درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

99/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حدیث «لاتعاد»/ مقتضای اصل ثانوی/ اجزای امر ظاهری از واقعی/ اجزاء/ اوامر/ مباحث الفاظ

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مقتضای اصل ثانوی در اجزای حکم ظاهری از واقعی قرار دارد که یکی از ادله مقتضی اجزاء، حدیث لاتعاد است. در مورد حدیث لاتعاد، بعد از بررسی شمول آن نسبت به جاهل و اختصاص آن به باب نماز، معنای فریضه و سنت مورد بحث قرار گرفته است.

1- بررسی معنای فریضه و سنت در حدیث «لاتعاد»

در مورد معنای سنت و فریضه در حدیث «لاتعاد» که در ذیل آن تعبیر «القراءة سنة و التشهد سنة و السنة لاتنقض السنة الفریضه» یا «لاتنقض السنة الفریضه» آمده است، بیان کردیم که به قرینه مقابله با قرائت و تشهد که سنت واجب هستند، مراد از فریضه در این حدیث، «فریضة الله» است و الا اگر تعبیر فریضه بدون قرینه به کار برده شود، بیش از معنای واجب ظهور نخواهد داشت.

البته در صورتی که تعبیر «فَرَض الله» یا «فریضة الله» به کار برده شود، متفاوت خواهد بود، اما صرف تعبیر «فریضة» مثل «غسل الجنابة فریضة» در صورتی که بدون قرینه باشد، در بیش از واجب بودن غسل جنابت ظهور نخواهد داشت، اما با توجه به اینکه در حدیث «لاتعاد»، فریضه در مقابل سنتِ واجب قرار گرفته است، فریضه در «فریضة الله» که اخص از واجب است، ظهور پیدا کرده است. در مورد تعبیر «غسل الجنابة فریضة» نیز به قرینه روایت عبدالرحمن بن ابی نجران که در مقابل «غسل المیت سنة» قرار داده شده است، در معنای «فریضة الله» ظهور خواهد داشت.

مطلب ذکر شده دارای اهمیت بوده و باید مورد توجه باشد تا تعبیر «فریضه» در همه موارد، به معنای فریضة الله دانسته نشود.

تاکنون روشن شد که در حدیث «لاتعاد» به جهت اینکه در مقابل سنت واجب(قرائت و تشهد) قرار گرفته است، قرینه وجود دارد که مراد «فریضة الله» است. اما در برخی روایات تعبیر «صَلَاةُ الْعِيدَيْنِ فَرِيضَةٌ وَ صَلَاةُ الْكُسُوفِ فَرِيضَةٌ.»[1] وارد شده است که این تعبیر به معنای واجب است و فریضه در مقابل سنت نیست. شاهد این مطلب این است که در روایت صحیحه وارد شده است: «فَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ وَ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص عَشَرَةَ أَوْجُهٍ صَلَاةَ الْحَضَرِ وَ السَّفَرِ وَ صَلَاةَ الْخَوْفِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ وَ صَلَاةَ كُسُوفِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ صَلَاةَ الْعِيدَيْنِ وَ صَلَاةَ الِاسْتِسْقَاءِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى الْمَيِّتِ.»[2] در این روایت از نماز کسوف و عیدین تعبیر به سنت شده است که این روایت حاکی از این است که تعبیر «صَلَاةُ الْعِيدَيْنِ فَرِيضَةٌ وَ صَلَاةُ الْكُسُوفِ فَرِيضَةٌ» به معنای مطلق واجب است.

بنابراین اینکه فریضه به معنای واجب خاص یعنی «فریضة الله» باشد، قرینه لازم دارد که در حدیث لاتعاد قرینه وجود دارد که تقابل بین فریضه و سنت واجبه است.

1.1- احتمالات مربوط به تعبیر «فریضه»

در مورد تبیین فریضة الله دو احتمال وجود دارد که هر کدام از این دو احتمال دارای قائل است.

