درس خارج فقه آیت الله شبیری

76/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل تقسيم کردن خمس

 

خلاصه جلسات قبل و اين جلسه

آيا فقر در يتامي شرط است؟ ادعاي شهرت بلكه عدم خلاف شده كه فقر معتبر است.در اين جلسه با نقل اقوال فقهاء اثبات مي‌شود كه نه تنها مسأله اختلافي است بلكه شهرت قوي نيز در مسأله نيست، پس از آن سه دليل عدم اعتبار فقر را بيان مي‌كنيم. دليل اول اطلاق يتامي در ادله است كه در صورتي تمام است كه اماره‌اي بر خلاف آن نباشد، پس بايد ادله مخالف را بررسي كرد. دليل دوم ذكر شدن يتامي در رديف مساكين است. دليل سوم اين است كه خمس حق‌الرياسة سادات است و اين حكمت اختصاصي به فقراء ندارد، دليل دوم و سوم مخدوش است و وجه آن در اين جلسه بيان مي‌گردد.

بررسی اعتبار فقر در «يتامي»

يكي از مستحقين خمس «يتامي» هستند. آيا مطلق ايتام آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم مستحق خمس هستند يا فقر در يتامي معتبر است و فقط در صورتي مستحق خمس هستند كه فقير باشند؟

ادعاي شهرت در مسأله

مرحوم صاحب جواهر مي‌فرمايد: «قيل بمراعاة الفقر في اليتيم بل هو المشهور نقلاً ان لم يكن تحصيلاً نعم».[1]

مرحوم صاحب حدائق مي‌فرمايد: «فقيل باعتبار الفقر في اليتيم و الظاهر انه هو المشهور».[2]

مرحوم شهيد ثاني در شرح لمعه مي‌فرمايد: «اما اليتامي فالمشهور اعتبار فقرهم».[3]

و قوي‌ترين تعبير در نقل شهرت، بيان مرحوم محقق اردبيلي است كه مي‌فرمايد: در اعتبار فقر «شهرة عظيمة».[4]

برخي از فقهاء چون مرحوم سيد مرتضي در موصليات ثالثة[5] ادعاي عدم خلاف در اعتبار فقر كرده‌اند.

اقوال فقهاء

در بيش از بيست و پنج كتاب فقر را در يتامي شرط كرده‌اند:

حلبي در اشارة السبق[6] و محقق در المختصر النافع[7] و شهيد اول در لمعه[8] و بيان[9] و علامه حلّي در تبصره[10] و ارشاد[11] و فخريه[12] و ابن فهد حلّي در محرر[13] و فخرالمحققين در ايضاح[14] و محقق كركي در جامع المقاصد[15] و محقق اردبيلي در مجمع الفائدة و صاحب حدائق در حدائق و كاشف الغطاء در كشف الغطاء[16] و محقق نراقي در مستند[17] و صاحب جواهر در جواهر و شيخ انصاري در كتاب الخمس[18] و محقق همداني در مصباح الفقيه[19] صريحاً فقر را معتبر دانسته‌اند و ظاهر كلمات جماعتي ديگر نيز اعتبار فقر است:

مرحوم سيد مرتضي در انتصار (الينابيع الفقهيه ج5 ص86) مي‌فرمايد: «و لفظ اليتامي و المساكين و ابن السبيل عام في المشرك و الذّمي و قد خصّته الجماعة ببعض من له هذه الصفة».[20]

مرحوم سيد مرتضي در الموصليات الثالثة مسأله 20 مي‌فرمايد: «و اطلاق لفظة اليتامي و المساكين و ابن السبيل يقتضي بدخول من كان بهذه الصفة من مسلم و ذمي و غني و فقير و لاخلاف في ان عموم ذلك غير مراد و انه مخصوص علي كل حال».[21]

ايشان مي‌فرمايند كه لفظ يتامي در قرآن و روايات هر چند عام است و شامل غني و فقير مي‌شود لكن اگر دليل قطعي بر تخصيص باشد از ظواهر قرآن نيز رفع يد مي‌كنيم. يكي از ادله قطعي اجماع است و فقهاء يتامي را اختصاص به فقراء ايتام داده‌اند و خلافي در اين امر نيست يعني بين‌المسلمين دو عبارت «و قد خصّته الجماعة...» و «لاخلاف في ان عموم ذلك غير مراد...» در مورد يتامي است چون «مسكين» ذاتاً شامل غني نمي‌شود تا با تخصص غني را خارج كنيم و در «ابن السبيل» مسلم است كه فقر معتبر نيست. پس تنها موردي كه با دليل اجماع تخصيص خورده و مخصوص فقراء شده است، يتامي است.

