درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط وجوب صوم/شرطیت عدم اغماء/شرطیت عدم مرض

 

بحث در شرائط وجوب صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، بحث شرطیت عدم اغماء و عدم مرض را پی می‌گیرند.

مغمی علیه ملحق به مجنون است یا نائم؟

این که یکی از شرایط صوم عدم الاغماء هست یا نیست، مورد اختلاف است، عده‌ای گفته‌اند مغمی علیه عاقل نیست و عقل را که از شرایط وجوب است، دارا نیست، لذا صوم برای او واجب نیست و بلکه صحیح نیست، به خاطر اینکه عقل شرط وجوب و صحت است، و برخی گفته‌اند که اینطور نیست و مغمی علیه مانند نائم است، نائم درست است که بالفعل ادراک ندارد اما اینطور نیست که به ذمه او صوم نیامده باشد و در نتیجه، قضا نیامده باشد، اگر از اول طلوع فجر تا غروب شمس نیز نائم باشد، باید قضا کند، حکم تکلیفی ندارد اما اشتغال ذمه به نحو وضع وجود دارد و باید قضا کند، مغمی علیه نیز اینگونه است، مرحوم مفید[1] و مرحوم سلار[2] و بعضی دیگر به این قائل هستند که باید قضا کند، این اختلاف هست. و ممکن است اینگونه تفصیلی قائل شویم که مغمی علیه موضوعاً از قبیل مجنون و فاقد عقل نیست و از این ناحیه با نائم مشترک است اما حکماً با نائم تفاوت دارد، روایات معتبر و صحیح وجود دارد که اگر کسی تمام مدت بیهوش بود، قضا ندارد، در نائم چنین حکمی نیست و به وسیله حدیث رفع از او مؤاخذه برداشته شده، اگر در حال نوم فعلاً یا ترکاً کاری انجام داد، مؤاخذه نمی‌شود اما وضع و اشتغال ذمه برای او هست، در بعضی از این روایات مغمی علیه تعلیل نیز ذکر شده که «مَا غَلَبَ اللَّهُ عَلَی

الْعِبَاد فَهُوَ أَوْلیٰ بِالْعُذْرِ»[3] ، و در نتیجه قضا ندارد، به این جهت، اگر کسی و لو در بعض مدت مغمی علیه است، ادله عامه صوم بین الحدین را به نحو اشتغال به کل الزام می‌کند و برای صوم در بعض مدت که ذمه اشتغال به کل ندارد، دلیل خاص لازم است و دلیلی نداریم که بعض قائم مقام کل باشد، به حسب ظاهر مغمی علیه در کل یا بعض مدت تکلیفی ندارد و قبل از بیهوشی و بعد از آن واجب نیست امساک کند.

طبق قاعده اینگونه است که حکم مغمی علیه با نائم یکسان نیست و مختار مرحوم سید نیز همین است و لو مرحوم آقای حکیم[4] و مرحوم آقای خوئی[5] حکم مغمی علیه را با نائم یکسان دانسته‌اند، حکم مغمی علیه با نائم یکسان نیست و اصلاً ذمه مغمی علیه مشغول نشده و اداء و قضا بر او نیست.

حکم بیماری که در میانه ی روز عذرش برطرف می شود

اما درباره مریض که اول وقت مریض است و بعد بهبود می‌یابد یا در آخر وقت مریض می‌شود، البته در مورد آخر وقت را ندیدم که سابقین عنوان کرده باشند، درباره اینکه اول مریض باشد و بعد بهبود یابد، اگر افطار کرده باشد، همه می‌گویند که روزه واجب نیست، و اگر افطار نکرده باشد، مورد بحث است، عده‌ای گفته‌اند که وظیفه دارد بقیه را روزه بگیرد و اگر نگرفت، باید قضا کند، و برخی دیگر گفته‌اند که مستحب است روزه بگیرد و اگر نگرفت، باید قضا کند، قضا برای مریضی که روزه نمی‌گیرد، ثابت است.

