درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط وجوب صوم/ صوم در اماکن اربعه/

صوم در اماکن اربعه

بحث در شرائط وجوب صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، به تناسب بحث شرطیت حضر، بحث در صوم در اماکن اربعه را پی می‌گیرند.

بحث درباره روایات دال بر جواز یا تعین تمام در اماکن اربعه بود، یکی از این روایات روایت عمر بن رباح است که به نظر مختار باید آن را صحیحه بدانیم، گرچه عمر بن رباح واقفی است اما صفوان از او نقل می‌کند و به نظر مختار همانطور که مرحوم شیخ بهائی می‌فرماید، در ایام استقامت و قبل از رحلت حضرت کاظم علیه السلام که مسئله وقف نبوده، از او نقل حدیث کرده، و میزان برای صحیح یا سقیم بودن حدیث هنگام تحمل حدیث است. مطلب دیگر این است که در رجال مرحوم آقای خوئی، می‌گوید ابی بصیر از عمر بن رباح عن ابی جعفر، حضرت باقر علیه السلام نیز روایت دارد، اما این اشتباه است، طبقه ابی بصیر با کسی که از واقفه شده، متناسب نیست، حضرت باقر علیه السلام هفتاد سال قبل از او وفات کرده‌اند و روایت او از حضرت باقر علیه السلام نیست، او شخص دیگری به نام عمر بن رباح یا ریاح است که در رجال کشی هست و از اصحاب حضرت باقر علیه السلام است و بعد منحرف شده و از قبیل بتریه و زیدی سنی شده، بعضی از زیدیه سنی و بعضی شیعه بودند، احتمال قوی هست که ابی بصیر از او نقل کرده باشد و از عمر بن رباح قلاع نقل نکرده که بعد از رحلت وفات حضرت موسی بن جعفر علیه السلام معتقد به وقف شده است.

به دلیل اینکه در روایت علی بن مهزیار مشکله‌ای بود، نمی‌توان برای هیچ طرفی به آن استدلال کرد، آن روایت بر خلاف معمول متعارف است، اگر بگوئیم به دلیل اینکه منی را مانند مکه قرار داده، می‌خواهد بگوید سه روز در منی را نیز بدون قصد اقامه تمام بخوانید، هیچ فتوائی مطابق این وجود ندارد، از این جهت شذوذی دارد، به گونه‌ای دیگر نیز می‌توان معنا کرد که بگوئیم فرض ذیل همان است که صدر را به همان صورت معنا کردیم، حضرت فرمودند که من دوست دارم زیاد در مکه نماز بخوانید، و من عرض کردم که این با قصد اقامه مناسبت دارد، منتها می‌گوید کسی که در مکه قصد اقامه کند، به منزله متوطن است و همانطور که اگر متوطن مسافرت کند و به وطن خود برگردد، باید نماز را تمام بخواند، کسی که در مکه قصد اقامه می‌کند، مادامی که از قصد اقامه عدول و اعراض نکرده باشد، گرچه به عرفات رفته و بازگشته و مسافت شرعی طی شده اما به مکه که برمی‌گردد، مانند این است که به وطن خود رسیده و نماز را تمام می‌خواند و سه روز در منی را نیز تمام می‌خواند، بله، اگر مسافرت رسمی کند، عدول و اعراض از محل اقامه است و باید نماز را قصر بخواند، این حمل نیز خلاف معمول است و آقایان به آن قائل نیستند، خلاصه، برای اینکه منی از مستثنیات است و بدون قصد اقامه نماز تمام است و بالاولویه حکم را از منی به مکه سرایت دهیم، نمی‌توانیم به این روایت استدلال کنیم.

روایت سوم: مضمره محمد بن مسلم است که این اضمارها اشکالی ندارد، و گرچه در سند آن علی بن سندی هست، معتبر و صحیح است، به خاطر اینکه او همان علی بن اسماعیل سندی ثقه است، «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُسَافِرِ یَقْدَمُ الْأَرْضَ فَقَالَ إِنْ حَدَّثَتْهُ نَفْسُهُ أَنْ یُقِیمَ عَشْراً فَلْیُتِمَّ وَ إِنْ قَالَ الْیَوْمَ أَخْرُجُ أَوْ غَداً أَخْرُجُ وَ لَا یَدْرِی فَلْیُقَصِّرْ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ شَهْرٍ فَإِنْ مَضَی شَهْرٌ فَلْیُتِمَّ وَ لَا یُتِمَّ فِی أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةٍ إِلَّا بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ وَ إِنْ أَقَامَ بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ خَمْساً فَلْیُتِمَّ»[1] . این روایات با روایاتی که چهار مکان را استثنا کرده، منافات دارد و خیلی بعید است که بتوانیم بین آنها جمع کنیم، این روایت را بعداً مورد بررسی قرار می‌دهیم.

پس، روایاتی درباره جواز یا امر به تمام هست اما این روایات یا روایات من الامر المذخور دلیل نیست و بین آنها و روایاتی که امر به قصر کرده، می‌توانیم جمع کنیم و بگوئیم اینکه گفته شده تمام بخواند، مراد این است که مستحب است قصد اقامه کند و تمام بخواند و روایاتی که امر به قصر کرده، درباره عدم قصد اقامه است و مراد از روایات تخییر این است که بین قصد و عدم قصد مخیر است.