1.1.1- الف: فریضه به معنای «ما بیّنه الله فی کتابه»

احتمال اول این است که «فریضة الله» به معنای «ماقدّره الله فی القرآن الکریم» بلکه «ما بیّنه الله فی القرآن الکریم» است؛ چون گاهی واجبی در قرآن کریم مانند سعی بین صفا و مروه یا حلق مطرح شده است، اما برخی از روایات این موارد را سنت قرار داده اند؛ چون در قرآن کریم به صورت واضح از لزوم آن سخن به میان نیامده است. در مورد سعی بین صفا و مروه در برخی از روایات مانند روایت عبدالعزیز عبدی از عبید بن زراره نقل شده است: «إِنَّ الطَّوَافَ فَرِيضَةٌ وَ فِيهِ صَلَاةٌ وَ السَّعْيَ سُنَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّه‌قُلْتُ أَ لَيْسَ اللَّهُ تَعَالَى يَقُولُ إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ قَدْ قَالَ فِيهِمَا- وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ فَلَوْ كَانَ السَّعْيُ فَرِيضَةً لَمْ يَقُلْ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً.»[3]

در مورد وقوف در عرفات نیز قرآن کریم از تعبیر﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[4] استفاده کرده و به قریش بیان کرده است که در مشعر نمانده بلکه مانند سایر مردم به عرفات رفته و پس از وقوف در آن، به سمت مشعر حرکت کنند و لذا از قریش نیز وقوف به عرفات طلب شده است. در مورد حلق نیز در قرآن کریم از تعبیر تعبیر﴿مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ﴾[5] یاد شده است، اما در روایت أعمش تعبیر «وَ الْوُقُوفُ بِالْمَشْعَرِ فَرِيضَةٌ وَ الْهَدْيُ لِلْمُتَمَتِّعِ فَرِيضَة فَأَمَّا الْوُقُوفُ بِعَرَفَةَ فَهُوَ سُنَّةٌ وَاجِبَة ٌ وَ الْحَلْقُ سُنَّةٌ وَ رَمْيُ الْجِمَارِ سُنَّة»[6] آمده است. البته روایت أعمش ضعیف السند است، اما مشاهده می شود که چون وقوف به عرفات یا حلق به صورت واضح بیان نشده است، به این عنایت در این روایت گفته شده است که وقوف به عرفات و حلق سنت واجب است کما اینکه در روایت عبدالعزیز عبدی که توسط نجاشی تضعیف شده و ضعیف است، مطرح شده است که سعی بین صفا و مروه به جهت اینکه واضح در قرآن بیان نشده است، سنت است.

البته این روایت دارای معارض است؛ چون در صحیحه معاویة بن عمار آمده است: «السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَرِيضَةٌ»[7]

توجیه این روایات این است که نسبت به یک شیء که با تفسیر ائمه علیهم السلام در قرآن مطرح شده است، فریضه گفته می شود و به اعتبار دیگر سنت واجب گفته می شود؛ چون در ظاهر قرآن بیان نشده است.

بنابراین قول اول این است که چیزی که ظاهر قرآن باشد، فریضه خواهد بود و سنت، واجبی است که ظاهر قرآن نیست.

1.1.2- ب: فریضه به معنای «ما شرّعه الله»

قول دوم در مورد معنای تعبیر «فریضه» این است که فریضه چیزی است که خداوند واجب کرده است ولو اینکه در قرآن بیان نشده باشد، بلکه در روایات پیامبر اکرم صلّی الّله علیه و آله و ائمه علیهم السلام بیان شده باشد.

برای تمسک به حدیث لاتعاد نیاز به تقویت استظهار اول است. اما اگر احتمال صحت معنای دوم داده شود، تطبیق «السنة لاتنقض الفریضة» موجب اشکال خواهد شد.

