درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط وجوب صوم/ شرطیت بلوغ و عقل/ شرطیت بلوغ و عقل/بررسی لزوم اتمام روزه بر کسی که در اثناء روز بالغ می شود

 

بحث در شرائط وجوب صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، بحث شرطیت بلوغ و عقل را پی می‌گیرند.

در مسئله‌ای که صبی قبل از بلوغ نیت کند و در اثناء روز بالغ شود، مرحوم سید در عروه می‌فرماید تتمیم لازم نیست[1] و عده‌ای از بزرگان مانند مرحوم شیخ طوسی حکم کرده‌اند که تتمیم واجب است و در خلاف دعوای اجماع نیز دارد[2] اما شاید شهرت بر خلاف این باشد، در این مسئله چندان به مراجعه به اقوال فقهاء نیازی نیست.

اشکال بر کلام صاحب عروة

بحث این است که دلیل برای وجوب اتمام چیست، مرحوم سید تعبیر می‌کند که احتیاط در این است که تمام کند و بعد قضا کند، و مرحوم آقای بروجردی می‌فرماید اینجا باید گفت که احتیاط این است که تمام کند و اگر تمام نکرد، قضا کند و نباید اینطور تعبیر شود که احتیاط در این است که تمام کند و بعد قضا کند، نکته کلام ایشان معلوم است، به خاطر اینکه اگر برای او اتمام واجب باشد، اداءاً عمل را انجام داده و اگر واجب نباشد، قضا ندارد، این را ابتدا مرحوم آقای بروجردی و بعد دیگران فرموده‌اند.

کلام مرحوم آقای حکیم

مرحوم آقای حکیم وجه کلام مرحوم شیخ و بعضی دیگر را که اتمام را واجب دانسته‌اند، اینگونه بیان می‌فرماید که صوم لولا الصغر مصلحت ملزمه‌ای دارد و وقتی بعد

از بلوغ شرائط تکلیف متوجه او شد، مکلف حق ندارد آن را تفویت کند، نظیر آن در باب نماز است، برای کسی که در آخر وقت در اثناء نماز بالغ می‌شود، شکستن و رها کردن نماز جایز نیست، لذا باید نماز را تمام کند، به آخر اینکه اگر رها کند، تفویت مصلحت ملزمه می‌شود. [3]

کلام مرحوم آقای خویی

مرحوم آقای خوئی مفصل بحث کرده اما مراد ایشان چندان روشن نیست، می‌فرماید حق با کسانی است که روزه را واجب نمی‌دانند، به خاطر اینکه تکلیف وجوبی متوجه کسانی است که بتوانند روزه بگیرند و در چنین صورتی برای کسی که شرائط تکلیف را دارا باشد، واجب است روزه بگیرد، ادله‌ای که می‌گوید صوم واجب است، کل صوم را بر مکلف واجب می‌کند، شخصی که در اثناء روز دارای شرائط تکلیف شده، نمی‌تواند از اول طلوع فجر تا غروب شمس امساک عن نیه داشته باشد و کل صوم را بگیرد و فقط می‌تواند اتمام کند و در اینجا برای اینکه اتمام قائم مقام کل باشد، دلیل خاصی وجود ندارد و ادله عامه کفایت نمی‌کند، و این مطلب که بگوئیم حدیث رفع حکم حینیه و مادامی است و بعد از زوال صبابت، دیگر رفعی وجود نخواهد داشت، درست نیست، به خاطر اینکه اگر آنات مستقلاً تحریماً یا الزاماً حکم داشت و از قبیل مرکب استقلالی غیر ارتباطی بود، الزام در ما بقی صحیح بود، حالا این مثال را من عرض می‌کنم، نابالغی که غصباً در منزلی سکنی کرده و در حال صغر برای او حرمت شرعی ندارد، بعد از بلوغ بقاءاً برای او تکلیف می‌آید و ملزم است که خارج شود، این به این خاطر است که آن به آن مفسده دارد و مستقلاً حرام است، اما در واحد ارتباطی مانند صوم که در مجموع من الحیث المجموع آن مصلحت هست، در حال صغر الزام خود را از مجموع برداشته، برای مصلحت ملزمه داشتن روزه نصفه روزه در حال بلوغ به دلیل خاصی نیاز دارد و ادله عامه نمی‌تواند این را قائم مقام کل قرار دهد. و بعد در مورد کلام مرحوم آقای حکیم می‌فرماید که بین این دو مورد فرق وجود دارد، در نافله صبح و نماز صبح یا در انفاق استحبابی و دین واجب در متعلق امر استحبابی و وجوبی اختلاف وجود دارد، اما نماز ظهر که برای نابالغ مستحب و برای

