78/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : بوسیدن و در دامن گرفتن دختر بچه دارای شش سال
در جلسات گذشته درباره این مسأله که «آیا میتوان دختربچه شش ساله را بوسید یا در دامن نشاند؟» بحث کردیم . روایات باب را مورد بررسی قرار داده و نظرات مرحوم آقای خوئی و مرحوم آقای حکیم را مطرح کرده و مورد نقد قرار دادیم. در این جلسه در این باره که علیرغم دلالت اخبار بر حرمت ـ به نظر مرحوم آقای خوئی ـ به چه دلیل از این ظهور رفع ید کرده و روایات را دالّ بر کراهت شمردهاند؟ شواهد نظر ایشان را مطرح کرده و مورد بررسی قرار میدهیم.
شواهدی بر لزوم رفع ید از ظهور روایات نظر مرحوم آقای خوئیمرحوم آقای خوئی با اینکه روایات را ظاهر در حرمت دانستند، معذلک میفرمایند: باید از این ظاهر رفع ید کرد و حمل بر کراهت نمود چون فقهاء مسأله را عنوان نکردهاند. و مؤید مطلب اینکه مسألهای با این اهمیت و مورد ابتلای نوع مردم، قاعدتاً نباید فقط یک روایت دربارهاش وارد شده باشد، اگر چنین مسألهای (بر دامن نشاندن دختربچه شش ساله یا حمل کردن یا بوسیدن او) حرام باشد، اهمیت مطلب اقتضا میکند که روایات فراوانی وارد شده باشد تا مسأله از واضحات و مسلّمات شود. در حالی که در نقطه مقابل، سیره بر جواز جاری است. از اینکه اصحاب متعرض نشدهاند، روایات متعددی هم در مسأله وجود ندارد و سیره ـ لااقل ـ امامیه بر جواز جاری شده، معلوم میشود که حکم الزامی در کار نیست.[1]
نقد کلام مرحوم آقای خوئیاولاً: روایات مسأله متعدد بود، و لازم نیست برای اهمیت مسأله حتماً روایات متعدد صحاح وجود داشته باشد، تکثر روایات هرچند سند همه آنها صحیح هم نباشد، برای عموم
مردم اطمینان آور است، اگر مسأله از مواردی باشد که اغراض و دواعی سیاسی در آن دخیل باشد مثل مسأله ولایت که بخاطر حبّ و علاقهای که شخص دارد، ممکن است مطالب بی اساسی را هم نقل کند، در چنین مواردی تعدّد نقل چنانچه دارای اسناد معتبری نباشند. برای نوع مردم اطمینان آور نیست، اما در مسائل عادی که داعی بر جعل یا دروغگویی وجود ندارد چنانچه نقلهای متکثر شد، برای نوع افراد اطمینان آور است. لذا به نظر میرسد که از مجموع روایاتی که در جلسات گذشته در این باره نقل شد، اطمینان به صدور نهی از به دامن گرفتن صبیّه، حمل کردن و بوسیدن او پیدا شود. البته اینکه نهی تنزیهی است یا تحریمی، مسأله دیگری است.
ثانیاً: مراد ایشان از سیره چیست؟ آیا سیره زمان ایشان بر جواز قائم شده است؟ اگر فقهای معاصر ایشان فتوا به جواز داده باشند، سیره آن عصر مستند به فتوا خواهد بود و نمیتواند مستقلاً کاشف از جواز باشد. و اگر مثلاً در زمان مرحوم سید صاحب عروة که فتوا به عدم جواز داده است، سیره بر جواز قائم باشد، نشانه جهالت و یا بیتقوایی مردم است که علیرغم حرمت آن در نظر فقهاء، مرتکب میشوند. اگر سیره در عصر معصوم بر جواز قائم باشد و برای ما ثابت شود، البته میتواند کاشف از جواز باشد ممکن است گاهی سیره از سؤال و جوابهایی که از ائمه میکردند و در روایات آمده، کشف شود و روشن گردد که چه مسائلی نزد مردم مسلّم و چه مسائلی مجهول بوده است، در این بحث از سئوال سائلین برنمیآید که به دامن گرفتن دختربچه شش ساله یا بوسیدن او در نظر مردم امر رایج و متعارفی بوده است، صرف اینکه در مجلسی از مجالس ولاة ،دختربچه را به دامن گرفته و میبوسیدند، دلیل بر وجود سیره در بین عموم مردم نیست، زیرا اطرافیان ولاة غالباً افراد فاسق و لاابالی بودهاند. و عمل چنین افرادی که یا از روی فسق و لاابالیگری انجام میشده، یا برای خوشامد والی، نمیتواند ملاک باشد، پس سیره زمان معصوم نیز در این مسأله بر جواز ثابت نیست، سیره عصری دیگر که بر تسامح استوار بوده یا مستند به فتوا بوده است، نمیتواند کاشف از جواز باشد.
