77/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حرمت نظر به وجه و کفین
بررسی آیه غض- نقل و نقد کلام صاحب اسداء الرغاب در آیه شریفه
خلاصه درس قبل و این جلسهدر جلسه گذشته اقوال فقها را در مسأله استثنای وجه و کفین بیان کردیم. به این نتیجه رسیدیم که مسأله استثنا یا عدم استثنای وجه و کفین از نظر اقوال از قطعیت برخوردار نیست. بنابر این باید ببینیم مقتضای ادله چیست؟ در این جلسه کلام صاحب کتاب اسداء الرغاب در استدلال به آیه غضّ و آیه حجاب بر تحریم نظر به وجه و کفین اجنبیه و لزوم ستر آنها بر زن را نقل کرده و آنها را ناتمام میدانیم.
بررسی آیه غضّخلاصه کلام اسداء الرغابایشان مدعی است که آیه غضّ بر وجوب غضّ به نحو عموم دلالت میکند و نمیتواند اجمال داشته باشد، چون در مقام حاجت و بیان است، و به قرینه مقام هم مراد از متعلّق غضّ، نظر به اجانب است، و استثناء وجه و کفین هم درست نیست. زیرا آنچه کشفش رائج بوده وجه و کفین بوده، وگر نه عورت و مانند آن و بقیه بدن (بغیر از وجه و کفین) به وسیله لباس مستور بوده و تنها وجه و کفین باز بوده است، چنانچه در حال حاضر نیز هم در میان کفار و هم در میان مسلمانان غیر متدیّن تنها وجه و کفین مکشوف است، ایشان در مورد «من» تبعیضیه هم میگویند که منافاتی با اطلاق حرمت نظر به اجنبیه ندارد، چون معنی آیه بنابر تبعیضیه بودن «من» این است که مقداری چشم خود را پایین افکنید و کوتاه سازید که مانع از رؤیت اجنبیه (ولو اتفاقاً) گردد، و بیشتر از این لازم نیست که چشم از دیدن ممنوع گردد، ایشان در مورد ﴿ولایبدین زینتهن الا ما ظهر﴾[1] و تفاوت آن با ﴿ولایبدین زینتهن الاّ لبعولتهن﴾[2] نیز قائل هستند که معنای ابداء متعدی به لام با ابداء غیر متعدی به لام تفاوت دارد، چنانچه به نقل مرحوم آقای خوئی(ره)[3] ـ که از اسداء الرغاب
اخذ کردهاند ـ گذشت، که حاصل آن این است که ابداء متعدی به لام به معنای اعلام به غیر و ارائه به غیر است که در آن محارم استثنا شدهاند و در آن فرض وجود شخص و ناظر شده است، و هیچ یک از اعضای زن حتی وجه و کفین هم استثنا نشده است.
ولی ابداء غیر متعدی به لام که در قسمت نخست آیه ﴿ولایبدین زینتهنّالا ماظهر﴾ در فرض وجود ناظر نیست و در آن وجه و کفین (زینت ظاهره) مستثنی است و سایر اعضای زن همانند عورت او باید پوشیده باشد.
ایشان در تأیید دلالت آیه بر وجوب غضّ و عدم استثنای وجه و کفین به ذیل آیه هم اشاره میکند که در آنجا آمده است: ﴿وتوبوا الی الله جمیعاً أیها المؤمنون لعلّکم تفلحون﴾[4] میفرماید:
اولاً: کلمه توبه بکار رفته که نشانگر تحقق گناه میباشد.
ثانیاً: کلمه جمیعاً نشان میدهد که این گناه عام است و همه افراد (الاّ موارد نادر همچون معصومین علیهم السلام) گرفتار آن هستند و گرفتاری عام و وبای عمومی نگاه به وجه و کفین زن است؛ چنانچه از روایت سعد اسکاف هم استفاده میگردد و گرنه سایر اعضای زن در آن زمان مستور بوده است، پس استغراق عرفی گناهِ نظر که از کلمه جمیعاً بدست میآید، نشان میدهد که تکیه آیه شریفه بر حرمت نظر به وجه و کفین است.
