درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

90/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 بررسی حكم وجوب تعلم در فروض پنچگانه
 بحث در وجوب تعلم بود كه 5 فرض را مرحوم شهيد صدر - رحمه الله - ذكر كرد كه عرض شد تقريبا اين فروض حاصر است و درغير فرض چهارم، تعلم واجب بود حتی در فرض پنجم ـ كه احتمال ابتلاء به واجب در آينده است ـ گفته شده كه اگر دارای قدرت ياد گيری مسأله در وقت نيست تعلم از قبل بر او واجب است و می توان وجوب شرعی طريقی آن را از اخبار تعلم استفاده كرد و ما اضافه كرديم كه اگر اخبار تعلم هم نبود عقلا برائت جاری نيست و ادله احكام ظاهری ترخيصی هم از جهت ترك تعلم معذر نيستند.
 
 فرض ششم
 در واقع فرضی است كه ميرزای نائينی برای وجوب تعلم مطرح نموده و آقای خويی - رحمه الله - بر ايشان اشكال كرده است و آن وجوب تعلم قبل از بلوغ نسبت به احكامی كه اگر از قبل آنها را ياد نگيرد در ابتدای بلوغ به آنها مبتلا شده و نمی تواند آنها را فرا بگيرد، می باشد.
 
 توضيح فرض ششم
 فروض پنچگانه گذشته بعد از بلوغ فرض شده بود حال اگر قبل از بلوغ می داند مثلاً ده روز ديگر بالغ می شود و مستطيع است و اگر از حالا احكام حج را ياد نگيرد، نمی تواند اول بلوغ آنها را بياموزد آيا تعلم بر او واجب می شود يا خير؟ كه در اينجا ميرزای نائينی فرموده است اگر فروضی كه در آن وجوب تعلم از قبل واجب است شكل بگيرد بر غير بالغ هم عقلاً واجب است آنها را ياد بگيرد هر چند قبل از بلوغ، وجوب شرعی تعلم ثابت نمی شود اما وجوب عقلی ثابت است.
 
 اشكال بر نظر ميرزای نائينی و جواب آن
 ممكن است كسی بگويد كه با حديث رفع قلم وجوب بر غير بالغ رفع می شود كه ميرزای نائينی پاسخ می دهند حديث رفع قلم وجوبات شرعی و قلم تشريع را كه مربوط به شارع است رفع می كند أما وجوب عقلی حكم عقل است و حديث رفع قلم آن حكم را رفع نمی كند مثلاً وجوب شرعی حج كه بعد از بلوغ می آيد قبل از بلوغ نيست كه بخواهد آن را رفع كند و وجوب تعلم احكام آن از قبل هم كه مقدمه علميه است عقلی بوده و به لحاظ واجب شرعی است كه بعد از بلوغ می آيد كه آن هم توسط حديث رفع قلم قابل رفع نيست بله وجوب تعلم شرعی ـ كه از اخبار (هلا تعلمت) استفاده می شود ـ بر غير بالغ نمی باشد اما عدم وجوب شرعی تعلم، رافع وجوب عقلی آن نيست.
 
 اشكال آقای خويی به پاسخ ميرزای نائينی
 مرحوم آقای خوئی - رحمه الله - به كلام ميرزای نائينی اشكال كرده است و فرموده اين مطلب تمام نيست به جهت اين كه چنانچه وجوب عقلی تنجيزی باشد اين مطلب درست است اما وجوب عقلی مقدمه علميه كه در حقيقت احتياط عقلی است تعليقی است يعنی معلق است بر اين نكته كه شارع تكليف را از صبی رفع نكرده باشد و اين مثل حكم عقل به وجوب احتياط در ساير جاهاست كه اگر شارع تنجيز را رفع كرد ديگر عقل به وجوب احتياط حكم نمی كند و در حقيقت در غير از منجزيت قطع وجدانی به تكليف، در سائر موارد حكم عقل به منجزيت، تعليقی است و شارع می تواند موضوع آن را رفع كند مانند موارد شك در امتثال كه عقلاً فراغ يقينی واجب است ليكن شارع با قاعده فراغ آن را رفع می كند كه چنانچه قاعده فراغ نبود، قاعده اشتغال جاری بود ولی چون حكم عقل به اشتغال، تعليقی است كه با ورود ترخيصی شرعی مرتفع می شود همچنين اگر اطراف علم اجمالى، اصل ترخيصی بدون معارض جاری شود رافع حكم عقل به وجوب احتياط است و ما عدای قطع همانگونه در بحث قطع خوانده ايد ـ منجزيتی ذاتی بوده و قابل ردع نيست ـ ساير منجزات عقلی احتمالی همگی تعليقی می باشند و با ورود حكم ترخيصی شرعی رفع می شوند و عقل حكم نمی كند كه مكلف با ترخيص مولی هم بايد احتياط كند و اين جا هم همين گونه است و تنجيز عقل نسبت به تعلم كه مقدمه علمی است تعليقی است و رفع قلم كه از طرف شارع بر صبی ثابت شده است رافع حكم عقل است.
 
