روز گرفته‌اند. در این روایت که صحیحه هشام بن الحکم است چنین است «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِیمَنْ صَامَ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ قَالَ إِنْ کَانَتْ لَهُ بَیِّنَةٌ عَادِلَةٌ عَلَی أَهْلِ مِصْرٍ أَنَّهُمْ صَامُوا ثَلَاثِینَ عَلَی رُؤْیَةٍ قَضَی یَوْماً»[3] یعنی شخص خودش 29 روز بیشتر نگرفته است، بعداً بینه‌ای ثابت شده است که اهالی 30 روز روزه گرفته‌اند؛ یعنی از اول برایشان ثابت شده بوده است که ماه هست و مردم 30 روز روزه گرفته‌اند.

ولی این هم در مورد بحث ما دلالتی نمی‌کند؛ چون می‌گوید بینه قائم شده است بر اینکه رؤیت برای اشخاص ثابت شده است و سی روز روزه را گرفته‌اند. و اما اینکه رؤیت به واسطه چه چیزی ثابت شده است، در این روایت نیست و امکان دارد که به واسطه شیاع ثابت شده باشد، و این شهادت بر ثبوت شیاع باشد، در حالی که مورد بحث ما شهادت به اصل رؤیت است که دو نفر شهادت به رؤیت در مورد ثبوت ماه رمضان بدهند، پس این روایت دلیل بر قبول قول بینه برای اثبات شیوع می‌شود نه برای اثبات هلال با بینه.

روایت بعدی

صحیحه ابی بصیر عن ابی عبدالله ع که سندش چنین است: «الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ (که حماد بن عیسی است) عَنْ شُعَیْبٍ (که شعیب بن یعقوب عَقرقوفی است) عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْیَوْمِ الَّذِی یُقْضَی مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ لَا تَقْضِهِ إِلَّا أَنْ یُثْبِتَ شَاهِدَانِ عَدْلَانِ مِنْ جَمِیعِ أَهْلِ الصَّلَاةِ مَتَی کَانَ رَأْسُ الشَّهْرِ وَ قَالَ لَا تَصُمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ الَّذِی یُقْضَی إِلَّا أَنْ یَقْضِیَ أَهْلُ الْأَمْصَارِ فَإِنْ فَعَلُوا فَصُمْهُ»[4] . این روایت قدری مندمج است؛ از صدر و ذیل آن استفاده می‌شود که «الْیَوْمِ الَّذِی یُقْضَی» در صدر با «الْیَوْمِ الَّذِی یُقْضَی» در ذیل به یک معنا هستند و این‌طور نیست که به دو معنا باشند. در ذیل می‌فرماید «لَا تَصُمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ الَّذِی یُقْضَی» آن روزی را که به عنوان قضاء به جا می‌آورند،

