درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

88/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرائط صحت روزه/شرطیت خالی بودن از حیض و نفاس/

 

بررسی شرط چهارم: خالی بودن از حیض و نفاادامه بررسی روایات- بحثی پیرامون قاسم بن محمد اصفهانی و جوهری

بحث در شرائط صحت صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، بحث در مسئله صوم حائض را پی می‌گیرند.

ادامه بررسـی روایات

عرض شد که ذاتاً روایت ابی الصباح کنانی به دو صورت می‌توان معنا کرد و جمله «إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّم» به دو معنا قابل تفسیر است؛

یکی این است که این روایت می‌خواهد عمل را تصحیح کند و مفروض سؤال در روایت این است که از اول تا آخر روز را پاک بوده اما به دلیل اینکه قبل از طلوع فجر حیض بوده و فرصت غسل نداشته، غسل نکرده، حضرت می‌فرماید باید دم باشد تا روزه باطل شود و اینجا که دم نیست، روزه صحیح است، بنابر این معنا این جمله «إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّم» دلیل بر عقد سلبی قضیه باشد که در طول روز دم نبوده، روایت با این معنا به مسئله جاری که تلفیق بین طهارت و حیض در روز است، مربوط نیست.

دوم این است که این جمله «إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّم» دلیل بر عقد اثباتی قضیه است و می‌گوید دم نیز موجب افطار است، این در فرضی است که معنای اینکه اول النهار پاک شده، این است که جزء فی الجمله‌ای در نهار حیض بوده و مقارن طلوع فجر فاصله جزئی داشته و پاک شده اینجا بگوئیم که همانطور که در حدود مغرب حیض موجب بطلان روزه است، بقاء حیض در زمان کوتاهی بعد از فجر نیز موجب بطلان روزه است. منتها به دلیل

اینکه این روایت عین روایت حلبی است و در روایت حلبی تصریح شده که این روزه باطل است، احتمال بطلان و تفسیر دوم را متعین می‌کند.

روایت عقبة بن خالد: «عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی امْرَأَةٍ حَاضَتْ فِی رَمَضَانَ حَتَّی إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الطُّهْرَ قَالَ تُفْطِرُ ذَلِکَ الْیَوْمَ کُلَّهُ تَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ ثُمَّ تَقْضِیهِ وَ عَنِ امْرَأَةٍ أَصْبَحَتْ فِی رَمَضَانَ طَاهِراً حَتَّی إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الْحَیْضَ قَالَ تُفْطِرُ ذَلِکَ الْیَوْمَ کُلَّهُ».[1]

سند روایت

«عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع»، می‌توانیم این سند را معتبر حساب کنیم، به خاطر اینکه علی بن حسن بن فضال و برادر او احمد بن حسن فطحی ثقه هستند و پدر او حسن بن علی بن فضال نیز ثقه است، و علی بن عقبه ثقه اعلی است، و گرچه پدر او عقبة بن خالد توثیق صریح ندارد اما می‌توان گفت که شاید تعبیری که درباره پسر شده، موجب تزکیه پدر است و روایت را معتبر کند، به خاطر اینکه سابقاً متعارف و معمول این بود که روایاتی نقل می‌کردند که قابل عمل باشد و مورد قبول راوی باشد و نقل هر گونه روایتی نقطه ضعف سلیقه حدیثی بوده و درباره برقی و پدر او و بعضی دیگر گفته‌اند «ثقة فی نفسه یروی عن الضعفاء»،[2] محدثین معتبر مقید بودند که هر روایتی را نقل نکنند، اکثار روایت محدثین معتبر به استثنای مانند برقی علامت اعتبار است، درباره علی بن عقبه ثقة ثقة گفته‌اند،[3] به نظر می‌رسد که این روایت قابل اعتبار باشد.

