درس خارج فقه آیت الله شبیری

77/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : حرمت نظر به وجه و کفین

بررسی آیه «جلباب»- بررسی استدلال مرحوم آقای مطهری(ره) به آیه شریفه

خلاصه درس قبل و این جلسه

در جلسه قبل استدلال سید محمد باقر لکهنویی صاحب «اسداء الرغاب فی مسأله الحجاب» به دو آیه غضّ بصر و آیه شریفه ﴿فاسئلوهن من وراء حجاب﴾ را نقل کرده و مورد بررسی قرار دادیم. اینک به بحث در باره آیه «جلباب» می‌پردازیم و استدلال آقای مطهری(ره) را نقل و مورد بحث قرار می‌دهیم.

آیه «جلبـاب»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ﴿ وَالَّذینَ یُؤْذونَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا إکتَسَبوا فَقَدْ إحْتَملوا بُهْتاناً وَإثْماً مُبیناً ﴾﴿ یَا أیُّها النَّبی قُلْ لأزْواجِکَ وَبَناتِکَ وَنِساءَ الْمُؤْمِنینَ[1] یُدْنینَ عَلَیْهِنّ مِنْ جَلابیبِهن ذَلِکَ أَدْنی أنْ یُعرَفْنَ فَلایُؤْذینَ وَکانَ اللَّهُ غَفوراً رَحیماً ﴾﴿ لَئِنْ لَمْیَنتَهِ الْمُنافِقونَ وَالَّذینَ فی قُلوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمَرْجفونَ فِی الْمَدینَةِ لَنغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لایُجاوِرونَکَ فیها إلاّ قَلیلا ﴾﴿ مَلعونینَ أیْنَما ثُقِفوا أخذوا وَقُتِلوا تَقتیلاً ﴾﴿ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلوا مِن قَبل وَلَنْ تَجِد لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبدیلاً ﴾[2]

یکی از آیات که در بحث لزوم ستر وجه و کفین قابل توجه است و بدان استدلال کرده‌اند، آیات فوق در سوره احزاب است. کیفیت استدلال آن است که آیه شریفه می‌فرماید: جلباب را بیندازند و صورت مستور بماند.

لذا ستر وجه واجب است. آیه در خصوص ستر کفین بالمطابقه دلالت ندارد ولی به ضمیمه عدم قول به فصل بین وجه و کفین، لزوم ستر کفین هم استفاده می‌شود.

استدلال مرحوم آقای مطهری(ره) به آیه شریفه

مرحوم آقای مطهری(ره) در باره این آیات بحث کرده‌اند و مطالبی فرموده‌اند که بنظرما قابل بحث است.

ترجمه آیه

ایشان آیه را، اینطور ترجمه کرده‌اند: «ای پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلبابهای (روسریهای) خویش را به خود نزدیک سازند، این کار برای این است که شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند، نزدیکتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بیماردلان و کسانی که در شهر نگرانی بوجود می‌آورند، از کارهای خود دست برندارند، ما تو را علیه ایشان خواهیم برانگیخت، در آن وقت فقط مدت کمی در مجاورت تو خواهند زیست»

در ذیل، آیه را در مورد مجازات منافقین و دستور تبعید آنها معنا کرده‌اند. از آخر نیز که تعبیر به «سنة الله» شده و اینکه از ﴿لن تجد لسنة الله تبدیلا﴾ استفاده می‌شود که این مجازات اختصاص به آن زمان نداشته است، در هر زمانی که منافقان موجبات آزار و اذیت مردم را فراهم کنند، عفت آنان را به مخاطره اندازند یا با شایعه پراکنی روحیه مردم را تضعیف کنند، مستحق چنین مجازات سختی هستند و تنها سرتراشیدن و امثال آن کافی نیست.

