1401/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت عام نسبت به ماعدای تخصیص/ عام و خاص/ مباحث الفاظ
بحث در این هست که اگر عام مخصص منفصلی بر آن وارد بشود، نسبت به ماعدای مورد تخصیص حجت هست یا حجت نیست؟
بعض عامه تشکیک کردند در حجیت عام مخصص در ماعدای تخصیص. گفتند: اگر مولی بگوید اکرم کل عالم با خطاب مخصص منفصل بگوید لاتکرم النحوی، کشف میکنیم که مولی اکرم کل عالم را در معنای حقیقیاش استعمال نکرده است چون اگر اکرم کل عالم را در معنای حقیقیاش که استیعاب جمیع افراد عالم است استعمال کرده بود این مستلزم کذب است. از یک طرف بگوید اکرام هر عالمی واجب است و استعمال کند آن را در استیعاب جمیع افراد عالم، از طرف دیگر بگوید اکرام نحوی واجب نیست، این مستلزم کذب است در خطاب عام. و لذا کشف میکنیم که خطاب عام در معنای حقیقی استعمال نشده، در معنای مجازی استعمال شده. معنای مجازی متعین نیست در یک معنا، میتواند اکرم کل عالم به این معنا باشد که اکرم کل عالم لیس بنحوی، میتواند این باشد که اکرم کل عالم دینی که شامل صرفی هم نمیشود. ما چه قرینهای داریم حالا که اکرم کل عالم استعمال نشده در معنای حقیقی، در معنای مجازی اول که اکرم کل عالم لیس بنحوی استعمال شده تا بگوییم این عام حجت است در ماعدای مورد تخصیص، شاید استعمال شده در معنای اکرم کل عالم دینی که شامل صرفی هم نمیشود.
و یا اگر جمله انشائیه باشد انشاء کند وجوب اکرام هر عالمی را به نحو استیعاب تناقض پیش میآید چون از طرف دیگر وقتی میگوید لاتکرم النحوی یعنی انشاء نکردم وجوب اکرام نحوی را، هم انشاء بکند وجوب اکرام هر عالمی را که شامل نحوی هم میشود هم انشاء نکند طبق مخصص منفصل وجوب اکرام عالم نحوی را و لو جمله انشائیه است و صدق و کذب در جمل انشائیه معنا ندارد ولی این مستلزم تناقض است و اگر جمله اخباریه باشد مستلزم کذب است اکرام کل عالم واجب، به نحو اخبار بگوید و استعمال کند این را در استیعاب جمیع افراد عالم در حالی که اکرام عالم نحوی را واجب نکره است این مستلزم کذب است.
نگویید چه اشکالی دارد این کذب؟ به داعی جد که نیست، به داعی ضرب قاعده است که میگوید اکرام هر عالمی واجب است تا مکلفین در موارد شک به این قاعده عامه رجوع بکنند. میگوییم مگر کذب مختص است به مواردی که داعی جد باشد؟ شما به داعی هزل میگویید همه حاجیها برگشتند این بنده خدا که دنبال این است که حاجی خودش که آخرین پرواز بر میگردد چه زمانی بر میگردد تا به دیدن او برود به گفته شما اعتماد میکند و میرود به آن شهری که حاجیاش میخواهد برگردد میبیند حاجی برنگشته است، به شما میگوید چرا اینطور به ما گفتی؟ شما به او بگویی میخواستم با شما شوخی کنم، برای ضرب قاعده این را گفتم. دروغ، دروغ است، چه فرقی میکند. اتقوا الکذب صغیره و کبیره جده و هزله. دروغ، دروغ است. اگر شما بیاید بگویید هر خونی نجس است و این را استعمال کنید در استیعاب جمیع افراد خون، ولی نسبت به خون تخممرغ نظرتان این است که خون تخممرغ پاک است، دروغ گفتید دیگر، چرا گفتید هر خونی نجس است. و لذا گفته میشود در موارد تخصیص به مخصص منفصل کشف میکنیم عام مراد استعمالیاش همان معنای حقیقی عام که استیعاب جمیع افراد باشد نیست. پس استعمال شد در معنای مجازی. ما نمیدانیم معنای مجازی که اراده شده است از این عام چیست، و لذا نمیتوانیم در مورد شک به این عام رجوع کنیم چون شاید معنای مجازی از عام آنی است که شامل این مورد شک که اکرام عالم صرفی است نشود و مراد از اکرم کل عالم، عالم دینی باشد. همین که مراد استعمالی شما خلاف واقع است این میشود کذب و لو به داعی جد نباشد به داعی هزل بوده باشد.
