درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

99/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کلام صاحب فصول / تقسیم به واجب منجّز و معلق/ تقسیمات واجب/ مباحث الفاظ

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در تقسیمات واجب قرار دارد که در تقسیم اول واجب به دو قسم مطلق و مشروط تقسیم می شود. در مباحث پیشین این تقسیم مورد بررسی قرار گرفت. یکی از عمده ترین بحث های مورد بررسی ادعای شیخ انصاری مبنی بر بازگشت واجب مشروط به معلق بود. در ادامه تقسیم واجب منجّز و معلق تقسیم می شود.

1- تقسیم واجب به منجّز و معلّق

واجب در یک تقسیم به واجب منجّز و معلق تقسیم می شود.

1.1- کلام صاحب فصول در مورد واجب منجّز و معلّق

صاحب فصول فرموده اند: واجب مطلق در مقابل واجب مشروط قرار دارد که تقسیم به واجب مطلق معلّق و واجب مطلق منجّز می شود. واجب مشروط واجبی است که وجوب آن بعد از حصول شرط ثابت می شود. در مورد واجب مشروط می توان به تعبیر «اذا دخل الوقت وجبت الصلاة» اشاره کرد که وجوب نماز بعد از دخول وقت ثابت می شود. اما واجب مطلق این گونه نیست که وجوب بعد از تحقق شرط حاصل شود بلکه در برخی موارد اساسا دارای شرط نیست و در مواردی نیز که دارای شرط است، شرط متأخر خواهد بود.[1]

بنابراین واجب مطلق واجبی است که وجوب آن مشروط به تحقق شرط نیست. البته ممکن است که دارای شرط متأخر باشد، اما با توجه به اینکه وجوب قبل از تحقق شرط متأخر فعلی می شود، وجوب آن توقف بر شرط متأخر ندارد و لذا واجب مطلق خواهد بود.

ایشان در ادامه فرموده اند: اگر زمان وجوب و واجب یکی باشد، واجب مطلق منجز خواهد بود کما اینکه مولی از تعبیر «اگر زید فردا از سفر می آید، امروز خرید میوه بر تو واجب است» استفاده کرده باشد. در این مثال زمان وجوب خرید میوه و زمان واجب که خرید میوه است، امروز خواهد بود.

اما در صورتی که زمان وجوب و واجب یکسان نبوده و زمان واجب استقبالی باشد، واجب مطلق معلّق خواهد شد.

صاحب فصول در مورد واجب معلّق دو مثال ذکر کرده اند:

    1. مثال اول وجوب حج است که بعد از مستطیع مالی شدن مکلف ثابت می شود، اما مشروط به شرط متأخر مجیء ماه های مربوط به حج است. در نتیجه با توجه به اینکه وجوب حج قبل از ماههای حج ثابت می شود، مشروط به ماه های حج نیست؛ ولو اینکه مشروط به مجیءایام به نحو شرط متأخر باشد و یا بازگشت به وصف تعقب داشته باشد، اما مهم این است که وجوب حج قبل از آمدن ایام حج ثابت می شود و نسبت به آنها مطلق است. اما واجب استقبالی است؛ چون واجب، انجام حج در ماههای حج یا ادراک ماه های حج است یک امر غیر مقدور است، لذا واجب معلّق می شود.

اثر وجوب فعلی حج بعد از استطاعت مالی لزوم تحصیل مقدمات حج است.

    2. مثال دوم فرضی است که شرط واجب، امر مقدور باشد، اما لزوم تحصیل نداشته نباشد. به عنوان مثال شخصی فاقد الماء باشد، اما در ساعت های آینده از ظرف غصبی که در آن آب مباح قرار دارد، سه مشت آب برخواهد داشت. در این صورت با توجه به غضب بودن برداشتن آب، شارع امر به برداشتن آب از ظرف نمی کند. اما اگر شرائط این گونه باشد که مکلف این عمل را انجام خواهد داد، از اول وقت واجب خواهد بود که در آن هنگام که آب برمی دارد، وضوء بگیرد. در این صورت شرط واجب امر مقدور است، اما تحصیل آن لازم نیست.

