1403/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی دلالت آیه ذکر بر حجیت خبر ثقه
ادامه بررسی ادله حجیت خبر واحد
آیه چهارم: آیه ذکر
بحث راجع به آیه ذکر بود که در دو جای قرآن ذکر شده است یکی در سوره نحل آیه ﴿و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون بالبینات و الزبر﴾[1] و دیگری در سوره انبیا ﴿و ما ارسلنا قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون و ما جعلناهم جسدا لا یأکلون الطعام﴾[2] .
تقریب استدلال
مرحوم صاحب فصول فرمودهاند: اطلاق وجوب سؤال نسبت به فرضی که انسان میداند که از جواب عالم علم به واقع پیدا نمیکند لغو است مگر قبول قول عالم بر این سائل تعبدا واجب شود. پس از اطلاق وجوب سؤال، وجوب قبول تعبدی قول عالم کشف میشود و این به معنای حجیت قول عالم است که یکی از مصادیق آن راوی است که قبول اخبار او تعبدا واجب است و این به معنای حجیت خبر ثقه است[3] .
بررسی دلالت آیه ذکر بر حجیت خبر ثقه
به این استدلال اشکالاتی بیان شد:
اشکال اول
وجوب سؤال و لو نسبت به فرضی که سائل علم دارد که از جواب عالم علم به واقع پیدا نمیکند لغو نیست، زیرا ممکن است اثر آن این باشد که استبعادش نفی میشود، مثلا وقتی عالم در جواب سؤال به شما میگوید: «پیامبران گذشته نیز انسان بودند نه ملک» گرچه این سائل از جواب اهل علم قطع به واقع پیدا نمیکند ولی استبعاد او نسبت به انسان بودن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از بین میرود.
این اشکال را آیت الله زنجانی حفظه الله نیز مطرح کردند[4] .
بررسی اشکال اول
ممکن است این سائل اصلا نسبت به مطلب مورد سؤال استبعاد نداشته باشد و فقط نسبت به آن شک دارد و یا اگر استبعاد دارد میداند با جواب اهل علم این استبعاد او نیز از بین نمیرود ، در این صورت شمول وجوب سؤال نسبت به این فرض لغو خواهد بود مگر اینکه قول مجیب تعبدا حجت باشد.
اشکال دوم
در صورت لغو بودن اطلاق خطاب نسبت به یک فرضی عقلاء به این اطلاق عمل نمیکنند زیرا نزد عقلاء حجیت هر اطلاقی مقید است به اینکه لغو نباشد. و عقلاء برای رفع لغویت اطلاق و اثبات اطلاق برای مطلبی که اطلاق خطاب متکفل بیان آن نیست به خطاب، چیزی ضمیمه نمیکنند.عمده اشکال به آیه همین اشکال است.
اشکال سوم
این آیه اصلا اطلاق ندارد زیرا ظاهر «فاء» در «فاسئلوا» این است که امر به سؤال مربوط به همین مورد محل بحث یعنی انسان بودن پیامبران و عدم فرشته بودن آنها است. بعد در خطاب به مشرکین -نه به عوام یهود که در مصباح الاصول گفته است- میگوید: «مشرکین! شما که توقع دارید پیامبران ما فرشته باشد، پیامبران گذشته ما نیز انسان بودند، اگر این مطلب را نمیدانید و به آن باور ندارید از اهل کتاب که آگاه به تاریخ هستند، سؤال کنید» لذا این فاءِ تفریع، مانع از اطلاقگیری میشود. اگر آیه «یا ایها الناس اسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» بود یعنی بدون «فاء» تفریع بود گرچه مورد و شأن نزول آن نیز بحث حصول اعتقادات باشد ولی شأن نزول مانع از اطلاق آیه نیست و نهایتا گفته میشد در این شأن نزول بحث حجیت تعبدیه قول عالم مطرح نیست ولی شأن نزول مقید اطلاق آیه نیست و نسبت به موارد دیگر که مؤمنین مامور به سؤال هستند چون ممکن است قول اهل علم حجت تعبدیه شود لذا از آن اطلاقگیری میشود و حجیت تعبدیه قول اهل علم ثابت میشود ولی آیه به این شکل نیست و به شکلی که آیه نازل شده است اطلاق ندارد. این اشکال نیز به این آیه وارد است.
