درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

88/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرائط صحت روزه/شرطیت خالی بودن از حیض و نفاس/

 

بررسی شرط چهارم: خالی بودن از حیض و نفاادامه بررسی وثاقت محمد بن الفضیل- ادامه بررسی روایات

بحث در شرائط صحت صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، بحث در مسئله صوم حائض را پی می‌گیرند.

ادامه بررسـی وثاقت محمد بن الفضیل

اتحاد محمد بن فضیل با محمد بن قاسم بن فضیل که مرحوم صاحب جامع الروات اختیار کرده بود،[1] مرحوم مجلسی اول[2] و سید مصطفی تفرشی[3] احتمال داده بودند، به نظر تمام نیامد و اینها دو نفر هستند، و محمد بن قاسم بن الفضیل صریحاً توثیق شده، حالا ببینیم محمد بن فضیل چطور است؟

محمد بن فضیل علی وجه الاطلاق که ذکر می‌شود، همان است که صاحب کتاب است و مرحوم نجاشی[4] و مرحوم شیخ[5] او را ترجمه کرده‌اند، محمد بن الفضیل بن کثیر ازدی است که مرحوم نجاشی در یک جا الازرق تعبیر می‌کند و در بعضی موارد محمد بن فضیل

زرقی است[6] که احتمال زیاد می‌دهم که این همان عبارة اخرای تعبیر ازرق مرحوم نجاشی است، به هر حال، این که در این روایت است و از ابی الصباح کنانی نقل می‌کند، همان کسی است که کثیر الروایه و صاحب کتاب است، مرحوم شیخ درباره محمد بن الفضیل بن کثیر می‌فرماید «یرمی بالغلو» و در جائی می‌فرماید «ضعیف»، و مرحوم نجاشی که عنوان کرده از این مطالب هیچ صحبتی نکرده است.

به نظر می‌رسد که درباره محمد بن الفضیل بن کثیر توثیق مقدم بر تضعیف باشد، با اینکه غیر از آن محمد بن قاسم بن الفضیل است، آن بصری و این کوفی و جد آن فضیل و پدر این فضیل است، اما این نیز ثقه است. مرحوم شیخ مفید رساله‌های مختلف نوشته، گاهی عددی و گاهی رؤیتی شده و می‌گوید میزان رؤیه است و تعداد روزهای ماه مبارک رمضان کم و زیاد می‌شود، در رساله عددیه درباره اینکه روزهای ماه مبارک رمضان همیشه سی روز یا گاهی بیست و نه روز است، درباره عده‌ای که روایت عدد را نقل کرده‌اند که ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است، می‌گوید اینها بزرگانی هستند «من الفقهاء و الاعلام المأخوذ منهم الحلال و الحرام و الفتاوی و الاحکام لا طریق الی ظن أحد منهم و لا الطعن فی واحد منهم»، یکی از اینها که اسم می‌برد، محمد بن فضیل است، مرحوم شیخ مفید به این محکمی توثیق کرده است.[7]

بزرگان خیلی مهم مانند صفوان و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و اشخاصی که درباره آنها «لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقه» گفته‌اند و عده‌ای از مشایخ معروف و اصحاب اجماع مانند حسن بن محبوب و یونس بن عبد الرحمن و عبد الله بن مغیره از او نقل حدیث کرده‌اند، و یکی از بزرگان که شاید محمد بن حسین بن ابی الخطاب است، اصل کتاب او را نقل می‌کند، اینها کتاب و روایات شخص غالی را روایت نمی‌کنند، اینها کتب اربعه و کتاب‌های دیگر را که برای عمل نوشته شده، از روایات اینها پر کرده‌اند.

از مجموع اینها اعتماد این اشخاص به محمد بن فضیل استفاده می‌شود، در مقابل از ضعیف و «یرمی بالغلو» که گفته‌اند، استظهار می‌شود که منشأ ضعف همان رمی بالغلو

