درس خارج فقه آیت الله شبیری

87/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبطلات صوم (جماع)/ حدوث جنابت با جماع در دُبُر زن - بررسی روایات مطلقه دال بر آن - حل تعارض این روایات با گروه‌های دیگری از ادله

حدوث جنابت با جماع در دبر زن

بحث در فروع و مسائل مفطر بودن مباشرت است، در اين جلسه، فرع مباشرت با نساء مورد بررسي قرار مي‌گيرد. در مباشرت در قبل هيچ ترديدي نيست كه موجب جنابت و غسل است، و نسبت به مباشرت در دبر نيز مشهور همين است، عده‌اي در اين باره دعواي اجماع كرده‌اند ولي آن كه مسلّم است، مشهور اين است.

بحث در اين است كه آيا از نظر ادله مي‌توان مباشرت در دبر را نيز به مباشرت در قبل ملحق نمود؟

بررسی روایات مورد استناد قائلین به وجوب غسلمرسله‌ی حفص بن سوقه

يكي از روايات مورد استدلال، روايت حفص بن سوقه عن من أخبره است كه در ابواب ما يوجب غسل الجنابة، باب 2 خبر 36 است:

الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ سُوقَةَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَأْتِي أَهْلَهُ مِنْ خَلْفِهَا قَالَ هُوَ أَحَدُ الْمَأْتَيَيْنِ فِيهِ الْغُسْلُ.[1]

در سند اين روايت بر طبق مسلك مشهور اشكالي نيست كه مي‌گويند رواياتي كه طريق آنها تا ابن أبي عمير صحيح باشد، معتبر است.

البته نظر مختار اينچنين نيست و فقط مرسلات مستقيم ابن أبي عمير كه خود او ارسال كرده، و يا راوي مستقيم ابن أبي عمير مانند حفص بن سوقه در اين روايت معتبر است و مرسلات غير مستقيم روايت ابن ابي عمير كه مروي عنه او ارسال كرده، معتبر نيست، بنابر نظر مختار اين روايت اشكال سندي دارد.

 

اشکال دلالی مرحوم آقای خویی بر روایت مرسله حفص

مرحوم آقاي خوئي به استدلال به اين روايت اشكال مي‌كند و مي‌فرمايد علاوه بر سند، دلالت نيز تمام نيست، براي خاطر اينكه اين معلوم نيست كه مراد وطي در دبر باشد و احتمال دارد كه وطي در قبل من خلف المرأه باشد و بعد مطلب بالاتري ادعا مي‌كند و شاهدي ذكر مي‌كند كه حتماً مراد روايت همين است، مي‌فرمايد وطي در دبر بدون «مِنْ» تعبير مي‌شود و بايد گفته مي‌شد يأتي خلفها، همين كلمه «مِنْ خَلْفِهَا» شاهد بر اين است كه يأتي قبل أهله من خلفها.[2]

 

اشکال بر کلام مرحوم آقای خویی

اين شاهدي كه ايشان ذكر نموده كه حتماً مراد روايت همين است كه وطي در قبل من خلف المرأه باشد، معلوم نيست تمام باشد، چون يأتي أهله به معناي به سراغ اهل رفتن است كه گاهي به قصد قبل و گاهي به قصد دبر سراغ اهل مي‌روند، اين معناي روشني است و هيچ اشكالي ندارد.

آن كه مرحوم آقاي خوئي مي‌فرمايد، اصلاً در ذهن نداريم كه در جائي اتيان الفرج تعبير شده باشد و فرج متعلق اتيان قرار گرفته باشد، در روايات تعبيراتي مانند يأتي المرأة في دبرها وجود دارد[3] .

پس مطلب مرحوم آقاي خوئي را نمي‌توان به طور قطع گفت اما به صورت احتمال، مطلب كاملاً درستي است و چنين احتمالي وجود دارد، در بعضي از روايات هست كه يهود مي‌گفتند اتيان المرأة في دبرها من الخلف كار درستي نيست و فرزند احول متولد مي‌شود[4] . در آيه شريفه فأتوا حرثكم أني شئتم، مراد اين نيست كه قبل و دبر جايز است بلكه مراد قبل است و اينگونه تفسير شده كه حرف يهود كه مي‌گويند اتيان المرأة في قبلها من الخلف درست نيست، بي اساس است و از اين طريق نيز جايز است.