اشکال چهارم
مرحوم خویی فرمودهاند: مورد این آیه، اصول دین است و بحث این است که پیامبر چون انسان است آیا نبوت ایشان از طرف خدا است و در ادعای نبوت خود صادق است یا نه، در این مورد حجیت تعبدیه جواب اهل علم، معقول نیست زیرا در اصول دین باید انسان معرفت پیدا کند و تعبد معنا ندارد[5] .
بررسی اشکال چهارم
این اشکال فی حد نفسه و با قطع نظر از اشکال قبل، قابل جواب است زیرا در صورتی که آیه اطلاق داشته باشد شأن نزول آن ولو از اصول دین است ولی مقید اطلاق آیه نیست.
اشکال پنجم
اصل استدلال به این آیه و اشکالات به آن مبتنی بر این است که مراد از «اهل ذکر»، اهل علم باشد در حالی که در یک بابی در کافی به نام «باب ان اهل الذکر الذین امر الله الخلق بسؤالهم هم الائمة علیهم السلام» روایات متعددهای مطرح شده است به عنوان اینکه اهل ذکر ائمه هستند[6] و طبق این روایات معنای آیه «فاسئلوا اهل الذکر» اصلا چیز دیگری است که ربطی به محل بحث ندارد. در ادامه تعدادی از این روایات را بیان خواهیم کرد:
روایت اول: روایت « الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»[7]
سند این روایت نیز قابل تصحیح است.
طبق این روایت مراد از «ذکر»، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و در این صورت «اهل الذکر» نیز اهل بیت علیهم السلام خواهند بود.
منتهی اشکال این روایت این است که وثوق به خطای مضمون آن وجود دارد و ظاهرا راوی خطا کرده است زیرا میگوید «قال رسول الله الذکر انا و الائمة اهل الذکر و قوله عز و جل و انه لذکر لک و لقومک» در حالی که «ذکر» در آیه «انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون» نمیتواند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد زیرا در خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگوید «انه لذکر لک» یعنی قرآن ذکر برای تو است و الا اگر مراد از ذکر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد معنای آیه چنین خواهد بود که «پیامبر ذکر برای پیامبر است» یعنی مرجع ضمیر غایب «انه» و ضمیر حاضر «لک» پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم باشد در حالی که این درست نیست و لذا قطعا راوی در روایت یک خطایی کرده است ولی اصل مفاد این روایت این است که مراد از اهل ذکر، اهل پیامبر صلی الله علیه و آله است.
روایت دوم: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ الذِّكْرُ مُحَمَّدٌ ص وَ نَحْنُ أَهْلُهُ الْمَسْئُولُونَ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ- وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»[8]
روات این روایت یعنی «علی بن حسّان و عمه عبدالرحمن بن کثیر» از سران غلات هستند و در نقل این روایات متهم هستند.
علاوه بر این که مراد از «و سوف تسئلون»، «سوف تسئلون یوم القیامة» است و غیر از این است که در خطاب به مردم گفته شود از اهل ذکر سؤال کنید. و ﴿انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون» مثل «و قفوهم انهم مسؤولون﴾[9] و ﴿لنسألن الذین ارسل الیهم و و لنسألن المرسلین﴾[10] است «سوف تسئلون» یعنی خداوند متعال از شما سؤال و بازخواست میکند.