کلام مفسرین در باره علت و فائده استفاده از جلباب

سپس می‌فرماید: مفسرین جمله ﴿ذلک أدنی أن یعرفن﴾را دو گونه تفسیر کرده‌اند که در مجمع البیان[3] نیز این دو معنی ذکر شده است:

1ـ برای این که معلوم شود، زنِ آزاد هستند و افراد لاابالی و بی‌بند و بار اسباب مزاحمت برای ایشان فراهم نسازند. چون نقل شده که کنیزها هنگام رفتن به مسجد یا کوجه و خیابان از سوی افراد بی بند و بار مورد آزار و اذیّت قرار می‌گرفتند، با آنان شوخی می‌کردند، یا به ایشان متلک می‌گفتند و گاهی چنین اعمالی را نسبت به زنان حرّه نیز

مرتکب می‌شدند، آنگاه آنان شکایت نزد شوهرانشان بردند و خبر به پیامبر رسید، این آیه شریفه نازل شد.

ایشان این احتمال را بعید می‌شمارند؛ چرا که خیلی مستبعد است که اسلام نسبت به آزار و اذیّت زنان آزاد حسّاسیت نشان بدهد، اما نسبت به آزار و اذیّت کنیزها با بی‌تفاوتی بگذرد. چون منافقین عذر می‌آوردند که خیال می‌کردیم، اینها کنیزند و نمی‌دانستیم زنان آزاد هستند و آیه شریفه بنابر این تفسیر بر عذر آنان صحه گذارد و این خیلی بعید است.

2ـ برای این که معلوم شود که شما از زنان عفیف و پاکدامن هستید، خود را با جلباب بپوشانید.

چون چادری که افراد به سر می‌کنند، دو گونه است: گاهی افراد هرزه چادر به سر می‌کنند و اصلاً کیفیت چادر به سر کردنشان نوعی دعوت افراد هرزه است. این چادر، جنبه تشریفاتی دارد، و گاهی به خوبی چادر به سر می‌کنند به طوری که افراد هرزه را از حریم خود دور می‌سازند و این نوع چادر به سر کردن مخصوص زنان عفیف است.

آیه شریفه در مقام بیان چنین مطلبی است. به زنها می‌گوید: حجاب خود را محکم کنید تا افراد بی‌بند و بار از شما قطع امید کنند و بدانند که شما اهل بی‌بند و باری نیستید. پس آیه در باره کیفیت حجاب و ستر نیست، بلکه چون این آیه پس از آیه حجاب در سوره نور نازل شده، تأکید همان حجاب است. یعنی همان دستوری که در باره حجاب به شما دادیم، ﴿لایبدین زینتهن الاّ ماظهر منها﴾ را درست بکار بندید و مسامحه نکنید.

اشکالی بر مفسران:

سپس می‌فرمایند: علت اینکه مفسرانی چون زمخشری و فخر رازی از اهل سنت و علمای کثیری از شیعیان آیه شریفه را بر پوشاندن صورت معنا کرده‌اند، این است که از دو احتمال فوق، احتمال اول در نظرشان بوده و تصور کرده‌اند که برای شناخته شدن حرائر از اماء این دستور داده شده است. اما بنابر احتمال دوم که ما عرض کردیم یعنی حجاب و چادر به سر کردن شما، به نحو صحیح باشد نه تشریفانی، از آیه شریفه لزوم ستر وجه استفاده نمی‌شود.

نقد کلام مرحوم آقای مطهری(ره)

فرمایش ایشان از جهاتی قابل بحث و مناقشه است:

خلط در ترجمه آیه:

اولاً: ایشان در ترجمه «یدنین علیهن» را با «یدنین إلیهن» خلط کرده‌اند. «أدنی إلیه یا أدنی منه» یعنی چیزی را به خود نزدیک کرد، ولی «أدنی علیه» یعنی رویش قرار بدهد. چنانچه آیه شریفه ﴿دانیة علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلاً﴾[4] را «یُرخین» معنا کرده‌اند. یعنی سرازیر می‌کنند و پایین می‌اندازند. در اینجا هم که با «علی» متعدی شده به معنای پایین انداختن جلباب است.