بالغ واجب است، از ناحیه متعلق امر وجوبی و استحبابی اختلافی نیست و طبیعت واحده است و فقط امر در یکی به طور الزام و در دیگری به طور استحباب متوجه شده، متعلق نماز ظهری که نابالغ می‌خواند، همان است که بالغ می‌خواند، در نتیجه، اگر نابالغ در اول وقت نماز ظهر را بخواند و بعد بالغ شود، نماز او صحیح است، به خاطر اینکه آن که منشأ می‌شود که شارع امر الزامی کند، آمده، در حقیقت امر الزامی مشروط به این می‌شود که طبیعت قبلاً حاصل نشده باشد، به دلیل اینکه طبیعت متعلق حاصل شده، دیگر زمینه‌ای برای امر متعلق نیست، اما اگر نابالغ در اثناء نماز بالغ شود و وقت وسیع است، شارع می‌فرماید که قبلاً ملزم نبودی اما الان ملزم هستی که نماز چهار رکعتی تحویل دهی، بالغی که شروع به نماز می‌کند، مادامی که از نماز فارغ نشده و سلب قدرت نشده، هنوز تکلیف ساقط نشده، امر با سلب قدرت با عصیان یا اطاعت ساقط می‌شود، منتها خطاب وجوبی به صلات در وسعت وقت دو مصداق دارد، یکی این است که همین را تمام کند و نماز چهار رکعتی کامل تحویل دهد و دوم این است که این رها کند و فرد دیگر را استیناف کند، اگر دلیلی برای حرمت شکستن نماز نداشته باشیم، به حکم عقل بین این دو فرد واجب مخیر است، در این نیز حرفی نیست، اما اگر در آخر وقت و ضیق وقت در اثناء نماز بالغ شود، دو صورت دارد؛ گاهی بدل اضطراری است و برای عاجز است و با «من أدرک» می‌تواند تصحیح کند، می‌تواند نماز را بشکند و رها کند، اما «من أدرک» کسی را که قادر است که همین نماز را تمام کند، شامل نیست و موظف است که همین نماز را تمام کند و صحیح نیز هست، و در مورد کسی که اگر نماز را بشکند، آخر وقت است و دیگر حتی یک رکعت را نیز درک نمی‌کند، اینجا ایشان استظهاری می‌کند و می‌فرماید اینجا الزام ندارد که تمام کند، به خاطر اینکه ظاهر ادله به کسی می‌گوید نماز چهار رکعتی را تحویل بده که قادر باشد از اول انجام دهد و بتواند عمل مورد قبول شارع را تحویل دهد، و فرض این است که با «من أدرک» نمی‌تواند تصحیح کند، پس، ظواهر ادله دلالت می‌کند که بر چنین شخصی لازم نیست که این را تمام کند، بعد می‌فرماید اگر کسی این ظهور را قبول نکند و بگوید در اینجا نیز که نمی‌تواند یک رکعت را درک کند، باید تمام کند و لازم نیست که بعد از شکستن، بر شروع نماز دیگر قدرت داشته باشد، ممکن است اینجا بگوئیم که

صحیح است، به خاطر اینکه اینجا با باب صوم تفاوت دارد، در باب نماز، طبیعت نماز بین الحدین واجب است و مصادیق مختلفی برای این طبیعت هست، اگر یکی از مصادیق این طبیعت که قدرت داشتن بر اتمام نماز است، برای امتثال کافی است، اما در باب صوم مصادیق متعددی نیست و یک مصداق کاملی هست که امساک عن نیة از اول طلوع فجر تا غروب شمس است، دلیلی برای قبول این مصداق وجود ندارد، فرق باب نماز و باب صوم فی غایة الوضوح است.[4]


[1] . يزدى، سيد محمد كاظم طباطبايى، العروة الوثقى ج، ص: 218.
[2] . شیخ طوسی، الخلاف، ج2، ص: 203.
[3] . حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، ج8، ص: 431.
[4] . خويى، سيد ابو القاسم موسوى، موسوعة الإمام الخوئي، ج22، ص: 2.