موضوع : نقد کلام مرحوم محقق
عراقىرحمه الله
سه قسم اضطرار به غصب در بحث
نماز و احكام آنها گفته شد كه نماز در دو قسم اول، مجزى بود و در قسم سوم هم داراى
تفصيل بود كه بيان شد و گفته شد، مىتواند نماز اضطرارى را در صورتى كه وقت ضيق
باشد در حال خروج ايمائاً انجام دهد ولى مكث اضافى و نماز اختيارى خواندن باطل است
و اگر وقت وسعت دارد بايد صبر كند و نماز را پس از خروج بخواند و اگر مكث اضافى
كند مكث حرام است.
مرحوم
محقق عراقىرحمه الله در اين جا مطلب عجيبى دارند كه هم در مقالات
[1] و
هم در نهاية الدراية فرمودهاند با اين توضيح كه اين فتواى مشهور با مقتضاى صناعت
مطابق نيست و حاصل حرف ايشان اين است كه اگر مكث كرد و نمازش را اختيارا انجام داد
چنانچه زمان اين نماز بيش از زمان خروج نباشد مثلا براى خروج ده دقيقه لازم است و
براى نماز هم ده دقيقه و يا كمتر نياز است، در اين جا اين نماز اختيارى صحيح است
زيرا كه اين مكث در اين ده دقيقه على كل حال جائز بوده و اضطرارى است و نهيش ساقط
است چون دخولش اضطرارى بوده است و حال كه اين مقدار - يعنى ده دقيقه پس از دخول -
اضطرارى است و مكلف مىتواند اين مقدار زمان را صرف خروج كند كه مثلاً واجب هم
مىباشد و مىتواند صرف نماز بكند حال اگر خارج نشد و مثلاً امر به خروج را عصيان
كرد از آنجا كه از باب تضاد است و اين مقدار مكث على كل حال اضطرارى بوده و حرام
نيست، پس به چه دليل نمازش باطل باشد و اين همانند دوحالت اول و دوم مىشود يعنى
اگر نمىخواهد اين وقت را صرف خروج كند مىتواند صرف ضدش كه نماز است نمايد و به
تعبير ما در صورتى كه وقت ضيق باشد امر به ضد به نحو ترتب معقول است و يا اگر وقت
موسع باشد و مندوحه وجود داشته باشد اطلاق امر موسع، آن را مىگيرد البته ايشان به
امرترتبى و اطلاق امر موسع تمسك نمىكند و اين تعابير از ماست ولى ايشان مىگويد
چون كه مقتضى موجود است كه ملاك امر باشد و مانع هم مفقود است كه نهى بوده و ساقط
است پس مىتواند با اين ملاك فعل را به مولا اضافه كرد چون كه مفسده اين مقدار از
كون، على كل حال حاصل است و اضطرارى است.
اين
كه ايشان به امر تمسك نكرده است به اين جهت است كه امر را ظاهر در فعليت محبوبيت
مىدانسته و چون ايشان دلالت التزامى را در موارد عجز و اكراه قبول دارد و مىگويد
مبغوضيت نهى حتى بعد از سقوطش باقى است پس ديگر امر نمىتواند فعلى شود و لذا در
هر سه حالت به امر تمسك نكرده است بلكه به ملاك امر و امكان قصد تقرب با آن، تمسك
كرده است ولى مىتوان طبق قول صحيح به اين نظر هم قائل شد كه امر هم موجود هست
ليكن اگر امر هم نباشد باز هم ملاك كافى است و ايشان نماز در حالت اول و دوم را هم
از باب ملاك و امكان قصد قربت با آن تصحيح مىكند و طبق مبناى ما اين نماز را با
امر درست مىكنيم زيرا كه، در صورت ضيق وقت امر ترتبى داريم و يا چنانچه وقت موسع
است امر موسع، شامل اين فرد بعد از خروج مىگردد همانگونه كه در بحث با محقق
ثانىرحمه الله مطرح بود كه امر موسع فرد مزاحم را هم شامل مىشود.
حاصل
اين كه در ده دقيقه اول - كه حرمتش ساقط است - مىتوانست نماز بخواند و يا بخوابد
و يا خارج شود و خروج مثلاً عقلاً يا حتى شرعاً ماموربه است چون اهم است ولى اگر
آن را عصيان كرد مىتواند نماز بخواند زيرا كه أمر به شىء مقتضى نهى از ضدش
نمىباشد تا تعارض صورت گيرد و نهى هم به خاطر اضطرار ساقط شده است و يا بنابر عدم
امكان امر، زيرا كه مفسده غصب، على اى حال حاصل است چه نماز بخواند و چه خارج شود
پس قصد قربت با ملاك امر اشكال ندارد و مثل قسم اول ودوم است.