تا مادامی که جهت دیگری نباشد، لازم نیست که تو قضاء کنی؛ یعنی صرف کار عامه که می‌گویند یک روز را نگرفته‌ایم باید قضاء کنیم، کفایت نمی‌کند و شرطی دارد. پس «الْیَوْمِ الَّذِی یُقْضَی» در اینجا با «سُئِلَ عَنِ الْیَوْمِ الَّذِی یُقْضَی مِنْ شَهْرِ رَمَضَان» هر دو به معنای واحد است؛ یعنی یک روزی است که ناس معمول شهر ـ سنی‌ها ـ قضاء می‌کنند به جهت ترک یک روز. و در اینجا حضرت می‌فرمایند که لازم نیست که قضاء بکنید «إِلَّا أَنْ یُثْبِتَ شَاهِدَانِ عَدْلَان» مگر اینکه دو شاهد عدل ذکر کنند ـ یبثّ به معنای یذکر است ـ «مِنْ جَمِیعِ أَهْلِ الصَّلَاة» یعنی اختصاص به فرقه خاصی هم ندارند و از هر فرقه‌ای باشند، اگر شهادت بدهند که اول ماه جلوتر بوده است در این صورت شما هم قضاء بکنید و مقصود این است که مثل سنی‌ها که حتی به گفته عدل واحد اکتفاء نموده و قضاء می‌کنند، نباشید. پس مورد این روایت هم با مورد بحث ما فرق می‌کند؛ چون اولاً: فرض مسأله این است که در اول ماه مانعی از رؤیت بوده است و ماه را ندیده‌اند و بعداً در مورد قضاء سؤال شده است. و اما اینکه شهادت عدلین برای همه موارد کفایت بکند و حتی در هوای صاف بی‌مانع هم هلال با آن ثابت بشود، این روایت چنین دلالتی ندارد. و ثانیاً: لسان این روایت لسان تقیه است؛ چون می‌فرماید «مِنْ جَمِیعِ أَهْلِ الصَّلَاة» یعنی اختصاصی به شیعه ندارد، با اینکه شهادت عدل باید باشد. بله می‌توان یک جوری روایت را معنا کرد که بر خلاف تقیه نباشد، ولی این معنا خلاف ظاهر است. و آن معنا این است که این مردم در منطقه شما قضاء می‌کنند قضاء آنها معیار نیست مگر اینکه ثابت بشود که همه اهل صلاة که شما هم جزوشان هستید، ماه را قبلاً دیده‌اند که در این صورت کفایت می‌کند.

خلاصه: صدر روایت می‌گوید قضاء نمودن سنی‌ها کفایت نمی‌کند مگر اینکه دو شاهد عادل شهادت بدهند و در صدر می‌گوید: قضاء نمودن آنها کافی نیست مگر اینکه نه تنها این شهر بلکه شهرهای دیگر هم گفته باشند، در این موقع می‌فرماید «فَصُمْهُ». پس صدر روایت با ذیل آن یک نحوه تنافی دارند؛ چون اول می‌گوید با شهادت عدلین کافی است ولی در ذیل می‌فرماید که آن کفایت نمی‌کند و باید جمیع اهل امصار باشند تا ثابت بشود. شاید جمع بین صدر و ذیل این باشد که در ذیل روایت، دیدن اهل امصار را اماره قرار داده است برای ثبوت بینه؛ یعنی وقتی همه شهرها چنین کردند، معلوم می‌شود که حداقل دو

نفر عادل در بین اینها بوده است که ماه را دیده باشند؛ پس مفاد صدر، اعتبار شهادت عدلین و مفاد ذیل هم به همان برمی‌گردد که وقتی اهل شهرهایی چنین بگویند، معلوم می‌شود دو عادل در بینشان هست، پس این را اماره برای بودن بینه قرار داده‌اند.

به هر حال: این روایت اگر محمول بر تقیه باشد، و الا چون موردش جایی است که ماه ثابت نبوده است و بعداً ثابت شده است، پس خارج از مورد بحث ما می‌شود و حکم هوای صاف کذایی از آن استفاده نمی‌شود.

تنها روایت تام الدلالة

فقط یک روایت هست که دلالتش بر مطلب تمام است، اگر چه سندش جای تامل دارد. و آن روایتی است که مقنعه نقل کرده است:. «روی ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سمعته یقول: لَا تَصُمْ إِلَّا لِلرُّؤْیَةِ أَوْ یَشْهَدَ شَاهِدَا عَدْلٍ»[5] . که این روایت اطلاق دارد و شامل هوای صاف هم می‌شود؛ چون شرط و قیدی در آن نیامده است.

بله در مورد سند روایت که ایشان آن را به طور مرسل روایت نموده است ممکن است کسی بگوید که اینکه ایشان می‌گوید «روی ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ» که «روی» به صورت منجز است، پیداست که از کتابش نقل کرده است و اگر چه کتابش طرق متعددی دارد که بعضی‌اشان معتبر و بعضی غیر معتبر است و کتب متعددی هم دارد که بعضی‌اشان طرق فی الجمله مسلمی دارد و ما نمی‌دانیم که این را از چه کتابی اخذ نموده است؟ آیا کتابی است که طریق معتبری دارد یا نه؟ اما می‌توان با توجه به اعتماد مفید به آن، آن را مأخوذ از کتاب معتبر دانست.