اما صحیحه عبد الرحمن بن حجاج و موثقه عثمان بن عیسی و صحیح عمر بن رباح و خبر فائد و روایت محمد بن مسلم را که کمتر از ده روز را گفته، به حسب ظاهر نمی‌توانیم با قصد اقامه عشره توجیه کرد.

روایات معین قصر

روایات دیگری در مقابل این روایات هست که قصر را تعیین می‌کند،

روایت اول: «أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی کُنْتُ نَوَیْتُ حِینَ دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ أَنْ أُقِیمَ بِهَا عَشَرَةَ أَیَّامٍ فَأُتِمَّ الصَّلَاةَ ثُمَّ بَدَا لِی بَعْدُ أَنْ لَا أُقِیمَ بِهَا فَمَا تَرَی لِی أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ فَقَالَ إِنْ کُنْتَ حِینَ دَخَلْتَ الْمَدِینَةَ صَلَّیْتَ بِهَا صَلَاةً فَرِیضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تَقْصُرَ حَتَّی تَخْرُجَ مِنْهَا وَ إِنْ کُنْتَ حِینَ دَخَلْتَهَا عَلَی نِیَّتِکَ التَّمَامَ فَلَمْ تُصَلِّ فِیهَا صَلَاةً فَرِیضَةً وَاحِدَةً بِتَمَامٍ حَتَّی بَدَا لَکَ أَنْ لَا تُقِیمَ فَأَنْتَ فِی تِلْکَ الْحَالِ بِالْخِیَارِ إِنْ شِئْتَ فَانْوِ الْمُقَامَ عَشْراً وَ أَتِمَّ وَ إِنْ لَمْ تَنْوِ الْمُقَامَ فَقَصِّرْ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ شَهْرٍ فَإِذَا مَضَی لَکَ شَهْرٌ فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ»[2] . «إِنِّی کُنْتُ نَوَیْتُ ...»، شروع روایت اشعاری دارد که عقیده سائل این بوده که اگر ده روز قصد نکند، نماز تمام نیست، «ثُمَّ بَدَا لِی ...». اولاً، این که مدینه معروف نباشد و دخول به شهری باشد، غیر متعارف است و شهر در این معنا چه دخالتی دارد؟ بسیار خلاف ظاهر است که مراد شهری از شهرها باشد، اگر به معنای شهر نیز باشد، ظاهر در این است که حضرت صادق علیه السلام ساکن مدینه بوده‌اند و سائل می‌گوید وقتی وارد این شهر مدینه که شدم، تصمیم به اقامه داشتم، مراد از مدینه یا مدینه به معنای علم است و یا مراد شهر مدینه است.

سؤال و پاسخ

مدینه علم بدون الف و لام اشتباه است، مرحوم آقای والد با سلیقه و ذوق خاصی شهرهای با الف و لام و بدون الف و لام را یادداشت کرده بودند، مثلاً قم بدون الف و لام و ری با الف و لام، مصر بدون الف و لام و شام با الف و لام، مکه بدون الف و لام و مدینه با الف و لام، کربلا بدون الف و لام و نجف با الف و لام، بسیاری از اینها سماعی است، باید مدینه علم با الف و لام باشد و الف و لام عهد نیز نیست.

روایت دوم: «حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: لَمَّا أَنْ نَفَرْتُ مِنْ مِنًی نَوَیْتُ الْمُقَامَ بِمَکَّةَ فَأَتْمَمْتُ الصَّلَاةَ حَتَّی جَاءَنِی خَبَرٌ مِنَ الْمَنْزِلِ فَلَمْ أَجِدْ بُدّاً مِنَ الْمَصِیرِ إِلَی الْمَنْزِلِ وَ لَمْ أَدْرِ أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ وَ أَبُو الْحَسَنِ ع یَوْمَئِذٍ بِمَکَّةَ فَأَتَیْتُهُ فَقَصَصْتُ عَلَیْهِ الْقِصَّةَ فَقَالَ ارْجِعْ إِلَی التَّقْصِیرِ»[3] ، این را مرحوم شیخ نیز معنا کرده، آن روز را قصد کرده بود که نماز تمام بخواند، حالا نمی‌داند که در سفر که واقع می‌شود، آن روز را تمام بخواند، حضرت می‌فرمایند که باید قصر بخواند، آنجا بخواهد بماند، نماز تمام است، اما اگر بخواهد حرکت کند، و لو قصد کرده بود، باید قصر بخواند، مانند صوم نیست که نیمی از آن که در وطن است، گاهی تفاوت می‌کند، این مورد شبهه قرار گرفته بود، حضرت می‌فرمایند از همانجا که خارج شدی، وظیفه عوض می‌شود، اگر در صوم بعد از ظهر خارج شود، باید روزه را بگیرد، اما اینجا به نفس خروج به قصر تبدیل می‌شود، درباره ادله‌ای که نماز موجب تمام می‌شود، اینگونه جمع کرده‌اند، این را نمی‌خواستم بخوانم.