معنای جلباب:

ثانیاً: «جلباب» را روسری بزرگ معنا کرده‌اند. گر چه جلباب را مفسرین و اهل لغت مختلف معنا کرده‌اند و یکی از آن معانی «لباسی مثل چادر و عبا» است و ایشان نیز به اختلاف در معنای جلباب اشاره می‌کنند، ولی با مراجعه به روایاتی که در بعضی از ابواب هست و در باره جلباب صحبت شده، استفاده می‌شود که جلباب به زنان اختصاص ندارد، مردان هم جلباب داشته‌اند، و مراد از آن مثل «عبا» در مردان و «چادر» در زنان است.

اول روایت[5] از عقبة بن خالد می‌گوید: من و معلّی بن خنیس خدمت حضرت صادق(ع) رفتیم و استجازه کردیم، وارد مجلس شدیم، پس از لحظاتی حضرت از پیش زنانشان تشریف آوردند، بدون اینکه جلباب پوشیده باشند. معلوم می‌شود که محترمین برای نماز جماعت یا برای شرکت در جلسات عبا می‌انداخته‌اند.

دوم روایتی[6] معروف درباره عابدی است که شیطان در صدد فریب او برمی‌آید. عابد، شیطان را در حال عبادت می‌بیند که از عبادت کردن خسته نمی‌شود. از او سؤال می‌کند: چطور از عبادت خسته نمی‌شوی؟ او هم برای فریب عابد می‌گوید: من گناهی مرتکب شده‌ام که هر وقت آن گناه بخاطرم می‌آید خود را مشغول عبادت می‌کنم و خسته نمی‌شوم. این توفیق بخاطر ارتکاب آن گناه است. عابد فریب می‌خورد و از کوه پایین

می‌آید و برای ارتکاب آن گناه به سراغ فاحشه‌ای می‌رود.... غرض این است که در این روایت دارد که عابد جلباب خود را پوشید و زن از دیدن او تعجب کرد، گویا با آن وضع و با آن عبا که مخصوص افراد خاصی بوده، مرتکب چنین اعمالی نمی‌شدند.

ثالثاً: آیه سوره احزاب قبل از سوره نساء نازل شده نه بعد از آن، کسانی که سور قرآن را به ترتیب نزول مشخص کرده‌اند، سوره احزاب را نودمین سوره و سوره نور را یکصد و سومین سوره شمرده‌اند.

رابعاً: بنظر ایشان «جلباب» به معنای روسری بزرگ است و غیر از «خمار» می‌باشد، با وجود این تفاوت که ایشان هم قبول دارند، حتی اگر بعد از سوره نور هم نازل شده باشد، به هر حال دستور به پوشیدن جلباب داده شده، در حالی که قبلاً دستور به پوشیدن «خمار» داده شده بود، برداشت ایشان از این آیه مبتنی بر این است که جلباب همان خمار باشد.

خامساً: اینکه ذیل آیه را به لزوم تبعید منافقین معنا کرده‌اند چنانکه ظاهر تفاسیری مانند تبیان چنین است، تمام نیست، چون در آیه بعدی با صراحت مجازات آنان را مرگ می‌داند که باید اعدام شوند. چنانکه در تفاسیر مجمع البیان[7] و ابوالفتوح رازی[8] بر قتل تفسیر شده است.

دفاع از مفسران:

سادساً: اشکال ایشان بر مفسران وارد نیست، اینکه چون احتمال اول از دو احتمال را در ذهن داشته‌اند و فکر می‌کردند برای بازشناسی زنان آزاد از کنیزها چنین دستوری داده شده، لذا لزوم ستر وجه را استفاده می‌کرده‌اند، صحیح به نظر نمی‌رسد، زیرا شرایط زمان و مکان در حسن و قبح اعمال و رفتارها تأثیر دارد، امروز اگر زن مسلمانی بخواهد زنا بدهد، بسیار قبیح و زشت است، ولی ارتکاب غیبت که از زنا بدتر است، امر متعارفی بین زنهاست و چندان قبحی ندارد، با اینکه شرعاً حرام است. شوخی با کنیزها و ـ مثلاً ـ متلک به آنها گفتن در آن زمان امر رایجی بوده و چندان قبحی نداشته ـ با اینکه شرعاً ممنوع بوده ـ ولی شوخی کردن با زنان آزاد امر بسیار زشتی شمرده می‌شده است، لذا آیه شریفه در مورد حرائر دستور شدیدی صادر کرده و بر مزاحمین نسبت به آنان مجازات سختی

