درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات هلال/ اعتبار شهادت عدلین/

 

اعتبار شهادت عدلین برای اثبات هلال - بررسی روایات قول مشهور و مخالف مشهور

در این جلسه حضرت استاد (مدظله) بعد از ذکر تتمه‌ای راجع به روایات قول مشهور، به ذکر روایات مخالف با قول مشهور و تفاصیل موجود در بین مخالفین می‌پردازند.

تتمه ذکر روایات قول مشهور

بقیه روایاتی که در دلالت بر اعتبار شهادت عدلین برای رؤیت هلال وارد شده است که در باب‌های سوم، هفتم، هشتم و نهم از ابواب فضل الصوم و فرضه در جامع الاحادیث وارد شده است، چون بحثی نداشتند، ذکر نکردیم. فقط دو روایت دیگر هم؛ یکی به جهت غلط و اشتباهی که در جامع الاحادیث در مورد آن واقع شده است، خواستم که تذکر بدهم و دومی روایتی است که چون در جامع الاحادیث ذکر نشده است، آن را هم ذکر می‌کنم:

روایت اول که غلط در آن پیش آمده است، در باب ششم، حدیث هفتم است: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی فِی نَوَادِرِهِ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ: قَضَی رَسُولُ اللَّهِ ص بِشَهَادَةِ الْوَاحِدِ- وَ الْیَمِینِ فِی الدَّیْنِ وَ أَمَّا الْهِلَالُ فَلَا إِلَّا بِشَاهِدَیْ عَدْلٍ»[1] . و اشتباهش این است که در آدرسی که از نوادر ـ که قطعا کتاب حسین بن سعید است ـ داده است؛ یعنی در صفحه 160، اصلاً کلمه «زیاد» (عن ابی زیاد قال...) وجود ندارد و فقط می‌گوید «ابی قال:...»[2] و معلوم نیست که این کلمه از کجا به اینجا اضافه شده است؟!

و اما اینکه مقصود از «ابی» کیست؟ چنین تعبیری در کتاب حسین بن سعید سابقه ندارد و کتاب نوادر هم که مثل کتب اربعه؛ که مقابله شده باشد نیست و لذا احتمالاً یک سقطی شده است. و در اینجا هم باید «ابی قال قضی...» کلام یکی از معصومین باشد که در سند سقطی شده و افتاده است.

روایت دوم که در اینجا نیامده است ولی جزو روایات مسأله است: روایتی است که می‌رسد به صابر مولی ابی عبدالله علیه السلام؛ البته در نسخه چاپی تهذیب «صبار» دارد، و من مراجعه که کردم، اصلاً چنین اسمی در بین رجال پیدا نکردم و ظاهراً صحیحش همان «صابر» است که در بعضی از نسخ هم هست و این صابر محتمل هست که یکی از دو نفر باشد:

یکی «صابر مولی بنی هاشم» است که جزو روات حضرت صادق سلام الله علیه است و یکی هم «طاهر مولی ابی عبدالله علیه السلام» که او هم از روات حضرت صادق است. ممکن است که در این روایت یکی از آنها باشد و در صورت دوم، «طاهر» تصحیف به «صابر» شده باشد، و اما «صابر» که مولی بنی هاشم گفته‌اند؛ خوب مولی ابی عبدالله، مولای بنی هاشم هم می‌شود، پس تعبیر به مولی بنی هاشم منافاتی با نقل او از حضرت صادق (ع) و مولی ابی عبدالله بودنش ندارد.

متن روایت: «عَنْ صَبَّارٍ مَوْلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَصُومُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ یُفْطِرُ لِلرُّؤْیَةِ وَ یَصُومُ لِلرُّؤْیَةِ أَ یَقْضِی یَوْماً فَقَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ لَا إِلَّا أَنْ یَجِی‌ءَ شَاهِدَانِ عَدْلَانِ فَیَشْهَدَا أَنَّهُمَا رَأَیَاهُ قَبْلَ ذَلِکَ بِلَیْلَةٍ فَیَقْضِیَ یَوْماً»[3] . که این جزو روایاتی است که سؤال شده است که ماه رمضان همیشه سی روز است یا بیست و نه روز هم می‌شود؟ حضرت جواب می‌دهند که هر دو ممکن است، پس اگر با شهادت عدلین ثابت شود که سی روز بوده است، باید قضاء کند.