علت اینکه برداشتن آب شرط واجب نیست، این است که وجوب وضوء بعد از برداشتن آب ثابت نمی شود بلکه برداشتن آب شرط متأخر است که وجوب وضوء از اول وقت ثابت شود. البته یک مرتبه آب برداشتن کافی نیست بلکه سه مرتبه آب برداشتن برای شستن صورت، دست راست و دست چپ لازم است، اما در هنگام برداشتن آب برای مرتبه اول، وجوب وضوء وجود دارد و لذا مصداق واجب معلّق خواهد بود.

مثال دیگر برای این فرض که شرط واجب امر مقدور بوده، اما لازم التحصیل نباشد، کسی است که نذر کرده باشد به حج برود، اما حج رفتن توقف بر رکوب حیوان غصبی داشته باشد. در این صورت شارع امر به رکوب حیوان غصبی نمی کند، اما این گونه بیان کرده است که اگر رکوب حیوان غصبی صورت می گیرد، واجب می شود از همان زمانی که نذر کرده است به نذر خود وفاء کند. در این صورت شرط واجب رکوب حیوان غصبی است، اما این شرط لازم التحصیل نیست، بلکه بیان شده است که اگر رکوب حیوان غصبی در موسم حج می شود، از چند ماه قبل که نذر صورت گرفته است، وجوب حج فعلی خواهد شد.

مطالب ذکر شده خلاصه کلام صاحب فصول است که در صفحه 79 مطرح شده است.

 

1.1.1- مناقشه در برداشت شهید صدر از کلام صاحب فصول

شهید صدر به صاحب فصول نسبت داده اند که ایشان واجب معلق را در فرضی قائل هستند که شرط واجب غیرمقدور باشد.

ایشان فرموده اند: دربحث واجب مشروط به شیخ انصاری اشکال کردیم که بازگشت تعبیر «اذا عطشت فاشرب ماءا» به واجب معلق به این معنا خواهد بود که مولی شوق به شرب ماء مقید به عطش داشته باشد. از طرف دیگر شوق به مقید شوق به قید آن نیز خواهد بود، در حالی که شوق مولی به عطش عبد خلاف وجدان است کما اینکه در مثال «اذا مرضت فاشرب دواءا» طبق کلام شیخ انصاری، مولی شوق فعلی به شرب دواء مقیداً به بیماری دارد که معنای آن شوق مولی به قید آن است، در حالی که مولی به بیمار شدن عبد شوق ندارد. اما این اشکال به صاحب فصول وارد نخواهد بود؛ چون اگرچه مولی شوق دارد که مکلف حج در موسم آن انجام دهد و شوق به آمدن موسم حج نیز دارد، اما نکته عدم امر نسبت به موسم حج، غیر مقدور بودن آن است.

از مطالب ذکر شده در مورد کلام صاحب فصول روشن می شود که صاحب فصول دو مثال بیان کرده اند که در آنها شرط واجب امر مقدور است، اما در عین مقدور بودن، امر به تحصیل آن صورت نگرفته است. مثال اول لزوم وضوء در فرض برداشتن آب از ظرف غصبی و مثال دیگر وفاء به نذر حج در فرض سوار شدن بر حیوان غصبی است که در این دو مثال شوق به مقید مستتبع شوق به قید آن نیست.

لازم به ذکر است که برداشتن آب از ظرف غصبی شرط اتصاف به ملاک است؛ چون اگر شرط استیفاء ملاک باشد، باید محبوب مولی باشد، در حالی که غصب کردن محبوب مولی نیست، اما مولی امر می کند که اقدام به برداشتن آب از ظرف غصبی می کند، از وقت زمان وجوب وضوء، وجوب بر او فعلی خواهد شد. در نتیجه کسی که در آخر وقت سه مشت آب از ظرف غصبی برمی دارد، اگر بخواهد در اول وقت نماز با تیمم بخواند، نماز او باطل خواهد بود؛ چون به نحو ترتب امر به وضوء دارد که صاحب فصول نام این واجب را واجب مطلق معلق گذاشته اند. البته اسم گذاری دارای اهمیت نیست.