مرحوم علامه در قواعد مي‌فرمايد: «و فقر اليتيم علي رأي»[22] ، مرحوم فخرالمحققين ‌فرموده در مواردي كه علامه «علي رأي» مي‌گويند، فتواي ايشان است.

مرحوم محقق در معتبر در مورد اصناف ثلاثة مي‌فرمايد: «و لهذا يُمنع الغنيّ منهم».[23]

مرحوم صاحب رياض بعد از آنكه ادله طرفين را نقل مي‌كند و در هر دو دسته مناقشه مي‌كند، مي‌فرمايد: «و المسألة مع ذلك لاتخلو عن تردد كما هو ظاهر جماعة الا ان مقتضاه وجوب الاخذ بجادّة الاحتياط بتحصيل البرائة اليقينيّة عمّا اشتغلت به الذمّة يقيناً و مرجعه الي اعتبار الفقر».[24]

مرحوم علامه در مختلف[25] و تحرير[26] و فاضل مقداد در تنقيح[27] ، ادله قائلين به عدم اشتراط فقر را ردّ مي‌كند.

در نُه كتاب فقر را در يتامي معتبر ندانسته‌اند.

مرحوم شيخ طوسي در مبسوط[28] و مرحوم كيدري در اصباح[29] و مرحوم ابن ادريس در سرائر[30] و يحيي بن سعيد در جامع[31] صريحاً فقر را شرط ندانسته‌اند و يتامي را اعم از فقير و غني دانسته‌اند.

و ظاهر پنج كتاب نيز عدم اعتبار فقر در يتامي است.

مرحوم شهيدثاني در روضه ادله اعتبار فقر را رد مي‌كنند و مي‌فرمايند «و فيه نظر بيّن»[32] و بعد ادله قائلين به عدم اشتراط فقر را بيان مي‌كنند و مناقشه نمي‌كنند.

مرحوم محقق سبزواري در ذخيرة مي‌فرمايد: «لعلّ الترجيح لهذا القول (اي عدم اعتبار الفقر)».[33]

مرحوم محقق سبزواري در كفاية مي‌فرمايد: «و هو (اي عدم الاعتبار) اقرب».[34]

مرحوم سلطان المحققين[35] و مرحوم شيخ جعفر قاضي[36] در حاشيه شرح لمعه، وجه عدم اختصاص را بيان مي‌كنند و آن را ردّ نمي‌كنند و ظاهر كلامشان پذيرش اين قول است.

در نُه كتاب نيز مسأله را با ترديد گذرانده‌اند:

مرحوم محقق حلي در شرايع[37] و مرحوم علامه حلي در تلخيص المرام[38] و منتهي[39] و تذكره[40] و مرحوم شهيد اول در دروس[41] و مرحوم شهيد ثاني در مسالك[42] و مرحوم صاحب مدارك در مدارك[43] و مرحوم صاحب مفاتيح در مفاتيح[44] و مرحوم آقاجمال خوانساري در حاشيه شرح لمعه[45] در اين مسأله اظهار ترديد كرده‌اند.

بسياري از كتب ديگر اصلاً مسأله را مطرح نكرده‌اند، هر چند عبارت برخي از آنها (چون مقنعه[46] و تبيان[47] و مراسم[48] و فقه القرآن[49] و غنيه[50] و مهذّب[51] ) موهم اعتبار فقر است ولي بعد از تأمل، چنين ايهامي از بين مي‌رود.

با مراجعه به اقوال علماء به دست مي‌آيد كه، اشتراط فقر از نظر اقوال فقهاء چندان واضح نيست كه نتوانيم قائل به عدم اعتبار شويم. پس بايد از اقوال فقهاء صرف نظر كنيم و ادلّه طرفين را بررسي كنيم.