این روایت را من ندیدم که ایشان در اینجا آورده باشند و اما در سایر جاها ممکن است آورده باشد، و اما صاحب وسائل علی القاعده باید در اینجا آورده باشد، فرصت نشد نگاه کنم.

ادامه ذکر روایات مخالف با قول مشهور

در مقابل روایات قول مشهور، روایات دیگری هست که بعضی‌اشان به طور کلی شهادت عدلین را کافی نمی‌داند؛ که ظاهرشان این است که فقط باید علم حاصل بشود و با رأی و ظنون ثابت نمی‌شود و باید یقین باشد. که ذکر یکی از این‌گونه روایات در جلسه قبلی گذشت که روایت فضل بن عبدالملک عن ابی عبدالله علیه السلام بود که حضرت در آن فرمود: «الصَّوْمُ لِلرُّؤْیَةِ وَ الْفِطْرُ لِلرُّؤْیَةِ وَ لَیْسَ الرُّؤْیَةُ أَنْ یَرَاهُ وَاحِدٌ وَ لَا اثْنَانِ وَ لَا خَمْسُون»[4] . و همین روایت را در هدایه هم نقل کرده است و بعد از «وَ الْفِطْرُ لِلرُّؤْیَة» چنین اضافه دارد که: «و لیس بالرأی و لا التظنی ...»[5] که از این روایت استفاده می‌شود که ظنون و قیاس و مثل اینها درست نیست و باید یقینی باشد. و در نتیجه، شهادت عدلین هم کافی نیست.

ذکر احتمالی برای کلام محقق در نسبت دادن قول به عدم حجیت شهادت عدلین در رؤیت هلال

احتمال دارد که نظر مرحوم محقق در شرایع؛ و اینکه قائلی به عدم اعتبار بینه در مورد رؤیت هلال وجود دارد، به هدایه صدوق باشد؛ چون امثال هدایه که این روایات را ذکر می‌کنند، مختارشان است. و ایشان در این باب دو سه روایت نقل کرده است و اولین روایتش همین روایت است که الان خواندیم و ظاهرش این است که چون در اول باب آن را ذکر کرده است، مختارش چنین است و روایات بعدی را هم، از این باب ذکر کرده است که، روایات دیگری هم در مسأله است که کس دیگری مجاز است که آنها را اختیار کند؛ از باب «بِأَیِّهِمَا أَخَذْتَ مِنْ بَابِ التَّسْلِیمِ وَسِعَکَ»[6] که در تعارض روایات هر فقیهی مجاز است که یکی از اخذ و بر اساسش فتوا بدهد.

پس احتمال می‌دهیم که مقصود محقق از «و قیل لایقبل» همین صدوق در هدایه بوده باشد، اگر چه همان‌طوری که گفتیم در کتاب‌های نافع و معتبر، از این نسبت برگشته است و دیگر آن قیل را ذکر نکرده است و شاید نظرش در این برگشت به این باشد که ممکن است که یک وجه جمعی بین این روایت و روایت بعدی وجود داشته باشد و تعارضی در

بینشان نباشد. و اگر وجه جمعی باشد پس قهراً دیگر روایت اول تمام فتوای او نخواهد بود، بلکه با توجه به نقل روایت بعدی که اقتضاء می‌کند حجیت بینه در رؤیت هلال را و با توجه به امکان جمع در بین آنها، ممکن است نظر او به حجیت بینه به طور فی الجمله باشد. و مقصود این روایت که می‌گوید شهادت پنجاه نفر هم قبول نیست، نظرش به شهرهایی باشد که تعداد افراد آن زیاد است خصوصا در قدیم که مردم استهلال می‌کردند آن هم در منطقه های مختلف یک شهر. مقصود این باشد که اگر در شهری که مثلا در پنجاه مکان استهلال می‌کنند در هر مکان یک نفر ببیند و نه نفر نبینند این کفایت نمی‌کند، و الا اگر در شهر کوچکی یا دهی پنجاه نفر دیده‌اند، کفایت می‌کند.