ثالثاً: عبارت «لعلکم تفلحون» دلالت میکند که فلاح وابسته به این امر است، پس علاوه بر امر به توبه، جمله «لعلکم تفلحون» هم بر وجوب غضّ دلالت میکند.
بررسی کلام اسداء الرغابنکاتی چند در باره کلام ایشان باید ذکر شود:
اول: اینکه فرمودند: آیه در مقام بیان بوده و نمیتواند مجمل باشد! ناتمام است، چون در بسیاری از آیات، تفصیل احکام به سنت واگذار شده است، همچون آیات احکام مسافر که شرایط سفر و خصوصیات نماز و روزه مسافر با سنت تبیین شده است، اگر بیان احکام تا وقت عمل با سنت نیز انجام نشده بود، اشکال وارد بود ولی لازم نیست تمام تفاصیل با خود آیات قرآنی روشن شود.
دوم: چه قرینهای در کار است که متعلّق نظر را خصوص نگاه به اجنبیه آن هم به نحو اطلاق بیان کند، ما پیشتر اشاره کردیم که متعلّق نظر میتواند نظر به عورت باشد چنانچه برخی از مفسرین گفتهاند و پارهای از روایات بر آن دلالت میکند، و اگر متعلق نظر خصوص نظر به اجنبیه هم باشد، ممکن است خصوص نظر شهوانی یا نظر با ریبه محرّم باشد، و ممکن است نظر مرد به آنچه سترش بر زن لازم است، ممنوع باشد، بنابراین باید از خارج بفهمیم که آیا ستر وجه و کفین بر زن واجب است تا نظر مرد بدان حرام باشد یا نه؟ و اگر مراد نظر شهوانی یا نظر باریبه هم باشد از محل کلام ما که نظر بدون شهوت و ریبه است، بیرون میرود. با توجه به این احتمالات چگونه میتوان به آیه در محل کلام تمسک کرد؟
سوم: اختلاف معنای ابداء در دو قطعه آیه غضّ صحیح نیست چنانچه به تفصیل گذشت.
چهارم: اینکه آنچه قبلاً متعارف بود، تنها کشف وجه و کفین بوده نه تمام بدن و آیه غضّ برای پوشاندن همین اعضای مکشوفه نازل شده، ناتمام است، زیرا از خود آیه غضّ برمیآید که زنان گردن خود را نمیپوشاندند و از این رو قرآن امر کرده که ﴿ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن﴾[5] و عجیب این است که ایشان روایت سعد اسکاف را شاهد بر ادعای خودشان آوردهاند در حالی که این روایت برخلاف آن دلالت دارد چون در این روایت میخوانیم «و کان النساء یتقنعن خلف آذانهن»[6] که از آن برمیآید که گوش و گردن زن در آن زمان مستور نبوده است، بهرحال هم در زمان کنونی و هم در زمان جاهلیت تنها وجه و کفین زن باز نبوده بلکه موی زن نیز مکشوف بوده، و از روایات نظر به موهای زنان اهل ذمه هم همین مطلب استفاده میگردد، به خصوص در روایتی که در آن علت «فانهن اذا نهین لاینتهین»[7] ذکر شده که به روشنی از آن برمیآید که گروههایی از زنان در آن زمان به بازگذاشتن موهای خود عادت کرده بودند، پس آیه غضّ تنها ناظر به خصوص وجه و کفین نیست تا استثنای آنها ـ ولو با روایات ـ جایز نباشد.
پنجم: این که گفته شده که از جمله﴿توبوا الی الله﴾ وجوب غضّ استفاده میشود چون توبه فرع گناه است، نادرست میباشد، چون توبه به معنای رجوع است، اگر بگوییم «تاب من الذنب» قهراً از آن تحقق گناه استفاده میگردد، ولی در آیه شریفه قید «من الذنب» نیامده بلکه «الی الله» ذکر شده که معنای آن این است که ای اهل ایمان به سوی پروردگار باز گردید، و در اینجا لازم نیست که قبلاً گناهی صورت گرفته باشد، بلکه همین که زمینه این گناه برای مردم آماده است، برای این امر کافی است.