روایت سوم: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فَقَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ قُلْتُ فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُونَ وَ نَحْنُ السَّائِلُونَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَقّاً عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ لَا ذَاكَ إِلَيْنَا إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا وَ إِنْ شِئْنَا لَمْ نَفْعَلْ أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب»[11]
سند این روایت نیز قابل تصحیح است زیرا گرچه «حسین بن محمد» و «معلی بن محمد» توثیق خاص ندارند ولی میتوان با اکثار روایت اجلاء وثاقت آن دو را اثبات کرد. متن آن نیز مشکل خاصی ندارد البته ظهور اولی آیه این است که مراد از «اهل ذکر»، «اهل کتاب» هستند و متفاهم عرفی این است که «ای مشرکین که در نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم شک دارید زیرا میگویید چرا فرشته بر ما نازل نشده است و انسانی مانند خود ما بر ما نازل شده است و تناسب بین مرسِل و مرسلالیه حفظ نشده است مرسِل، خداوند متعال است و رسول نیز باید ملک باشد. جواب از این این شبهه این است که پیامبران گذشته نیز انسان بودند و متناسب با «فاسئلوا اهل الذکر» این است که از اهل کتاب که تابع پیامبران گذشته بودند در این رابطه سؤال کنند و الا اگر مراد اهل بیت علیهم السلام باشد به جای سؤال از آنها از خود پیامبر سؤال میکردند و وجهی برای سؤال از آنها وجود ندارد زیرا در سؤال از تاریخ انبیای گذشته بین این که از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کنند یا خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کنند فرقی وجود ندارد.
البته گاهی بحث شهید و گواه بر نبوت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است باید به سراغ اهل بیت علیهم السلام و امیرالمؤمنین علیهم السلام رفت: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[12] که عامه و خاصه «من عنده امّ الکتاب» را به ایشان تفسیر کردند.[13] ولی وقتی نسبت به انسان یا مَلَک بودن نبوت انبیای گذشته میخواهند سؤال کنند متناسب با آن، سؤال از علمای اهل کتاب است که با تاریخ پیامبران گذشته آشنا هستند.
به علاوه، این که گفته شود ظاهر «اهل ذکر» اهل بیت علیهم السلام هستند به نحوی که مشرکین نیز باید از این آیه همین را استفاده میکردند، عرفی نیست البته باطن قرآن بحث دیگری است لذا به نظر این روایات تفسیر به بطن قرآن است.
روایت چهارم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ فَرَسُولُ اللَّهِ ص الذِّكْرُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ ع الْمَسْئُولُونَ وَ هُمْ أَهْلُ الذِّكْر»[14]
این روایت صحیح السند است.
این آیه نیز اشکال همان روایت اول را دارد و این که گفته شود مراد از «ذکر» در «و انه لذکر لک و لقومک فسوف تسئلون» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است اشتباه است و ممکن است راوی اشتباه نقل کرده باشد یا اینکه این آیه به ادنی مناسبتی مطرح شده است و الا نمیتواند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذکر باشد بعد به پیامبر گفته شود «انه لذکر لک» لذا این کاشف از این است که امام علیه السلام در این روایت نمیخواهند دقیق آیه را تفسیر کنند. زیرا مراد «ذکر» در این آیه «قرآن» است و در روایت پنجم همین باب که صحیحه است نیز آمده است که «الذکر القرآن».
روایت پنجم: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»[15] . و روشن نیست که معنای «و نحن المسؤولون» این باشد که «مردم از ما سؤال میکنند» زیرا ممکن است مراد این باشد که روز قیامت از ما سؤال میشود که مردم با شما چه کردند؟ شما امانت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد مردم بودید و ایشان مردم را به شما ارجاع داد که «ان تمسکتم بهما فلن تضلوا بعدی ابدا»[16] لذا در قیامت از ما سؤال میشود که آیا مردم خوب امانتداری کردند؟ بنابراین «و نحن المسؤولون» تناسب با «سوف تسئلون» نیز دارد.
روایت ششم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ –مراد محمد بن الحسن خطاب است- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ – محمد بن اسماعیل بزیع- عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ –منصور و أبی بکر هر دو ثقه هستند- قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ دَخَلَ عَلَيْهِ الْوَرْدُ أَخُو الْكُمَيْتِ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ اخْتَرْتُ لَكَ سَبْعِينَ مَسْأَلَةً مَا تَحْضُرُنِي مِنْهَا مَسْأَلَةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ وَ لَا وَاحِدَةٌ يَا وَرْدُ قَالَ بَلَى قَدْ حَضَرَنِي مِنْهَا وَاحِدَةٌ قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ مَنْ هُمْ قَالَ نَحْنُ قَالَ قُلْتُ عَلَيْنَا أَنْ نَسْأَلَكُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ عَلَيْكُمْ أَنْ تُجِيبُونَا قَالَ ذَاكَ إِلَيْنَا.»[17]
و ظاهر این جمله که ما اهل ذکر هستیم حصر است یعنی دیگران اهل ذکر نیستند.