روایت دوم: که از آن هم استفاده می‌شود که شهادت پنجاه نفر هم فایده ندارد صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام است که «قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمُ الْهِلَالَ فَصُومُوا وَ إِذَا رَأَیْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا وَ لَیْسَ بِالرَّأْیِ وَ لَا بِالتَّظَنِّی وَ لَکِنْ بِالرُّؤْیَةِ وَ الرُّؤْیَةُ لَیْسَ أَنْ یَقُومَ عَشَرَةٌ فَیَنْظُرُوا فَیَقُولَ وَاحِدٌ هُوَ ذَا (یعنی اشاره کند که این ماه است) وَ یَنْظُرُ تِسْعَةٌ فَلَا یَرَوْنَهُ إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ عَشَرَةٌ وَ أَلْفٌ وَ إِذَا کَانَتْ عِلَّةٌ فَأَتِمَّ شَعْبَانَ ثَلَاثِینَ (در اینجا در ذیلش هست که:) وَ زَادَ حَمَّادٌ فِیهِ وَ لَیْسَ أَنْ یَقُولَ رَجُلٌ هُوَ ذَا هُوَ لَا أَعْلَمُ إِلَّا قَالَ وَ لَا خَمْسُونَ»[7] یعنی در این روایت هم فرموده است که ده تا و پنجاه تا هم کفایت نمی‌کند؛ یعنی در جایی که جماعت زیادی استهلال می‌کنند باید زیاد باشند و قطع بیاورد تا حکم کنند. پس در این دو روایت نفی اعتبار حتی خمسون را کرده است.

پاسخ از سؤال

نه تعارضی در شهادات نیست، بلکه می‌فرماید در جایی که جمعیت زیادی استهلال می‌کنند، عادةً باید همه آنها ببینند و وقتی ندیده‌اند، معلوم می‌شود که آنها اشتباه کرده‌اند.

روایت سوم: روایت 23 باب 3 است: «أَبِی أَیُّوبَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَرَّازِ (در کتاب «خزّاز» دارد ولی به نظرم صحیحش «خرّاز» است) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ کَمْ یُجْزِی فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ (چه عددی کافی است؟)- فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ فَرِیضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ- فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّی- وَ لَیْسَ رُؤْیَةُ الْهِلَالِ أَنْ یَقُومَ عِدَّةٌ- فَیَقُولَ وَاحِدٌ قَدْ رَأَیْتُهُ وَ یَقُولَ الْآخَرُونَ لَمْ

نَرَهُ- إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ مِائَةٌ وَ إِذَا رَآهُ مِائَةٌ رَآهُ أَلْفٌ- وَ لَا یُجْزِی فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ إِذَا لَمْ یَکُنْ فِی السَّمَاءِ عِلَّةٌ- أَقَلُّ مِنْ شَهَادَةِ خَمْسِینَ- وَ إِذَا کَانَتْ فِی السَّمَاءِ عِلَّةٌ- قُبِلَتْ شَهَادَةُ رَجُلَیْنِ یَدْخُلَانِ وَ یَخْرُجَانِ مِنْ مِصْرٍ»[8] .

در این روایت شهادت رجلین را فی الجمله قبول کرده است، ولی در صورتی که در سماء علتی باشد.

ذکر قائلین به اقوال مخالف مشهور و تطبیق بر روایات

در مقابل مشهور سه قول را در کلمات برخورد کردیم و عبارتی هم در مستند نراقی است، اگر آن عبارت صحیح باشد، ممکن است چهار قول در مسأله باشد.

قول اول: کسانی هستند که شرط اعتبار شهادت عدلین در رؤیت هلال را عبارت از وجود علتی در آسمان دانسته‌اند؛ که مانع از دیده شدن بشود، و فرقی ندارد که عدلین از خارج باشند یا از داخل باشند. قائلین به این تفصیل عبارتند از: مبسوط شیخ[9] ، کافی ابوالصلاح[10] ، غنیه ابن زهرة[11] ، وسیله ابن حمزه[12] و اصباح الشیعه کیدُری[13] ؛ که اینها معیار را وجود علت دانسته‌اند و قید دیگری؛ که از داخل یا خارج باشد، ندارند.