پس فقط به این روایت، آن هم با اعتماد به اعتماد مفید از حیث سند، می‌توان برای اعتبار بینه و شهادت عدلین برای اثبات رؤیت هلال استدلال نمود.

نگاهی به روایات معارض با دلالت فوق

در مقابل اینها گفتیم که 12 روایت وجود دارد؛ عده‌ای از این روایات که در باب پنجم آورده شده‌اند، پنج روایت هستند،[6] ولی این پنج روایت ظاهراً همگی از باب تقیه صادر شده‌اند، چون مدلولشان این است که اگر در یک جایی دیدید که مردم همگی متفقاً روزه می‌گیرند، شما هم روزه بگیرید. که با توجه به اینکه در آن موقع اکثریت مردم سنی بودند و شیعه در بین آنها کم بود، پس مراد مردم شیعه نیست و می‌خواهد بفرماید که شما هم با عموم سنی‌ها همراهی کنید تا دچار مشکل نشوید.

پس این روایات از باب تقیه است، مانند باب صلاة که وقتی آنها می‌خوانند اگر انسان بخواهد که جور دیگری نمازش را بخواند مشکل برایش ایجاد می‌شود، روایاتی امر به تقیه در بین آنها نموده‌اند. بنابراین به این روایات برای استفاده حکم واقعی در مورد بحث نمی‌توان استدلال نمود.

پاسخ به سؤال

این روایات از قبیل این هستند که سائل سؤال می‌کند «أَکُونُ فِی الْجَبَلِ فِی الْقَرْیَةِ فِیهَا خَمْسُمِائَةٍ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَصُمْ بِصِیَامِهِمْ وَ أَفْطِرْ بِفِطْرِهِمْ»[7] . و در روایت ابی الجارود می‌فرماید «صُمْ حِینَ یَصُومُ النَّاسُ وَ أَفْطِرْ حِینَ یُفْطِرُ النَّاسُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْأَهِلَّةَ مَوَاقِیتَ»[8] که این معنایش این است که اینها اصحاب العدد نیستند و روی رؤیت عمل می‌کنند ولی عمل اینها را می‌فرماید بپذیرید؛ که بیان تقیه‌ای است. و در روایت بعدی هم همین است که سؤال می‌کند که ما شک کردیم و بعضی از اصحاب هم روز عید قربان گرفته بود و أضحیه را سر می‌برید فقال: «الْفِطْرُ یَوْمُ یُفْطِرُ النَّاسُ وَ الْأَضْحَی یَوْمُ یُضَحِّی النَّاسُ وَ الصَّوْمُ یَوْمُ یَصُومُ النَّاسُ»[9] که اینها و روایاتی با این مضامین در بیان رعایت تقیه و عمل نمودن به همراه ایشان است. و ناس متعارف هم همین‌ها هستند.

پاسخ به سؤال

آنها با ما در احکام و مبانی فرق دارند مثل اینکه شهادت یک نفر را به فتوای ابوحنیفه که در آن زمان معاصر و مقبول بوده است، کافی می‌دانند و عدالتی را که آنها قائلند، ما آنها را عادل نمی‌دانیم، پس این روایات تقیه‌ای بوده و صلاحیت معارضه ندارند.

روایات مقبول المعارضة و نحوه جمع بین روایات

بله یکی دو تا روایت هست که دلالتشان در مقابل اعتبار به نحو مطلق بینه در اثبات هلال ماه رمضان، خوب است:

روایت اول: روایت موثقه عبدالله بن بکیر بن اعین است که در باب سوم حدیث 22 است[10] «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صُمْ لِلرُّؤْیَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْیَةِ وَ لَیْسَ رُؤْیَةُ الْهِلَالِ أَنْ یَجِی‌ءَ الرَّجُلُ وَ الرَّجُلَانِ فَیَقُولَانِ رَأَیْنَا إِنَّمَا الرُّؤْیَةُ أَنْ یَقُولَ الْقَائِلُ رَأَیْتُ فَیَقُولَ الْقَوْمُ صَدَقْتَ»[11] .

