درس خارج فقه آیت الله شبیری

77/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواز نظر به ذمیه

تفسیر دوم (حرائر) برای «نسائهن»- تفسیر سوم (ارحام و بستگان) برای «نسائهن» و تقریب کلام مرحوم آقا حکیم (ره)

خلاصه جلسات قبلی و این جلسه

آیا زنان می‌توانند خود را به زنان اهل کتاب و کفّار نشان بدهند؟ برای حرمت به آیه شریفه 31 سوره نور استدلال شده است. تفسیر قسمت‌هائی از آیه شریفه را در جلسات قبل بیان کردیم، از جلسه پیش وارد تفسیر عبارت «نسائهن» شدیم. تفسیر اول به معنای مطلق نساء بود که وجوه سه‌گانه آن را نقل کرده، نقد نمودیم، در این جلسه دو تفسیر دیگر را نقل کرده و شواهد این تفاسیر را بررسی می‌نمائیم. انشاء الله تعالی

تفاسیر عبارت«نسائهن» تفسیر اول

برخی گفته‌اند نسائهن مطلق نساء است، «حرة کانت أم أمة، مؤمنة کانت أم کافرة ...» پس وجه اضافه شدن «نساء» به «هنّ» چیست؟ سه وجه بیان شده است

وجه اوّل

شیخ احمد جزائری در قلائد الدرر[1] احتمال میدهد اضافه «نساء» به «هنّ» طرداً للباب و برای رعایت سجع است.

وجه دوم

جزائری[2] احمال دیگری نیز می دهد به این بیان که موضوع ثبوتی جواز ابداء زینت مطلق نساء است، لکن جریاً علی الغالب، حکم جواز روی معاشرین و ملازمین و اقرباء زنان رفته است.

وجه سوّم

مرحوم مجلسی (ره)[3] می فرمایند اضافه برای بیان حکمت حکم است یعنی ابداء زینت برای زنانی که از جنس خودشان هستند، مانعی ندارد.

در جلسه گذشته این جهات سه‌گانه را نقد کرده نپذیرفتیم و گفتیم معنای نسائهن مطلق نساء نیست بلکه «نساء» با اضافه یک نحوه «تخصّصی» پیدا کرده است، ببینیم این تخصّص چیست؟

تفسیر دوم : نسائهن به معنای حرائر از نساء است

در توجیه این تفسیر چند وجه بیان شده است.

وجه اول: ادعای ظهور در حرائر

صاحب جواهر (ره)میفرمایند مراد از نسائهن خصوص حرائر است و وجهی برای آن ذکر نمی‌کنند فقط می‌فرمایند: «المنساق منهنّ الحرائر المسلمات»[4] و در جای دیگر می‌فرماید «من المعلوم عدم اندراج الاماء فی النساء»[5]

وجهی در کلام صاحب جواهر بیان نشد که قابل بررسی باشد.

وجه دوم: استفاده حریت از اضافه

جصاص در احکام القرآن می‌گوید[6] : گاهی از اضافه حریت استفاده می‌شود، وی دو شاهد از آیات شریفه قرآن می‌آورد.

شاهد اوّل:﴿واستشهدوا شهیدین من رجالکم[7] در مفهوم رجال حریت درج نشده است. ولی از اضافه خصوص رجال، احرار استفاده می‌شود. [8]

شاهد دوم: ﴿وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم و امائکم[9] ، «ایامی» هر چند در ظاهر به «کم» اضافه نشده لکن در حکم اضافه است، «ایامی» یعنی مردهای بی‌زن، ولی «ایاماکم» یعنی مردهای بی‌زنی که آزادند، پس ایامی به اضافه کسب حریّت کرده است.

نقد کلام جصاص

اولاً: آیه شریفه ﴿وانکحوا الایامی منکم﴾گرچه اضافه به معنای مصطلح نیست ولی از «من» که به معنای تبعیض است، استفاده می‌شود که ایامی بخشی از مخاطبین هستند، و چون به قرینه ذیل آیه شریفه مخاطبین خصوص احرار هستند، طبعاً گروهی از آنها نیز احرار خواهند بود و این امر از «من» تبعیضیه استفاده می‌شود و هیچ ارتباطی به بحث اضافه ندارد.

ثانیاً: اگر در دو آیه قرآن از اضافه استفاده حریّت بشود، سبب نمی‌شود که هر اضافه‌ای که در قرآن هست، ظهور در چنین معنایی داشته باشد.

ثالثاً: اضافه بر دو نوع است.

