درس خارج فقه آیت الله شبیری زنجانی
88/02/13
باسمه تعالي
بحث جلسه گذشته، در كفاره افطار ماه مبارک رمضان بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در فرع كفاره قضاء ماه مبارک رمضان، ابتدا، طرق جمع بين مدرک قول مخالف مشهور و نافی كفاره با روايات قول مشهور و اثبات كفاره را مورد بررسی قرار میدهند، و سپس، اشارهای به اقوال و مستند اقوال فقهاء در تعيين كفاره قضاء ماه مبارک رمضان و مقدار آن مینمايند.
عرض شد كه برای روايت عمار ساباطی كه در افطار بعد از ظهر نفی كفاره میكند و روايات مثبت كفاره جمعهای مختلفی شده كه به نظر مختار در دو جمع از آنها اشكالی وجود ندارد، يكی جمع مرحوم ميرزای قمی در غنائم كه فرموده مورد روايت مورد بحث جاری نيست و اگر ظاهر نباشد، اين احتمال هست كه مراد اين است كه در بعد از ظهر نيت شود كه نيت باطل است و در اين صوم باطل افطار شود، اينجا امام فرمودهاند كه غير از همان قضاء اول چيزی نيست، چون كفاره در افطار روزه صحيح است.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : اساء اعم است، اگر میدانسته تشريع است و اگر نمیدانسته، كار بد و نادرستی بوده و معذور است. در قيد متعقب جمل متعدده، بعضی میگويند قيد برای جمله اخير است، اين محل خلاف است، و گرچه الآن درست به خاطر ندارم اما در ذهنم هست كه مرحوم آقای خوئی میفرمايد در مواردی كه جمله كامل باشد، قيد برای جمله اخير است، و در جملات غير كامل برای مجموع میداند، حالا من از باب مثال میگويم كه اگر زيد و عمرو را در فلان روز احترام كنيد، بر اين حكمی مترتب است، اين فلان روز را برای هر دو قيد میگيريم، حالا اگر ظهور نيز نگوئيم، مجمل میشود، اگر ظهور نيز داشته باشد، ظهور شبيه به صراحت كه نيست، مسئلهای است كه از اول مورد نزاع بوده، اگر بپذيريم، ظهوری قابل جمع است، اين غير از اين است مرحوم آقای خوئی يا مرحوم شيخ طوسی جمع كردهاند، آنها جمع عرفی نيست.
و دوم جمعی است كه من عرض كردم كه مورد در جائی است كه از اول قصد صوم نداشته و صوم حقيقی بين الحدين نبوده، شارع تنزيل كرده، در اين مورد ثواب آن كمتر است و ممكن است سختگيری آن در مانند كفاره نيز كمتر باشد و كفاره نداشته باشد، و صومهای ديگر كه كفاره دارد، صومهای متعارف است كه از اول نيت كرده است.
بنابراين، به نظر میرسد كه اگر در شب نيت كرده باشد، فتوا اين است كه كفاره دارد، چون بر اساس دو جمعی كه ذكر شد، روايت عمار با آن معارض نيست، اما اگر در روز نيت كرده و بعد از ظهر افطار كند، چون دو احتمال در روايت عمار هست، بنابر احتمالی با ثبوت كفاره منافات ندارد، بنابر فرمايش مرحوم ميرزای قمی ممكن است در فرض اينكه بعداً نيت كرده، كفاره داشته باشد، چون مرحوم ميرزای قمی مورد ديگر را میخواهد بگويد، میگويد نيت نيز در بعد از ظهر واقع شده، اما اگر نيت قبل از ظهر باشد، ايشان میگويد كفاره دارد، چون اين را نيز نمیشود نفی كرد، و رواياتی كه گفته در قضاء ماه مبارک رمضان در بعد از ظهر كفاره دارد، ممكن است در آن روايت كسی شبهه اطلاق يا به نحوی ادعای اطلاق داشته باشد و بگويد حتی كسی را كه بعد از طلوع فجر نيت كرده باشد، شامل است، لذا فعلاً میگوئيم علی الاحوط اگر كسی اول ناوی نبود و بعد نيت كرد و صوم تنزيلی بود، در چنين صوم تنزيلی نيز احتياط اين است كه اگر بعد از ظهر افطار شود، از روايت عمار حرمت آن استفاده میشود كه میگويد اگر نيت كرد ادامه دهد، و اما در كفاره به دليل ترديدی كه در مسئله وجود دارد، احتياط اين است كه كفاره داشته باشد.