ششم: این که از کلمه ﴿جمیعاً﴾ استفاده عدم استثنای وجه و کفین نمودهاند، صحیح نیست؛ زیرا:
اولاً: این امر مبتنی بر آن است که تنها وجه و کفین در آن زمان مکشوف بوده که نادرستی این امر را ذکر کردیم.
ثانیاً: اگر فرض کنیم که برخی از مخاطبان تا زمان نزول خطاب از آنها این گناه سر نزده باشد، ولی زمینه تحقق گناه در آینده هم موجود است، چه بسا مثلاً ـ در حیات خانهای باز است و انسان از کنار آن رد میشود و نگاهش بدان میافتد، تقوای الهی لازم است که باعث شود که انسان خود را نگاه دارد و از نگاه کردن خودداری کند، پس هر چند ممکن است برخی از مردم به گناهِ نگاه مبتلا نشده باشند، ولی چون زمینه گناه برای همه مردم (الا معصومین علیهم السلام) در طول عمر وجود دارد، آیه شریفه خطاب میکند که ﴿توبوا الی الله جمیعاً﴾[8] یعنی همه شما باید به خدا متوسل شوید مبادا که در چنین گناهی گرفتار آیید.
ثالثاً: حال اگر فرض کنیم آیه به خصوص وجه و کفین ناظر است، باز ممکن است مراد نظر شهوانی باشد، زیرا در همه کس این خطر وجود دارد، بالاخره زیبارویان هستند. و با نگاه به آنها برای همه مردم زمینه تحریم و التذاذ وجود دارد و تقوای الهی و توسل به ذیل عنایت خداوند لازم است تا انسان را از این خطرات محفوظ دارد، در روایت سعد اسکاف هم که شأن نزول آیه را ذکر میکند، نگاه آن جوان انصاری نگاه شهوی بوده است، پس از
این جهت هم نمیتوان آیه را با محل بحث که نظر کردن به وجه و کفین زن بدون شهوت است، مرتبط ساخت.
هفتم: عبارت ﴿لعلکم تفلحون﴾ هم دلیل بر وجوب نیست، چون فلاح دارای مراتبی میباشد؛ برخی از مراتب فلاح با ترک گناهان صورت میگیرد، برخی از مراتب بالاتر آن با ترک جمیع منهیات چه تحریمی چه تنزیهی صورت میگیرد، بنابراین ظهور در خصوص وجوب غضّ ندارد و با استحباب هم سازگار است.
نتیجه بحثآیه غضّ دلیل بر لزوم ستر وجه و کفین و حرمت نظر بدان بدون لذت و ریبه نیست.
بررسی آیه حجابمتن آیه شریفه﴿یا أَیُّها الَّذینَ آمَنوا لاتَدْخُلوا بُیوتَ النّبی إلاّ أنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إلی طَعامٍ غَیْر ناظِرینَ اناه، وَلکِنْ إذا دعیتُمْ فَادْخُلوا ... وَإذا سَأَلْتُموهُنَّ متاعاً فَاسئَلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب، ذلک أطْهَرُ لِقُلوبِکُم وَقُلوبِهنَّ، ..﴾[9]
کلام صاحب اسداء الرغاب ـ قدّس سرّهایشان میفرماید: «وجوب السؤال من وراء الحجاب فی البیوت فی محلّ الحاجة الی المتاع ادلّ علی وجوب الستر فی غیر محل الحاجة».
در این آیه شریفه در هنگام نیاز حجاب را لازم نموده است که از آن به طریق اولی استفاده حجاب در غیر وقت نیاز میگردد، البته پیشتر ما این آیه را بحث کردیم و آن را مخصوص زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله دانستیم، ولی ایشان در تقریب استدلال به آیه نکاتی افزوده است.