نوع اول: اضافه خاص به عام که مضاف الیه مفهومِ عام و مضاف، جزئی از آن است؛ مانند مردان ایرانیان، در این صورت روشن است که هر خصوصیتی که مضاف الیه داشته باشد، مضاف هم خواهد داشت. لذا اگر خطاب به احرار بگوئیم، «دانشمندان شما» هر چند در مفهومِ دانشمند حریت درج نشده است لکن با اضافه به «شما» که مقصود احرار است، خصوص دانشمندان حرّ از آن استفاده می‌شود. (اگر اضافه خاص به عام باشد.)

نوع دوم: اضافه مباین به مباین مانند غلام زید، مکر اللیل، در این نوع از اضافه خصوصیات مضاف الیه به مضاف سرایت نخواهد کرد، لذا اگر زید آزاد و مسلمان بود لازم نیست که غلام او نیز آزاده یا مسلمان باشد.

دو آیه‌ای که در کلام جصاص به عنوان شاهد ذکر شده است، از قبیل اضافه نوع اول است ولی اضافه «نساء» به «هن» در آیه محل بحث ما از قبیل نوع دوم اضافه است و خصوصیات مضاف الیه به مضاف تسرّی پیدا نمی‌کند.

رابعاً: بر فرض بپذیریم که در تمام انواع اضافه، خصوصیات مضاف الیه به مضاف هم سرایت می‌کند در آیه شریفه «هن» به مؤمنات باز می‌گردد و مراد از آن خصوص «حرائر» نیست بلکه «مطلق مؤمنات» است ولو کنیز باشد.

اشکال

در آیه شریفه ابداء زینت برای﴿ما ملکت ایمانهنّ﴾مجاز شمرده شده است معلوم می‌شود که مراد از «هنّ» خصوص حرائر است که می‌توانند مالک شوند و کنیز داشته باشد، طبعاً «نسائهن» نساء الحرائر می‌شود و مخصوص زنان آزاد.

جواب

«هنّ» در ﴿ما ملکت ایمانهن﴾ نیز خصوص حرائر نیست، هر چند تنها حرائر هستند که مالک می‌شوند ولی حریت و مالکیت از «ما ملکت» استفاده می‌شود نه از «هنّ». به بیانی دیگر «هنّ» در تمام فقرات آیه شریفه به یک معنی بکار رفته است و آن هم یعنی «مؤمنات»، بلی اگر «بعولتهن» را استثناء کنیم، در مورد زنانی صحبت کرده‌ایم که شوهر دارند و اگر «آبائهن» را استثناء کنیم، زنانی مورد نظر ما بوده که پدر دارند ولی در عین حال «هن» در هر قطعه‌ای از آیه یک معنای خاصی ندارد بلکه در تمام قطعات آیه به معنای مطلق «مؤمنات» بکار رفته است، و به کمک دالّ دیگری شوهر داشتن یا پدر داشتن یا کنیز داشتن از آیه استفاده می‌شود. آیه شریفه می‌فرماید: به مؤمنات بگو ابداء زینت نکنند مگر برای شوهران (یعنی اگر شوهر داشته باشند) یا پدران (اگر پدر داشته باشند) یا پدر شوهران (اگر پدر شوهر داشته باشند) و ... یا کنیزشان (اگر کنیز داشته باشند)، خلاصه: هنّ در تمام قطعات آیه به معنای مؤمنات است و از کلمه‌ای که به آن اضافه می‌شود معنای خاصی فهمیده می‌شود.

اشکال

اگر مورد آیه اعم از حرائر و اماء است، پس چرا وظیفه اماء را بیان نکرده است که می‌توانند به موالی خود زینت هایشان را نشان بدهند، در حالی که در مورد حرائر استثناء کرده و فرموده می‌توانند به «کنیزانشان» نشان بدهند.

جواب نقضی

در آیه شریفه همه محارم ذکر نشده است و لذا اسمی از عمو، دائی و داماد برده نشده است.

جواب حلّی

ممکن است از باب وضوح مطلب بیان نشده باشد یا به ذکر «بعولتهن» اکتفا شده باشد، چون اگر شوهر که مالک انتفاع از همسر است بتواند به او نگاه کند و بر زن لازم نباشد که زینت هایش را بپوشاند، به طریق اولی لازم نیست کنیز، خود را از مولایش که مالک عین و منفعت اوست، بپوشاند.