ادله عدم اشتراط فقر در يتيم

اطلاق لفظ «يتامي» در آيه شريفه و روايات

لفظ يتامي در آيه شريفه و روايات اهل بيت عليهم السلام مطلق است و شامل يتيم غني هم مي‌شود.

قسيم بودن يتامي با مساکين

يتامي در كتاب و سنت قسيم مساكين قرار گرفته است، معلوم مي‌شود كه عنواني است كه در آن فقر معتبر نيست چون اگر در يتامي فقر معتبر باشد، يتامي يكي از اقسام مساكين مي‌شود و وجهي ندارد كه قسم شيي‌ء را قسيم آن قرار داده و مستقلاً يتامي ذكر شود.

اين بيان متوقف بر اطلاق داشتن لفظ يتامي نيست و اگر يتامي مهمل نيز باشد در صورتي كه در مقام ثبوت، حكم روي مطلق مساكين رفته باشد، قسيم قرار دادن يتامي كه يكي از اقسام آن است، لغو خواهد بود.

ان قلت: مسكنت يعني فقر شديد، و اگر در يتامي فقط اصل فقر شرط باشد (نه مرحله شديد آن) نسبت اين دو عنوان عموم من وجه مي‌شود و ديگر يتامي از اقسام مساكين نيست.

قلت: اگر مسكين و فقير در مقابل يكديگر ذكر شود مانند آيه زكات، در مسكنت شدت فقر ملاحظه مي‌شود ولي اگر به تنهائي ذكر شود مانند آيه خمس، در معناي مسكين بيش از اصل احتياج و فقر لازم نيست و لذا به سيد فقير معمولي نيز خمس مي‌رسد.

پاسخ ادله اشتراط فقر در يتيم

پاسخ دليل اول

مرحوم صاحب جواهر مي‌فرمايد: «يجب الخروج عن الاول ببعض ما عرفت فضلاً عن جميعه»[52] تمسك به اطلاق در صورتي تمام است كه دليل مخالفي نداشته باشيم و اگر هر كدام از ادله اشتراط فقر تمام باشد، بر اطلاق يتامي مقدم است.

البته روشن است كه در صورتي ادله اشتراط فقر مقدم است كه از امارات باشد نه اصول. يكي از ادله، قاعده اشتغال است كه اگر تمام هم باشد بر اصول لفظي مقدم نيست و نمي‌تواند مخصص اطلاقات باشد.

پاسخ دليل دوم

مي‌پذيريم عناويني كه در عرض يكديگر، موضوع حكمي قرار مي‌گيرند و قسيم يكديگرند، نوعاً موضوعاتي مستقل هستند و صدق هر كدام براي ترتّب حكم كافي است لكن وجوه ديگري نيز براي قسيم قرار گرفتن وجود دارد:

وجه اول: گاهي يكي از مصاديق يا برخي از اقسام يك موضوع را مستقلاً در رديف آن موضوع قرار مي‌دهند و اين به جهت اهتمامي است كه بر آن فرد يا آن قسم قائل هستند مثلاً مي‌گوئيم: ﴿حافظوا علي الصلوات و الصلوة الوسطي﴾[53] يا مي‌گوئيم: فقهاء و همه دانشمندان را احترام كنيد. در حالي كه موضوع حكم عنوان عام است و عنوان خاص خصوصيتي ندارد و در مانحن‌فيه به جهت اهتمامي كه شارع مقدس بر ايتام فقير قائل است غيراز عنوان عام مساكين، خصوص يتامي را نيز نام مي‌برد.

وجه دوم: گاهي فردي از افراد عام يا قسمي از اقسام آن را در رديف عام ذكر مي‌كنند چون فردي مخفي است و ممكن است توهم شود كه عام شامل اين فرد يا قسم نشود. مثلاً مي‌گوئيم: «همه گنهكاران و مرتكبين صغيره بايد توبه كنند» تا كسي توهم نكند كه توبه اختصاص به مرتكبين كبائر دارد و در مانحن‌فيه ممكن است توهم شود كه مساكين منصرف به فقراء بالغ است (همچنانكه مرحوم محقق همداني در مصباح الفقيه[54] مي‌فرمايند ادعاي چنين انصرافي بعيد نيست) و كودكان فقير را شامل نمي‌شود، براي دفع اين توهم آيه شريفه و روايات يتامي را نيز بخصوص نام مي‌برد.