دلالت روایت

«فِی امْرَأَةٍ حَاضَتْ فِی رَمَضَانَ ... قَالَ تُفْطِرُ ذَلِکَ الْیَوْمَ کُلَّهُ». این «کُلَّهُ» چه نکته‌ای دارد؟

به چند صورت می‌توان بیان کرد تا این تعبیر لغو نباشد و مفید فایده باشد؛

یکی این است که مطابق نظر مرحوم صاحب حدائق و احتیاطی که مرحوم سید در عروه دارد، در آن سه روز اول نیز که مشهور می‌گویند باید متوالی باشد، به نظر مختار توالی

معتبر نیست و در صدق حیض کافی است که در مجموع ده روز به مقدار ساعات سه روز که حدود پنجاه و هشت ساعت است، خون ببیند و اتصال معتبر نیست، بنابر، این نظر می‌توانیم در این روایت بگوئیم که اگر حیض ببیند، حتی اگر در اثناء روز نبیند، دیگر در کل روز حائض است، نظر مختار این است که در موارد دیگر نقاء متخلل که طرفین آن حیض باشد، طهر است، این نیز نظریه دیگری است که مرحوم صاحب حدائق قائل است[4] و نظر مختار نیز همین است و مرحوم سید نیز احتیاط می‌کند،[5] این روایت می‌گوید در روز که حیض دیده، با اینکه در اثناء طهر است و باید نماز بخواند اما روزه او باطل است و در کل روز امساک ندارد، علی کل تقدیر روزه او باطل است و فرق نمی‌کند که حیض متصل باشد یا نباشد.

دوم این است که ممکن است «ذَلِکَ الْیَوْمَ» ظرف زمان باشد، مورد سؤال سائل این بود که «إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الْحَیْضَ»، در بسیاری از موارد در روایات سائل سؤالی می‌پرسد و امام علیه السلام پاسخ آن را با اضافه‌ای تفضلی بیان می‌فرمایند، مثلاً سؤال می‌شود که آیا می‌شود از زید تقلید کرد؟ پاسخ می‌دهند که از هر مجتهدی می‌شود تقلید کرد، گاهی امام علیه السلام دستورات کلی می‌دهند که شامل مورد سؤال نیز باشد، اینجا سؤال می‌کند که اول نهار و قبل از ظهر حیض دیده، حضرت اوسع از مورد سؤال می‌فرمایند در هر وقتی از روز و در بعضی روایات هست که حتی اگر نزدیک غروب ببیند، روزه او باطل است.

سوم این است که درست است که اول روزه بوده و بعد حیض دیده، اما این روایت می‌گوید حتی در قسمت اول نیز حائض به شمار می‌آمده و حکم واقعی او افطار بوده، ثمره آن این می‌شود که اگر کسی یکی از مفطرات را مرتکب شده باشد، دیگر کفاره ندارد، به خاطر اینکه حکم واقعی او افطار بوده و تجری موجب کفاره نیست، اگر به طور نادر زنی بداند که در اثناء روز حائض می‌شود، لازم نیست در قسمت اول روز روزه بگیرد.

روایت ابوبصیر: «الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ أَصْبَحَتْ صَائِمَةً فِی رَمَضَانَ فَلَمَّا ارْتَفَعَ النَّهَارُ حَاضَتْ قَالَ تُفْطِرُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ رَأَتِ الطُّهْرَ أَوَّلَ النَّهَارِ قَالَ تُصَلِّی وَ تُتِمُّ یَوْمَهَا وَ تَقْضِی».[6]

بررسی سند روایت(بحثی پیرامون قاسم بن محمد)

مراد از قاسم در سند قاسم بن محمد جوهری است و کتاب او را حسین بن سعید نقل می‌کند، و مراد از علی، علی بن ابی حمزه بطائنی است که بخش بسیاری از روایات قاسم بن محمد جوهری از همین علی بن ابی حمزه بطائنی است، و مراد از ابی بصیر همان است که علی بن ابی حمزه قائد او بوده، یحیی بن ابی القاسم ثقه است.

بحثی هست که آیا قاسم بن محمد جوهری با قاسم بن محمد اصفهانی یکی است؟

مرحوم نجاشی درباره قاسم بن محمد اصفهانی تعبیر می‌کند که «لم یکن بالمرضی»[7] ، در کتابی که به نام ابن غضائری هست، درباره قاسم بن محمد اصفهانی می‌گوید «یعرف و ینکر و یجوز أن یخرج شاهدا»، خود شخص به عنوان شاهد نقل شود،[8] و مرحوم نجاشی درباره قاسم بن محمد جوهری مطلبی ندارد[9] اما مرحوم شیخ در میان اصحاب حضرت کاظم می‌گوید «واقفی»،[10] مرحوم کشی نیز از نصر بن صباح نقل می‌کند که او می‌گوید «کان واقفیاً»،[11] و بسیاری از روایات او از علی بن ابی حمزه است.