در اين روايت گفته شده «أَحَدُ الْمَأْتَيَيْن» كه با ياء بدون تشديد است و اسم مكان است و مأتي يعني الوجه الذي يؤتي منه كه راهي است كه مقصود را حاصل مي‌كند، گاهي از بين الأيدي و گاهي از طريق خلف مقصود حاصل مي‌شود، و با تشديد نيست و اسم مفعول نيست كه أتي القبل أو الدبر، اين اصلاً در تعبيرات وجود ندارد.

در اين كتاب كه روايت را خواندم به صورت اسم مفعول نوشته كه ظاهراً اشتباه است، در حالي كه در روايات مباشرت دبراً تقبيح شده، همين مطلب يؤيد كه در اين روايت حضرت نمي‌خواهند بفرمايند كه هر دو راه اشكالي ندارد، اين همان است كه بايد دو راه يا تعارف خارجي داشته باشد و يا از نظر اعتبار شرعي محذوري نداشته باشد، در اينكه تشديد كراهت شده و برخي نيز قائل به تحريم شده‌اند، اين با اين لسان يك قدري خالي از بعد نيست. پس راجع به مباشرت در دبر نمي‌توان به اين روايت استدلال نمود.

 

استدلال به آیه «أَوْ لامَسْتُمُ‌ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماء»

مطلقات متعددي كه بسياري از آنها نيز صحيح السند است، وجود دارد كه الحاق دبر به قبل استفاده مي‌شود، مرحوم آقاي خوئي به اطلاقات روايات تمسك نكرده و به آيه شريفه «أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ»[5] استدلال مي‌كند و مي‌گويد ملامسه شامل قبل و دبر مي‌شود، و بعد مي‌فرمايد صحيحه‌اي كه ملامسه را به ملامسه در فرج تعبير كرده، معارضه ندارد، چون فرج اعم است[6] .

 

اشکال بر دلالت اطلاقی آیه

ولي دلالت آيه بر مطلب جاي تأمل است، زيرا ملامسه در آيه معناي وضعي ندارد، ملامسه مطلق تماس را در بر دارد و مانند گرفتن دست را نيز شامل است، اين تعبير كنائي است و معناي وضعي نيست، در كلام عرب امور مستهجن به صورت كنائي تعبير مي‌شود. معناي وضعي فرج، عورت و عضو خاص زن يا مرد نيست و معناي آن هر گونه شكاف است و عضو خاص زن و مرد نيز به جهت عفت كلام به طور كنائي به لفظ شكاف تعبير مي‌شود. كنايه اين است كه لفظ موضوع را در فرد خاصي كه شيوع دارد، بكار مي‌گيرند. بنابر معناي كنائي ممكن است مراد قبل باشد كه فرد شايع از ملامسه است و خيلي روشن نيست كه در آيه شريفه اعم از قبل و دبر باشد.

 

استدلال به روایت مذکور در علل و فقیه و امالی

روايات مطلقه‌اي وجود دارد كه در برخي از آنها آيه شريفه «أَوْ لامَسْتُمُ النِّساء» تفسير شده، از آن مطلقات الحاق قبل به دبر را مي‌توان استفاده نمود.

در علل الشرايع و فقيه و امالي مرحوم صدوق و اختصاص مرحوم شيخ مفيد روايتي هست كه امام حسن مجتبي سؤالات يهود را پاسخ مي‌دهند، البته اثبات اعتبار سند يك قدري مشكل است[7] ، در روايت هست كه:

«جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ وَ كَانَ‌ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لِأَيِّ شَيْ‌ءٍ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِالاغْتِسَالِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ يَأْمُرْ بِالْغُسْلِ مِنَ الْغَائِطِ وَ الْبَوْلِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ دَبَّ ذَلِكَ فِي عُرُوقِهِ وَ شَعْرِهِ وَ بَشَرِهِ فَإِذَا جَامَعَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ خَرَجَ الْمَاءُ مِنْ كُلِّ عِرْقٍ وَ شَعْرَةٍ فِي جَسَدِهِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ذُرِّيَّتِهِ الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْبَوْلُ يَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الشَّرَابِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْإِنْسَانُ وَ الْغَائِطُ يَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الطَّعَامِ الَّذِي يَأْكُلُهُ الْإِنْسَانُ فَعَلَيْهِ مِنْ ذَلِكَ الْوُضُوءُ قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّد.»[8]

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): بله، درست است، اطلاق ندارد، اين براي بحث انزال است، اين را براي تأييد ذكر كردم و از نظر سند اشكال دارد.