در مورد مطلق و مقید و لو اینجا بحث نشده ولی اشکال در آنجا اشد است. چون جای دیگری بحث نکردند، در مطلق و مقید بحث نکردند که هل المطلق حجة فیما عدی مورد المقید المنفصل و لذا بحث آن را هم باید همینجا بیان کنیم. شبهه در مورد خطاب مطلق این است که بعد از ورود مقید منفصل معلوم نیست دیگر عقلاء بگویند اصل این است که مولی در مقام بیان بود در خطاب مطلق. مخصوصا اگر مقیدهای منفصل متعدد باشند.
کتب علیکم الصیام، قدرمتیقنش اجتناب از اکل و شرب و جماع است، میگویید اطلاق دارد نسبت به بقیه افعال که معتبر است اجتناب از آن افعال در صوم، بعد مقید منفصل میآید میگوید اجتناب از قی واجب است، اجتناب از ارتماس در آب لازم است، اجتناب از کذب علی الله و الرسول لازم است و هکذا. آیا باز میگویید عقلاء میگویند ظاهر حال متکلم این است که در خطاب کتب علیکم الصیام در مقام بیان بود؟ این چطور در مقام بیان بودن است که مقیدها را گذاشت در خطاب دیگر گفت، آیا باز عقلاء میگویند هنوز هم آن ظهور حال که متکلم در مقام بیان است به قوت خود باقی است و آن ظهور حال حجت است؟ این معلوم نیست.
این اشکالی است که در بحث مطرح میشود.
این اشکال در مخصص متصل مطرح نیست و لو از بعض عامه نقل شده که گفتند در مخصص متصل هم این اشکال هست. و بعید میدانیم که مقصود مخصصهای متصل مثل اکرم کل عالم عادل باشد چون استعمال اکرم کل عالم عادل استعمال حقیقی است، مدخول کل، عالم عادل است نه عالم به تنهایی. و لذا این مقید متصل موجب مجاز نمیشود. یا اکرم کل عالم الا الفاسق، این هم قرینه است بر اینکه مراد استعمالی از اکرم کل عالم اکرم کل عالم لیس بفاسق است.
بعید نمیدانیم این بعض العامة که در مخصص متصل هم اشکال کردند در خصوص جایی است که دو جمله مستقله باشد، اکرم کل عالم و لاتکرم العالم الفاسق، اینجاست که ممکن است کسی بگوید این لاتکرم العالم الفاسق جمله مستقله است و این کشف میکند که اکرم کل عالم استعمال حقیقی نشده است در تمام افراد عالم اما کشف نمیکند که استعمال مجازی در چه چیزی شده است. اکرم کل عالم و لاتکرم النحوی یا لاتکرم العالم الفاسق، این جمله مستقله به نحو قید برای جمله اولی نیست که اکرم کل عالم لیس بنحوی یا اکرم کل عالم لیس بفاسق، جمله مستقله است، کشف میکند به نظر کسانی مثل مرحوم شیخ انصاری که مراد استعمالی در اکرم کل عالم معنای حقیقی آن نیست و الا اگر معنای حقیقی بود که در اکرم کل عالم، مدخول کل، عالم بود لابشرط از هر چیزی، این مستلزم اخبار متناقض بود که هم بگوید اکرام هر عالمی را ما واجب کردیم که شامل عالم فاسق یا نحوی میشود، از طرف دیگر بگوید اکرام عالم فاسق یا اکرام نحوی واجب نیست.