حدیث هفتم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ أَنَّهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى قَالَ إِذاً يَدْعُونَكُمْ إِلَى دِينِهِمْ قَالَ قَالَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ»[18]
این روایت نسبت به روایت قبل واضحتر است.
روایت هشتم: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنَ الْفَرْضِ مَا لَيْسَ عَلَى شِيعَتِهِمْ وَ عَلَى شِيعَتِنَا مَا لَيْسَ عَلَيْنَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْأَلُونَا قَالَ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَسْأَلُونَا وَ لَيْسَ عَلَيْنَا الْجَوَابُ إِنْ شِئْنَا أَجَبْنَا وَ إِنْ شِئْنَا أَمْسَكْنَا.»[19]
روایت نهم: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا ع كِتَاباً فَكَانَ فِي بَعْضِ مَا كَتَبْتُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ فَقَدْ فُرِضَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْأَلَةُ وَ لَمْ يُفْرَضْ عَلَيْكُمُ الْجَوَابُ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ»[20]
این روایت نیز صحیح السند است.
عمده صحیحه محمد بن مسلم –یعنی روایت هفتم- است که نفی میکند که مراد از آیه شریفه یهود و نصارا باشند در حالیکه روایات دیگر -به قرینه روایاتی که عناوینی را که در قرآن است تفسیر میکنند و مصداق اجلی و اتم آن را اهل بیت ذکر میکند- ظهور در حصر حقیقی ندارند بلکه معنای آنها حصر اضافی یا بیان مصداق اجلی و اتم است ولی صحیحه محمد بن مسلم این که مراد از «فاسئلوا اهل الذکر» اهل کتاب باشند را نفی میکند در حالی که ظاهر «اهل ذکر» اهل کتاب هستند. اگر تعبیر «اهل العلم» بود این آیه ظهور داشت و میتوانستیم از این روایت به این شکل جواب دهیم که این روایت دلالت دارد بر این که مراد علمای یهود و نصاری نیستند و «نحن اهل الذکر» به قرینه روایات دیگر در تفسیر این عناوین ظهور در حصر حقیقی ندارد بلکه حصر اضافی باشد و مراد علمای اسلام است که در رأس آنها ائمه اطهارعلیهم السلام هستند و این روایت مصداق اجلی و اتم آنها که ائمه اطهار علیهم السلام هستند را ذکر میکند لذا رجوع به علما و روات را نفی نمیکند بنابراین علمای اسلام نیز مشمول «فاسئلوا اهل الذکر» نیز میشود. ولی «اهل الذکر» به معنای «اهل العلم» نیست. زیرا یک معنای ذکر «کتاب آسمانی است» «فاسئلوا اهل الکتاب» و وقتی امام علیه السلام فرمودند مراد از اهل الذکر اهل کتاب نیست ذکر به معنای دیگری خواهد بود که آن یا به معنای «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم» است یا قرآن لذا مراد از «اهل الذکر» یا «اهل محمد صلی الله علیه و آله و سلم» است یا «اهل القرآن» هر کدام باشد ظهور عرفی ندارد که شامل فقهاء و روات شود زیرا حتی تعبیر «اهل القرآن» نیز شامل علماء نمیشود زیرا علما اهل علم هستند –علاوه بر این که آیت الله زنجانی حفظه الله فرمودهاند: عالم به قول مطلق نیز ائمه اطهار علیهم السلام هستند و بقیه متعلمین هستند و علماء با یک تسامح عالم هستند. لذا وقتی در قرآن و روایات تعبیر به «علماء امت» شود مثل «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» مراد اهل بیت علیهم السلام هستند. البته ما روی این مطلب اصرار نداریم.
انشاء الله این اشکال را در جلسه بعد بررسی خواهیم کرد.