ثالثاً: باید ملاحظه کرد که علماء در این مسأله چه موضعی داشتهاند؟
نظر محدثینمرحوم کلینی که کافی را برای عمل تدوین کرده وکتاب فتوائی اوست، بابی با عنوان «باب حدّ الجاریه الصغیرة التی یجوز ان تقبّل» منعقد کرده است و روایات أبیاحمد کاهلی و زراره را نقل کرده[2] و نشانه آن است که شش سالگی حدّ ممنوعیت است.
صدوق در فقیه که کتاب فتوایی اوست، بابی را با عنوان «باب الحدّ الذی اذا بلغه الصبیان لم یجز مباشرتهم و حملهم و وجب التفریق بینهم فی المضاجع» منعقد کرده و روایات غیاث بن ابراهیم، صحیحه کاهلی و بزنطی، مرفوعه ذکریا المؤمن را نقل کرده است[3] . از روایاتی که نقل شده، بر میآید که در مورد ابداء شعر، حد بلوغ ملاک است ولی سایر مواردی که در عنوان باب آمده، گویا تمیز یا دهسالگی یا شش سالگی ملاک قرار گرفته است.
شیخ در تهذیب ـ باب زیارات ـ روایاتی نقل کرده و روایاتی را که با مبنای ایشان مخالفت دارد، توجیه نموده، ولی روایت زراره را نقل کرده که شش سالگی را ملاک قرار داده، و بدون توجیه عبور کرده است[4] .
نظر فقهاءدر کلمات فقهایی چون مرحوم محقق ثانی و مرحوم شهید ثانی نیز مطالبی است که بالاولویة العرفیة استفاده میشود که تقبیل دختربچه شش ساله یا وضع او در حجر حرام است.
مرحوم محقق کرکی در مسأله «نگاه کردن به صبیّه ممیّز» و «نگاه کردن صبّی ممیّز به زن»، حکم آنها را مورد بحث قرار داده، آیا بر ولی صبّی ممیّز لازم است او را از نگاه کردن به زن منع کند یا نه؟ آیا زن باید خود را از صبّی ممیّز بپوشاند؟ اگر نظر به صبیّه ممیّز اشکال داشته باشد، بوسیدن و نهادن او در دامن خود به طریق اولی اشکال خواهد داشت.
در این بحث، مسائلی همچون نظر مرد به زن، زن به مرد، مرد به مرد، زن به زن، نظر مماثل و مخالفت مورد توجه قرار گرفته، چنانچه از جهت بلوغ و عدم بلوغ ناظر و منظور الیه و نیز مذکر و مؤنث بودن هر یک از آنها بحث شده است. سومین بحث «نظر الذکر الی الانثی» است، آمده است: «نظر الذکر الی الانثی فان لم تکن زوجة للناظر و لامملوکة و
لامحرماً له فان کانت صبیّه صغیره و لم تبلغ مبلغاً تکون فی مظنّة الشهوة یجوز النظر الیها»[5]
سپس مثال میزند، در روایات آمده که مرد میتواند دختر سه ساله را غسل دهد، مراد مظنه نوعی شهوت است، گاهی سن خیلی پایین است مثل بچه دو یا سهساله و گاهی پیرزن و عجوزه و مصداق ﴿قواعد من النساء لاترجون نکاحا﴾[6] است و گاهی مابین این دو حدّ است.
«ولو کانت عجوزاً فقد قیل انّها کالشّابه و الاقرب وفاقاً للتذکرة ان المرأة اذا بلغت فی السّن حیث تنتفی الفتنة غالباً بالنظر الیها یجوز نظرها»[7]
ملاحظه میشود که در دو مرحله که مظنّه شهوت در کار نیست، از نظر ایشان جایز است.
«و اما الاجنبیة التی بلغت مبلغاً صارت به مظنّة الشهوة و لاحاجة الی نظرها فانه یحرم علی البالغ نظر ما عداها وجهها و کفیها اجماعاً»در مورد کسی که در معرض شهوت است، نه کم سن است و نه پیرزن، نظر کردن را بالاجماع حرام شمرده است. اگر نگاه کردن به دختربچه ـ مثلاً ـ ممیز و نابالغ حرام باشد، بوسیدن و به دامن گرفتن او به طریق اولی حرام خواهد بود.
این سخن را محقق کرکی، که در افقهیت فقهاء از درجه دوم محسوب میشود، و در این طبقه کسی به پایه او نمیرسد، میفرماید بسیاری از مطالب شهید ثانی ناظر به کلمات اوست و از او به المحقق شیخ علی تعبیر میکند. ایشان هم به تبع محقق ثانی این مطلب را دارد.