قول دوم: عده‌ای گفته‌اند که به دو شرط شهادت عدلین معتبر است: یکی اینکه علتی باشد ودوم اینکه شاهدها از خارج آنجا باشند؛ یعنی اگر علتی باشد ولی شاهدها از داخل بگویند که ما دیده‌ایم، قبول نیست و همین‌طور اگر از خارج بیایند و شهادت بدهند ولی علتی در داخل نبود و هوا صاف بود، باز هم قبول نمی‌شود. قائلین به این قول عبارتند از: تهذیب و استبصار و نهایه شیخ، مهذب ابن براج و فیض هم در مفاتیح میل به این تفصیل پیدا کرده است و مقنع صدوق هم مطابق این نسخه‌ای که در دست ما هست و نسخی که فاضل اصفهانی می‌گوید دیده است، همه‌اشان همین‌طور است که چون با «واو» وارد شده

است، هر دو شرط را دارد که «از خارج باشد و علت هم وجود داشته باشد». ولی افراد بسیار زیادی که از مقنع نقل کرده‌اند، عبارت را با «او» نقل کرده‌اند؛ که یعنی «علت باشد و یا اینکه شهادت از خارج باشد» که نتیجه‌اش اعتبار احدالامرین می‌شود. به مختلف هم نسبت داده‌اند که از مقنع با «او» نقل کرده است، ولی در مختلفی که الآن چاپ شده است، با «واو» است. خلاصه: نسخ «مقنع» مختلف است. و کاشف اللثام می‌گوید که قاعدتاً باید نسخه «واو» صحیح باشد؛ چون فتوای شیخ صدوق مطابق روایتی است که طبق سرتاسر آن ایشان فتوا داده است؛ اگر چه اسمی از آن روایت نبرده است، ولی عین آن روایت را فتوا داده است و در آن روایت «واو» است، پس نسخه مقنع باید با «واو» باشد.

قول سوم: این است که احدالامرین معیار باشد؛ یعنی در صورتی که علتی باشد و یا اینکه شهادت از خارج باشد، شهادت عدلین در رؤیت هلال معتبر است و الا اعتباری ندارد.

قائل به این قول عبارت است از: خلاف شیخ و اینکه در ریاض این را به همه کتاب‌های شیخ نسبت داده است، درست نیست.

مرحوم حکیم هم فقط این دو قول اخیر را نقل نموده است که اشتراط مجموع الامرین و اشتراط احد الامرین است و اما قول اول را که علت باشد معتبر می‌شود، اصلاً نقل نکرده است، با اینکه قائلین آن زیادتر از دو قول دیگر است و بلکه ظاهراً در غنیه دعوای اجماع هم بر آن کرده است؛ چون اجماع را بعد از یک چیز دیگری گفته است که این را هم ظاهرا شامل می‌شود.

قول و احتمال چهارم: احتمال دیگری که داده می‌شود ولی قائلی برای آن ثابت نیست، این است که شرط اعتبار شهادت عدلین در رؤیت هلال عبارت از خارج بودن شهادت باشد. بله یک عبارتی در مستند نراقی است که اگر آن را اخذ بکنیم، باید بگوییم که بعضی هم قائل شده‌اند که شرط اعتبار شهادت عدلین، از خارج بودن شهادت است. ولی ما این را پیدا نکردیم و حدس می‌زنم که نراقی هم که این را در مستند نقل می‌کند، «او» در آن افتاده است و مقصود اعتبار احدالامرین بوده است.

خلاصه: ما سه قول بر خلاف مشهور در اینجا داریم.