مؤیدات فریضه به معنای «ما شرّعه الله»

در مورد قول دوم مبنی بر اینکه فریضه به معنای «ما شرّعه الله» باشد، مؤیداتی وجود دارد:

1.1.2.1- الف: فریضه بودن دو رکعت اول نماز

شاهد اول این است که در قرآن کریم نسبت به اینکه حداقل نماز باید دو رکعت باشد، سخنی به میان نیامده است، اما در روایات مثل صحیحه فضیل بن یسار آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلَاةَ رَكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ»[8]

در این روایت بر دو رکعت اول تعبیر فریضه کرده است، در حالی که در قرآن بیان نشده است.

نکته لازم به ذکر این است که در همین روایت فضیل تعبیر «فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الرَّكْعَتَيْنِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِلَى الْمَغْرِبِ رَكْعَةً … فَصَارَتِ الْفَرِيضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَة» وجود دارد که باید گفته شود: واجب هفده رکعت شده است؛ چون در روایات دیگر نسبت به دو رکعت اخیر تعبیر شده است که سنة النبی هستند.

به هر حال در قرآن سخنی از دو رکعت نماز مطرح نشده است، اما در روایات صحیح مطرح شده است که دو رکعت اول فریضه است. این مطلب شاهد بر این است که فریضه اختصاص به «ما بیّن الله فی کتابه» ندارد بلکه حتی اگر تشریع الهی باشد که در غیر قرآن کریم بیان شده است، کافی است.

البته لازم به ذکر است اینکه رکعت سوم و چهارم سنت است، منافات ندارد که ترک رکعت سوم و چهارم در نماز چهاررکعتی در غیر سفر مبطل نماز باشد؛ چون فرائض به معنای مقدرات در قرآن هستند که رکوع و سجود فرائض الله هستند و با ترک رکعت سوم و چهارم اخلال به فرائض الهی صورت گرفته است و لذا آقای سیستانی می فرمایند: ترک رکعت سوم و چهارم، اخلال به رکوع و سجود است که فرض الله است. اما طبق روایت اصل رکعت سوم و چهارم سنة النبی است.

البته در مورد رکعت اول و دوم که فریضة الله هستند، سوال این است که چه طور فریضه باشد، در حالی که در قرآن بیان نشده است؟

آقای سیستانی در پاسخ از این مطلب فرموده اند: فریضه چیزی است که یا در قرآن بیان شده است و یا در لسان پیامبر و ائمه علیهم السلام به عنوان تفصیل اجمال کتاب مطرح شده باشد. به عنوان مثال سعی بین صفا و مروه طبق روایت صحیحه معاویة بن عمار فریضه است؛ چون ائمه تعبیر ﴿إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيم﴾ [9] را تفسیر کرده اند که مراد وجوب است.

مطلب بالاتر اینکه اگر در روایت بیان شود که چیزی فریضة الله است، فریضه دانسته می شود کما اینکه در مورد دو رکعت اول این گونه است.

در اشکال به آقای سیستانی می گوئیم: اینکه فریضه أعم از «ما بیّنه الله فی الکتاب» دانسته شده و تفصیل اجمال کتاب توسط ائمه علیهم السلام هم فریضه محسوب شود، موجب خواهد شد که کبری ذکر شده در حدیث «لاتعاد» از دست برود و دیگر نمی توان نسبت به کسی که در حال صوم از روی جهل قصوری به مفطر بودن، استمناء کرده است، به حدیث «لاتعاد» تمسک کرد؛ چون ممکن است که اگر از ائمه سوال می شد که چرا روزه دار نباید استمناء کند، یک آیه ای را تطبیق می کردند. در نتیجه شبهه مصداقیه فریضه می شود. در حالی که اگر فریضه صرف ظهورات کتاب باشد، ظهورات کتاب برای ما قابل فهم است.