 نقد اشكال آقای خويی
 اين اشكال قابل بحث است چرا كه بايد گفت كه تعلم هر دو قسم است:
 1) گاهی تعلم مقدمه وجودی آن واجب بعد از بلوغ است.
 2) و گاهی مقدمه علميه است كه اگر تعلم نكند نمی تواند امتثال قطعی بكند أما جائی كه تعلم مقدمه وجودی است می توانيم با حديث رفع قلم از غير بالغ آن را رفع كنيم چون وجوب تعلم، وجوب مقدمی غيری می شود كه وجوب شرعی واقعی است و ادله رفع قلم رافع وجوبات شرعی واقعی است ـ چه غيری و چه نفسی ـ و اين بدان معناست كه فعليت وجوب ذی المقدمه نيز بعد از بلوغ رفع می شود چون كه مقدور نخواهد بود ليكن نظر ميرزای نائينی به تعلمی است كه مقدمه علميه است همانگونه كه قبلاً نيز گفته شد بحث ايشان در تعلم احكام است نه قراءات و امثال آن.
 اما جائی كه تعلم مقدمه علمی است وجوب تعلم عقلی بوده و از باب منجزيت امتثال قطعی تكليفی است كه بعد از بلوغ فعلی می شود ـ يعنی وجوب احتياط و تحصيل امتثال قطعی آن با تعلم از قبل ـ و ايشان فرمود كه حديث رفع وارد بر اين حكم عقل عملی است چون حكم عقل تعليقی است ليكن بر اين مطلب مرحوم آقای خويی - رحمه الله - اشكال روشنی وارد است كه حديث رفع قلم بر صبی رافع احكام واقعی است يعنی قلم تشريع را رفع می كند كه در ما نحن فيه هيچ حكم واقعی در زمان قبل از بلوغ بر مكلف نيست تا شامل آن شود و تكليف واقعی بعد از بلوغ هم كه از موضوع اين قاعده خارج است و دليل ترخيص ظاهری و رفع ايجاب احتياط نيز در باره صبی نيامده است و از حديث (رفع القلم عن الصبی حتى يحتلم) يا (إذا بلغ جری عليه القلم) نيز نمی توان حكم ظاهری استفاده كرد پس چگونه حكم عقل بمنجزيت امتثال قطعی تكليف آينده و همچنين وجوب مقدمه علميه آن را مرتفع بدانيم.
 حاصل اشكال بر آقای خويی - رحمه الله - اين می شود كه درست است احكام عقلی به احتياط و تنجيز واقع تعليقی است وليكن رافع آن عدم حكم واقعی در مانحن فيه نيست زيرا كه حكم واقعی بعد از بلوغ است نه قبل از آن و نمی توان از حديث (رفع القلم عن الصبی) حكم ظاهری ترخيصی از برای صبی نسبت به تكليفی كه بعد از بلوغ وی فعلی می شود استفاده كرد زيرا حديث رفع قلم در رفع واقعی احكام الزامی از غير بالغين ظهور دارد نه جعل حكم ظاهری.
 
 پاسخ به اشكال
 اين اشكال را می شود اين گونه پاسخ داد كه رفع ظاهری و واقعی اصطلاح اصوليون است أما مدلول مطابقی حديث رفع قلم از صبی رفع قلم مسئوليت و عقوبت و مؤاخذه است و می خواهد بگويد صبی نسبت به احكام شارع مسئوليت و عقاب ندارد و تعبير به رفع قلم كنايه از اين است كه سؤال و مؤاخذه و محاسبه از صبی مرفوع می باشد و اين مدلول مطابقی در مورد احكام واقعی نسبت به صبی مستلزم رفع واقعی آنها بوده و در مورد تعلم، رفع ظاهری خواهد بود زيرا كه اين منجزيت و وجوب تعلم هر چند به حكم عقل است ليكن به جهت تكليف شرعی از اول بلوغ است كه در نتيجه مستند به شارع بوده و اطلاق حديث رفع قلم شامل اين ثقل و مسئوليت و مؤاخذه نسبت به صبی هم می شود و آن را رفع می كند كه نتيجه اش رفع تكليف شرعی بعد از بلوغ نيست بلكه نتيجه آن، همان رفع ايجاب احتياط است كه ظاهری می باشد و اين معنای جامعی است كه در موارد تكليف واقعی تكليف رفع می شود و در مواردی كه يك الزام عقلی نشأت گرفته از تكليف واقعی باشد رفع ظاهری می شود.
 پس از حديث رفع القلم يك جا رفع واقعی می فهميم و يك جا رفع ظاهری بدون اين كه لفظ رفع قلم در دو معنا استعمال شده باشد بلكه هر ثقل و مؤاخذه ای بر صبی كه منشاش حكم شارع باشد مرفوع است ـ چه زمان فعليت آن حكم قبل از بلوغ وی باشد و چه بعد از بلوغ ـ اين را حديث (رفع القلم عن الصبي) رفع می كند و اين مدلول مطابقی واحدی است كه جامع ميان همه موارد است.
 پس جايی كه تكليف در زمان بلوغ، اين مسئوليت را در زمان صغر می آورد اين ثقل و مؤاخذه نيز برداشته می شود كه ثبوتاً مستلزم رفع واقعی آن تكليف نيست زيرا كه در زمان كبر و بعد از بلوغ است و تنها رفع ثقل منجزيت آن قبل از بلوغ است كه لزوم تعلم را ايجاب می كند و اين ثبوتاً و لبّاً به معنای ترخيص ظاهری و طريقی است.
 البته شايد سند حديث رفع القلم ضعيف باشد و عكسش در روايات معتبر آمده است كه اگر صبی بالغ شد (جری عليه القلم) و جری قلم هم عكس رفع قلم است و مراد، قلم مؤاخذه و عقوبت و محاسبه است كه همان رفع مسئوليت است.