مقرر کرده است. حتی قبح شدید زنا در آن زمان، زنای با حرائر بوده است. در روایت[9] مربوط به بیعت پیامبر با زنان آمده که پیامر در صدد سدّ باب زنا بود و یکی از مواردی که متذکر شد، همین مطلب بود، هند گفت: مگر حرّه هم زنا می‌کند؟ به حسب این نقل، عمر به او نگاه می‌کند و لبخند می‌زند، گفته‌اند: این لبخند شاهدی بر ارتباط آنان در دوران جاهلیت بوده است.

فرض کنید که اگر دزدها ـ چنانچه در بعضی از قبائل چنین عقائدی بوده است ـ بفهمند که افرادی از این قافله از سادات هستند، به اموال آنان تعرضی نمی‌کنند، چنانچه در موردی تعرض کردند و اشخاص دزد زده بگویند: «ما از سادات هستیم» و دزدها عذر بیاورند که ما نمی‌دانستیم شما از سادات هستید وگرنه تعرضی به شما نمی‌کردیم. چنانچه آنان به قاضی مراجعه کرده و شکایت نمایند و قاضی به آنان سفارش کند برای مصون ماندن از تعرض دزدها علائم سیادت خود را همراه داشته باشید چون این راه برای مصونیّت شما بهتر است؛ آیا معنای این توصیه این است که با غارت و چپاول اموال غیر سادات موافقند؟ این سفارش بدین معناست که در مورد سادات راه آسانتری وجود دارد تا از تعرض دزدان مصون بمانند. در آیه شریفه نیز برای مصون ماندن احرار از تعرض افراد بی‌بند و بار، چنین توصیه‌ای شده است و این توصیه و دستور به هیچ وجه به معنای راضی بودن شارع به تعرض آنان نسبت به کنیزها نیست. به علاوه دستور به جلباب انداختن در مورد کنیزها با مانعی هم روبروست و آن اینکه بعضی از کارهای آنان تعطیل می‌باشد. بخاطر بروز این مشکل، به کنیزها چنین دستوری داده نشده ولی در مورد احرار که چنین محذوری وجود نداشته، سفارش می‌کند که لااقل شما برای مصون ماندن از تعرض افراد فاسد، جلباب بیاندازید. بالاخره کنیزها در اجتماع خرید و فروش می‌شدند و فعّالیت‌هایی داشتند، ولی در مورد احرار چنین مشکلی وجود نداشت.

بالاخره مرحوم آقای مطهری(ره) که آیه را بر مشخص شدن زنان عفیف از غیر عفیف حمل کرده‌اند، آیا قبول دارند که این دستور برای مصون ماندن زنان عفیف از تعرض افراد فاسد صادر شده، معنایش این است که شارع نسبت به تعرض افراد فاسد به زنان غیر عفیف

بی‌تفاوت بوده است و بر رفتار آنان صحه گذارده است؟ قطعاً چنین نیست، تعرض به آنان هم اشکال دارد.

حتی اگر اینان از خود سلب حرمت کرده باشند، باز هم مجوّزی برای تعرض افراد فاسد نسبت به آنان نمی‌شود. همانطور که اگر عده‌ای از زنان فاسد، اهل زنا دادن باشند، مجوّزی برای ارتکاب گناه دیگران نیست.

