درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

99/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی تعبدیت برخی از واجبات غیری /تقسیم واجب به نفسی و غیری/ تقسیمات واجب/ مباحث الفاظ

خلاصه مباحث گذشته:

یکی از مباحث مربوط به وجوب غیری بررسی مقدماتی از قبیل وضوء، غسل و تیمم است که در عین وجوب غیری، به صورت تعبدی هستند. در این موارد منشأ تقریبت مورد اشکال واقع شده است؛ چون امر غیری صلاحیت مقربیت ندارد. در این زمینه پاسخ هایی مطرح شده است که از جمله پاسخ ها استحباب نفسی طهارات ثلاث است که این پاسخ مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

1- بررسی اشکالات مطرح شده در مورد تعبدیت برخی از واجبات غیری

با توجه به عبادت بودن طهارات ثلاث، نحوه قصد قربت کردن در آنها محل بحث واقع شده است؛ چون امر غیری مقرّب نیست.

1.1- پاسخ شیخ انصاری از اشکال در مورد مقرّب نبودن امر غیری

شیخ انصاری در پاسخ از اشکال عدم مقربیت در امر غیری فرموده اند: ملتزم خواهیم شد که وضوء و غسل علاوه بر وجوب غیری، دارای استحباب نفسی هستند که قصد امتثال استحباب نفسی آنها منشأ تقرب خواهد بود.

1.1.1- مناقشه در کلام شیخ انصاری

در مورد کلام شیخ انصاری اشکالاتی مطرح شده است:

1.1.1.1- الف: استلزام بقاء استحباب نفسی با اجتماع دو وجوب در فعل واحد

در اشکال به کلام شیخ انصاری بیان شده است که بقاء استحباب نفسی وضوء با وجوب غیری آن مستلزم اجتماع دو وجوب نسبت به فعل واحد خواهد بود که اجتماع دو وجوب نسبت به فعل واحد محال است کما اینکه اجتماع دو اراده نسبت به فعل واحد ممکن نیست و انسان نمی تواند نسبت به فعل واحد دو اراده داشته باشد.

1.1.1.1.1- پاسخ مختار از مناقشه در کلام شیخ انصاری

در مورد اشکال مطرح شده بر کلام شیخ انصاری پاسخ هایی مطرح شده است که در جلسه پیشین مورد بررسی قرار گرفت.

به نظر ما پاسخ صحیح از این اشکال این است که در اجتماع استحباب نفسی با وجوب غیری محذوری وجود ندارد؛ چون سنخ این دو وجوب مختلف هستند.

توضیح مطلب اینکه کسانی که مثل مرحوم آقای خویی معتقد اند روح وجوب، اراده نیست بلکه صرف اعتبار است، مشکلی نخواهند داشت. اما به نظر ما که روح وجوب، اراده است، اجتماع اراده نفسی با اراده غیری در فعل واحد رخ می دهد اما این مطلب خلاف وجدان نیست. به عنوان مثال نماز ظهر واجب نفسی است و در عین حال مقدمه صحت نماز عصر است؛ چون کسی که نماز ظهر نخوانده و عمداً نماز عصر بخواند، امتثال وجوب نفسی نماز ظهر و شرط نماز عصر را ترک کرده است که دو عقاب خواهد داشت. بنابراین محذوری وجود ندارد که نماز ظهر متعلق اراده نفسی مولی و متعلق اراده غیری مولی باشد. در مورد شوق نیز اجتماع شوق نفسی و تبعی خلاف وجدان نیست.

در صورتی هم که اشکال شود که اجتماع مثلین محال است، درپاسخ می گوئیم: وجوب نفسی و غیری مثلین نیستند و لذا منافات ندارد که در مورد وضوء به لحاظ استحباب نفسی وضوء ترخیص در ترک وجود داشته باشد. البته ترخیص در ترک به صورت مطلق نیست بلکه ترخیص در ترک در مورد عمل به استحباب نفسی وجود دارد. اما در ترک عمل به وجوب غیری وضوء ترخیص وجود ندارد.