اينجا مرحوم آقای خوئی فرمايشی دارد، میفرمايد بعضی در جمع بين روايت نافی و روايت مثبت گفتهاند كفاره استحباب دارد، ولی اين درست نيست، به خاطر اينكه كفاره در موارد حرمت میآيد، به خصوص كه اينجا اساء نيز هست، استحباب كفارع معنا ندارد.
اين فرمايش ايشان از دو جهت قابل مناقشه است ؛ مناقشهای جزئی هست كه ايشان از اساء حرمت را استفاده كرده و اين نقطه مقابل فرمايش مرحوم شيخ است كه از آن عدم حرمت را استفاده كرده، اينكه در مقام تحذير و مانع شدن، با الفاظ مشترک و جامع بين حرام و مكروه تعبير شود، اين ظهور در كراهت پيدا میكند، يا بگويند فلان چيز خوب است، واجب و مستحب هر دو خوب است، ولی بكار گرفتن لفظ خوب برای ترغيب و بعث، علامت بر استحباب است، مرحوم شيخ نيز اساء را علامت عدم وجوب گرفته، حالا اگر در آن حد نگوئيم، اساء دليل بر حرمت نيست. مناقشه عمده اين است كه ايشان میفرمايد كفاره علامت ذنب است، اين درست است، اما عدم كفاره علامت عدم ذنب نيست تا بگوئيد اينجا كه اثبات ذنب شده، نمیتواند كفاره آن استحبابی باشد، ممكن است استحباباً و وجوباً اصلاً كفاره نداشته باشد ولی حرام باشد، حرمت ملازم با كفاره نيست، مرحوم آقای خوئی و ديگران در آخر فصل میگويند در چهار مفطر كفاره وجود دارد و در غير از اينها چه واجب معين و چه غير واجب معين، به دليل عدم دليل كفاره ندارد، كسی ملازم ندانسته، انجام ندادن نماز و حج كفاره ندارد.
بيانی هست كه ايشان آن را مطرح نكرده، و آن اين است كه در معالم درباره اينكه امر دلالت بر وجوب دارد يا ندارد، يكی از استدلالات، و ليحذر الذين يخالفون عن أمره است، اينجا بعضی اشكال كردهاند كه كسی كه در دلالت امر بر وجوب شبهه میكند، در همين نيز شبهه خواهد كرد، اين نيز امر است، استدلال به عين مورد بحث برای مورد بحث درست نيست. جواب دادهاند كه اينجا میگويد بترسند أن يصيبهم فتنة أو عذاب أليم، مخالفت اين اوامر استحقاق عقوبت میآورد يا نمیآورد؟ اگر منجز است و استحقاق عقوبت میآورد، اينجا نمیتواند امر استحبابی باشد، اگر استحباب ندارد، چرا میگويد أن يصيبهم فتنة أو عذاب أليم؟ از همين عذاب أليم معلوم میشود كه معرض اين مطلب است، اگر استحقاق نباشد، معرضيتی نيست، پس، اين كشف از تنجز استحقاق میكند. در اينجا اينطور بگوئيم كفاره نمیتواند مستحب باشد، اگر استحقاق عقوبت هست، اگر تكفير هست، لازم است انسان كاری كند تا گناهی نباشد، به حكم عقل دفع ضرر محتمل لازم است، و اگر اصلاً عقابی نيست، ديگر استحباب برای چيست؟ موضوع برای ذنب نيست تا تكفير شود، اينجا بگوئيم ديگر استحباب معنا ندارد، آقايان میگويند كفاره برای از بين بردن گناه است، در اينجا استحباب كفاره معنا ندارد، چون معنا اينطور میشود كه مستحب است گناه را از بين ببريد، عقل میگويد دفع ضرر معتنا به لازم است، نمیتوان گفت كه از بين بردن ضرر اخروی و جهنم مستحب است، كفاره آن نمیتواند استحبابی باشد. اگر مطمئن باشيم كه كفاره به مناط ذنب است، نمیتواند استحبابی باشد، ولی گاهی كفاراتی هست مانند كفاره شيخ و شيخه كه يكفر عن كل يوم بمد، برای جبران است، ذنبی نيست، عمل كسری پيدا كرده و كفاره جبران میكند، ممكن است نقصی لازم الجبران باشد و كفاره آن نيز الزامی باشد، آقايان تعبيری دارند كه گمان میكنم مرحوم آقای خوئی نيز داشته باشد، میگويند مد يا مدين بدهند و افضل اين است كه مدين بدهند، اشكال اينجا نيز میآيد، اگر كفاره برای شستن ذنب است، استحباب و افضل فردی الواجب تصور نمیشود، بايد الزامی باشد، از اين استفاده میشود كه كفارات اقسام مختلف دارد، بعضی برای جبران و بعضی برای شستن گناه است، لذا و لو ظاهر ادله اين باشد كه كفاره شستن گناه است، ولی میتوانيم جمعاً بين الادله بگوئيم كفاره جبران است.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : ارشادی نيز نمیتوان گفت، مگر میشود در حكم ارشادی بگويند خود را به جهنم بيندازيد لا بأس.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : حالا آن را نفهميديم، چون به احتمال خيلی زياد كفاره موجب تخفيف باشد و موجب از بين رفتن كل گناه نباشد، ممكن است كفاره عقوبتی دنيوی باشد و اصلاً به كم كردن آثار گناه كاری نداشته باشد، كأنه از مفاد كلمه يكفر كه به معنای ستر كردن است، استفاده كردهاند كه ذنب كالعدم میشود.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : شرائط دارد و كمن لا ذنب له نيست، گاهی قبول توبه به اين است كه كارهای ديگری مانند اصلاح ما فات انجام شود (ثم ان ربك للذين عملوا السوء بجهالة ثم تابوا و أصلحوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم).
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله) : ايشان اساء را دليل برای تحريم گرفته و میگويد حالا كه حرام شد، چرا كفاره نداشته باشد، كفاره ملازم با حرمت است، اما ما از اين طرف میگوئيم، حرمت بايد ملازم با كفاره باشد.
آن موردی كه قبول كرديم كه از شب نيت كرده و بعد از ظهر افطار كند، اين كفاره دارد، حالا در اينكه كفاره قضاء ماه مبارک رمضان چيست و چه مقدار است، روايات مثبت كفاره مختلف است و سه دسته است ؛ دستهای اين است كه كفاره ماه مبارک رمضان است، و دوم اين است كه در افطار بعد از نماز عصر كفاره وجود دارد، و سوم اين است كه در افطار بعد از ظهر كفاره وجود دارد، و بنابر دسته دوم و سوم، كفاره عبارت از اطعام ده مسكين و اگر متمكن نشد، سه روز روزه است.