حالا بحث این است که آیا این دو اسم یک مسمّی دارد، قاسم بن محمد اصفهانی را که مرحوم شیخ به این عنوان گفته و در کتب اربعه چهار روایت نیز به همین عنوان هست، مرحوم نجاشی قاسم بن محمد القمی عنوان می‌کند، بین قمی و اصفهانی هیچ تضادی وجود ندارد، در دوره‌های صدر اسلام قم تابع اصفهان بوده و مالیات قم در دفتر مالیات اصفهان ثبت می‌شده و بعدها مستقل شده است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): این را نگفته‌اند که گاهی در قم و گاهی در اصفهان ساکن بوده، مرحوم نجاشی درباره قاسم بن محمد جوهری می‌گوید «کوفی الاصل بوده و سکن بغداد».

حالا اینکه قاسم بن محمد جوهری با قاسم بن محمد اصفهانی یکی هست یا نیست، مورد بحث قرار گرفته، مرحوم صاحب جامع الروات می‌گوید یکی است، به خاطر اینکه در راوی و مروی عنه اشتراک وجود دارد،[12] و مرحوم آقای خوئی می‌فرماید از نظر راوی از او در ابراهیم بن هاشم و علی بن محمد قاسانی اشتراک هست و از نظر مروی عنه در سلیمان بن داود منقری و گویا یک نفر دیگر اشتراک هست، مرحوم آقای خوئی می‌فرماید درست است که در دو راوی و دو مروی عنه اشتراک دارند، اما این دلیل نمی‌شود که هر دو اسم یک مسمی داشته باشد، شش راوی هست که در آنها شرکتی ندارند، البته از این شش نفر علی بن احمد بن اشیم را که به عنوان راوی مختص به جوهری ذکر کرده، نباید ذکر شود، اما عدد شش درست است، به خاطر اینکه چهار نفر را از مختصات جوهری نوشته که سه نفر از آنها درست است، و دو نفر را از مختصات اصفهانی ذکر کرده که سه نفر هستند و یک نفر را ذکر نکرده، مجموعاً در شش راوی اشتراکی ندارند، و در مروی عنه نوزده مختص جوهری دارد، البته نوزده نفر نیستند و شانزده نفر هستند، و من نیز شش نفر دیگر یافتم که عدد بیش از این می‌شود.[13]

اینجا توضیحی بدهم، مرحوم آقای خوئی که می‌فرماید از نظر راوی از او در ابراهیم بن هاشم و علی بن محمد قاسانی اشتراک هست، اینطور نیست و طبق تحقیق یک راوی مشترک هست و او ابراهیم بن هاشم است، چند موردی که به ابراهیم بن هاشم، علی بن محمد قاسانی ضمیمه است، اشتباه نسخه است، و در مروی عنه اصلاً اشتراک ندارند، جوهری اصلاً از سلیمان بن داود منقری روایت نمی‌کند، در بعضی مواردی که جوهری وارد شده، اشتباه است، از سلیمان بن داود منقری منحصراً اصفهانی روایت می‌کند.

منتها ممکن است کسی برای اتحاد اصفهانی و جوهری اینگونه تقریب کند که ابراهیم بن هاشم از اصفهانی و از جوهری نقل می‌کند و در اکثر موارد که حدود چهل، پنجاه مورد است، اصلاً مشخص ذکر نکرده و قبل از آن نیز عبارتی نیست تا بگوئیم به مشخص قبلی اکتفا کرده، اگر کسی دو استاد و شیخ دارد و از هر دو روایت اخذ می‌کند، باید مشخص ذکر کند که از کدام یک از آنها اخذ کرده و نباید مطلق ذکر کند، همین که مشخص ذکر نکرده، قرینه بر اتحاد دو اسم است.

ولی این تقریب درست نیست، به خاطر اینکه تمام روایاتی که اصفهانی یا قمی دارد، از سلیمان بن داود منقری است، ابراهیم بن هاشم و غیر ابراهیم بن هاشم همینطور است، تمام آنچه که ابراهیم بن هاشم از قاسم بن محمد مطلق نقل می‌کند، همان است که از سلیمان بن داود منقری نقل می‌کند و جوهری حتی یک مورد از سلیمان بن داود منقری روایت ندارد و اگر جائی ذکر کند، اشتباه است، اکتفاء به این مطلب است که مشخص ذکر نکرده، حدود چهل، پنجاه مورد طریقی به کتاب سلیمان بن داود منقری است و اکثراً راوی او ابراهیم بن هاشم است و مشخص ذکر نکرده و به قرینه مروی عنه مراد اصفهانی است، اگر قبل از آن چیزی ذکر نشده باشد، از مروی عنه آن مشخص است، پس، این دلیل بر اتحاد نیست، اینکه مشخص نکرده، به دلیل این است که مشخص است که مراد اصفهانی است.