پاسخ دیگر در مورد این شاهد این است که در روایات بیان شده است که خدای متعال رکعتین را در قرآن کریم بیان کرده است. در صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «عَشْرُ رَكَعَاتٍ رَكْعَتَانِ مِنَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَانِ مِنَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَا الصُّبْحِ وَ رَكْعَتَا الْمَغْرِبِ وَ رَكْعَتَا الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ لَا يَجُوزُ الْوَهْمُ فِيهِنَّ وَ مَنْ وَهَمَ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْهُنَّ اسْتَقْبَلَ الصَّلَاةَ اسْتِقْبَالًا وَ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ فِي الْقُرْآنِ»[10]

در ادامه صحیحه زراره آمده است: «وَ فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص فَزَادَ النَّبِيُّ ص فِي الصَّلَاةِ سَبْعَ رَكَعَاتٍ وَ هِيَ سُنَّةٌ لَيْسَ فِيهَا قِرَاءَةٌ.»

طبق این صحیحه در قرآن کریم رکعتین واجب شده است و این روایت مؤید خواهد بود که فریضه به معنای ما شرعه الله ولو اینکه در غیر قرآن باشد، نیست. لذا این روایت نه تنها فرض الصلاة رکعتین را شاهد بر قول دوم نمی گیرد، بلکه شاهد بر قول اول می گیرد که فریضه به معنای ما فرضه الله فی القرآن است؛ چون تعبیر «وَ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ فِي الْقُرْآنِ» به کار برده است.

در پاسخ این مطلب می گوئیم: امام علیه السلام بیان نکرده اند که «وقد ورد الرکعتان فی القرآن» بلکه بیان کرده اند که مراد جدی از نمازی که خداوند در قرآن در «أقیموا الصلاة» و «انّ الصلاة کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا» و «أقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل» فرض کرده است، رکعتین است. در نتیجه معنای روایت این نیست که رکعتین در قرآن کریم بیان شده است و چه بسا اگر این سوال در باب صوم از امام علیه السلام پرسیده می شد، امام علیه السلام مبطلات صوم مثل اکل، شرب، جماع و ارتماس در آب یا قیء را ذکر کرده و در ادامه می فرمودند: «هذا هو الصیام الذی امر الله به فی القرآن.»

1.1.2.2- ب: ترتیب بین اعضای وضوء

مورد دوم ترتیب بین اعضای وضوء است که آقای سیستانی به جهت روایات فتوا می دهند که اگر کسی به ترتیب در اعضای وضوء خلل برساند، حتی اگر خلل از روی جهل قصوری یا نسیان باشد، وضوی او باطل خواهد بود، اما نکته این است که در قرآن کریم به لزوم ترتیب اشاره نشده است بلکه صرفا امر به شستن صورت و دست ها کرده است که نسبت به تقدم شستن صورت بر شستن دو دست ظهوری ندارد و به طریق اولی مقدم بودن دست راست بر دست چپ را نمی رساند. اما آقای سیستانی با تمسک به روایت از ظهور آیات فراتر رفته اند که اگر بناء باشد که در تفسیر فریضه، از ظهورات کتاب فراتر رفته و مراد جدی کتاب هم در نظر گرفته شود که با بیان ائمه علیهم السلام توضیح داده شده باشد، در مورد هر واجبی ممکن است که ائمه علیهم السلام به نحوی جزء فرائض الله بدانند.

1.1.2.3- ج: عدم تفاوت بین قرائت و رکوع و سجود

مورد سوم قرائت، رکوع و سجود در نماز است که در قرآن کریم بین این موارد تفاوتی مشاهده نمی شود، بلکه همان قرآنی که تعبیر ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُم﴾[11] را به کار برده است، در کنار آن تعبیر ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن﴾[12] را بیان کرده است، در حالی که طبق حدیث «لاتعاد» قرائت سنت محسوب شده است، اما رکوع و سجود فریضه هستند. در موثقه سماعه نیز که از رکوع و سجود سوال می شود، امام علیه السلام رکوع و سجود را فریضه دانسته و به آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا﴾ اشاره می کنند.

