موضوع : واجب كفايي ؛ مشخصه
های آن ؛ تصاویر مختلف آن و اقوال
بحث
بعد در مورد واجب كفائى است؛ در واجب كفائى شبيه واجب تخييرى بحث شده است و واجب
كفائى واجبى است كه با فعل يك نفر آن واجب از ديگران ساقط مىشود مثل غسل ميت و
نماز ميت و دفن ميت و واجباتى از اين قبيل كه در شريعت هم زياد هستند كه اگر هيچ
كس انجام نداد همه معاقبند ولى اگر يكى انجام داد از ديگران ساقط مىشود لهذا سوال
شده است كه ثبوتاً تصوير اين وجوب چه گونه است كه اگر يكى آن را انجام داد از
ديگران ساقط مىشود و از طرفى هم مىگوئيد بر او هم واجب بوده است در اين جا هم
تصويرات مختلفى ذكر شده است و چون وجوب كفائى كمى پيچيدهتر از واجب تخييرى است
تصويرهاى بيشترى در اين جاهست كه مىشود آنها را به چهارتصوير اصلى دسته بندى كرد.
تصوير اول: دسته اول از اين تصويرها اين است كه كسى ادعا
كند كه وجوب كفائى مثل وجوب عينى متعلق به همه مكلفين به نحو انحلالى است و
همانطور كه در واجب عينى هر مكلفى تكليف خود را دارد و وجوب به نحو انحلالى به همه
مكلفين تعلق مىگيرد در واجب كفايى نيز چنين است تحت اين دسته تصويرات متعددى هست
كه خواهد آمد و مشهور هم يكى از همين تصويرات يعنى تعدد وجوب به عدد مكلفين است.
تصوير دوم: اين است كه وجوب كفائى متعلق به مجموع مكلفين
است به نحوى كه يك تكليف است و يك موضوع دارد و آن هم مجموع المكلفين مىباشند.
تصوير سوم: اين است كه وجوب كفايى را يك وجوب مىداند كه
به نحو وجوب واحد بر عنوان احد المكلفين ثابت مىشود.
تصوير
چهارم: آن است كه مولا در واجب كفائى فقط متعلق را لحاظ مىكند و من عليه الوجوب
را لحاظ نمىكند مثلاً مىگويد
(يجب غسل الميت)
البته روشن است كه وجوب كفائى سه خصوصيت دارد و تصويرى كه مىپذيريم بايد در آن،
اين سه مشخصه وجوب كفائى محفوظ باشد.
1 -) يكى اين كه اگر يكى از مكلفين آن را انجام داد از
ديگران ساقط است و الا آن واجب، عينى است نه كفائى.
2 -) اگر همه ترك كردند همه معاقب مى شوند و الا اگر يك
نفر خاص معاقب باشد اين واجب، مىشود واجب عينى بر خصوص آن مكلف.
3 -) سوم اين كه اگر چند نفر با هم ديگر آن واجب را
انجام دادند همه آنها امتثال محسوب مىشود و اين گونه نيست كه يكى امتثال باشد و
ديگرى نباشد چه فعل قابل تكرار باشد مانند نماز بر ميت و چه قابل تكرار نباشد
مانند دفن ميت كه اگر دفعتا چند نفر با هم انجام دهند همه آنها امتثال كردهاند .
تصوير
اول كه وجوب كفائى را مثل وجوب عينى و اوامر متعدد انحلالى به عدد مكلفين مىداند
چنانچه اين وجوب انحلالى مطلق باشد يعنى هم موضوع و هم متعلق آن فعل هر مكلفى باشد
اين وجوب عينى مىشود و اين خلف غرض است پس لازم است اصحاب اين مسلك قيدى را اخذ
كنند يعنى بايد بر اين وجوبات متعدد تقييدى بزنند و در اين كه اين قيد چيست و
چگونه است تا وجوب عينى محسوب نشود و كفائى شود اقوال متعدّى است كه مشتركند در
اين كه وجوب ها متعدد هستند ولى در كيفيت اخذ اين قيد اختلاف پيدا كردهاند و در
اين دسته اول مىتوان 4 قول يا تصوير ذكر كرد.