وجه سوم: مراد از «نسائهنّ» خصوص حرائر است

مرحوم آقای خوئی[10] می فرمایند در این آیه مستثناهای اول انحلالی است،﴿الاّ لبعولتهن﴾ یعنی هر زنی می‌تواند زینت خود را به شوهرش نشان دهد، «لآبائهنّ» یعنی هر زنی می‌تواند زینت خود را به پدرش نشان دهد و ... خلاصه: یعنی هر زنی که شوهری دارد و پدر شوهری و برادرزاده‌ای و ... می‌تواند زینت خود را به آنها نشان دهد. ولی در «نسائهنّ» انحلال معنی ندارد چون زن بودن رابطه‌ای نیست که ما بین یک زن و زن دیگر باشد و هر زنی زنِ برخی از زنان باشد ولی زنِ دیگری نباشد. بنابر این مراد از نسائهنّ طبیعی نساء است یعنی مؤمنات می‌توانند زینت خود را به مطلق زنان نشان دهند، حرهّ باشند یا امه. بلی چون در ﴿ما ملکت ایمانهن﴾ خصوص «اماء» ذکر شده است، قرینه می‌شود که «نسائهنّ» فقط زنهای آزاده را می‌گوید و الاّ لازم می‌آید که ذیل آیه لغو باشد «تعالی الله عن ذلک علواً کبیراً».

نقد کلام مرحوم خویی

اولاً: عطف بر چند نوع است، گاهی مباین به مباین عطف می‌شود مثلاً می گوییم «حیات انسانها و حیوانات و گیاهان به آب وابسته است» و گاهی یکی از عامین من وجه به دیگری عطف می‌شود مانند اکرم العلماء والهاشمیین و گاهی ... پس چون عطف، منحصر به عطف مباین به مباین نیست لذا ذکر ﴿ما ملکت ایمانهنّ﴾ دلیل آن نیست که «نسائهن» فقط حرائر باشند بلکه می‌توانند «نساء مومنات» باشند که نسبتش با «ما ملکت ایمانهن» (= اماء) عموم و خصوص من وجه است.

به بیان دیگر: اگر از حکم واقعی دو عنوان مستثنی باشند که نسبت آنها عموم و خصوص من وجه باشد یکی: نساء مؤمنات (خواه حره باشند یا امه) و دیگری: اماء (خواه مؤمنه

باشند یا کافره)، این مطلب را با چه عبارتی باید بیان کرد؟ غیر از این است که عامین من وجه را به یکدیگر عطف کنیم؟

ثانیاً: در آیه شریفه غیر از «نسائهن» و «ما ملکت ایمانهن» مستثنیات دیگری نیز وجود دارد، پس اگر عطف اقتضاء می‌کند که معطوف مباین با معطوف علیها باشد، پس چرا به قرینه «ما ملکت ایمانهنّ»، بعولتهنّ و آبائهن و .. را به حرائر اختصاص نمی‌دهید؟

ثالثاً: چنین اضافه‌ای هیچ گونه عرفیت ندارد چون مضاف باید یک نحوه ارتباطی با مضاف الیه داشته باشد (جزئیت، یا مملوکیت یا مظروفیت و یا ...) مرجع «هنّ» که در فقرات مختلف آیه شریفه مضاف الیه واقع شده است، مطلق مؤمنات است، خواه حرّه باشند یا امه، پس اگر مراد از نساء که به هنّ اضافه شده است خصوص حرائر باشد، خصوص حرائر چه رابطه‌ای با مؤمنات دارد که آن رابطه در اماء نیست تا «نساء المؤمنات» خصوص حرائر باشند و اماء «نساء المؤمنات» نباشند؟

رابعاً: این که می‌فرمایند: نسائهنّ انحلالی نیست، بسیار مستبعد است چون مرجع ضیمیر «هنّ» مؤمنات است که به این تکلیف مکلفند. فرد فرد مؤمنات مکلفند که ابداء زینت نکنند، همه مستثنی‌ها و مضاف الیه آنها (= هنّ) همه انحلالی است، حتی خود «نساء» در «نسائهن» انحلالی است، فقط ضمیر «هنّ» در خصوص «نسائهنّ» انحلالی نباشد. بسیار مستبعد است.

به بیانی دیگر: به فرد فردِ زن‌ها گفته شده که غض بصر کنید، ناموستان را از تک تک افراد حفظ کنید، و بر هیچ کس زینت هایتان را اظهار نکنید مگر مواردی که فرد فرد آن مستثنی است و در تمام این موارد، هم مخاطب و هم مضاف و هم مضاف الیه انحلالی ملاحظه شده و تک تک افراد مقصود است. در «نسائهن» نیز «نساء» انحلالی است. لکن مقصود از «هنّ» در اینجا جامعه زنان باشد در حالی که مرجع این ضمیر انحلالی است. این امر بسیار مستبعد است و چنین استخدامی هیچ گونه اعتبار عرفی ندارد.