1.1.2.4- د: وضع مواضع سبعه روی زمین در سجده

مورد چهارم وضع مواضع سبعه بر روی زمین در حال سجده است که به جهت اینکه ماعدای پنج مورد ذکر شده در حدیث «لاتعاد» است، سنت محسوب می شود، در حالی که اگر حدیث «لاتعاد» وجود نداشت، فهمیده نشده بلکه احتمال داده می شد که آیه شریفه ﴿وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّه﴾[13] وضع مواضع سبعه در حال سجود را لازم می داند. در صحیحه حماد هم که در آن تعبیر «وقال السجود علی سبعة أعظم فریضة و السّجود علی الانف سنة» ذکر شده است، و به جهت تعبیر «و قال» احتمال داده شد که کلام حماد باشد، در کتاب من لایحضره الفقیه بدون تعبیر «وقال» نقل شده است.

البته در صورتی که برای تعیین فریضه صرفا تابع ظهورات کتاب نباشیم بلکه مراد جدی از کتاب ولو به تبعیت از ائمه علیهم السلام، ملاک قرار گیرد، شاید این تفسیر درست باشد که در برخی از روایات آمده است که مراد از ﴿وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّه﴾، مساجد سبعه است که در حال سجود باید روی زمین باشد. در صفحه 626 از جلد دوم من لایحضره الفقیه نیز حدیث مرسلی را از امیرالمؤمنین نقل کرده است که به محمد بن حنفیه فرموده است: «قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً يَعْنِي بِالْمَسَاجِدِ الْوَجْهَ وَ الْيَدَيْنِ وَ الرُّكْبَتَيْنِ وَ الْإِبْهَامَيْن‌».

بنابراین اگر مراد از فریضه، ظاهر کتاب باشد، مشکلی وجود نخواهد داشت، اما اگر طبق کلام آقای سیستانی تفصیل ائمه علیهم السلام هم محاسبه شود، خیلی موارد می تواند اجمال کتاب باشد. از طرف دیگر در شبهه مصداقیه نمی توان به عام رجوع کرد. به عنوان مثال در موثقه سماعه که در آن در مورد رکوع و سجود سوال شده است، تعبیر «سَأَلْتُهُ عَنِ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ هَلْ نَزَلَ فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ نَعَمْ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا» به کار رفته است که اگر حدیث «لاتعاد» وجود نداشت که در آن تعبیر «القراءة سنة» به کار رفته است، از امام علیه السلام در مورد وجود قرائت در قرآن سوال می شد، امام علیه السلام با توجه به آیه شریفه ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن﴾[14] اشاره می کردند که در قرآن وجود دارد و لذا در تطبیق قاعده «السنة لاتنقض الفریضه» با این توجیه آقای سیستانی مشکل ایجاد خواهد شد؛ چون در مورد تفسیر، لزومی به تفسیر بالفعل وجود ندارد بلکه چه بسا اگر سوال می شد، امام علیه السلام بیان می کردند و یا اینکه اساسا بیان کرده باشند و خبر معتبر بر آن قائم نشده باشد که شبهه مصداقیه فریضه خواهد بود و در شبهه مصداقیه نمی توان به «السنة لاتنقض الفریضه تمسک کرد.

این در حالی است که آقای سیستانی و امام[15] فرموده اند: مقتضای «السنة لاتنقض الفریضه» این است که از روی اشتباه با جهل قصوری به جای یک رکوع دو رکوع به جا آورده شود، نماز صحیح خواهد بود؛ چون در قرآن کریم مطرح نشده است که مکلف نباید رکوع در نماز خود اضافه کند و در نتیجه اخلال به فریضه رخ نداده است.