تعمیم آیه به غیر زنان پیامبر(ص) به دو بیانایشان میفرمایند که ما به دو بیان میتوانیم تعمیم آیه را نسبت به غیر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استفاده کنیم:
بیان اول: ذیل آیه﴿ذلکم أطهر لقلوبکم و قلوبهن﴾،[10] در اینجا هر چند ابتدا خطاب به مردها شده ولی تعبیر ذیل میرساند که زنها هم مأمور هستند که در پشت حجاب باشند تا طهارت قبلی آنها حاصل گردد، بهر حال از ذیل آیه که به منزله تعلیل میباشد استفاده میگردد که لزوم سؤال از پشت حجاب بدین علت است که این کار بهترین راه برای حفظ طهارت قلبی شما و زنان پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم است، خطراتی که در نگاه کردن بدون حجاب وجود دارد همچون زنا و منکرات باعث آلودگی قلبی میگردد و برای جلوگیری از این آلودگی دستور سؤال از پشت حجاب صادر شده است، از این ذیل استفاده میشود: اولاً؛ امر به حجاب الزامی است و ثانیاً؛ اختصاصی به زنان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم ندارد.
بیان دوم: روایت ابن ام مکتوم که در مکارم الاخلاق وارد شده است. عن أم سلمة قالت: کتب عند النّبی صلی الله علیه و آله و سلم و عنده میمونة. فاقبل ابن ام مکتوم و ذلک ـ بعد ان امر بالحجاب ـ فقال: احتجبا. فقلنا: یا رسول الله، الیس اعمی لایبصرنا؟ فقال: «افعمیاوان انتما، الستما تبصرانه؟»[11]
ایشان میگویند از عبارت «بعد ان امر بالحجاب» استفاده میشود که امر عمومی به حجاب بوده نه امر اختصاصی به خصوص زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
بهرحال این آیه شریفه را هم نمیتوان به غیر وجه و کفین حمل کرد، چون عمده خطرات و وساوس شیطانی و آلودگیهای قلبی از نگاه به وجه و کفین حاصل میگردد.
بررسی استدلال اسداء الرغاب در کلام ایشان جهاتی محل اشکال استجهت اول: در آیه شریفه تنها به پوشش زن نپرداخته بلکه مسأله سؤال از پشت حجاب را مطرح کرده است، بنابراین اگر مثلاً زنی کاملاً خود را پوشانده باشد و وجه و کفین را هم مستور داشته باشد، و مردی بخواهد از او سؤال کند، باز عمل به آیه شریفه نشده، بلکه آیه میگوید: باید سوال از پشت حجاب همچون پرده و دیوار صورت گیرد که اندام زن هم دیده نشده و حجم بدن زنها هم آشکار نگردد، این حکم اگر اختصاص به زنان پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم نداشته باشد، حکم الزامی نیست، زیرا اتفاق نظر هست که پوشش حجم بدن زن لازم نیست، البته مستحب میباشد و از آداب شمرده شده و در روایات امر استحبابی به در خانه ماندن و عدم ظاهر شدن در حضور مردان داده شده ولی امر الزامی قطعاً در کار نیست، و به احتمال زیاد آیه اختصاص به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارد که حفظ شؤونات پیامبر اقتضا میکند که زنانش به هیچ وجه آشکار نشوند، ﴿یا نساء النّبی لستن کاحد من النساء﴾[12] هم به تفاوت بین زنان پیامبر و دیگران اشاره میکند[13] ، عایشه هم که از خانه بیرون رفته و با حضرت امیر صلوات الله علیه جنگ کرده، صرف نظر از مسأله جنگ و کشتار و قتال مؤمنین، نفس بیرون آمدنش از خانه معصیت بوده و بر خلاف دستور الهی عمل کرده است.
دو قرینهای هم که ایشان برای تعمیم حکم آیه نسبت به تمام زنان بدان تمسک نموده، ناتمام است چنانچه در ادامه خواهیم دید.