بنابراین اینکه شهید صدر کلام صاحب فصول را بدون اشکال دانسته اند، صحیح نیست.

1.2- اشکالات مطرح شده در مورد واجب معلق

در مورد واجب معلق اشکالاتی مطرح شده است:

1.2.1- الف: اشکال شیخ انصاری

اشکال اول که از سوی شیخ انصاری در صفحه 44 از کتاب مطارح الانظار مطرح شده این است که دو تعبیر «اذا دخل الوقت فصلّ» و «صلّ فی الوقت» تفاوتی ندارد، بلکه وجوب در هر دو فعلی است و دخول وقت قید واجب است.

1.2.1.1- مناقشه در کلام شیخ انصاری

همان طور که صاحب کفایه فرموده اند: بازگشت این اشکال از شیخ انصاری به این مطلب است که واجب مشروط به واجب معلّق بازمی گردد. در نتیجه این گونه نیست که شیخ انصاری واجب معلق که از سوی صاحب فصول مطرح شده است را نپذیرند.

نکته دیگری در مورد کلام شیخ انصاری قابل ذکر است که ایشان در واجب مشروط بین فرضی که شرط عنوان باشد که راجع به مکلف نیست، مثل «اذا جاء زید فأکرمه» و بین فرضی که شرط عنوان منطبق بر مکلف باشد، تفصیل داده اند. طبق نظر ایشان فرضی که شرط عنوان برای مکلف نیست، بازگشت به واجب معلق خواهد داشت. در نتیجه وجوب اکرام زید در حق عبد فعلی است، اما شرط اکرام زید، مجیء او است که شرط به نحو اتفاقی بوده و لازم التحصیل نیست، اما در صورتی که شرط، عنوان راجع به مکلف باشد، لزوما بازگشت آن به واجب معلق نیست. به عنوان مثال تعبیر «اذا استطعت فحجّ» یا «اذا مرضت فاشرب دواءا» به معنای «المستطیع یحجّ» یا «المریض یشرب الدواء» خواهد بود که مکلف تا زمانی که بیمار نشود، عنوان «المریض» در مورد او صادق نخواهد بود. در زمان بیماری، وجوب شرب دواء بر او فعلی است کما اینکه واجب هم در آن زمان فعلی است.

البته همان طور که جناب شیخ انصاری بیان کرده اند، باید استظهار از دلیل مورد تبعیت قرار گیرد. به عنوان مثال در مورد آیه صوم، اگر ظاهر آیه به صورت «من طلع علیه فجر شهر رمضان لکل یوم فیجب علیه صوم ذلک الیوم» باشد، بازگشت به واجب معلق نخواهد داشت؛ چون مکلف تا اینکه طلوع فجر ماه رمضان محقق نشود، مصداق «من أدرک طلوع الفجر من نهار رمضان» نخواهد بود تا وجوب در حق او فعلی باشد. در فرضی هم که طلوع فجر رخ داده و مکلف مصداق «من أدرک طلوع الفجرفی نهار رمضان» باشد، وجوب فعلی خواهد شد، درحالی که واجب هم فعلی است. اما ظاهر آیه شریفه ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْه ﴾[2] ادارک طلوع فجر نهار رمضان نیست بلکه ادراک ماه رمضان معیار قرار گرفته است؛ لذا با رؤیت هلال ماه رمضان، همه مکلفین مصداق «من شهد الشهر و لم یکن مریضاً و لا مسافراً» شده و وجوب صوم فعلی می شود. البته صوم مقید به امساک از طلوع فجر تا غروب آفتاب است. بنابراین اول اذان مغرب در هر شبی از شب های ماه رمضان یا طبق قول صحیح اول اذان مغرب شب اول ماه رمضان که مکلف مصداق «من شهد الشهر» می شود، وجوب صوم فعلی می شود، اما صوم که امساک از طلوع فجر تا غروب آفتاب است، استقبالی است. بنابراین طبق این استظهار وجوب صوم واجب معلق خواهد بود؛ چون با آمدن ماه رمضان وجوب فعلی است، اما واجب که صوم است، دارای قید استقبالی است که طلوع فجر روز ماه رمضان در هر روز است.