و لذا گفته میشود که این جمله دوم که میگوید لاتکرم العالم الفاسق قرینه شده بر اینکه آن جمله اکرم کل عالم در معنای حقیقی استعمال نشده اما در کدام معنای مجازی استعمال شده معلوم نیست. حالا یا استعمال شده در اکرم کل عالم لیس بفاسق یا اکرم کل عالم لیس بنحوی در این مثالی که میگوید اکرم کل عالم و لاتکرم النحوی، یا نه، استعمال شده اکرم کل عالم دینی که شامل صرفی هم نشود، ما چه میدانیم.
البته به نظر ما وفاقا للبحوث در همین مثال اکرم کل عالم و لاتکرم العالم الفاسق و یا لاتکرم النحوی ما کشف نمیکنیم از جمله ثانیه که مراد استعمالی عموم نیست، این فرمایش شیخ انصاری را ما قبول نداریم. ما کشف میکنیم که مراد جدی نیست این عموم. اکرم کل عالم و لاتکرم النحوی این لاتکرم النحوی نمیگوید مراد استعمالی در اکرم کل عالم طبق عموم نبوده است، بلکه قرینه متصله است میگوید این به داعی جد نیست، این مراد استعمالی مراد جدی نیست. و لذا فرق بین اکرم کل عالم و لاتکرم النحوی که متصل به هم گفته میشود، با اکرم کل عالم که لاتکرم النحوی را منفصل از آن میگویند، در این هست که در اکرم کل عالم و لاتکرم النحوی این لاتکرم النحوی قرینه متصله است بر اینکه مراد جدی مولی طبق عموم نیست، اما مراد استعمالی او چرا طبق عموم نباشد؟ این قرینه متصله مانع میشود از ظهور آن جمله اولی در مراد جدی بودن عموم، اما در مخصص منفصل که لاتکرم النحوی را جلسه دیگر گفت، حجیت آن اکرم کل عالم را در اراده جدیه از بین میبرد، برای کسی که این خطاب مخصص منفصل به گوش او برسد و الا لاتکرم النحوی که منفصل میگویند نه ظهور استعمالی اکرم کل عالم را خراب میکند نه ظهور آن را در اراده جدیه، بلکه حجیت این ظهور در اراده جدیه فقط برای کسانی که مخصص منفصل به گوششان میرسد و واصل میشود از بین میرود.
[سؤال: ... جواب:] کاشفیت یعنی ظهور، آن خطاب ظاهر است در اینکه اکرم کل عالم مراد استعمالی عموم است مراد جدی هم عموم است.
و لذا شک اگر بکنید در مخصص منفصل، فحص هم کردید پیدا نکردید، نمیگویید شاید مخصص منفصل باشد و اگر مخصص منفصل باشد پس دیگر آن خطاب اکرم کل عالم که دیروز گفته شد ظهورش در اراده جدیه مختل شده است، این را نمیگویید و نباید بگویید. اگر بناء باشد مخصص منفصل هادم ظهور خطاب عام باشد در اراده استعمالیه یا اراده جدیه، وجود واقعی مخصص منفصل باید سبب نابودی ظهور خطاب عام در اراده استعمالیه یا اراده جدیه بشود در حالی که شما میگویید تنها اگر واصل بشود به ما خطاب مخصص منفصل دست از عموم عام بر میداریم یعنی ظهور عموم عام در اراده استعمالیه و اراده جدیه محرز است حتی با وجود مخصص منفصل، مخصص منفصل حجیت این ظهور عام را در اینکه عموم مراد جدی مولی است مختل میکند، منجزیت و معذریت آن را از بین میبرد، و الا ظهور آن خطاب در اینکه مراد جدی مولی بر اساس عموم است مختل نشده است. مخصص متصل هادم ظهور است، مانع از ظهور خطاب عام است اما مانع از ظهور خطاب عام است در چی؟ هادم ظهور خطاب عام است در اینکه عموم مراد جدی مولی است، اکرم کل عالم در کنارش بگوید: و لاتکرم النحوی ظهور استعمالی خطاب عام جای خودش است. ظهور در اینکه این عموم مراد جدی مولی است و داعی مولی از بیان اکرم کل عالم داعی مولی اراده جدیه است بر اساس عموم، این ظهور مختل میشود.