شاهد برای تعدد جوهری و اصفهانی این است که سعد بن عبد الله در سه جا از مشیخه فقیه[14] و در کشی[15] و در مختصر البصائر[16] از قاسم بن محمد اصفهانی نقل می‌کند و سعد بن عبد الله در حدود سیصد وفات کرده، و مرحوم شیخ می‌گوید که جوهری از اصحاب حضرت صادق علیه السلام است و مرحوم نجاشی می‌گوید از اصحاب حضرت کاظم علیه السلام است، جوهری حد اکثر تا دویست و ده و اوائل قرن سوم زنده مانده باشد، سعد بن عبد الله که در حدود سیصد و اواخر قرن سوم فوت کرده، نمی‌تواند از

جوهری نقل کند و از اصفهانی نقل می‌کند، پس، معلوم می‌شود که اصفهانی و جوهری یکی نیستند، اگر یکی باشند، باید بگوئیم که اصفهانی نیز در سنه دویست و ده بوده و مسلم است که اصفهانی در آن زمان نبوده، بنابراین، اینها دو نفر هستند.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): دو طبقه مقدم هستند، اوائل قرن دوم هستند، به خاطر همین شیخ حسین بن سعید و محمد بن خالد برقی بودن است، شیخ سعد بن عبد الله، احمد بن محمد بن عیسی است و شیخ عمده احمد بن محمد بن عیسی، حسین بن سعید است و احیاناً محمد بن خالد برقی است، اوائل قرن سوم جوهری فوت کرده و سعد بن عبد الله نمی‌تواند از جوهری نقل کند، پس، دو نفر هستند.

ممکن است که جوهری و اصفهانی را ثقه بدانیم، مرحوم آقای خوئی می‌فرماید که صفوان و ابن ابی عمیر از جوهری روایت می‌کنند[17] منتها مرحوم آقای خوئی آنها را علامت نمی‌داند و به نظر مختار روایت صفوان و ابن ابی عمیر کافی برای وثاقت است.

منتها به نظر می‌رسد که در روایت این دو شبهه هست، به خاطر اینکه چیزهائی که اثبات غرابت می‌کند، مشکل است اصل عدم خطا جریان داشته باشد، روایت ابن ابی عمیر اینطور است که ابن ابی عمیر عن القاسم بن محمد الجوهری عن عبد الله بن سنان، ابن ابی عمیر با قاسم بن محمد الجوهری هم طبقه است و سابقه روایت این از آن نیست، عبد الله بن سنان شیخ عمده ابن ابی عمیر است، اینکه بین ابن ابی عمیر و شیخ او که معمولاً بدون واسطه از او نقل می‌کند، واسطه‌ای خورده باشد که اصلاً ابن ابی عمیر از او روایت ندارد تا چه رسد که بین او و عبد الله بن سنان واسطه شود، احتمال زیاد هست که الف و لام در القاسم مصحف واو است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): از نظر راوی غرابت فی الجمله‌ای بالنسبه به قاسم بن محمد دارد، احمد بن محمد است، از نظر ابن ابی عمیر اشکالی نیست.


[1] . تهذيب الأحكام، ج1، ص: 153، ح434 و وسائل الشيعة، ج2، ص: 367، ح2385.
[2] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 76، ش182.
[3] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 271، ش710.
[4] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج3، ص: 159، هل يشترط التوالي في ثلاثة الحيض؟... و هو الأظهر عندي.
[5] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 319، مسأله6، و المشهور اعتبروا التوالي في الأيام الثلاثة.
[6] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 253، ح750 و وسائل الشيعة، ج10، ص: 229، ح13288.
[7] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 315، ش863.
[8] . رجال ابن الغضائري - كتاب الضعفاء، ص: 86، ش113.
[9] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 315، ش862.
[10] . رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، ص: 342، ش5095.
[11] . رجال الكشي، ص: 452، ش852.
[12] .
[13] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج15، ص: 53، أقول: أما اتحاد القاسم بن محمد الأصفهاني.
[14] . من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 467و473و482.
[15] . رجال الكشي، ص: 119، ش189.
[16] . مختصر البصائر، ص: 358، حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيِّ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِي‌.
[17] . معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، ج15، ص: 57، الثاني: أن ابن أبي عمير و صفوان رويا عنه.