بحث دیگر نگاه صغیر ممیّز به زن است و وظیفه زن در برابر صبی ممیّز، از کلمات فقهاء برمیآید که گویا این دو ملازم یکدیگرند. اگر نگاه کردن به صبیّه غیر ممیّز حرام باشد، زن هم باید خود را از صبّی ممیز بپوشاند و صبّی هم نباید به زن نگاه کند، البته وظیفه ولی اوست که او را منع کند.
دلالت آیه شریفهدرباره آیه شریفه ﴿او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء﴾مفهومش این است که اگر طفلی چنین نبود، زن حق ندارد نزد او ابداء زینت نماید. از طرفی صحیحه بزنطی دلالت داشت که زن میتواند در برابر غلام (پسری) که به حدبلوع نرسیده، ابداء زینت کند. این روایت قرینه بود بر اینکه مراد از طفل در آیه شریفه، طفل غیربالغ است. تعبیر آیه شریفه کنایه از غیربالغ است.
عبائر مفسرانبه کلمات مفسرین و فقهاء مراجعه کردیم که درباره تفسیر این آیه چه میگویند؟ تقریباً کالاتفاق است بر اینکه مراد از «لم یظهروا» بلوغ نیست، تا عصر صاحب جواهر و صاحب مستند که «بلوغ» را معیار شمردهاند.
1) تبیان، «یظهروا» را بر مراهق حمل کرده است و مراهق را معیار قرار داده نه بلوغ را البته این عبارت برای بحث ما مفید نیست، ولی در تفسیر آیه، بلوغ را ملاک ندانسته است.
«صغار الذین لم یراهقوا فانّه یجوز ابداء الزینة لهم»[8]
2) روض الجنان، به اطفالی معنا کرده که بر عورت زنان مطلع نباشند و عورت و غیر عورت تشخیص ندهند. پس زن حق دارد خود را به پسربچهای که عورت را از غیر عورت تشخیص میدهد و ممیز است، ابداء زینت کند.
عبارت چنین است: «اطفالی که ایشان بر عورت زنان مطلع نباشند و ندانند که عورت چه باشد (اصلاً عورت و غیر عورت را تشخیص نمیدهند، سن خیلی پایین است یعنی غیر ممیز، پس عورت از غیرعورت تشخیص داده میشود، حق ندارد به ممیزین، آنکه عورت را میفهمد چیست، زن خودش را ارائه بدهد به او، و ندانند عورت چه باشد) از آنجا که ایشان را شهوتی نباشد به زنان (اصلاً از معرض شهوت خارج باشند)»[9]
3) مجمع البیان میگوید: «یرید به الصبیان الذین لمیعرفوا عورات النساء و لمیقضوا علیها لعدم شهوتهم و قیل لم یطیقوا مجامعة النساء فاذا بلغوا مبلغ الشهوة فحکمهم حکم الرجال»[10] .
ملاک این است که نتواند عورت را از غیر عورت تشخیص دهد و به حد تمیز نرسیده باشد.
4) زبدة البیان عبارت فوق را از مجمع البیان نقل میکند و میافزاید:«و الظاهر ان قیل لیس بجیّد و الیه اشار بقوله فاذا بلغوا مبلغ الشهوة»[11] .
میفرماید: حرف صحیح همان حرف اول است. یعنی کسی که نمیداند عورت چیست و به حسب نوع شهوتی در او وجود ندارد.
5) فقه القرآن راوندی میگوید:«یعنی الصغار الذی لمیراهقوا فانه یجوز ابداء الزینة لهم اذا لمیطلعوا بعد علی الاستلذاذ و التمتع بهن و لمیروا العوراة لصغرهم»[12] .
6 ) کنز العرفان نیز می گوید:«لمیظهروا ای لم یطّلعوا علی العورة فیمیزون بینها و بین غیرها»[13] .
نتیجه بحث :هیچ یک از مفسران، «لمیظهروا» را به معنای «لمیبلغوا» نگرفتهاند. برخلاف آنچه که قبلاً میگفتیم به معنای قدرت نداشتن بر جماع نیست، بلکه به معنای عدم تشخیص و تمیز عورت از غیر عورت است، غلبه هم اینطور نیست که قبل از پانزده سال، قدرت بر جماع نداشته باشد و بلافاصله پس از پانزده سال قدرت پیدا شود. پس حمل (لمیظهروا) بر عدم بلوغ خلاف ظاهر است.
روایت بزنطی هم فقط در باره ابداء شعر است، و به حکم این روایت، زن میتواند موی خودش را برای نابالغ آشکار کند ولی دلالت بر جواز ابداء بدن ندارد. آیه شریفه نیز دلالت بر جواز ابداء بدن به غیر ممیز دارد، ولی در مورد مو که استثنائاتی هست مثل آنچه که درباره امة گفته شده است، به حکم روایت میتواند مویش را به ممیز هم نشان دهد ولی بدنش را نمیتواند نشان دهد.
«والسلام»