است، و اینطور که بزرگان قبلی تحقیق کرده‌اند، رمی به غلو مسلک اجتهادی بوده و مسلک مورد قیول متأخرین نیست، آنها بسیاری از فضائل را که درباره ائمه علیهم السلام نقل می‌شده، غلو حساب می‌کردند و اشخاص را غالی می‌گفتند، مرحوم وحید بهبهانی و دیگران برای این مطلب شواهدی ذکر کرده‌اند، می‌گوید دو نفر با یکدیگر مباحثه می‌کردند که آیا ائمه خدا هستند یا نیستند[8] ، می‌روند از امام بپرسند اما هنوز سؤال نکرده‌اند که حضرت از پشت درب می‌فرمایند ﴿لَا بَلْ عِبٰادٌ مُکْرَمُونَ﴾[9] ، کسی که مَرمیّ به غلو شده، همین روایت را نقل کرده،[10] آنها گفته‌اند دلیل بر غلو او همین روایت است که به ائمه علیهم السلام نسبت به علم غیب است که از پشت درب فهمیده‌اند، ممکن است عده‌ای کسی را تندرو و عده‌ای دیگر او را عین اعتدال بدانند، به خاطر اینکه این مطلبی اجتهادی است و نظرات مختلف می‌شود، لذا بعد از اینکه آن بزرگان با آنطور عبائر به محمد بن فضیل اعتماد کرده‌اند، باید روایت او را معتبر بدانیم و رمی به غلو و تضعیفاتی که به احتمال قوی همین منشأ شده، نباید مانع از اخذ به روایت بشود.

ادامه بررسی روایات

روایت ابی الصباح کنانی[11] عین روایت حلبی[12] است و مختصری تفاوت بین آنها وجود دارد، مطمئناً نمی‌شود تمام عبائر یکی باشد و هیچ فرق نکند، در اینکه اسامی مختلف است، دو احتمال هست؛

یکی این است که حلبی می‌گوید سألت، و ابی الصباح کنانی سألت ندارد، ممکن است که هر دو در مجلس بودند و حلبی سؤال کرده و یادداشت کرده و ابی الصباح کنانی سماع کرده و یادداشت کرده، این بسیار اتفاق می‌افتد که اشخاص با یکدیگر می‌روند و یکی سؤال می‌کند و بقیه استفاده می‌کنند، در شب‌های ماه مبارک رمضان دوستان در جلسه تفسیر در منزل مرحوم آقای اراکی شرکت می‌کردند و من گاهی برای زیارت ایشان به آنجا می‌رفتم، آنجا دوستان من را وادار می‌کردند که از ایشان سؤال کنم، ایشان نسبت به من

لطف خاصی داشت و صحبت می‌فرمود و همه می‌شنیدند، ممکن است حلبی در نزد امام اختصاصی داشته و با ابی الصباح کنانی می‌رفته و او سؤال می‌کرده و هر دو یادداشت می‌کردند.

دوم این است که حلبی نوشته و سنی‌ها چنین کتابی ندارند و کتاب حلبی مورد قبول معصوم بوده و حضرت بر کتاب حلبی صحه گذاشته، ابی الصباح مطمئن بوده که مطالبی که در کتاب حلبی است، درست اخذ شده و از حضرت نقل شده، و در بعضی روایات هست که حضرت به ابان بن عثمان می‌فرمایند که ابان بن تغلب از من مطالب بسیاری شنیده، «ما رواه لک عنّی فاروه عنّی»[13] ، او که روایت کرد، شما مجاز هستید که واسطه را اسقاط کنید و بگوئید قال الصادق علیه السلام، ممکن است این را از کتاب حلبی برداشته باشد و استنساخ کرده باشد اما مطمئن است که حلبی مطابق کلام اما علیه السلام فرموده و به آن حضرت نسبت داده، عادتاً نمی‌شود بدون این طرق دو نفر عین یکدیگر روایت کنند، آقای سید جواد نقل کرد که عده‌ای از روایات حلبی و ابی الصباح عین یکدیگر است، این خیلی این مطلب را تقویت می‌کند.

«عن أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی امْرَأَةٍ أَصْبَحَتْ صَائِمَةً فَلَمَّا ارْتَفَعَ النَّهَارُ أَوْ کَانَ الْعَشِیُّ حَاضَتْ أَ تُفْطِرُ قَالَ نَعَمْ وَ إِنْ کَانَ قَبْلَ الْمَغْرِبِ فَلْتُفْطِرْ وَ عَنِ امْرَأَةٍ تَرَی الطُّهْرَ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ تَغْتَسِلْ وَ لَمْ تَطْعَمْ کَیْفَ تَصْنَعُ بِذَلِکَ الْیَوْمِ قَالَ إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّمِ»[14] .

در دو جا تفاوت جزئی وجود دارد،

یکی «لَمْ تَغْتَسِلْ» است که در آنجا «فَتَغْتَسِلْ» دارد، و در بعضی از نسخ کافی به جای «لم»، «ثم» وارد شده که از نظر معنا با «فَتَغْتَسِلْ» شبیه می‌شود.