البته
در مقالات اضافه كرده است كه اگر زمان نمازش بيشتر از زمان خروج هم باشد، بايد آن
مقدار زائد را ايمائىانجام دهد و ابتدايش را مىتواند در حال مكث بخواند ايشان
اين نظر را مقابل فتواى مشهور فرموده است كه مطلب عجيبى است زيرا كه لازمه اين
كلام آن است كه اگر مكلف در اين مدت در مكان مغصوب بماند مرتكب گناهى نشده باشد
ولى بعداً كه خارج مىشود و به جهت تخلص از غصب بيرون رفتن و خروجش گناه و حرام
باشد و اين مطلب قطعاً بر خلاف وجدان است و براى آن دو پاسخ وجود دارد يك پاسخ
عرفى و يك پاسخ عقلى.
پاسخ اول: پاسخ عرفى آن روشن است كه وقتى كسى با اضطرار در
مكان مغصوب داخل شد و مىتوانست كه از آن خارج شود و مثلاً خروجش ده دقيقه طول
مىكشد اگر مكث كرد و بعد از ده دقيقه بيرون رفت عرف مىگويد اين ده دقيقه دوم كه
خارج شده است اضطرارى است و ده دقيقه اول كه باقى مانده بود غصب اختيارى است و اين
را مصداق غصب اضافى مىداند و اين فهم عرفى در ما نحن فيه مفيد است چون مىخواهيم
اطلاق دليل حرمت غصب را به دليل رفع
(ما اضطروا) و
امثال آن قيد بزنيم و عرف مىگويد مكث در مكان مغصوب در ده دقيقه اول اضطرار نيست
و بر حرمت خود باقى است و خروج او از مكان مغصوب اضطرارى بوده و حرمتش ساقط است و
قهراً اطلاق امر به نماز حال خروج را شامل مىشود نه نماز در حال مكث در ده دقيقه
اول، چرا كه آن در بحث دليل حرمت غصب اختيارى باقى است.
پاسخ دوم: از نظر دقّى هم باز حرف ايشان تمام نيست؛ ايشان
مىگويد حال كه دخول اضطرارى شد و خروج هم زمان مىخواهد پس به مجرد دخول به
اندازه زمان لازم براى خروج اضطرار باقى مىماند و قهراً اين زمان را بر زمان اول
و متصل به دخول تطبيق داده است و اين مغالطه است چون كون يا تصرف در مكان مغصوب
مطلقاً حرام است و از آنجا اين حرمت غصب انحلالى است و به تمام آنات زمان و اجزاء
مكان غصب منحل شده و هريك حرمت مستقلى خواهد داشت يعنى اگر كسى در مقابلش مكان
مغصوب است كون در هر نقطه از آن مكان و در هر لحظه از زمان حرمت مستقل دارد حال
وقتى اضطراراً داخل در آن مكان مغصوب شد خروج از آن هم كه توقف دارد بر كون و تصرف
خروجى در آن مكان مغصوب نيز به اندازه زمان لازم براى خروج نه بيشتر، اضطرارى
خواهد شد، يعنى مقدارى از اين حرامهاى انحلالى كه تخلص از غصب متوقف بر آن است هم
اضطرارى مىشود پس بايد ديد كه با كون و تصرف در كدام امكنه از مكان مغصوب و به چه
مقدار از ازمنه غصب رفع مىشود و آن امكنهاى است كه در مسير و نقاط خروج است يعنى
نقاطى كه كوتاه ترين راه خروج است كه اگر به نقطه ديگرى برود حرام است چون كه در
راه خروج و تخلص از غصب نبوده و مضطر به آن نيست و در هر نقطه از نقاط كوتاهترين
راه خروج هم بيش از مقدارى كه نياز است در حال خروج در آن بماند آن هم حرام است و
بدين ترتيب كون در مكانها و زمانها و نقاط مكان مغصوب اضطرارى مىباشد نه ده دقيقه
اول مطلقا پس اگر در غير مسير خروج بماند حرام است و اگر در هر نقطه و مكان مسير
خروج هم بيش از مقدارى كه براى حركت خروج لازم است مكث كند حرام است و اين حرمت هم
رفع نشده است و آنچه كه بالدقه حرمتش رفع مىشود به جهت اضطرار به خروج بعد از
دخول اضطرارى، حرمت تصرف يا كون خروجى در كوتاهترين راه خروج و در كوتاهترين زمان
لازم براى خروج نسبت به هر نقطهاى از آن است و بيش از اين مقدار هر گونه مكث يا
تصرفى، اضطرارى نبوده و بر حرمت خود باقى است.
بنابراين
چنين نيست كه عنوان اضطرار بر مكث و كون در ده دقيقه اول منطبق باشد مطلقا تا گفته
شود نماز اختيارى در اين زمان صحيح خواهد بود بلكه مكث براى نماز - يا ركوع و سجود
- اگر در نقطه غير از خروج باشد حرام است مطلقا و اگر در مسير راه خروج باشد مازاد
بر مقدار لازم براى عبور نيز، حرام است و در نتيجه انجام نماز اختيارى متحد با
حرام بوده و بنابر امتناع باطل است.
بنابراين
هم عرفاً و هم عقلاً و بالدقه حق با مشهور است كه گفتهاند اگر مكث كرد و نماز
اختيارى خواند اين مكث در حقيقت غصب زائد و حرام بوده و نمازش باطل است.