 

استدلال به اطلاق سایر روایات

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَتَى يَجِبُ الْغُسْلُ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ إِذَا أَدْخَلَهُ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْمَهْرُ وَ الرَّجْمُ»[9]

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى» العطار «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْن» بن أبي خطاب «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَتَى يَجِبُ الْغُسْلُ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ فَقَالَ إِذَا أَدْخَلَهُ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْمَهْرُ وَ الرَّجْم»، اين روايت صحيحه است.

سند ديگر:

«عَنْهُ (منظور علي بن الحسن بن فضال است) عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ مَتَى يَجِبُ عَلَيْهِمَا الْغُسْلُ قَالَ إِذَا أَدْخَلَهُ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْمَهْرُ وَ الرَّجْمُ.»[10]

اين موثقه است.

روايت بعدي صحيحه است، سرائر از نوادر بزنطي نقل مي‌كند:

«مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ النَّوَادِرِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ صَاحِبِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَا يُوجِبُ الْغُسْلَ عَلَى الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ- فَقَالَ إِذَا أَوْلَجَهُ أَوْجَبَ الْغُسْلَ وَ الْمَهْرَ وَ الرَّجْمَ»[11] .

روايت ديگر كه آن را نيز صحيح مي‌دانيم:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَوْلَجَهُ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْجَلْدُ وَ الرَّجْمُ وَ وَجَبَ الْمَهْرُ»[12]

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيه» هر دو طريق را معتبر مي‌دانيم، ولي اگر كسي در سهل بن زياد اشكال كند و آن طريق را معتبر نداند، اعتبار طريق دوم بين متأخرين مسلّم شده است، «جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْر» بزنطي «عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَوْلَجَهُ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ وَ الْجَلْدُ وَ الرَّجْمُ وَ وَجَبَ الْمَهْر».

روايت ديگر:

«عَلَى الْمَرْأَةِ غُسْلٌ مِنْ جَنَابَتِهَا إِذَا لَمْ يَأْتِهَا الرَّجُلُ قَالَ لَا»[13]

ارتكازات و متفاهم عرفي از اين روايت اين است كه ان أتاها الرجل غسل جنابت واجب است، البته اين روايت مضموني دارد كه عمل نشده و سند روايت نيز عن من رواه دارد[14] ، اين را براي تأييد ذكر كردم.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): أتي زوجته در همه موارد به معناي جامع زوجته است و به چيز ديگري گفته نمي‌شود.

در جلد 28 در صفحه 177 صحيحه عبد الله بن سنان هست كه مي‌گويد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مُلَامَسَةُ النِّسَاءِ هُوَ الْإِيقَاعُ بِهِنَّ.[15]

كه پيداست تفسير آيه شريفه «أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» است، ايقاع مانند ايلاج و ادخال است و اعم است.

 

معارضه قیود برخی روایات با مطلقات ذکر شده

در مقابل اين روايات مطلقه، روايات ديگري هست كه ممكن است با اين مطلقات معارضه داشته باشد.

يكي همين روايتي است كه در تفسير آيه شريفه «لامَسْتُمُ النِّساءَ» وارد شده كه مي‌فرمايد مراد از ملامسه اتيان فرج است[16] .

بايد گفت كه درست است كه فرج به خصوص قبل اطلاق مي‌شود و تعبير مصباح المنير و مجمع البحرين اين است كه عرب كثيراً در خصوص قبل استعمال مي‌كند[17] ، ولي اينطور نيست كه معناي اولي آن مهجور شده باشد و قبل و دبر را شامل است، و در بيشتر كتب لغوي استعمال در خصوص قبل نوشته نشده است. بنابراين، روايت چندان ظهوري در خصوص قبل ندارد، چون كثيراً در هر دو استعمال مي‌شود، لذا با اطلاقاتي مانند صحيحه عبد الله بن سنان كه همين تعبير ملامسه در آن وجود دارد و به ايقاع كه مطلق است، معنا شده، صلاحيت معارضه ندارد.

 

تعارض روایات نافی جنابت با مطلقات ذکر شده

روايات متعدد ديگري نيز هست كه مباشرت در دبر موجب جنابت و غسل نيست، ولي آن روايات سنداً مرسل و ضعيف است و صلاحيت معارضه ندارد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَتَى الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فِي دُبُرِهَا فَلَمْ يُنْزِلْ فَلَا غُسْلَ عَلَيْهِمَا وَ إِنْ‌ أَنْزَلَ‌ فَعَلَيْهِ‌ الْغُسْلُ‌ وَ لَا غُسْلَ عَلَيْهَا.[18]

برقي يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل[19] .