ذکر روایات مربوط به تفاصیل مذکور در اقوال:

چند روایت وارد شده است که می‌توانند مستند برای این تفاصیل باشند که عبارتند از:

روایت 21 باب 3 که روایت ابی ایوب ابراهیم بن عثمان الخراز است که ذکرش گذشت.[14]

دو روایت هم در باب شش هستند که عبارتند از:

روایت حبیب خُزاعی یا جَماعی، که اختلاف نسخه دارد. «عن أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَجُوزُ الشَّهَادَةُ فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ دُونَ خَمْسِینَ رَجُلًا عَدَدِ الْقَسَامَةِ (مانند قسامه که در مورد خون اگر دلیل خارجی پیدا نشد پنجاه نفر قسم بخورند کافی است، در اینجا هم همین‌طور است) وَ إِنَّمَا تَجُوزُ شَهَادَةُ رَجُلَیْنِ إِذَا کَانَا مِنْ خَارِجِ الْمِصْرِ وَ کَانَ بِالْمِصْرِ عِلَّةٌ فَأَخْبَرَا أَنَّهُمَا رَأَیَاهُ وَ أَخْبَرَا عَنْ قَوْمٍ صَامُوا لِلرُّؤْیَةِ»[15] .

البته از این روایت استفاده می‌شود که سه قید باید باشد: یکی اینکه از خارج مصر باشد و اگر از داخل باشد اعتبار ندارد. دوم اینکه در مصر علت باشد و اما اگر هوا صاف باشد شهادت خارج هم به درد نمی‌خورد. سوم اینکه باید علاوه بر شهادت بر رؤیت، این خبر را هم بدهند که قومی به استناد رؤیت و به مناط رؤیت، آمده‌اند روزه گرفته‌اند.

و با این سه قید فقط عبارت مقنع صدوق منطبق است البته بنابر نسخه «واو» و اما در کلمات دیگران، قید سوم؛ که شهادت به صوم قومی داده شود، در عبارتشان نیست.

پس بنابر اینکه کلام مقنع صدوق را «واو» بگیریم این هم یک قول خلاف مشهور می‌شود و در نتیجه چهار قول بر خلاف مشهور خواهد بود.

روایت هدایة که می‌گوید: «قال الصادق علیه السلام: لا تقبل فی رؤیة الهلال إلا شهادة خمسین رجلا، عدد القسامة إذا کانوا فی المصر، أو شهادة عدلین إذا کانا من خارج المصر»[16] یعنی اگر از داخل مصر بخواهند شهادت بدهند باید پنجاه نفر شهادت بدهند و اما از خارج مصر، شهادت عدلین کافی است.

اینها روایات مخالف مشهور بودند، که ذکر شد و اما جمع بین روایات را ان شاء الله در جلسه بعدی بررسی می‌کنیم.


[1] . جامع احاديث الشيعه، ج10، ص316. وسائل الشيعة، ج10، ص: 292، روايت 13446- 17.
[2] . النوادر (للأشعري)؛ ص: 160.
[3] . جامع احاديث الشيعه 9: 136. تهذيب الأحكام، ج4، ص: 165، روایت 468- 40.
[4] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 156، روایت 431- 3.
[5] . الهداية في الأصول و الفروع، ص: 183.
[6] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 66، روايت 7.
[7] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 156، روایت 433- 5.
[8] . جامع احاديث الشيعه؛ ج10، ص305. تهذيب الأحكام، ج4، ص: 160، روایت، روايت 451- 23 . وسائل الشيعة، ج10، ص: 289، روایت 13439- 10.
[9] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 267 علامة شهر رمضان رؤية الهلال أو قيام البينة برؤيته.
[10] . الكافي في الفقه؛ ص: 181 و يقوم مقامها شهادة رجلين عدلين في الغيم.
[11] . غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع؛ ص: 135 شهادة عدلين مع وجود العوارض من غيم أو غيره.
[12] . الوسيلة إلى نيل الفضيلة؛ ص: 222 رؤية الهلال إذا كان في السماء علة.
[13] . إصباح الشيعة بمصباح الشريعة؛ ص: 133 كذا إن كان في السماء غيم.
[14] . جامع احاديث الشيعه 9: 124. وسائل الشيعة، ج10، ص: 289. تهذيب الأحكام، ج4، ص: 160.
[15] . جامع احاديث الشيعه 9: 133. تهذيب الأحكام، ج4، ص: 159.
[16] . الهداية في الأصول و الفروع، ص: 185.