البته امام قدس سره می فرمایند: استظهار از روایات این است که زیاده در رکوع ولو اینکه سهوی باشد، مبطل نماز خواهد بود. اما نظرشان این است که قاعده «السنة لاتنقض الفریضه» اگر تخصیص نخورده باشد، زیاد رکوع از روی جهل قصوری یا سهوا مبطل نیست. آقای سیستانی هم این مطلب را بیان کرده اند، اما در نماز به جهت روایات احتیاط واجب می کنند. اما در مورد طواف احساس می کنند که روایتی وجود ندارد. البته در مورد طواف روایت با مضمون «الطواف المفروض بمنزلة الصلاة المفروضة ان زدت علیها فعلیک الاعاده» وجود دارد، اما ایشان می فرمایند: این روایت اختصاص به فرض سهو و عذر ندارد بلکه مطلق است که حدیث «السنة لاتنقض الفریضه» حاکم بر آن خواهد شد و مفاد آن به صورت «من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده الا اذا کانت الزیاده عن عذر» می شود. در نیتجه جاهل قاصر که تصور داشته است که هفت شوط به جا آورده است و یک شوط هم از باب احتیاط و جبران خلل احتمالی انجام می دهد، طبق نظر مرحوم آقای خویی طواف او باطل خواهد بود، اما آقای سیستانی می فرمایند: با توجه به اینکه جاهل قاصر بوده است، نماز او صحیح خواهد بود؛ چون نهی از زیاده در قرآن وجود ندارد و به همین جهت سنت خواهد بود و سنت هم موجب نقض فریضه نمی شود.

کلام آقای سیستانی در شرائطی است که سنت بودن روشن نیست؛ چون ممکن است وقتی که قرآن کریم از تعبیر «فلیطّوّفوا بالبیت العتیق» استفاده می کند، مراد طواف هفت شوط باشد و فریضة الله بشود. در نتیجه کم و زیاد کردن در آن احتمال اخلال به فریضه را خواهد داشت. در برخی روایات هم آمده است که اگر کسی به جای دو رکعت در سفر، چهار رکعت بخواند، نماز او باطل خواهد بود؛ چون در فرض الله زیاده کرده است.

خلاصه کلام ما این است که با توجه به موارد ذکر شده که مازاد بر «ما بیّنه الله فی الکتاب» مصداق فریضه شمرده شده است، خیلی از موارد دچار شبهه مصداقیه فریضه خواهد بود.

1.1.3- فریضه نبودن در عین ذکر شدن در قرآن کریم

در پایان اشاره به این نکته لازم است که گاهی چیزی در قرآن بیان شده است و در عین حال فرض الله محسوب نمی شود؛ چون در قرآن کریم آیه شریفه ﴿وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاَة﴾[16] بیان شده است و در صحیحه زراره وارد شده است که به جای نمازهای چهاررکعتی ظهر، عصر و عشاء دو رکعت خوانده شود و «لاجناح» به معنای وجوب است. مفهوم این آین است که در غیر سفر نمی توان نماز دو رکعتی خواند و باید نماز چهارکعتی خوانده شود. بنابراین امر به نماز چهار رکعتی در غیر سفر در قرآن ذکر شده است، در حالی که در مورد رکعت سوم و چهارم نص روایات است که فریضة الله نیست.

بنابراین این گونه نیست که اگر چیزی در قرآن ذکر نشود، فریضه نباشد و از طرف دیگر این گونه نیست که هر آنچه در قرآن بیان شده است، لزوما فریضه باشد. البته ظاهر اولی آنچه در قرآن بیان شده، فریضه بودن است، اما نسبت به این مورد قرینه برخلاف هم وجود دارد که به آن اشاره شد.

 


[1] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص127.
[2] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص272.
[3] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج5، ص322.
[4] بقره/سوره2، آیه199.
[5] فتح/سوره48، آیه27.
[6] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج11، ص234، أبواب، باب، ح، ط آل البيت.
[7] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج4، ص484.
[8] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص266.
[9] بقره/سوره2، آیه158.
[10] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص273.
[11] حج/سوره22، آیه77.
[12] مزمل/سوره73، آیه20.
[13] جن/سوره72، آیه18.
[14] مزمل/سوره73، آیه20.
[15] کتاب الخلل، ص39.
[16] نساء/سوره4، آیه101.