اثر این مطلب این است که طبق نظر مشهور قبل از ماه مبارک رمضان تحصیل مقدمات صوم لازم نخواهد بود، اما بعد از دخول ماه رمضان با توجه به اینکه وجوب فعلی است، تحصیل مقدمات لازم خواهد بود و لذا مکلف باید در شب ماه رمضان غسل جنابت انجام دهد تا متمکن از صوم نهار ماه رمضان باشد.

1.2.2- ب: اشکال محقق نائینی

اشکال دوم به واجب معلق از سوی محقق نائینی مطرح شده است.

ایشان در اشکال به صاحب فصول فرموده اند: وقتی قید واجب معلق غیر اختیاری باشد، باید مولی در مقام وجوب فعل قید را به نحو شرط متأخر فرض کند. به عنوان مثال شرط وجوب حج، آمدن ماههای حج است که در اختیار مکلفین نیست که به همین جهت باید شرط الوجوب قرار گیرد؛ لذا باید مولی در مقام وجوب حج، وجود ماههای حج را ولو به نحو شرط متأخر فرض کرده و به صورت «اذا کان یجی أشهر الحج فیجب علیک الحج من زمن الاستطاعة» بیان کند.

محقق نائینی در ادامه فرموده اند: بازگشت واجب معلق، به واجب مشروط به شرط متأخر است، در حالی که واجب مشروط به شرط متأخر در نظر ما محال است.

مناقشه در کلام محقق نائینی

به نظر ما کلام محقق نائینی صحیح نیست و دو اشکال به آن وارد است:

    1. محال بودن شرط متأخر وجوب مورد پذیرش ما قرار ندارد.

    2. محقق نائینی بیان کرده اند که اگر شرط متأخر وجوب، بازگشت به شرطیت عنوان «تعقب» داشته باشد، شرط مقارن خواهد بود و لذا ایشان شرط متأخر بودن اجازه مالک برای صحت بیع فضولی از ابتدا را تصحیح کرده و بیع فضولی متعقب به اجازه مالک را صحیح دانسته اند. در نتیجه راه برای تصحیح شرط متأخر به نظر ایشان هم وجود دارد کما اینکه صاحب فصول نیز همانند محقق نائینی عمل کرده و وصف تعقب شرط متأخر را شرط می دانند. صاحب فصول بیان کردند با توجه به اینکه وجوب حج قبل از ماههای حج ثابت می شود، وجوب حج مشروط به ماههای حج نیست، در عین حال می پذیرد که علی تقدیر اینکه مکلف در ماههای حج زنده باشد، وجوب حج از زمان استطاعت ثابت می شود، اما اگر کسی قبل از ماههای حج فوت کند، وجوب حج برای او ثابت نمی شود؛ چون وجوب حج در زمان استطاعت در فرضی ثابت می شود که مکلف ماههای حج را درک کند. صاحب فصول این را بیان صریحا کرده اند که اگر بخواهیم قطع نظر از اصطلاحات ایشان بحث کنیم، کلام ایشان به این معنا است که وجوب حج مشروط به شرط متأخر ادراک ماههای حج در حال حیات است که اگر شرط متأخر محال باشد که صاحب فصول هم محال دانسته اند، وصف تعقب شرط خواهد بود و مشکلی ایجاد نمی کند.