تفاوت پاسخ ذکر شده با پاسخ امام قدس سره این است که امام قدس سره تعدد عنوان را مطرح کرده و فرموده اند: وضوء به عنوان خودش متعلق استحباب نفسی است و به عنوان مقدمه واجب، متعلق وجوب غیری است که با تعدد عنوان مشکل را حل کرده اند. در اشکال به کلام امام قدس سره بیان کردیم که عنوان مقدمه واجب، دارای وجوب نیست بلکه ذات مقدمه متعلق وجوب غیری است. علاوه بر اینکه لازمه کلام امام قدس سره این است که اگر در عقد ازدواج زن بر شوهر خود شرط کند که سال اول نماز و یا مدتی خاص نماز شب نخواند، لزوم وفای به شروط اقتضاء می کند که شوهر نماز شب را ترک کند، اما امام قدس سره قائل هستند که هنوز هم نماز شب مستحب نفسی است و در عین حال وفاء به شرط هم لازم است که دراینجا به امام قدس سره بیان می کنیم که در مورد این زوج ممکن نیست که ترغیب به خواندن و نخواندن نماز شب هر دو فعلی باشد. در نتیجه صرف تعدد عنوان کافی نیست.

تفاوت پاسخ ما با پاسخ مرحوم آقای خویی نیز در این است که مرحوم آقای خویی فرموده اند: وجوب و استحباب هر دو اعتبار الفعل علی الذمه هستند و اختلاف آنها در این است که در مورد استحباب، ترخیص در ترک وجود دارد، اما در مورد وجوب، ترخیص در ترک وجود ندارد و لذا عقل حکم به وجوب می کند. در نتیجه با آمدن وجوب غیری، ترخیص در ترک از بین می رود، اما اندکاک یا تبدّل حکم صورت نمی گیرد.

مرحوم آقای خویی در ادامه فرموده اند: اگر متعلق امر غیری وضوء به قصد امتثال استحبابی باشد، متعلق آن با متعلق استحباب نفسی تفاوت خواهد داشت؛ چون ذات وضوء مستحب نفسی است و وضوء به داعی عمل به استحباب نفسی، واجب غیری است. در صورتی هم که ذات وضوء متعلق هر دو حکم باشد، مسأله حل خواهد شد.

کلام ما این است که طبق مبنای مرحوم آقای خویی بعد از اینکه شارع ترخیص در ترک را به جهت وجوب غیری وضوء رفع می کند، باید دو اعتبار فعل بر ذمه وجود داشته باشد که یکی از آنها اعتبار الفعل علی الذمه به صورت نفسی که ترخیص در ترک آن نیز برداشته شده است. دیگری اعتبار الفعل علی الذمه به صورت غیری که ترخیص در ترک ندارد. در حالی که قابل التزام نیست که در صورت ترک نماز با وضوء، دو عقاب ثابت شود که یک عقاب برای ترک نماز با وضوء و دیگری برای وضوء نگرفتن باشد.

بنابراین باید مرحوم آقای خویی بیان کنند که هنوز هم ترخیص در ترک به نحو حیثی وجود دارد و مکلف ترخیص در ترک امتثال استحباب نفسی وضوء دارد و این مطلب منافات با عدم ترخیص در ترک امتثال وجوب غیری ندارد. علاوه بر اینکه تفسیر حقیقت حکم به اعتبار الفعل علی الذمه و آن هم در مورد وجوب غیری یا استحباب خلاف مرتکز عرفی است.

در نتیجه به نظر ما با بیان ذکر شده اشکال به شیخ انصاری که منشأ تقرب در مورد وضوء را استحباب نفسی آن دانسته اند، برطرف شده و بعد از دخول وقت، وضوء واجب غیری و مستحب نفسی خواهد بود؛ چون مولی دو اراده دارد که یک اراده نفسی و اراده دیگر غیری است کما اینکه مولی نسبت به نماز ظهر اراده نفسی و اراده غیری که لازمه وجوب نفسی نماز عصر است، دارد.

1.1.1.2- ب: عدم التفات به منشأیت استحباب نفسی برای تقرب

اشکال دیگر بر پاسخ مرحوم شیخ انصاری مبنی بر منشأیت استحباب نفسی برای تقرب -که از سوی صاحب کفایه مطرح شده- این است که بسیاری از مردم به استحباب نفسی وضوء ملتفت نیستند بلکه عوام از این مطلب غافل هستند. برخی از خواص هم اعتقاد دارند که اساسا وضوء استحباب نفسی ندارد که با این فرض دیگر وضوء برای این افراد به عنوان یک عمل عبادی محقق نخواهد شد؛ چون یا غافل از استحباب نفسی هستند و یا معتقد به عدم وجوب نفسی شده اند.