روایت دوم: روایت ابی ایوب خراز است که می‌فرماید این نیست که یکی بگوید دیده‌ام و دیگران بگویند که ما ندیده‌ایم و...[12] .

بله این روایت ابی ایوب و برخی روایات بعدی، معارضه آنچنانی با روایت اعتبار مطلق بینه در رؤیت هلال رمضان ندارند؛ چون آقایان قائل به اعتبار مطلق هم، آنها را قبول دارند و مدلولشان را به حسب قاعده می‌دانند؛ چرا که در صورت اطمینان بر خلاف ـ که مفاد این روایات است ـ آنها هم بینه را معتبر نمی‌دانند. و من شنیدم که نقل می‌کنند از بعضی از اهل فن که در باب رؤیت هلال، از هر صد رؤیت پانزده رؤیت خلاف واقع و توهم رؤیت است. خوب با این حساب اگر کسی می‌گوید من دیده‌ام و دیگران هم می‌گویند که ما نگاه کردیم و ندیدیم، اطمینان به اشتباه بودن پیدا می‌شود.

خصوصاً که این را هم توجه داشته باشید که ظاهر شدن ماه، مثل یک میکروب ریز محتاج به چشم قوی که نیست تا گفته شود که یکی چشمش تیزتر است دیده است، دیگری ندیده است؛ چون وقتی ظاهر می‌شود، مقدار معتنابهی دیده می‌شود و چشم اگر متعارف

باشد و ضعف چشم در افراد نباشد، آن را می‌بینند و لذا وقتی جماعتی نگاه می‌کنند و یکی می‌گوید «هوذا» و دیگران نمی‌بینند اطمینان بر خلاف می‌آید.

ولی روایت عبدالله بن بکیر چنین لسانی ندارد و تعارض دارد؛ چون می‌گوید اینکه یک یا دو نفر بگویند فایده ندارد و این را هم ندارد که فاسق یا عادل باشند و از خودی‌ها باشد یا نباشد، همه را شامل است می‌فرماید اگر یکی یا دو نفر شهادت بدهند فایده ندارد و باید شیاع باشد و قوم هم بگویند که آنها درست می‌گویند.

پس مفاد این روایت این است که: اگر دو نفر بیایند و بگویند که ما ماه را دیدیم و من نمی‌دانم که آیا به همراه اینها اشخاص دیگری که بوده‌اند، این را قبول دارند یا نفی می‌کنند، در این صورت نمی‌توان بینه را معیار قرار داد و باید ثابت شود که دیگران هم این را قبول دارند و به دنبال چنین شیاعی اطمینان برای انسان حاصل بشود. و روایات خراز و مانند آن هم نمی‌گویند که شما وقتی نمی‌دانید که رؤیت آن دو نفر به چه نحو بوده است آن را مطلقا بپذیرید.

و لذا از روایات همان مطلبی که صاحب حدائق قائل است استفاده می‌شود و آن اینکه می‌گوید:[13] اگر کسی متمکن از علم باشد ـ و به تعبیر ما متمکن از علم و اطمینان باشد ـ باید تحصیل علم و اطمینان بکند، پس اگر دو نفر شهادت می‌دهند و من می‌توانم با مراجعه به بیرون، تحصیل اطمینان بکنم، روایاتی که می‌گویند نباید اکتفاء به تظنی نمود، مانع از قبول چنین شهادتی هستند؛ چون فریضه است و در فریضه باید علم باشد. و اما اگر در یک جایی تحصیل علم و اطمینان ممکن نیست، طبق رؤیت خراز می‌شود به بینه‌ای که از خارج آمده است و شهادت می‌دهد، اخذ نمود.