تاکنون روشن شد که محقق نائینی اشکال کرده اند که بازگشت واجب معلق به واجب مشروط به شرط متأخر خواهد بود که این اشکال را مرحوم آقای خویی نیز پذیرفته اند. البته تفاوت محقق نائینی و مرحوم آقای خویی این است که محقق نائینی واجب مشروط به شرط متأخر را محال دانسته و به تبع واجب معلق را نیز محال می دانند، اما مرحوم آقای خویی واجب مشروط به شرط متأخر را ممکن می دانند و لذا مشکلی با واجب معلق نداشته و آن را از باب واجب مشروط به شرط متأخر پذیرفته اند.

به نظر ما صاحب فصول نیز با این مطلب مشکلی ندارند؛ چون صاحب فصول واجب مشروط به شرط متأخر را پذیرفته و با نام واجب مطلق معلق یاد کرده اند که نامگذاری دارای اهمیت نیست.

ممکن است در دفاع از صاحب فصول گفته شود که در مورد ماههای حج که مولی می داند در موطن خود محقق خواهد شد، لزومی ندارد که توسط مولی فرض وجود کرده و به نحو قضیه شرطیه بیان کند، بلکه همانند نماز به طرف قبله خواهد بود که وجود قبله در اختیار مکلفین نیست، اما لزوم ندارد که مولی به صورت «اذا کانت القبلة موجودة فصلّ نحوها» به کار برده باشد. البته لازم به ذکر است که قبله به معنای بیت الله الحرام نیست که در صورت تخریب گفته شود که دیگر قبله وجود ندارد، بلکه از درون زمین تا آسمان قبله است؛ لذا قبله مضمون التحقق است که به همین جهت لازم نیست مولی از تعبیر «ان کانت القبلة موجودة فصلّوا الیها» استفاده کند.

در مورد حج نیز مولی علم دارد تا زمانی که مردم وجود دارند، ماههای حج نیز وجود داشته و مضمون التحقق هستند؛ لذا لزومی ندارد که مولی در جعل و اعتبار خود تعبیر «اذا یوجد شهر الحج فیجب الحج لمن استطاع» را بیان کند بلکه مولی بیان می کند که هر کسی استطاعت مالی داشته باشد، حج در ماههای حج بر او واجب خواهد بود. البته اینکه مکلف ماههای حج را به صورت زنده درک کند، مضمون التحقق نبوده و مولی نمی تواند به نحو قضیه حقیقه تضمین کند که مکلف تا ماههای حج زنده خواهد ماند کما اینکه خود مکلف نیز نمی تواند حیات خود را تضمین کند؛ لذا باید نسبت به زنده ماندن مقدر الوجود باشد که هر کسی استطاعت مالی داشته باشد، در صورتی که تا ماههای حج زنده بماند، بر او حج واجب است، که تعبیر «اگر تا ماههای حج زنده باشد»، شرط متأخر وجوب حج از زمان استطاعت بوده و استطاعت شرط مقارن برای وجوب حج می شود.

البته مطلب ذکر شده را در مورد ماه مبارک رمضان بیان نمی کنیم؛ چون قطب های کره زمین، طلوع فجر وجود ندارد و به همین جهت طلوع فجر در همه مکان ها مضمون التحقق نیست که با توجه به این نکته باید شارع ادارک طلوع فجر در مناطق دارای طلوع فجر را لازم التحصیل کند تا مکلف نتواند به قطب سفر کند و طلوع فجر ادارک نشود[3] . در صورتی هم که طلوع فجر لازم التحصیل نباشد، باید شرط وجوب قرار گیرد تا که اگر مکلف در مکانی قرار دارد که طلوع فجر در آن وجود دارد، از ابتدای ماه رمضان وجوب صوم مشروط به شرط متأخر طلوع فجر در حق او ثابت شود. نکته مشروط بودن به طلوع فجر این است که چه بسا مکلف در مکانی باشد که طلوع فجر نداشته باشد. در نتیجه واجب معلق بازگشت به واجب مشروط به شرط متأخر خواهد داشت که مشکلی به همراه ندارد.