وجه سوم: بعضي گفته‌اند كه اصناف ستّه تنها مصرف خمس نيستند بلكه تقسيم به سهام ستّه در خمس واجب است و جائز نيست كه تمام خمس را در يك عنوان صرف كنيم. بنابر اين مبني، ممكن است در يتامي فقر معتبر باشد و در عين حال در مقابل مساكين ذكر شوند و فقراء دو سهم داشته باشند يكي مطلق فقراء و ديگري ايتام از فقراء.

پاسخ دليل سوم

اين نكته صحيح است كه خمس براي رياست يعني شرف و موقعيت پيامبر عظيم‌الشأن اسلام صلي الله عليه وآله وسلم و سادات مكرم جعل شده است لكن اين نكته نه دليل اعتبار فقر است و نه دليل عدم اعتبار، يعني لازمه اين مطلب اعتبار فقر نيست و با آن مناقات نيز ندارد كه در برخي از مصارف آن قيد ديگري هم شرط باشد، همانطوري كه قطعاً در مساكين فقر معتبر است.

بلي اگر كسي بگويد لازمه حق الرياسه بودن اين است كه فقر معتبر باشد اين ادعا صحيح نيست همانطوري كه در سهم مبارك امام عليه السلام قطعاً معتبر نيست و با اعتبار فقر منافات نيز ندارد پس اگر با دليل ديگري اثبات كرديم كه در برخي از مصارف خمس، فقر معتبر است؛ با آن هم منافات ندارد.

نتيجه بحث

بنابراين؛ بايد ادله اعتبار فقر را بررسي كنيم، اگر دليل بر اعتبار فقر نيافيتم مقتضاي اطلاق يتامي عدم اعتبار فقر است و اگر اماره معتبري بر اعتبار فقر قائم شد بايد بر اساس آن نظر بدهيم.

 

فهرست منابع اصلي :