و همین‌طور جمعاً بین الادلة از اینکه در اینجا اسمی از پنجاه نبرده است و می‌گوید قوم باید این را قبول کنند با اینکه در مقام بیان است، چنین استفاده می‌شود که همان‌طوری که آقایان دیگر گفته‌اند تعبیر به پنجاه در برخی از روایات از باب کنایه از کثرت است؛ یعنی وقتی می‌گوید اقلاّ باید پنجاه نفر بگویند یعنی باید یک تعداد زیادی بگویند که انسان اطمینان پیدا کند و الا بدون اطمینان کافی نیست.

پس مقتضای جمع بین ادله این می‌شود که: در مورد ماه رمضان که فریضه است اگر اطمینان ممکن باشد، باید تحصیل اطمینان کرد و اگر ممکن نشد، شارع بینه را قبول کرده است.

این را صاحب حدائق قائل است. در حاشیه من لایحضر هم ـ که وافی آن را نقل کرده است ـ دیدم که سلطان العلماء هم که محقق درجه یک است می‌گوید که باید یا علم و یا ظن متآخم للعلم که همان اطمینان است برای رویت هلال حاصل بشود؛ که نظرش این است که در صورت امکان علم و اطمینان اعتباری برای بینه قائل نمی‌باشد.

پاسخ به سؤال

نه حضرت امیر مامور نبوده است که به علم امامت علم کنند، و به همان علم ظاهری عمل می‌کرده‌اند. و مورد روایت حضرت این بوده است که 28 روز روزه گرفته بودند، بعد معلوم شد که ماه 29 روزه بوده است حضرت فرمود که یک روز روزه بگیرند.

خلاصه: مقتضای این روایات این است که در صورت تمکن از علم و اطمینان باید تحصیل نمود و در غیر آن بینه مورد قبول است. همان طور که صاحب حدائق قبول دارد، سلطان العلماء هم که محقق درجه اول است، علم و اطمینان را معتبر دانسته است، که علی القاعدة صورت تمکن را می‌خواهد بگوید. روایت معتبری هم که بتواند با اینها معارضه بکند، چیزی نیست، فوقش همان روایت ابن ابی نجران عن عبدالله بن سنان است[14] ، که اگر اطلاق آن را و سندش را تام بدانیم، این روایات دیگر آن را تخصیص می‌زنند؛ به اینکه در صورت عدم تمکن از علم و اطمینان به شیاع و مانند آن، در این صورت دو نفر کفایت می‌کند.

پاسخ به سؤال

بله نتیجه این می‌شود که در جایی که تمکن از علم و اطمینان نیست و اطمینان بر خلاف هم نباشد، شهادت عدلین معتبر می‌شود و لذا در شهادت رجلین اگر از بیرون شهادت بدهند مقبول می‌شود. و شهادت به شیاع را هم ممکن است ما قبول بکنیم؛ بینه را چرا

قبول نکنیم؟! ولی اگر در هوای آزاد دو نفر بگویند، این چون اطمینان بر خلافش می‌آید، اعتبار نخواهد داشت.

 


[1] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 158، روایت 440- 12.
[2] . جامع احادیث شیعه؛ ج10، ص320.
[3] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 158، روایت 443- 15.
[4] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 157، روایت 438- 10.
[5] . المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 297.
[6] . جامع احاديث الشيعه؛ ج10، ص313.
[7] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 163، روایت 461- 33.
[8] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 164، روایت 462- 34.
[9] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 317، روایت 966- 34-.
[10] . جامع احاديث الشيعه؛ ج10، ص305.
[11] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 164، روایت 464- 36.
[12] . تهذيب الأحكام؛ ج4، ص: 160، روایت 451- 23.
[13] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ ج13، ص: 256 لا بد من الرؤية اليقينية الموجبة للعلم.
[14] . المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 297.