و لذا ما در مخصص متصل مشکلی نداریم. مهم مخصص منفصل هست. مشکل مخصص منفصل پس این شد که کشف میشود که مولی خطاب عام را که گفت مراد استعمالیاش بر طبق عموم نبود. اشکال این هست. نه اینکه مراد استعمالیاش بر طبق عموم بود، مستشکل این را میگوید که مبادا بگویید مراد استعمالی مولی در عام بر طبق عموم بود، استعمالی حقیقی بود، فقط به داعی جد نبود در مورد تخصیص. مستشکل میگوید اینکه مستلزم کذب است و لو کذب به داعی هزل است.
مثل اینکه شما امروز بگویید زید جاء من السفر بعد فردا بگویید قصدت بذلک المزاح معکم، داعی من از آن اخبار مزاح بود، اینکه از دروغ بودن آن را خارج نمیکند. ولی اگر متصل بگویید زید جاء من السفر و انا امزح معکم، در کنار اینکه زید جاء من السفر برای اینکه آدم متدینی هستید نمیخواهید کذب بگویید، متصل به آن میگویید البته شوخی میکنم.
آقای سیستانی احتیاط واجب کردند همین را هم نگویید، همین هم دروغ است و لو قرینه متصله دارید بر اینکه داعی شما از این اخبار خلاف واقع هزل است، باز احتیاط واجب این است که این را ترک کنید. ما این را متوجه نمیشویم، وقتی قرینه متصله میآورید بر اینکه شوخی میکنیم عرف این را دروغ نمیداند. اصلا قرینه ایام ربیع، [یا اصلا خود] آن مجلسی که هست شوخی است، میآیید راجع به دوستتان مطالبی میگویید قرینه متصله است که شوخی است، آقای سیستانی میفرمایند اگر واقعا اراده استعمالیه دارید وقتی میگویید که ایشان علامه دهر هستند، تازه آمده صرفمیر میخواند، همه میدانند داریم شوخی میکنیم اما اراده استعمالیهتان اگر طبق این کلام است، آقای سیستانی میگویند احتیاط واجب این است که این کار را ترک کنید. ما میگوییم قرینه متصله است بر هزل، عرف این را دروغ نمیداند، اتقوا الکذب جده و هزله آن جایی است که قرینه بر هزل متصل به خطاب نباشد.
و لذا اشکال بعض العامة یک مقدار تقویت میشود و جواب از آن یک مقدار سخت میشود که شما که عام گفتید اگر مراد استعمالیتان به نحو عموم است ولی واقعا مخصص منفصلی دارد، خب اینکه میشود دروغ. کذب حرام است. پس باید مراد استعمالیتان بر اساس عموم نباشد، مراد استعمالی بشود معنای مجازی چون معنای حقیقی عام اگر مراد استعمالی باشد یلزم منه الکذب، معنای مجازی هم که مراد بود از کجا میگویید معنای مجازی مراد از اکرم کل عالم لیس بنحوی است که شامل صرفی هم بشود، شاید مراد اکرم کل عالم دینی است که نه شامل نحوی میشود نه شامل صرفی.
ما قبل از اینکه جوابهای بزرگان را مطرح کنیم در این بحث، برای اینکه اشکال قویتر بشود میگوییم حالا اگر مراد استعمالی هم در عام به نحو مجازی باشد ظاهر خطاب که این نیست، شما که میگویید کل عالم واجب الاکرام، مراد استعمالیتان کل عالم لیس بنحوی واجب الاکرام هست، ولی ظاهر خطاب که این نیست. اگر بناء باشد کذب مخالفت ظاهر کلام باشد با واقع، و لو مراد استعمالی شما صحیح باشد، اما ظاهر کلام شما خلاف واقع است، باز این میشود کذب.