1ـ الينابيع الفقهيه ج5 و ج29

2ـ جواهر الكلام ج16

3ـ شرح لمعه ج1

4ـ حاشيه آقاجمال خوانساري بر شرح لمعه


[1] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌16، ص: 113.
[2] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌12، ص: 385.
[3] . الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - كلانتر)، ج‌2، ص: 82.
[4] . مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج‌4، ص: 332، .
[5] . رسائل الشريف المرتضى، ج‌1، ص: 228، و كذلك إطلاق لفظة «الْيَتٰامىٰ وَ الْمَسٰاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ» يقتضي بدخول من كان بهذه الصفة من مسلم و ذمي و غني و فقير، و لا خلاف في أن عموم ذلك غير مراد، و أنه مخصوص على كل حال.
[6] . إشارة السبق إلى معرفة الحق، ص: 114، ممن جمع مع فقره و إيمانه صحة النسب إلى أمير المؤمنين- عليه السلام-.
[7] . المختصر النافع في فقه الإمامية، ج‌1، ص: 63، و يعتبر الفقر في اليتيم، و لا يعتبر في ابن السبيل.
[8] . اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية، ص: 55، وَ يُشْتَرَطُ فَقْرُ شُرَكَاءِ الْإِمَامِ.
[9] . البيان، ص: 350-351، و اما اليتيم: و هو الطفل الذي لا أب له، فقال الشيخ و ابن إدريس: لا يعتبر‌فيه الفقر، و إلا لتداخلت الأقسام، و الوجه اشتراطه، و لا تداخل للمغايرة بوجه.
[10] . تبصرة المتعلمين في أحكام الدين، ص: 64، و يعتبر فيهم الايمان، و في اليتيم الفقر.
[11] . إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان، ج‌1، ص: 293، و يعتبر في اليتيم الفقر.
[12] . الرسالة الفخرية في معرفة النية، ص: 64، و سهم لليتامى من بني هاشم و سهم لمساكينهم، و سهم لأبناء سبيلهم، و هم الآن أولاد أبي طالب، و العبّاس، و الحارث، و أبي لهب بشرط الايمان و الفقر.
[13] . الرسائل العشر (لابن فهد)، ص: 184، و يعتبر الايمان و الفقر و ان كان يتيما.
[14] . إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج‌1، ص: 218، أقول: ذهب الشيخ و ابن إدريس الى عدم اشتراط الفقر في اليتيم للعموم، و لاقتضاء العطف المغايرة، و لان اعتبار الفقر يقتضي تداخل الاقسام (و الجواب) انه عوض الزكاة و كما ان الزكاة مصارفها المحاويج فكذا العوض (احتج) المصنف بأنه جبر لهم و مساعدة عوض الزكاة فلا تليق بالغنى و هو الأقوى عندي.
[15] . جامع المقاصد في شرح القواعد، ج‌3، ص: 54، يعتبر و لا يلزم التّداخل لاختلاف الاعتبار.
[16] . كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (ط - الحديثة)، ج‌4، ص: 209، و يُشترط فيهم الإيمان في الأقسام الثلاثة، و الفَقر في القسمين الأوّلين.
[17] . مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌10، ص: 102، الحقّ اعتبار الفقر في مستحقّ الخمس من يتامى السادات.
[18] . كتاب الخمس (للشيخ الأنصاري)، ص: 316، الظاهر اعتبار الفقر في اليتيم كما هو المشهور.
[19] . مصباح الفقيه، ج‌14، ص: 232، و قيل) كما عن السرائر و المبسوط : (لا) فيعطى اليتيم و إن كان غنيّا؛ لإطلاق الأدلّة، و المقابلة للفقير كتابا و سنّة، و ليس هو من الصدقات حتى يختصّ بالفقير، بل هو من حقّ الرئاسة و الإمارة، و لذا يأخذه الإمام مع غنائه. (و الأول) مع أنّه (أحوط) أقوى.
[20] . الانتصار في انفرادات الإمامية، ص: 226.
[21] . رسائل الشريف المرتضى، ج‌1، ص: 228.
[22] . قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، ج‌1، ص: 364.
[23] . المعتبر في شرح المختصر، ج‌2، ص: 639.
[24] . رياض المسائل (ط - الحديثة)، ج‌5، ص: 252.
[25] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌3، ص: 334، قال الشيخ في المبسوط: لا يعتبر في اليتيم الفقر و اختاره ابن إدريس.
[26] . تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط - الحديثة)، ج‌1، ص: 441، و هل يشترط فقره؟ قال الشيخ: لا، للعموم و عندي فيه نظر، إذ يحرم لمن له أب موسر، و وجود المال له أنفع من وجود الأب، فيكون أولى بالحرمان.
[27] . التنقيح الرائع لمختصر الشرائع، ج‌1، ص: 342، و قال الشيخ لا يعتبر، لعموم الآية و لانه يلزم تداخل الأقسام فلا فائدة في إبرازه لدخوله تحت المساكين.قلنا: إبرازه للاهتمام به و لذلك قدمه لعدم الكافل، فمع وجود المال هو أنفع له.