جهت دوم: استدلال به ذیل آیه شریفه برای وجوب حجاب صحیح نیست، زیرا طهارت خود مراتبی دارد، برخی مراتب طهارت قلبی لازم و برخی مراتب طهارت قلبی مستحب است و این ذیل را نمیتوان دلیل بر لزوم حجاب دانست. و نیز از این ذیل نمیتوان تعمیم حکم را به همه زنان استفاده کرد، زیرا اگر مراد از طهارت را هم طهارت از گناه و آلودگی معصیت بدانیم باز ممکن است بین زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و زنان دیگر فرق باشد بدین بیان که سؤال از زنان پیامبر بدون حجاب، آلودگی قلبی به مرتبه شدید میآورد، زیرا حجاب بر زنان پیغمبر لازم است و سؤال دیگران از زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم طبق دستور خداوند باید از پشت حجاب باشد، چون شؤون پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اقتضا میکند که زنان ایشان ظاهر نشوند و از پرده خارج نشوند، ولی برای افراد دیگر چنین آلودگی قلبی وجود ندارد چون نگاه به زنان دیگر حرام نیست و گناه
ندارد تا آلودگی بیافریند، خلاصه اگر مراد از طهارت هم مرتبهای باشد که در مقابل گناه باشد، از این ذیل نمیتوان تعمیم حکم را نسبت به غیر زنان پیامبر استفاده کرد؛ چون اگر حکم اختصاصی باشد طبعاً نگاه بدون حجاب به زنان دیگر آلودگی نمیآورد و با طهارت قلبی منافاتی ندارد[14] .
جهت سوم: روایت ابن ام مکتوم شاهدی بر تعمیم آیه شریفه نیست، زیرا:
اولاً: این روایت از جهت سندی مرسل و غیر قابل اعتماد است.
ثانیاً: نقل روایت در کافی به شکل دیگری است و کلمه «و ذلک بعد أن أمر بالحجاب» در آن نیامده، متن روایت کافی ـ که آن هم مرسل است ـ چنین است: استأذن ابن ام مکتوم علی النّبی صلی الله علیه و آله و سلم و عنده عائشة و حفصة، فقال لهما: قوما فادخلا البیت. فقال: «ان لم یرکما فانکما تریانه».[15]
ثالثاً: در جوامع الجامع[16] روایت با تعبیر «بعد أن أمرنا بالحجاب» ذکر شده که از آن امر عمومی زنان به حجاب استفاده نمیشود، بلکه تنها امر به زنان پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فهمیده میشود.
رابعاً: تعبیر «بعد أن أمر بالحجاب» هم میتواند به امر اختصاصی زنان پیامبر معنا شود هر چند به روشنی تعبیر «بعد أمرنا بالحجاب» نیست، و بر فرض که امر عمومی به حجاب هم در کار باشد، ممکن است امر اختصاصی به نحو شدیدتر به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شده باشد و آیه ﴿فسألوهن من وراء حجاب﴾[17] ناظر به این امر باشد نه به امر عام.
جهت چهارم: این که وجه و کفین نمیتواند استثنا شود، چون عمده زیباییها و منشأ خطرات و فتنهها، صورت است؛ کلام ناتمامی است، زیرا صورت زن در حالتی که موی وی مستور باشد با حالتی که موی وی باز باشد، بسیار متفاوت است، صورت زن مکشفه بسیار تحریک آمیزتر از صورت زن محجبه است که موها را پوشانده و فقط گردی صورت بیرون است، البته نمیتوان صورت همراه با کشف مو را از ادله حرمت نظر خارج ساخت ولی صورت مجرد از کشف مو چنین حکمی را ندارد.
نتیجه بحثآیه حجاب به احتمال زیاد اختصاص به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارد و بر فرض عدم اختصاص حکم الزامی نیست، و بر فرض الزامی بودن، روایاتی که وجه و کفین را استثنا کرده، میتواند آیه را تخصیص بزند.