عَنْهُ عَنْ بَعْضِ الْكُوفِيِّينَ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَأْتِي الْمَرْأَةَ فِي دُبُرِهَا وَ هِيَ صَائِمَةٌ قَالَ لَا يَنْقُضُ صَوْمَهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهَا غُسْلٌ.[20]

«عَنْهُ» در حاشيه نوشته كه اين ممكن است محمد بن علي بن محبوب باشد. در كتاب نوادر المصنفين كه سرائر نقل كرده، عن بعض الكوفيين يرفعه الي أبي عبد الله عليه السلام، آن هم مي‌گويد همانطور نقل كرده است.[21]

روايت ديگر:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَتَى الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فِي الدُّبُرِ وَ هِيَ صَائِمَةٌ لَمْ يُنْقَضْ‌ صَوْمُهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهَا غُسْلٌ.[22]

چون مضمون اين روايت يكسان است، ممكن است اين همان يك رجل است كه اشخاص نقل كرده‌اند.

 

معارضه تعبیر «اذا التقی الختانان» با مطلقات ذکر شده

يك مطلب ديگري كه ممكن است توهم معارضه شود، اين است كه در روايات هست كه:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ يُجَامِعُ الْمَرْأَةَ قَرِيباً مِنَ الْفَرْجِ فَلَا يُنْزِلَانِ مَتَى يَجِبُ الْغُسْلُ فَقَالَ إِذَا الْتَقَى الْخِتَانَانِ فَقَدْ وَجَبَ الْغُسْلُ فَقُلْتُ الْتِقَاءُ الْخِتَانَيْنِ هُوَ غَيْبُوبَةُ الْحَشَفَةِ قَالَ نَعَمْ.[23]

و اين مخصوص به قبل است.

ولي ظاهراً به اين التقاء ختانين عنايتي نيست، و راجع به اين است كه سؤال مي‌شود آيا ما دون الفرج موجب غسل است و حضرت مي‌فرمايند آن موجب غسل نيست و مباشرت در فرج موجب غسل است، و يا هست كه آيا بايد به طور استيعاب باشد تا موجب غسل شود، مي‌فرمايد استيعاب لازم نيست[24] ، و الا بلا اشكال انزال موجب غسل است، اين روايت به اين معنا نيست كه فقط يك موجب غسل وجود دارد، همانطور كه اين مفهوم انزال را خارج نمي‌كند، وطي در دبر را نيز خارج نمي‌كند.

اين راجع به اين بود كه فرقي بين مباشرت در قبل و دبر نساء نيست. فروع ديگري راجع به غير نساء هست، و بحث ختنه‌گاه نيز باقي مي‌ماند.

 

استدراکی از آخر جلسه قبل (جلسه 79)راجع به بحث‌هاي سابق مطلبي عرض كنم كه روايات حاصره كه مي‌فرمايد:

رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‌ لَا يَضُرُّ الصَّائِمَ مَا صَنَعَ إِذَا اجْتَنَبَ أَرْبَعَ خِصَالٍ الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ وَ النِّسَاءَ وَ الِارْتِمَاسَ فِي الْمَاء[25]

يك احتمالي وجود دارد كه نمي‌توان از آن چشم پوشي كرد، و آن اين است كه مراد اموري است كه لولا الصوم محذوري براي شخص نيست و به وسيله صوم منع حاصل مي‌شود، چنين اموري منحصر به اين خصال است، لذا مانند وطي غلام و بهيمه و كذب علي الله و الرسول كه با قطع نظر از صوم نيز ممنوع است، اصلاً از اول از مقسم خارج است.