و دوم «قَالَ إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّم» است که در نقل حلبی هست که «تُفْطِرُ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَإِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّمِ»[15] ، دیگر هیچ تفاوتی وجود ندارد.

اگر فقط روایت ابی الصباح کنانی بود، مشکل بود که نسبت به مورد بحث استدلال کنیم، به خاطر اینکه ممکن است معنای روایت این باشد که در اول نهار پاک شده و در کل مدت روزه پاک بوده، اما قبل از اول نهار فرصت غسل نبوده، حضرت می‌فرمایند اشکالی ندارد، و معنای «إِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّم» این است که حدث حیض موجب بطلان نیست و منحصراً خون است که مفطر است، با عقد سلبی قضیه حکم به صحت شده، اما به حکم مورد بحث که تلفیق بین طهر و حیض است، ناظر نیست. ولی بعد از اینکه این روایت عین روایت حلبی است، در روایت حلبی که می‌گوید «تُفْطِرُ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَإِنَّمَا فِطْرُهَا مِنَ الدَّمِ»، این شبهه نیست، به خاطر اینکه کأنه اوائل نهار پاک شده و همانطور که گفته بود قبل المغرب، اینجا نیز بعد اول نهار متصل به طلوع فجر خون دیده بوده، این برای بطلان کافی است، و معنای «فَتَغْتَسِلْ» نظیر این می‌شود که در روایات هست که جنابت در روز مبطل نیست اما در بعضی روایات هست که باید فوراً غسل کند و در غیر این صورت باطل می‌شود، این برای خاطر اینکه موضوع را مشخص کند و بگوید طهر دیده و غسل را نیز به تأخیر نینداخته و غسل کرده، جای تردید را با این خصوصیات سؤال کرده است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): اگر «لَمْ تَغْتَسِلْ» باشد، اگر نگفتیم که نسخه «ثُمَ تَغْتَسِلْ» است و با این متحد است، بگوئیم این می‌خواهد موضوع را مشخص کند، می‌خواهد همه جهات موضوع واقع شده را ذکر کند، غسل نکرده و حیض را نیز دیده، ممکن است جهاتی را که برای بطلان یا غیر بطلان دخالت دارد، ذکر کند، ممکن است برای این روشن باشد این که غسل کرده بود، از حالا و از طهر به بعد اشکالی دارد یا ندارد، خواسته موضوعی را که برای خودش اتفاق افتاده و جای سؤال هست، ذکر کند و آن این است که غسل نکرده، ممکن است بین غسل و غیر غسل تفاوت باشد، اگر غسل کرده باشد و اول النهار و قبل از ظهر طهر ببیند، باید آن روزه را تمام کند، اینجا می‌خواهد بگوید غذا نخورده اما غسل نیز نکرده، این جهات در سؤال دخیل بوده که سؤال کرده است.

از روایت حلبی که همان روایت ابی الصباح کنانی است، استفاده می‌شود که لازم نیست امساک کند، حالا که دم ندارد، مشکلی ندارد که بخورد.


[1] .
[2] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 772، و ذكر بعض المعاصرين أنه محمد بن القاسم بن الفضيل بقرينة عدم ذكر الصدوق طريقه إلى محمد بن الفضيل.
[3] . نقد الرجال، ج1، ص: 93، و روى عنه: محمّد بن الفضيل كثيراً، و يحتمل أنْ يكون محمّد بن الفضيل هذا هو محمّد بن القاسم بن الفضيل الثقة.
[4] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 367، ش995.
[5] . رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، ص: 365، ش5422و5423 و ص292، ش4259 و ص343، ش5124.
[6] . رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، ص: 292، ش4258.
[7] . الرد على أصحاب العدد - جوابات أهل الموصل، ص: 25.
[8] . «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُون».سوره أنبیاء، آیة 26.
[9] . سوره أنبیاء، آیه26.
[10] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 231، ح303.
[11] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 136، ح7 و وسائل الشيعة، ج10، ص: 227، ح13284.
[12] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 135، ح2 و وسائل الشيعة، ج10، ص: 227، ح13284.
[13] . من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 435 و وسائل الشيعة، ج27، ص: 91، ح33294 « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَهُ- إِنَّ أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ رَوَى عَنِّي رِوَايَةً كَثِيرَةً- فَمَا رَوَاهُ لَكَ عَنِّي فَارْوِهِ عَنِّي».
[14] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 136، ح7 و وسائل الشيعة، ج10، ص: 227، ح13284.
[15] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 135، ح2 و وسائل الشيعة، ج10، ص: 227، ح13284.