درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی

88/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 صحيح و اعم/فصل سوم: استعمال/دليل لفظي/علم اصول
 
 تقييد پنجم - قيودی كه تنها مقيّد به حال اختيار و قدرت و امثال آن می باشند و در حالات ثانويّه عجز و اضطرار و تقيّه و نسيان و امثال آن از قيديّت می فتند و دارای بدل هم نيستند و لذا امرشان داير بين وجود و عدم است. مانند شرطيّت بسمله در غيرتقيّه و ترك آن در حال تقيّه، مانعيّت نجس در حال اختيار و عدم مانعيّت آن در حال اضطرار بنابر قول به عدم صحت نماز عريان.
 در اين قبيل قيود اشكالی پيش می آيد كه چنانچه قيودی مانند بسمله را در جامع نماز شرط بدانيم پس نماز بدون بسمله در حال تقيّه نبايستی صحيح باشد با اينكه نماز صحيح است. به عبارت ديگر چنانچه قيد بسمله را در جامع أخذ نكنيم شامل نمازی كه اختياراً بسمله را ترك نموده می شود و بايستی آن نماز هم صحيح باشد با آنكه باطل است و اگر آن را در جامع أخذ كنيم نماز اضطراری كه بسمله در آن از باب تقيّه ترك شده است بايستی باطل باشد با اينكه صحيح است.
 
 پاسخ اين اشكال:
 اين اشكال را به دو شكل می توان پاسخ گفت:
 نخست آنكه بگوئيم جامع بين بسمله در حال اختيار و وجود ساير اجزاء غير از بسمله در غيراختيار (مانند تقيّه) اخذ شود يعنی مطلق ترك در جامع اخذ شود بلكه ترك خاصّ يا ترك مقيد به تقيّه أخذ می شود و اشكالی هم نخواهد داشت زيرا ترك خاصّ، ترك وجودی است و می توان به عنوان عِدل در جامع اخذ شود همچنان كه در حال نسيان می توان جامع تركيبی بين ترك جزء منسی مقيد به نسيان و فعل آن را در غيرحال نسيان اخذ نمود.
 ديگر آنكه بگوئيم جامع عبارت است از ساير أجزاء و قيود در مركّب شرعی مشروط به آنكه فاقد بسمله بدون تقيّه نباشد يعنی يا فاقد بسمله نباشد يا اگر فاقد آن است در حال تقيّه باشد. و چنين حصه ای از مركب ساير اجزاء با وصف مذكور مسمی و متعلق امر است اين تصوير در قيود از نوع چهارم هم معقول است.
 اشکال پاسخ دوم: البته پاسخ دوّم دچار اين اشكال می شود كه در اين تصوير بسمله از جزء بودن به همراه ساير أجزاء مركّب شرعی خارج می شود زيرا لازم آنچه در نحوه دوّم آمده، آن است كه ديگر بسمله، در فرض وجودش جزء مركب نيست بلكه مركب تنها ساير اجزاء است مشروط به عدم فقدان بسمله در غيرتقيّه هستند و بسمله در فرض وجودش محقق آن وصف و تقيد در مركب است كه عبارت از ساير اجزاء است و اين معنی خلاف ارتكاز می باشد كه بسمله جزء مركب است.
 و اين مشكل در موارد اضطرار و نسيان بيشتر خودنمايی می كند زيرا اگر چه اجزايی كه بخاطر تقيّه و اختلاف با اهل سنّت ترك می شود يكی دو جزء بيشتر نيستند مانند بسمله و مسح كه می توان جزئيت آنها را انكار كرده و آنها را بنحو قيد در مركب اخذ كرد امّا اجزاء و شرايطی كه در حالات اضطرار و نسيان و عجز ممكن است ترك شوند زياد هستند و تقريباً همه اجزاء و شرايط نما زند غير از قصد قربت و قصد عنوانِ نماز و آنگاه ديگر جزيی از برای مركّب باقی ماند اگر بخواهيم همه آن اجزاء را به نحو قيديت و وصفيّت اخذ كنيم از اين جهت تصوير اول اولی است ممكن است اشكال شود كه اخذ تقييد مركب به حالت اضطرار يا نسيان در تصوير اول تكليف به غير مقدور و يا تكليف در حالت نسيان كه قابل وصول و محركيّت نيست می باشد و هر دو محال است پاسخ اين كه: اولاَ: تكليف به جامع بين مقدور و غير مقدور مقدور است و همچنين جامع ميان ما قبل الوصول و مالايقبل الوصول يقبل الوصول است و ثانياً: در اينجا بحث در تصوير جامع تركيبی برای مسمی است كه معقول است حتی اگر در جايی كه متعلق أمر و تكليف قرار می گيرد به جهت قرينه عقلی تكليف منبسط بر جزء غير مقدور نشود.
 دقيق و فنّی بودن اين جامع تركيبی خلاف ارتكاز عرف نيست تا مورد اشكال قرار گيرد بويژه در مركّب شرعی پيچيده ای مانند نماز زيرا اين پيچيدگی كاملاً عرفی هم می باشد از آن جهت كه در مركبات عرفی و عقلايی نيز اين قبيل تركيبات پيچيده فراوان وجود دارد مانند اسامی مركّبات و معاجين دقيق پزشكی و علمی كه پيچيدگی آنها در نظر عرف عمومی مشهود است ولی نزد اهلش هيچ إبهام نداشته و كاملاً مشخّص می باشد. پس همچنانكه عدمِ اطّلاعِ عموم و پيچيدگی آنها مشكلی ندارد در مركّبات شرعيّه نيز اين پيچيدگی اشكال نخواهد داشت.
 اين جامع تركيبی بهترين و مناسب ترين جامع تركيبی تصوير شده بنابر قول به صحيح می باشد و دارای محذوری نيست.