1.1.1.2.1- پاسخ صاحب کفایه مبنی بر قصد اجمالی امتثال استحباب نفسی

صاحب کفایه در پاسخ به اشکال خود فرموده اند: وجوب غیری محرّک به مقدمه واجب است و لذا با توجه به اینکه مقدمه واجب، اتیان وضوء به داعی امتثال استحباب نفسی آن است، اگرچه تفصیلا آن را قصد نمی کند، اما شخص شخص غافل هم اجمالا امتثال استحباب نفسی آن را قصد می کند؛ چون همین که می خواهد امر غیری را امتثال کند و از طرف دیگر امر غیری به اتیان وضوء به داعی استحباب نفسی آن تعلق گرفته است، به صورت طبیعی قصد اجمالی امتثال استحباب نفسی متمشی خواهد شد.

1.1.1.2.1.1- مناقشه محقق نائینی در کلام صاحب کفایه

محقق نائینی در اشکال به صاحب کفایه فرموده اند: لازمه کلام صاحب کفایه این است که اگر کسی نماز ظهر را به قصد امتثال وجوب نفسی آن نخواند بلکه اداء نماز ظهر به قصد امتثال وجوب غیری آن و از باب اینکه شرط صحت نماز عصر است داشته باشد، باید نماز ظهر او صحیح باشد، در حالی که این مطلب واضح البطلان است و روشن است که در فرض عدم قصد وجوب نفسی نماز ظهر، نماز خوانده شده صحیح نخواهد بود.

محقق نائینی فرموده اند: در محل بحث نیز امکان ندارد که صرف اینکه مکلف به قصد امتثال امر غیری وضوء گرفته باشد، وضوء صحیح بوده و با توجه به اینکه متعلق وجوب غیری اتیان وضوء به قصد امتثال امر نفسی آن است، قصد امتثال امر نفسی نیز صورت گرفته باشد.

1.1.1.2.1.1.1- مناقشه در کلام محقق نائینی

اشکال ما نسبت به کلام محقق نائینی این است که ایشان نماز ظهری را که به قصد امتثال وجوب غیری آن و از باب شرطیت صحت نماز عصر انجام شده است را واضح البطلان دانسته اند، در حالی که به نظر ما بطلان آن دارای وضوح نیست؛ لذا اگر کسی اساسا داعی بر خواندن نماز ظهر و عصر نداشته باشد، اما نذر کرده باشد که نماز عصر خود را به جا بیاورد، با توجه به اینکه شرط نماز عصر این است که قبل از آن نماز ظهر خوانده شود، درصورتی که فرد نماز ظهر را به این قصد که بتواند نماز عصر بخواند، انجام دهد، نماز ظهر او صحیح خواهد بود؛ چون فرض این است که قصد قربت کرده است.

در منتقی الاصول نیز بیان کرده اند که فرضا در مورد نماز ظهر که به داعی امر نفسی آن انجام نمی شود، قول به بطلان اتخاذ شود که قول صحیح هم همین است، اما این مورد ربطی به مثال وضوء ندارد؛ چون در مثال نماز ظهر، نماز ظهر واجب نفسی است و واجب نفسی اقوی از وجوب غیری است و لذا وجوب غیری در آن مندک می شود کما اینکه نور ضعیف در نور قوی مندک می شود و معنا ندارد که قصد امتثال وجوب غیری که مندک شده است، صورت گیرد. اما در مورد وضوء استحباب نفسی وجود دارد که استحباب نفسی اقوی از وجوب غیری نیست.

البته این کلام منتقی الاصول برای ما قابل درک نیست؛ چون بالاخره نماز ظهر هم به قصد امتثال وجوب غیری آن صحیح است،

اما اشکال ما به صاحب کفایه این است که ایشان بیان کرده اند اگر کسی قصد امتثال امر غیری داشته باشد، امر غیری انجام وضوء به قصد امتثال امر نفسی را لازم می داند و لذا داعی بر داعی خواهد شد؛ چون وقتی قصد امتثال امر غیری وجود داشته باشد، داعی می شود که متعلق آن که وضوء به قصد امتثال امر نفسی است، انجام شود. این در حالی است که موارد داعی بر داعی باید اجمالا به داعی التفات وجود داشته باشد. به عنوان مثال وقتی مکلف به دنبال زیاد شدن روزی باشد، باید توجه داشته باشد که سبب سعه رزق امتثال امر استحبابی به نماز شب است تا سعه رزق داعی شود که قصد امتثال امر به نماز شب صورت گیرد. اما فرض ما این است که مکلف غافل از استحباب نفسی وضوء است و چه بسا معتقد به عدم استحباب نفسی وضوءاست که در این صورت وجوب غیری داعی نخواهد شد که قصد امتثال امر نفسی ایجاد شود.