پس در عین حالی که از نظر شارع تعرض به کنیزها هم مثل تعرض به زنان آزد قبیح است، معذلک بنابر مصالحی و مراعات زندگی اجتماعی مردم مثل مختل نشدن امور زندگی، و برای مصون ماندن زنان آزاد از تعرض چنین دستوری صادر شده است. نکته دیگری که وجود دارد این که مفسرین به چه قرینه‌ای آیه را بر حرائر حمل کرده‌اند؟

بنظر می‌رسد از تعبیر ﴿یدنین علیهن من جلابیبهن﴾ استفاده کرده‌اند، چرا که زنان آزاد جلباب می‌پوشند، لباس بلندی مثل چادر، و اماء از آن استفاده نمی‌کرده‌اند.

مختار ما در تفسیر آیه شریفه و علت دستور استفاده از «جلباب»

بنظر ما تفسیر به عفائف که برخی از مفسرین نموده‌اند، اقرب و أصحّ است، چرا که از شواهد خارجی برمی‌آید که در جامعه آن روز حرّه و أمة از یکدیگر بازشناخته می‌شدند و مشخص بودند. اصلاً کنیزها موهای خود را نمی‌پوشاندند و سرباز بیرون می‌آمدند ولی زنان آزاد سرشان پوشیده بوده است. لذا با یکدیگر اشتباه نمی‌شدند تا دستور جلباب برای مشخص شدن زنان آزاد صادر شود، همانطور که زنان و دختران پیغمبر بیرون می‌رفتند و در معرض خطر تعرّض افراد فاسد بودند، زنان مؤمن نیز در معرض این خطر قرار داشتند، زنان و دختران پیامبر که با سر و موی آشکار بیرون نمی‌رفتند تا با کنیزها اشتباه شوند، چون کنیزها سر و مو را نمی‌پوشاندند، حتی اگر روسری هم می‌پوشیدند، موهایشان معمولاً بیرون بود، ولی اشخاص محترم با سر و موی پوشیده در اجتماع ظاهر می‌شدند، لذا برای مشخص شدن زنان عفیف و مصون ماندن آنها از تعرض چنین دستوری صادر شده است.

 


[1] ـ قبلاً در نقد ايراد شيخ محمد عبده در باره تعبير «نساءنا» در آيه مباهله كه مي‌گفت در لغت عرب اضافه نساء به مضاف اليه، اضافه زوجيتي است و مراد از نساءنا در آن آيه زنان همسردار هستند نه دختران، شواهدي از قرآن ذكر كرديم، اين تعبير در اينجا هم شاهد ديگري بر بطلان سخن اوست، چون مراد از نساء در نساء المؤمنين يقيناً فقط زنان شوهردار نيستند، بلكه دختران مؤمنه هم وظيفه انداختن جلباب دارند. اينطور نيست كه شارع براي مصون ماندن زنان آزاد و شوهردار چنين دستوري داده باشد، اما دختران مؤمن چنين وظيفه‌اي نداشته باشند و تعرض افراد فاسد به دختران مؤمنه براي شارع مقدّس مهم نباشد.پس اضافه (نساء) به (المؤمنين)، اضافه جزء به كل است و اگر اضافه متباين هم باشد، مراد زنهاي مؤمن است در برابر مردهاي مؤمن مثل زنان ايراني كه در برابر مردان ايراني استعمال مي‌شود.
[2] . سوره احزاب، آيات 58 ـ 62.
[3] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌8، ص: 580.
[4] . سوره انسان، آيه 14.
[5] ـ محاسن برقي، ص169.
[6] ـ روضه كافي (ج8: 384/584) ... فقام فدخل المدينة بجلابيبه .. قالت انّك جئتني في هيئة ليس يؤتي مثلي في مثلها ... فقال: يا عبدالله ان ترك الذنب أهون من طلب التوبة و ليس كل من طلب التوبة وجدها.
[7] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‌8، ص: 580.
[8] .روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج‌16، ص: 22.
[9] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص: 279« بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا يَحْرُمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ مَا يُكْرَهُ لَهُنَّ وَ مَا يَسْقُطُ عَنْهُنَّ«.