اقوال ديگری در مسئله هست و كلمات بسيار مضطرب شده، مرحوم شيخ طوسی در الجمل و العقود و در جائی از مبسوط و به تبع مرحوم شيخ طوسی مرحوم حلبی در اشارة السبق گفتهاند كفاره صوم را كه در باب افطار ماه مبارک رمضان هست، دارد ولی اين كفاره مخيره است در مقابل كفاره مضيق كه عدل ندارد و واجب اولی است، مرتب واجب ثانوی است و در طول واجب اولی و عند العجز است، مخير ابتداءاً جايز است و عدل دارد، سه روز را كفاره مخيره دانستهاند. غير از مرحوم شيخ طوسی و مرحوم علاء الدين حلبی، مرحوم ابو الصلاح حلبی و مرحوم صاحب وسيله و مرحوم صاحب غنيه و مرحوم كيدری در اصباح نيز دارند، حالا مرحوم صاحب وسيله صورتی را میگويد كه اگر استخفاف بجا آورد، حكم ماه مبارک رمضان را پيدا میكند و اگر استخفاف پيدا نكرد، بين سه روز روزه و اطعام ده مسكين مخير است، اين از كجا است؟
كثيری از بزرگان گفتهاند كفاره يمين است، ولی همانطور كه مرحوم ميرزای قمی و قبلیها گفتهاند و در جواهر نيز هست، از كلمات استفاده میشود كه اين كلمه يمين كه بكار بردهاند، به معنای كلمه يمينی نيست كه در قرآن در كفاره يمين ذكر شده، كفاره يمين قرآن اين است كه ده مسكين را اطعام دهد يا بپوشاند يا عتق رقبه كند و اگر مقدور نشد سه روز روزه بگيرد، بسياری از آقايان كفاره يمين تعبير كردهاند و در جای ديگری بر خلاف آن گفتهاند، اولاً، از مجموع كلمات با ضميمه قرائنی استفاده میشود كه بروز كفاره يمين خارجاً را در نظر گرفتهاند و سهواً ذهنشان به آن رفته و اصطلاح خاصی نيست، چون آن كه در حنث يمين خارجاً عمل میشود، اطعام ده مسكين است و پوشاندن ده مسكين يا عتق رقبه نوعاً عملی نيست، و در جای ديگر كه دقيقتر در نظر دارند، تصريح میكنند كه اطعام ده مسكين و اگر نشد، سه روز روزه است، مرحوم علامه مطابق مشهور به اين حكم تصريح میكند ولی بعد در باب كفارات میگويد مشهور قائل به كفاره يمين هستند و هو المعتمد، و در مقام استدلال همين قول واقعی مشهور را اثبات میكند كه اطعام ده مسكين و اگر نشد، سه روز روزه است، مكرر آقايان در جائی كفاره يمين تعبير كردهاند و در جائی ديگر مطابق قول مشهور گفتهاند. و ثانياً، اگر كفاره يمين باشد، اين تعبير درست نيست كه اگر كفاره يمين را قدرت نداشت، سه روز روزه بگيرد، به خاطر اينكه سه روز روزه گرفتن داخل كفاره يمين است، آيه قران در كفاره يمين هر دو مرتبه را متعرض است، اگر كسی قدرت نداشته باشد، قدرت بر سه روز روزه را نيز ندارد. مرحوم شيخ مفيد مطابق مشهور در صوم فتوا میدهد و در باب كفارات میگويد كفاره يمين است و بعد كفاره يمين را به همان قول مشهور تفسير میكند. مرحوم سلار در مراسم كه شاگرد مرحوم مفيد است و تابع او است و خيلی نادر است كه تخلف كرده باشد، چون مراسم مختصر است، در صوم عنوان نكرده و به كفارات احاله میدهد و در كفارات همان صدر كلام مرحوم شيخ مفيد را ذكر میكند و تفسير ايشان را ذكر نمیكند، میگويد در آن كفاره يمين هست، اينها نيز شاهد برای مراد است. ثالثاً، هيچ دليل و روايتی نقل نشده، چطور اين بزرگان كفاره يمين تعبير كردهاند، پيداست كه مرادشان كفاره يمين است كه خارجاً پرداخت میشود. بنابراين، شهرت قوی معتنا به در همين است كه ده مسكين را طعام دهد و اگر نشد، سه روز روزه بگيرد.
منتها مانند مرحوم شيخ طوسی كه تخيير گفتهاند، به چه دليل گفتهاند؟ گمان میكنم به دليل كثرت اشتغال دچار سهو شدهاند، در ذهن اينها بوده كه هر دو كفاره هست، سه روز و ده روز هست، منتها در عرضی و طولی در ذهن آنها خلط شده، در طول بوده، عرضی ذكر كردهاند، مرحوم شيخ طوسی در مبسوط مقداری كه میگذرد، به طولی بودن تصريح میكند، در نهايه به قول مشهور تصريح میكند و البته در جائی ديگر كفاره يمين تعبير كرده، اينها كه اين يا اين تعبير میكنند، در ذهنشان بوده كه يكی از اين دو هست، جزئيات را چندان در ذهن نداشتند، و الا در صورتی كه همه گفتهاند كه در اين هيچ روايتی نداريم، چگونه فقهاء چنين تخييری گفتهاند؟
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»