درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

89/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 اعتراض چهارم:
 به تعبير شهيد صدر (ره) عمده بيان قابل توجّه آقای خويى (ره) اين است كه اگر نظر مشهور را بپذيريم كه جمله تامه برای نسبت وضع شده است و قصد حكايت و قصد انشاء را خارج از مدلول آن بدانيم اشكال می شود كه اين نسبت تصوری در جمله ناقصه نيز وجود دارد پس فرقی ميان جمله تامّه و ناقصه نخواهد بود زيرا نسبت (چه اذهنی و چهو خارجى) قابل توصيف به تماميّت و نقصان نخواهد بود و صرفاً يك وجود ربطی بين دو مفهوم است پس اينكه مشهور يك نسبت را تامّه می دانند و يكی را ناقصه، منشاء اين تمام و نقصان در كجاست؟ برای پاسخ به اين اشكال چاره ای نيست جز آنكه مدلول جمله تامّه را قصد إخبار يا خود اخبار و حكايت در جمله خبری و قصد انشاء در جمله انشائی كه يصحّ السكوت عليه است بدانيم بويژه براساس مسلك تعهّد كه مداليل را تصديقی می داند ولذا ناچاريم بگوئيم مدلول تصديقی در معانی افرادی و جمله ناقصه عبارت از قصد إخطار مفهوم افرادی و حصه خاصه است ولی در جمله تامه عبارت از قصد إخبار و حكايت و يا قصد انشاء و إبراز اعتبار نفسانی است.
 اين بيان اين امتياز را دارد كه بخوبی نكته تماميّت و نقصان را متذكر می شود و در حقيقت نقضی بر مسلك مشهور می كند كه پاسخ نياز دارد و لذا بايستی تحليل به اين سمت برود كه منشاء تماميّت و نقصان در جمله تامه و مناقصه اگر هر دو از برای نسبت تصوری وضع شده است در چيست و آنچه ايشان به عنوان راه حل ارائه كرده است كافی و بلكه صحيح نيست زيرا:
 نقض می شود ايشان به مواردی كه جمله تامه استعمال شده است امّا قصد إخبار يا حكايت در ورای آن قرار ندارد و تواند قرار داشته باشد مانند جايی كه مثلاً جمله خبريه در سياق استفهام قرار گيرد در مثل «هل زيدٌ قائمٌ» كه نسبت بين زيد و قائم - با آنكه نسبت تامّه است - خواهد اخبار از آن بدهد و مدلول تصديقى، استفهام است نه قصد اخبار و به ازای كلّ جمله استفهاميّه است و نه خصوص مدخول آن كه جمله اسميه تامه است پس در اينجا با آنكه جمله خبريّه، و تامه است ولی قصد حكايت در كار نيست و توانيم نسبت ناقصة «زيدٌ القائمُ» را جای آن قرار دهيم. اين دليل بر آن است كه جمله تامّه و جمله ناقصه با قطع نظر از مدلول تصديقى، كه در ورای مدلول تصوری است با هم متفاوتند. و نتيجه می گيريم كه در خود مدلول تصوّری جمله و نسبت تامّه و ناقصه، فرق ثابت است كه يك بار دارای تماميّت می شود و يك بار نيز دارای نقصان است ولذا بايستی منشاء تماميت و نقصان را در مرحله مدلول تصوّری و مفهومی اين دو نوع جمله و نسبت پيدا كنيم.
 شبيه اين نقض به بيان ايشان بفراوانی وجود دارد كه جمله خبری تامه در نسبت تامّه بكار می رود ولی مدلول تصديقی قصد إخبار و حكايت در ورای آن نيست بلكه مدلول تصديقی در آنجاها مابازای انشاء می باشد مانند «ليتَ الشّبابُ يعودُ يوماً» كه اگر چه نسبت تامّة «الشّباب يعود يوماً» بكار گرفته شده ولی مابازای آن، قصد إخبار نيست بلكه مدلول تصد؟ق؟ تمنّی می سباشد (يعنی قصد انشاء). يا جائی كه قصد اخبار و حكايت از نسبت تامه ديگری است مانند اين كه كسی بگويد «أخبرنی زيدٌ انّ عمرواً عالم» كه قصد اخبار از عالم بودن عمرو را ندارد بلكه از خبر دادن زيد به آن دارد و هكذا.
 از اينجا روشن می شود تماميّت و نقصان در ذات مداليل تصوّری جمله و نسب تامّه و ناقصه می باشد و مداليل تصديقی كلام ورای اين تركيبات قرار دارد. از اين رو شهيد صدر (ره) وارد اين بحث تحليلی دقيق شده اند تا منشاء تماميّت و نقصان را در ذات مدلول تصوّری نسب تامّه و ناقصه پيدا كنند و در نتيجه خود بخود نقضهای وارد شده نيز دفع می شود و روشن خواهد شد ذات مدلول تصوّری نسبت تامه در جمل تامه و نسبت ناقصه در جمل ناقصه باهم فرق دارند.