[1] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌7، ص: 414، ح1658- 30 و وسائل الشيعة ج‌2، ص: 200، ح1921- 1 «و في الوسائل : عن الرجل يأتي...».
[2] . موسوعة الإمام الخوئي ج‌6، ص: 260 «حيث يحتمل أن يراد من إتيان أهله من خلفها أنه يولج في قبلها من خلفها كبقيّة الحيوانات حيث يأتون من الخلف».
[3] . وسائل الشيعة ج‌2، ص: 200، ح1922- 2 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَتَى الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ فِي دُبُرِهَا فَلَمْ يُنْزِلْ فَلَا غُسْلَ عَلَيْهِمَا وَ إِنْ أَنْزَلَ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ وَ لَا غُسْلَ عَلَيْهَا.».
[4] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج7، ص: 460، ح1841- 49 «عَنْهُ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنِ الرِّضَا ع‌ أَنَّهُ قَالَ أَيَّ شَيْ‌ءٍ يَقُولُونَ فِي إِتْيَانِ النِّسَاءِ فِي أَعْجَازِهِنَّ فَقُلْتُ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ لَا يَرَوْنَ بِذَلِكَ بَأْساً فَقَالَ إِنَّ الْيَهُودَ كَانَتْ تَقُولُ إِذَا أَتَى الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ مِنْ خَلْفِهَا خَرَجَ الْوَلَدُ أَحْوَلَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى‌ نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ‌ قَالَ مِنْ قُبُلٍ وَ مِنْ دُبُرٍ خِلَافاً لِقَوْلِ الْيَهُودِ وَ لَمْ يَعْنِ فِي أَدْبَارِهِنَّ.».
[5] . «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‌ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّى‌ تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‌ أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفُوراً». سوره نساء آيه 43.
[6] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌6، ص: 262 «لأنّ الملامسة كما تصدق بوطئها في قبلها كذلك تصدق بوطئها في دبرها.».
[7] . سند الرواية مشتمل علی بعض المجاهيل في اواسطه (کأبي الحسن علي بن الحسين البرقي و الحسن بن عبدالله) و السند في الفقيه قد ذکر في المشيخة، و في الامالي و العلل في المتن:(الأمالي): حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ‌ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّه‌(علل الشرائع): حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ‌ جَاءَ نَفَرٌ مشيخة من لا يحضره الفقيه ج‌4، ص: 426 «و كل ما كان فيه جاء نفر من اليهود إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فسألوه عن مسائل و كان فيما سألوه أخبرنا يا محمّد لأيّ علّة توضّأ هذه الجوارح الأربع؟ و ما أشبه ذلك من مسائلهم فقد رويته عن عليّ بن أحمد بن عبد اللّه البرقيّ- رضي اللّه عنه- عن أبيه، عن جدّه أحمد بن أبي عبد اللّه، عن أبيه، عن أبي الحسن عليّ بن الحسين البرقيّ عن عبد اللّه بن جبلة، عن معاوية بن عمّار، عن الحسن بن عبد اللّه، عن آبائه عن جدّه الحسن بن عليّ بن أبي طالب عليهما السّلام‌».
[8] . من لا يحضره الفقيه ج‌1، ص: 75، ح170 و الأمالي( للصدوق) 191 المجلس الخامس و الثلاثون و علل الشرائع ج‌1، ص: 282، ح2 .
[9] . الكافي (ط - الإسلامية) ج‌3، ص: 46، ح1 و تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌1، ص: 118، ح310- 1 و وسائل الشيعة ج‌2، ص: 182، ح1875- 1.
[10] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌7، ص: 464، ح1862- 70 و وسائل الشيعة ج‌21، ص: 320، ح27189- 9.
[11] . وسائل الشيعة ج‌2، ص: 185، ح1882- 8 و السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ج‌3، ص: 557 .
[12] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌6، ص: 109، ح3 و وسائل الشيعة ج‌21، ص: 320، ح 27185- 5.
[13] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌1، ص: 124، ح332- 23 و وسائل الشيعة ج‌2، ص: 192، ح1905- 22 .
[14] . فَأَمَّا مَا رَوَاهُ- الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ هَلْ عَلَى الْمَرْأَةِ غُسْلٌ مِنْ جَنَابَتِهَا إِذَا لَمْ يَأْتِهَا الرَّجُلُ قَالَ لَا وَ أَيُّكُمْ يَرْضَى أَنْ يَرَى أَوْ يَصْبِرُ عَلَى ذَلِكَ أَنْ يَرَى ابْنَتَهُ أَوْ أُخْتَهُ أَوْ أُمَّهُ أَوْ زَوْجَتَهُ أَوْ أَحَداً مِنْ قَرَابَتِهِ قَائِمَةً تَغْتَسِلُ فَيَقُولَ مَا لَكِ فَتَقُولَ احْتَلَمْتُ وَ لَيْسَ لَهَا بَعْلٌ ثُمَّ قَالَ لَا لَيْسَ عَلَيْهِنَّ ذَلِكَ وَ قَدْ وَضَعَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْكُمْ قَالَ‌ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ لَمْ يَقُلْ ذَلِكَ لَهُنَّ.