جهتی که باعث شده ایشان «هنّ» را به جامعه زنان تفسیر کنند این است که گفته‌اند چه نکته‌ای دارد که «نساء» به خودشان (= هنّ) اضافه شود؟

مصححِ اضافه نساء به «هنّ» چیست؟

خصوصیت ایمانی می‌تواند مصحّح اضافه باشد، تمام مؤمنین مثل یک واحدند، همه به یکدیگر وابسته‌اند و تعلق دارند. تمام زنان مؤمنه به فرد فردشان مرتبط هستند و همه زنان، فاطمه مؤمنه و زینب مؤمنه و ... هستند، نساء تو یعنی زنانی که با تو هم کیش هستند، آیه می‌فرماید: هر زنی می‌تواند زینتش را به زنانش (یعنی زنانی که با او هم کیش هستند) نشان دهد.

این معنی در آینده با توضیح بیشتری خواهد آمد.

تفسیر سوم : مراد از «نسائهن» ارحام و بستگان است

مرحوم آقای حکیم : «و یحتمل یکون المراد[من نسائهنّ] النساء اللاتی من الارحام کالعمة والخالة والاخت، و لعلّ قرینة السیاق تقتضی ذلک، فیکون أقرب»[11]

نقد تفسیر سوم

اولاً: اینکه می‌فرمایند: نسائهن در سیاق ارحام قرار گرفته، صحیح نیست چون آیه شریفه دوازده عنوان را استثناء کرده است، و از این دوازده عنوان فقط پنج عنوان از ارحام است «آبائهنّ، ابنائهنّ، اخواتهنّ، بنی اخوانهنّ، بنی اخواتهن»، و شش مورد قطعاً از ارحام نیست «بعولتهنّ، آباء بعولتهنّ، ابناء بعولتهنّ، ما ملکت ایمانهنّ، التابعین غیر اولی الاربة، الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء». یک مورد هم «نسائهنّ» است که محلّ بحث ماست، پس چنین سیاقی در کار نیست.

ثانیاً: اگر یک لفظ چندین بار در یک سیاق تکرار شود و در یک معنی استعمال گردد، اگر در همان سیاق بار دیگر این لفظ قرار گرفت، به همان معنای قبلی حمل می‌کنیم «حفظاً لوحدة السیاق»، لکن در این آیه لفظی تکرار نشده است بلکه عناوین مختلف استثناء شده است که برخی از آنها دارای یک خصوصیت هستند (و همه از ارحام هستند) و لازم نیست که همه آنها در این خصوصیت مشترک باشند.

به بیان دیگر: اگر هر سه عنوان «ارحام و نساء مؤمنات و اماء» مستثنی باشند، این مطلب را با چه عبارتی باید بیان کرد؟ مگر نباید هر سه را در یک ردیف استثناء کرد؟ آیا این درست است که بگوئیم «نسائهنّ» نباید ذکر شود چون خلاف سیاق است؟!

فرضاً اگر همه مستثنی‌ها از جنس ارحام بود و یک مستثنی از جنس دیگر، این مستثنی نباید ذکر شود؟

تقریب کلام مرحوم حکیم

بلی می‌توان فرمایش آقای حکیم را چنین تقریب کرد، که در استعمال روایات یکی از انواع اضافه «نساء» به «ها» اضافه رحمی است، نسائها یعنی «ذوات الارحام من النساء»، «یجب للمستحاضه أن تنظر الی نسائها»[12] «سألته عن جاریة حاضت اول حیضها ... قال اقراءها اقراء نسائها»[13] «فان لم تحض فلتنظر الی بعض نساءها فلتعتدّ باقراءها»[14] ، در آیه شریفه به قرینه اضافه، معنای خاصی از نساء اراده شده است، آن معنی چیست؟ به قرینه این روایات می‌گوئیم مراد از نسائهن «ذوات الارحام من النساء» است.

 


[1] . قلائد الدّرر في بيان آيات الاحكام بالاثر ج3، ص168-169.
[2] . قلائد الدّرر في بيان آيات الاحكام بالاثر ج3، ص168-169.
[3] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ ج20، ص: 337.
[4] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج29، ص: 91.
[5] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج29، ص: 97.
[6] . أحكام القرآن (الجصاص)، ج‌5، ص: 176.
[7] . سوره بقره، آیه 282.
[8] . صوت بررسی شود.
[9] . سوره نور، آیه 32.
[10] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج32، ص: 30.
[11] . مستمسك العروة الوثقى، ج14، ص: 23.
[12] . تهذيب الأحكام، ج1، ص: 401.
[13] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 79.
[14] . تهذيب الأحكام، ج8، ص: 121.