بنابراین به نظر ما همان طور که در کلام شهید صدر وجود دارد، این اشکال وارد است که اگر استحباب نفسی منشأ مقربیت باشد، کسانی که قائل به عدم استحباب نفسی وضوء هستند و کسانی هم که غافل از استحباب نفسی وضوء باشند، مشکل پیدا خواهند کرد. در نتیجه اشکال بر مرحوم شیخ انصاری مسجّل خواهد بود و التزام به وجوب نفسی وضوء در همه موارد مشکل را حل نمی کند بلکه صرفا نسبت به کسی مشکل را حل می کند که التفات به وجوب نفسی وضوء داشته باشد.

علاوه بر اینکه مشکل مربوط به قصد قربت صرفا در وضوء، غسل و تیمم نیست بلکه در مورد اقامه در نماز نیز مطرح خواهد شد، در حالی که اقامه در عین شرطیت برای صحت نماز در حال اختیار، قطعا مستحب نفسی نیست و اقامه ای که بعد آن نماز خوانده نشود، تشریع خواهد بود.

1.1.1.2.2- پاسخ آقای سیستانی

پاسخ دوم در مورد اشکال امکان قصد تقرب در مورد وضوء و غسل و تیمم از سوی آقای سیستانی مطرح شده است.

ایشان فرموده اند: قصد امتثال امر غیری منشأ عبادیت وضوء خواهد بود؛ چون در هر حال وجوب غیری، امر مولوی است که از مولی صادر شده است؛ لذا وقتی خدای متعال از تعبیر ﴿اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى﴾[1] استفاده کرده باشد، امر غیری به ذهاب منشأ تقرب خواهد شد.

البته با توجه به اینکه صرفا مقدمه موصله دارای وجوب غیری خواهد بود، وضوئی که بعد از آن نماز خوانده نشود، دارای وجوب غیری نیست و به همین جهت وقتی مکلف وضوء می گیرد، باید مقدمه موصله را قصد کند که وضوء او برای توصل به نماز باشد.

1.1.1.2.2.0.1- مناقشه در کلام آقای سیستانی

به نظر کلام آقای سیستانی صحیح نیست؛ چون لازمه کلام ایشان این است که اگر خصوص مقدمه موصله واجب دانسته نشود بلکه همانند صاحب کفایه مطلق مقدمه واجب دانسته شود[2] ، اگر مکلف وضوء بگیرد اما وضوء گرفتن او به قصد نماز نباشد، با توجه به تعلق وجوب غیری به ذات مقدمه، فعل عبد مقرب به مولی باشد؛ چون فرض این است که آقای سیستانی امر غیری را نیز منشأ تقرب دانسته اند. در حالی که در این صورت تقرب وجود ندارد؛ چون تقرب مولی به این است که حال مولی در هنگام اتیان فعل أحسن از زمان عدم انجام آن باشد، در حالی که در فرضی که مکلف وضوء بگیرد حال مولی أحسن از زمانی که وضوء و نماز ترک می شود، أحسن نیست کما اینکه اگر مکلف صرفا نصب سلّم کرده و اما صعود الی السطح نداشته باشد، حال مولی أحسن نیست.

شاهد بر مطلب ذکر شده این است که اگر خود مولی قصد صعود الی السطح داشته باشد، اما شوق نفسی او به صعود الی السطح محقق نشود، اراده غیری او محرک نبوده و اقدام به نصب سلّم نمی کند. در نتیجه در مورد عبد نیز همین گونه خواهد بود؛ چون عبد بالاتر از خود مولی نیست و لذا در صورتی اراده صعود الی السطح وجود ندارد، عبد از امر غیری تحریک نخواهد شد.

اما اینکه در کلام آقای سیستانی مطرح شده است که با توجه واجب غیری بودن خصوص مقدمه موصله، در اتیان به مقدمه قصد توصل به واجب نفسی شرط خواهد بود، صحیح نیست؛ چون اولاً: مقدمه موصله غیر از مقدمه ای است که در آن قصد توصل شده است؛ چون اگر فی علم الله مقدمه موصله باشد، اما مکلف اراده فعلی به نماز نداشته بلکه اتفاقا نماز بخواند، وقتی قصد امتثال امر غیری به وضوء می کند، قصد توصل به واجب نفسی محرک نیست بلکه محرک دیگری دارد. مثل اینکه فکر می کند که اگر وضوء بگیرد و بعد آن نماز بخواند، ولو اینکه به قصد امتثال امر به نماز نباشد، رزق او فراوان خواهد شد. در این صورت امر مولی به ذی المقدمه محرک عبد نبوده است، اما طبق کلام آقای سیستانی باید گفته شود که قصد تقرب متمشی شده است.