1) اولين تصويرى است كه برخى از متاخرين قائل شدهاند و
در بعضى از تقريرات آمده است و شهيد صدررحمه الله
[1]
آن را انتخاب كرده و تقويت نموده است اين است كه ما وجوب را قيد نمىزنيم و در آن
تصرف نمىكنيم بلكه در واجب تصرف مىكنيم يعنى هر مكلفى يك تكليف مستقل دارد ولى
واجب، فعل مستقل از فعل ديگر نيست بلكه واجب، جامع بين فعل خودش و فعل ديگرى است و
در حقيقت مولا در خارج تحقق اين نتيجه را بر عهده تك تك مكلفين قرار داده است كه
قهراً متعلق وجوب، جامع بين فعل خودش و فعل ديگرى مىشود و اين جامع را بر همه
آنها واجب كرده است.
ممكن
است كسى در اينجا بگويد فعل غير، اختيارى و مقدور نيست ولى قبلا گفتيم جامع بين
فعل من و فعل ديگرى اختيارى و مقدور است و در اختيارى بودن جامع همين كافى است كه
يك فرد از آن اختيارى باشد چون در مقدوريت جامع به نحو صرف الوجود لازم نيست مطلق
الوجود و همه افراد آن مقدور باشد.
در
اين تصوير هر سه خصوصيت محفوظ است يعنى اگر ديگرى انجام داد صرف الوجود حاصل شده
است و از همه ساقط مىشود چون بعد از تحقق متعلق وجوب ديگر وجوب فعلى نيست و اگر
دو نفر يا بيشتر با هم انجام دهند صرف الوجود با فعل آنها انجام شده و امتثال شده
است و جايى هم كه همه ترك كنند همه عصيان كردهاند چون گرچه يك غرض بيشتر نبوده كه
تفويت شده است لكن چون انجام آن بر عهده همه بوده است عقاب تفويت آن بر همه آنها
خواهد بود.
پس
اين وجه قابل قبول است كه مولا بيايد وجوب را اين گونه قرار دهد كه بر همه جامع
بين فعل او و فعل ديگرى واجب باشد و ارتكاز و وجدان عقلائى هم قبول مىكند كه مولى
جائى كه غرضش در تحقق نتيجه است نه در فعل تك تك مكلفين - چه فعل قابل تكرار باشد
مثل نماز ميت و چه قابل تكرار نباشد - مىتواند واجب را به نحو فوق الذكر جعل كند
.
2) تصوير دوم در اين دسته اول شبيه تصوير صاحب كفايهرحمه
الله در واجب تخييرى است
[2]
كه قيد را شرط در وجوب بگيريم و بگوئيم نماز ميت من بر من واجب است و نماز ميت شما
بر شما واجب است ولى هر وجوب را قيد بزنيم و بگوئيم اين وجوب مطلق نيست و مشروط
است به ترك ديگران يعنى واجب و متعلق وجوب كفايى مانند وجوب عينى، فعل هر مكلف است
ولى وجوب آن بر هر مكلف به صورت مطلق نيست بلكه مشروط به اين است كه ديگرى انجام
ندهد و اگر ديگرى انجام داد از ديگران ساقط است و اين تصوير هم تكاليف واوامر
كفايى متعدد خواهد بود مانند واجبات تخيرى مشروط .
3) تصوير سوم هم استفاده از تصوير مرحوم اصفهانىرحمه
الله در واجب تخييرى است
[3]
كه همه مكلفند و هر كس وجوب و فعل خودش را دارد و واجب هم فعل خود او است - مانند
واجب عينى - ولى در اين جا ترخيص در ترك به جهت مصلحت تسهيل يا غيره داده شده است
به اين نحو كه اگر يكى انجام داد بقيه مرخص در ترك هستند.
4) تصوير چهارم هم همان تصوير محقق عراقىرحمه الله است
[4]
كه امر را به سد باب عدم بر مىگرداند و اين جا هم مىگويد سد باب عدم از غير
ناحيه فعل ديگرى واجب است يعنى ترك مقرون به ترك ديگران جايز نيست.