روایت سوم: صحیحه «مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّقْصِیرِ فِی الْحَرَمَیْنِ وَ التَّمَامِ فَقَالَ لَا تُتِمَّ حَتَّی تَجْمَعَ عَلَی مُقَامِ عَشَرَةِ أَیَّامٍ فَقُلْتُ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا عَنْکَ أَنَّکَ أَمَرْتَهُمْ بِالتَّمَامِ فَقَالَ إِنَّ أَصْحَابَکَ کَانُوا یَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ فَیُصَلُّونَ وَ یَأْخُذُونَ نِعَالَهُمْ وَ یَخْرُجُونَ وَ النَّاسُ یَسْتَقْبِلُونَهُمْ یَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ لِلصَّلَاةِ»[4] .

روایت چهارم: روایت معاویة بن وهب به طریق دیگر که ظاهراً هر دو روایت واحد است «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَّةُ وَ الْمَدِینَةُ- کَسَائِرِ الْبُلْدَانِ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ رَوَی عَنْکَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا- أَنَّکَ قُلْتَ لَهُمْ أَتِمُّوا بِالْمَدِینَةِ لِخَمْسٍ- فَقَالَ إِنَّ أَصْحَابَکُمْ هَؤُلَاءِ کَانُوا

یَقْدَمُونَ- فَیَخْرُجُونَ مِنَ الْمَسْجِدِ عِنْدَ الصَّلَاةِ- فَکَرِهْتُ ذَلِکَ لَهُمْ فَلِهَذَا قُلْتُهُ»[5] . این روایت محمد بن مسلم را تفسیر می‌کند که حضرت فرمودند دو مکان مستثنا است، آن به همین خاطر است که برای شیعیان مشکله‌ای نباشد، و الا طبعاً مستثنا نیست، اینطور از این روایت استفاده می‌شود.

روایت پنجم: «مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْحُضَیْنِیِّ قَالَ: اسْتَأْمَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فِی الْإِتْمَامِ وَ التَّقْصِیرِ قَالَ إِذَا دَخَلْتَ الْحَرَمَیْنِ فَانْوِ عَشَرَةَ أَیَّامٍ وَ أَتِمَّ الصَّلَاةَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّی أَقْدَمُ مَکَّةَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ قَالَ انْوِ مُقَامَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ وَ أَتِمَّ الصَّلَاةَ»[6] . ظاهراً روایت صحیحه است، به خاطر اینکه احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی که لا یروی و لا یرسل الا عن ثقة، از برادر محمد بن ابراهیم نقل می‌کند که می‌گوید به ابی جعفر ثانی، حضرت جواد علیه السلام عرض کردم که برادرم فوت کرد، حضرت می‌فرمایند «رحم الله أخاک انه کان من خصیص شیعتی»، البته مرحوم آقای خوئی به دلیل اینکه روایات احمد بن محمد بن ابی نصر را کافی نمی‌داند، می‌گوید برادرش نقل می‌کند که وثاقت او ثابت نیست، اما به نظر مختار کافی است. این روایت می‌گوید قصد اقامه کن، سابقاً عرض می‌کردم که از این روایت که با اینکه سائل می‌خواهد به عرفات برود، امام علیه السلام می‌فرماید قصد اقامه کن، استفاده می‌شود که در باب تمام بودن نماز نیت انشائی کافی است و نیت به معنای ارادی لازم نیست تا گفته شود از کسی که می‌خواهد برود، عزم متمشی نمی‌شود، معلوم می‌شود که انشاء می‌کند که ده روز اینجا می‌ماند، مانند اینکه عوام گمان می‌کنند که قصد اقامه نیت انشائی است، اما این معارض دارد و به وسیله معارض معلوم می‌شود که نیت انشائی برای قصد اقامه کافی نیست و مراد از این روایت این است که بعد از اعمال قصد اقامه کن، می‌فرمایند تو که می‌خواهی به این فضیلت برسی نیت اقامه کن، قهراً بعد از تمام شدن اعمال می‌تواند نیت اقامه کند.

روایت ششم: صحیحه «مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الصَّلَاةِ بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ تَقْصِیرٌ أَوْ إِتْمَامٌ فَقَالَ قَصِّرْ مَا لَمْ تَعْزِمْ عَلَی مُقَامِ عَشَرَةِ أَیَّامٍ»[7] .

 


[1] . تهذيب الأحكام، ج3، ص: 220، روايت 549- 58.
[2] . تهذيب الأحكام، ج3، ص: 221، روايت 553- 62.
[3] . تهذيب الأحكام، ج3، ص: 221، روايت 554- 63.
[4] . تهذيب الأحكام، ج5، ص: 428، روايت 553- 62.
[5] . وسائل الشيعة، ج8، ص: 531، روايت 11369- 27.
[6] . تهذيب الأحكام، ج5، ص: 427، روايت 1484- 130.
[7] . تهذيب الأحكام؛ ج5، ص: 426، روايت1482- 128.