[15] . الكافي (ط - الإسلامية) ج‌6، ص: 109، ح4 و تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌7، ص: 461، ح1849- 57 و وسائل الشيعة ج‌21، ص: 319، ح27182- 2.
[16] . ربما يکون مراد الاستاذ دام ظله رواية المذکور في الامالي و العلل و الفقيه المتقدمة في هذا الدرس و ربما يکون هذه الرواية:تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌1، ص: 22، ح55- 55 «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَا تَقُولُ فِي الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَدْعُو جَارِيَتَهُ فَتَأْخُذُ بِيَدِهِ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْمَسْجِدِ فَإِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَّهَا الْمُلَامَسَةُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا بِذَلِكَ بَأْسٌ وَ رُبَّمَا فَعَلْتُهُ وَ مَا يَعْنِي بِهَذَا أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ إِلَّا الْمُوَاقَعَةَ دُونَ الْفَرْجِ.».
[17] . المصباح المنير ج‌2، ص: 466 «الفَرْجُ من الإنسانِ يُطْلقُ على القُبُلِ و الدُّبُر لأنَّ كلَّ وَاحِدٍ مُنْفَرِجٌ‌ أي مُنْفَتِحٌ و أكْثَرُ اسْتِعمَالِه في العُرْفِ في القُبُل‌» و مجمع البحرين ج‌2، ص: 322 « و الْفَرْجُ‌ من الإنسان كفلس: قبله و دبره، لأن كل واحد منهما مُنْفَرِجٌ‌، و كذا استعمله العرب في القبل‌» .
[18] . الكافي (ط - الإسلامية) ج‌3، ص: 47 ح8 و وسائل الشيعة ج‌2، ص: 200، ح1922- 2.
[19] . رجال‌النجاشي ص: 76 رقم: 182 «كان ثقة في نفسه يروي عن الضعفاء و اعتمد المراسيل.».
[20] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌4، ص: 319، ح975- 43 و وسائل الشيعة ج‌2، ص: 200، ح1923- 3.
[21] . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي ج‌3، ص: 609 « أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ الْكُوفِيِّينَ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‌ فِي الرَّجُلِ يَأْتِي الْمَرْأَةَ فِي دُبُرِهَا وَ هِيَ صَائِمَةٌ قَالَ لَا يَنْقُضُ صَوْمَهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهَا غُسْلٌ‌» .
[22] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌4، ص: 319، ح977- 45 و وسائل الشيعة ج‌20، ص: 147، ح25267- 9.
[23] . الكافي (ط - الإسلامية) ج‌3، ص: 46، ح2 و وسائل الشيعة ج‌2، ص: 183، ح1876- 2، فقد ورد بمضمونها روايات اخری:عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا الْتَقَى الْخِتَانَانِ وَجَبَ الْمَهْرُ وَ الْعِدَّةُ وَ الْغُسْلُ. (كافي (ط - الإسلامية) ج‌6، ص: 109، ح1و2)وَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَمَعَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَصْحَابَ النَّبِيِّ ص فَقَالَ مَا تَقُولُونَ فِي الرَّجُلِ يَأْتِي أَهْلَهُ فَيُخَالِطُهَا وَ لَا يُنْزِلُ فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ الْمَاءُ مِنَ الْمَاءِ وَ قَالَ الْمُهَاجِرُونَ إِذَا الْتَقَى الْخِتَانَانِ فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْغُسْلُ فَقَالَ عُمَرُ لِعَلِيٍّ ع مَا تَقُولُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع أَ تُوجِبُونَ عَلَيْهِ الْحَدَّ وَ الرَّجْمَ وَ لَا تُوجِبُونَ عَلَيْهِ صَاعاً مِنْ مَاءٍ إِذَا الْتَقَى الْخِتَانَانِ فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْغُسْلُ فَقَالَ عُمَرُ الْقَوْلُ مَا قَالَ الْمُهَاجِرُونَ وَ دَعُوا مَا قَالَتِ الْأَنْصَارُ.(تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌1، ص: 119، ح5).
[24] . لم نجد الرواية.
[25] . من لا يحضره الفقيه ج2، ص: 107، ح1853 و تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج‌4، ص: 189، ح:535-2 «قد رواه الشيخ قدس سره عن علی بن مهزيار عن ابن ابي عمير عن حماد بن عثمان» و ج4، ص: 202، ح584-1 «قد رواه الشيخ قدس سره عن الحسين بن سعيد عن ابن ابي عمير عن حماد بن عثمان» و ج4، ص: 318، ح967-35 «قد رواه الشيخ قدس سره عنه؟ عن يعقوب بن يزيد عن ابن ابي عمير عن حماد بن عثمان» و وسائل الشيعة ج‌10، ص:31، ح12753- 1 و ج10، ص:166، ح13133- 14.