[28] . المبسوط في فقه الإمامية، ج‌1، ص: 262، و اليتامى و أبناء السبيل منهم يعطيهم مع الفقر و الغنى لأن الظاهر يتناولهم.
[29] . إصباح الشيعة بمصباح الشريعة، ص: 127، و اليتامى و أبناء السبيل يعطيهم مع الفقر و الغنى لأن الظاهر يتناولهم.
[30] . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج‌1، ص: 496، و اليتامى و ابن السبيل، يعطيهم مع الفقر و الغنى، لأنّ الظاهر يتناولهم.
[31] . الجامع للشرائع، ص: 150، يعطى اليتيم، و ابن السبيل، مع الغنى و الفقر، للظاهر.
[32] . الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - كلانتر)، ج‌2، ص: 82.
[33] . ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد، ج‌2، ص: 489.
[34] . كفاية الأحكام، ج‌1، ص: 218.
[35] .
[36] .
[37] . شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌1، ص: 165، ابن السبيل لا يعتبر فيه الفقر‌بل الحاجة في بلد التسليم و لو كان غنيا في بلده و هل يراعى ذلك في اليتيم قيل نعم و قيل لا و الأول أحوط.
[38] . تلخيص المرام في معرفة الأحكام، ص: 50، و هل يجوز حرمان بعض الطوائف أو اعتبار الحاجة في اليتيم؟ خلاف.
[39] . منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج‌8، ص: 566، إذا ثبت هذا فهل يشترط فيه الفقر أم لا؟ قال الشيخ في المبسوط: لا يشترط الفقر و هو أحد قولي الشافعيّ، و في الآخر: يشترط.
[40] . تذكرة الفقهاء (ط - الحديثة)، ج‌5، ص: 435، و هل يشترط فقره؟ قال الشيخ في المبسوط: لا يشترط، عملا بالعموم و هو أحد قولي الشافعي، و في الآخر: يشترط.
[41] . الدروس الشرعية في فقه الإمامية، ج‌1، ص: 262، و في اعتبار فقر اليتيم نظر، و لم يعتبره الشيخ و ابن إدريس.
[42] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، ج‌1، ص: 472، المراد باليتيم الطفل الذي لا أب له. و وجه اشتراط فقره ظاهر بعد كون قسمته فيما تقدم على الطوائف على قدر الكفاية.
[43] . مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، ج‌5، ص: 410، المراد باليتيم: الطفل الذي لا أب له. و القول بعدم اعتبار الفقر فيه للشيخ في المبسوط.
[44] . مفاتيح الشرائع، ج‌1، ص: 228، و لا يعتبر الفقر في ابن السبيل، بل الحاجة في بلد التسليم خاصة كما مر في الزكاة، و في اليتيم قولان.
[45] . التعليقات على الروضة البهية (للآغا جمال)، ص: 337-338، و اما اليتيم فلما لم يعتبر فيه الفقر لإطلاق الآية.
[46] . المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 277، و ليتامى آل الرسول كما أنزل و لمساكينهم ببرهان ما شرح و لأبناء سبيلهم بدليل ما أخبر و ليس لغيرهم في الخمس حق لأن الله تعالى نزه نبيه ص عن الصدقة إذ كانت أوساخ الناس و نزه ذريته و أهل بيته ع عنها كما نزهه فجعل لهم الخمس خاصة من سائر الغنائم عوضا عما نزههم عنه من الصدقات و أغناهم به عن الحاجة إلى غيرهم في الزكاة.
[47] . التبيان في تفسير القرآن، ج‌5، ص: 123، و سهم لليتامى: و سهم للمساكين: و سهم لأبناء السبيل من أهل بيت الرسول لا يشركهم فيها باقي الناس لأن اللَّه تعالى عوضهم ذلك عما أباح لفقراء المسلمين و مساكينهم و أبناء سبيلهم من الصدقات إذ كانت الصدقات محرمة على أهل بيت الرسول عليهم السلام.
[48] . المراسم العلوية و الأحكام النبوية، ص: 140، و يقسم على قدر كفايتهم في السنة، فما فضله أخذه الإمام (ع) و ما نقص: تممه من حقه.
[49] . فقه القرآن (للراوندي)، ج‌1، ص: 243، و سهم لليتامى و سهم للمساكين و سهم لأبناء السبيل كلهم من أهل بيت الرسول ع لا يشركهم فيها باقي الناس لأن الله عوضهم ذلك عما أباح لفقراء سائر المسلمين و مساكينهم و أبناء سبيلهم من الصدقات الواجبة المحرمة على أهل بيت النبي ص.
[50] . غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع، ص: 130، لكل صنف منهم سهم يقسمه الإمام بينهم على قدر كفايتهم للسنة على الاقتصاد.
[51] . المهذب (لابن البراج)، ج‌1، ص: 180، و الثلاثة أسهم الباقية. يفرقها الامام عليه السلام على يتامى آل محمد «صلى الله عليه و آله» و مساكينهم و أبناء سبيلهم، لكل صنف منهم سهم.و على الامام عليه السلام تسليم ذلك على قدر كفايتهم. و مؤنتهم للسنة على جهة الاقتصاد.
[52] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌16، ص: 114.
[53] بقره/سوره2، آیه238.
[54] . مصباح الفقيه، ج‌14، ص: 233، مع إمكان دعوى انصراف الفقراء إلى البالغين، فليتأمّل.