مثال دیگر صعود الی السطح است که اگر امر مولی به صعود الی السطح محرک مکلف نباشد بلکه چه بسا مکلف به داعی ریا صعود الی السطح انجام دهد و در عین حال تصور داشته باشد که اگر نصب سلّم موصل به صعود الی السطح انجام دهد سبب سعه رزق او خواهد شد، در این صورت قصد تقرب حاصل نمی شود.

بنابراین اتیان به مقدمه در صورتی منشأ تقرب می شود که مقدمه به داعی و قصد توصل ذی المقدمه به خاطر مولی باشد. اگر هم قصد توصل به ذی المقدمه وجود نداشته باشد، حداقل رجاء به توصل به ذی المقدمه به خاطر مولی حاصل باشد. بنابراین ذی المقدمه باید برای خدا انجام شود.[3] لذا نصب سلّم در صورتی منشأ تقرب می شود که به داعی صعود الی السطح به خاطر مولی باشد و الا اگر امر غیری به مقدمه موصله را امتثال کند، اما داعی اینکه امتثال امر مولی به صعود الی السطح کند، نداشته باشد بلکه داعی ریا داشته باشد و یا اینکه اساسا صعود الی السطح هدف او نباشد، بلکه برای زیاد شدن روزی این کار را انجام دهد، منشأ تقرب نخواهد شد.

به نظر ما پاسخ متعین این است که اتیان به وضوء در صورتی که به داعی استحباب نفسی آن باشد با مشکلی مواجه نیست و در صورتی که به داعی استحباب نفسی آن نباشد، صرف همین که قصد توصل به امتثال امر خداوند متعال به نماز باشد، منشأ عبادیت وضوء خواهد بود؛ چون فرض این است که وضوء را انجام داده است و قصد توصل به واجب نفسی دارد که مقدمه نماز محقق می شود که منشأ تقرب می شود.

لازم به ذکر است که در مورد منشأیت وضوء برای تقرب تفاوتی بین واجب بالفعل که امر غیری وجود داشته باشد و غیر آن وجود ندارد؛ چون امر غیری لازم نیست بلکه قصد توصل به اتیان واجب نفسی در موطن خود کافی است. البته به شرطی که اتیان واجب نفسی به داعی الهی باشد.

در پایان اشاره به این مطلب لازم است که کسانی مانند شهید صدر پاسخ ذکر شده را اختیار کرده اند، اما از مبنای خودشان در بحث تعبدی و توصلی غافل شده اند؛ چون شهید صدر اخذ قصد قربت در متعلق امر را محال می دانند و لذا به ایشان می گوئیم: شارع در متعلق امر نفسی بیان می کند که مکلف باید با وضوئی که به قصد قربت و محرکیت استحباب نفسی یا وجوب نفسی نماز با وضوء انجام داده است، نماز بخواند، در حالی که شهید صدر این امر را محال دانسته و بیان کرده اند که حقیقت حکم در آن وجود ندارد کما اینکه این شکال را در تعبدی و توصلی مطرح کرده و اخذ قصد قربت را محال دانسته اند.

در صورتی هم که امر به نماز، لابشرط از قصد قربت باشد، خلف مدعای شهید صدر در بحث حاضر خواهد شد؛ چون ایشان بیان کرده اند که مکلف باید نمازی بخواند که با محرکیت استحباب نفسی وضوء یا محرکیت امر نفسی به نماز باشد و وضوء نیز به قصد توصل به وجوب نفسی نماز انجام شود.

اما به نظر ما اخذ قصد قربت ممکن است و لذا در مورد مطالبی که در اینجا مطرح کرده ایم، غفلتی از مبنای خود در بحث تعبدی و توصلی نداشته ایم.


[1] نازعات/سوره79، آیه17.
[2] صاحب کفایه فرموده اند: اگر انقاذ غریق واجب بوده و غصب مقدمه آن باشد و مکلف وارد مکان مغصوب شده و در عین حال انقاذ غریق انجام ندهد، مستحق عقاب به جهت غصب نخواهد بود؛ چون ذات مقدمه واجب، واجب است و واجب غیری را امتثال کرده است.
[3] طبق این بیان حتی اگر امر غیری وجود نداشته باشد، اما عبد ملاحظه کند که صعود الی السطح بدون نردبان نمی شود، نصب نردبان به رجاء توصل به امتثال امر نفسی مولی به صعود الی السطح به خاطر قرب به مولی موجب تقرب به مولی خواهد شد.