1.2.3- ج: اشکال محقق نهاوندی

اشکال سوم که از سوی محقق نهاوندی مطرح شده، این است که وزان اراده تشریعی وزان اراده تکوینی است و صرفا تفاوت اراده تشریعی و تکوینی در این است که اراده تشریعی به فعل غیر تعلق می گیرد، اما اراده تکوینی به فعل نفس تعلق می گیرد. در نتیجه همان طور که محال است اراده تکوینی که شوق أکید محرک عضلات به سمت فعل است، منفک از مراد باشد، اراده تشریعی نیز به همین صورت بوده و مراد مولی از نظر زمانی منفک از اراده تشریعی نمی شود؛ لذا امکان ندارد که مولی از ابتدای شب اراده داشته باشد، اما مراد او صوم از طلوع فجر باشد.

1.2.3.1- مناقشه محقق ایروانی در کلام محقق نهاوندی

محقق ایروانی در اشکال به محقق نهاوندی فرموده اند: افراد عاصی بسیاری وجوددارد که در مورد آنها اراده تشریعی از مراد منفک شده است و لذا ادعای اینکه اراده تشریعی از مراد منفک نمی شود صحیح نیست.

1.2.3.1.1- پاسخ کلام محقق نهاوندی و محقق ایروانی

در پاسخ کلام محقق ایروانی می گوئیم: مشخص است مقصود محقق نهاوندی این است که مراد تشریعی مولی در فرض منقاد بودن عبد از اراده تشریعی او منفک نمی شود؛ چون در اراده تشریعی از عبد سلب اختیار نمی شود.

اشکال کلام محقق نهاوندی این است که مطالب فلسفی را در فقه و اصول مطرح کرده اند. ایشان مطرح کرده اند که اراده تکوینی از نظر زمانی منفک از مراد نمی شود، در حالی که اگر اراده تکوینی به معنای عزم علی الایجاد باشد، منفک از مراد خواهد شد. به عنوان مثال فرد عزم دارد که اول ماه رمضان آینده به تبلیغ برود. اما در صورتی که اراده تکوینی به معنای صرف القدرة فی الایجاد باشد، صرف قدرت از ایجاد منفک نمی شود. اما نکته این است که قیاس اراده تشریعی به اراده به معنای صرف القدره فی ایجاد الفعل صحیح نیست؛ چون مولی صرف قدرت در ایجاد فعل عبد نمی کند. بلکه غرض مولی به صدور فعل از عبد تعلق می گیرد کما اینکه غرض فرد به صدور فعل از خودش در سال آینده تعلق می گیرد که نام آن عزم بر ایجاد است. اما در مولی نام آن اراده تشریعی است. اگر مطلب غیر از بیان ذکر شده باشد، در واجب موسع اشکال ایجاد خواهد شد؛ چون مولی در واجب موسع مثل نماز ظهر، اول اذان ظهر اراده تشریعی دارد که مکلف تا آخر وقت یک نماز بخواند که اگر مکلف آخر وقت نماز بخواند، مراد مولی از اراده او انفکاک پیدا کرده است، درحالی که در اراده تکوینی اگر صرف قدرت در مورد نماز ظهر و عصر باشد، منفک از نماز ظهر و عصر نشده و همان زمان نماز ظهر و عصر خوانده می شود.

 


[1] البته صاحب فصول قائل به امتناع شرط متأخر شده و وصف «تعقب» را شرط دانسته اند. به عنوان مثال در بحث بیع فضولی تصریح کرده اند که بیع متعقب به اجازه مالک بنابر کشف حقیقی صحیح خواهد بود.
[2] بقره/سوره2، آیه185.
[3] مرحوم آقای خویی در مورد نماز همین مطلب را بیان کرده اند.