آنچه که از ادله می‌فهمیم این است که اگر کسی اول چند ساعت مریض است و بهبود می‌یابد یا در آخر مریض می‌شود، اگر کل روز را مریض می‌بود، نمی‌توانست روزه بگیرد، اما چند ساعت امساک در حال مرض برای او مشکلی ندارد، چنین مریضی اصلاً واجب است روزه بگیرد و اگر افطار کند، باید بقیه را امساک کند و بعد قضا کند، و اگر همان چند ساعت نیز روزه برای او ضرر داشته باشد، تکلیفی برای امساک ندارد، پس، صوم بین الحدین در ذمه او نیامده و نسبت به بعض مدت نیز دلیلی نداریم که به ذمه او آمده

باشد، لذا بر چنین شخصی روزه واجب نیست، و اگر بقیه را تأدباً امساک کند، ممکن است بگوئیم کار خوبی است اما ابراء ذمه نمی‌شود، عده‌ای این صورت را با مسافر یکسان دانسته‌اند اما دلیلی نداریم که این به مسافر ملحق باشد، درباره مسافر نصوص خاصه هست اما نص خاصی درباره مریض وارد نشده و در آن مدت مرض مضر از روزه ممنوع بوده، این قسمت نیز به نظر روشن می‌آید.

حکم روزه حرجی بدون استلزام ضرر

صورت دیگری هست که شخص چند ساعت مریض است و بعد بهبود می‌یابد و او نیز می‌داند که مرض او برطرف می‌شود و امساک در این چند ساعت نیز برای او ضرر ندارد اما برای او حرجی است، در اینجا تکلیف روزه گرفتن ندارد اما اگر روزه بگیرد، آیا اجتناب از حرج مانند اجتناب از ضرر عزیمت است یا رخصت است؟ معمولاً متأخرین قائل به رخصت هستند و در بعضی از موارد این مطلب از روایات نیز استفاده می‌شود، مثلاً اگر انسان حرامی را نذر کند، باطل است و منعقد نمی‌شود، اما اگر امر حرجی را نذر کند، روایت می‌گوید اشکالی ندارد، در روایات هست که اگر کسی احرام از خراسان را نذر کند، باید به این نذر عمل کند، احرام در سفر از خراسان در مدت چند ماه پیاده یا با مرکب‌هائی مانند اسب و الاغ در زمان صدور روایات بسیار با مشقت بود، آقایان می‌گویند که ادله لا ضرر اقدام به ضرر مالی را شامل نیست، حرج نیز ضرر جسمی نیست، اگر انسان به امر حرجی نذر کند، از روایات استفاده می‌شود که مشروع است، شاید از اینها استفاده شود که اجتناب از حرج رخصت است و عزیمت نیست، اما مرحوم آقای نائینی قائل است که عزیمت است و عمل حرجی باطل است. نظر مختار نیز همین است که رخصت است اما در فرمایش معمول آقایان شبهه‌ای دارم که هنوز برای من حل نشده، و آن این است که در قرآن می‌فرماید که شارع نمی‌خواهد مریض به زحمت مضاعف مبتلا شود و الزام نکرده، این لسان رخصت است، اما در روایات تقصیر برای مسافر تعلیلی وارد شده، سنی‌ها می‌گویند قصر رخصت است و امامیه می‌گویند قصر عزیمت است، در روایات در رد کلام سنی‌ها تعلیلی آمده که حق تعالی رخصت را به شما هدیه داده و رد هدیه هتک حرمت است و جایز نیست، بنابراین، هر جا که مقتضی تحریم ثابت است اما منتاً حرمت

برداشته شده و رخصت شده، در آیه شریفه می‌فرماید ﴿عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ﴾[6] و فرمود که در شب مجاز هستید، از این روایات استفاده می‌شود که لازم است، بنابراین، مغمی علیه و اموری که به وسیله حدیث رفع برداشته شده، اقتضا می‌کند که اینها هدایای الهی باشد و مخالفت جایز نباشد، این بدواً به ذهن من آمده و باید بعد ببینیم که از آن می‌شود پاسخ داد یا نمی‌شود.


[1] . مفيد، محمّد بن محمد بن نعمان، المقنعة، ص: 352.
[2] . سلاّر، حمزة بن عبد العزيز، المراسم العلوية و الأحكام النبوية، ص: 98« من أغمي عليه قبل استهلال الشهر، و مضت له أيام ثم أفاق: فعليه القضاء.».
[3] . عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج8، ص: 260.
[4] . حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، ج8، ص: 404« بخلاف النوم فإنه إنما ينافي النية الفعلية... و منه يظهر الحكم في المغمى عليه و السكران ».
[5] . خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، ج22، ص: 7.
[6] . بقرة، آیة 187.