کسانی که توریه را کذب نمیدانند میگویند توریه کذب نیست، میگویید زید عادل، ظاهرش این است که عادل است، یجوز الصلاة خلفه، بعد از شما میپرسند شما که اینقدر از زید بدگویی میکردید میگوید مقصودم زید عادل عن الحق است، زید از جاده حق سرپیچی کرده است، زید عادل عن الحق. این خلاف ظاهر است، میشود توریه.
آقای خوئی نقل میکنند یکی از علماء وقتی از او پول میخواستند تسبیح در دستش بود تسبیح را میگذاشت کنار میگفت به خدا دستم خالی است، یدی فارغة، آن بیچاره هم فکر میکند پولهایی که از بقیه گدایی کرده بود میآورد پیش عالم میگفت باشد، وضع من بهتر از شماست، بیا این پولها را با شما تقسیم کنیم، یدی فارغة دستم خالی است، تسبیح هم از دستش میاندازد که توریهاش درست باشد.
بعضیها میگویند توریه دروغ نیست و حلال هم هست مگر اینکه مستلزم غش در معامله باشد مستلزم اضرار بر مسلمین باشد. ولی کسانی که میگویند عرف توریه را هم دروغ میگوید، ظاهر کلامت خلاف واقع است ما چه کار داریم چه قصدی کردی، اگر بگوییم عرف این را دروغ میداند که ظاهر بحوث هم همین است که میگوید توریه کذب است بر خلاف فتوای خودش در منهاج الصالحین، اگر کسی اینجور بگوید اشکال توسعه پیدا میکند، حتی مراد استعمالی هم مجازی باشد ظاهر اکرام کل عالم واجب این است که هر عالمی اکرامش واجب است حتی نحوی، بعد بگویید ما کشف کردیم مراد استعمالی اکرام عالم غیر نحوی است، ظاهر کلام این نبود، ظاهر کلام خلاف واقع است و لذا این مشکل کذب برطرف نمیشود. این را توجه بکنید تا ببینیم جوابهایی که بر این مطلب مطرح میشود چیست.
اولین جواب که مطرح شده جوابی است که مرحوم نائینی داده. مرحوم نائینی فرموده اصلا مخصص منفصل موجب استعمال مجازی نمیشود، با عموم درگیر نیست، کشف میکند که مدخول عام، کل، مدخول ادات عام در اکرم کل عالم، عالم نیست، مدخول کل در لحاظ مولی عالم عادل است، مخصص منفصل که گفت لاتکرم العالم الفاسق کشف میکنیم مولی استعمال کرده است اکرم کل عالم را در استیعاب تمام افراد مراد جدی از مدخولش، چون مرحوم نائینی گفت وضع شده کل بر افاده استیعاب تمام مراد جدی از مدخولش، مراد جدی از مدخول اکرم کل عالم با آن مخصص منفصل کشف شد که عالم عادل بوده، فأین الکذب؟ فأین الاستعمال المجازی؟ استعمال، استعمال حقیقی است. استعمال شده کل در استیعاب تمام افراد مراد جدی از مدخولش، منتها مراد جدی از مدخول را تا حالا ما فکر میکردیم طبیعی عالم است به مقدمات حکمت، حالا که آمد لاتکرم العالم الفاسق فهمیدیم ما اشتباه میکردیم، مراد جدی از مدخول کل عالم عادل بوده، این اشتباه ما هست، چه ربطی به استعمال مولی دارد، استعمال مولی استعمال حقیقی است و مجازی نیست و لذا اصالةالحقیقة هنوز هم جاری میشود در این استعمال مولی. با مقدمات حکمت تا حالا میگفتیم طبیعی عالم مراد جدی است، حالا با مقید منفصل، دیگر مقدمات حکمت از بین رفت، کشف کردیم مراد جدی عالم عادل است.
این فرمایش محقق نائینی در واقع استعمال حقیقی را حفظ میکند، استعمال، استعمال مجازی میخواهد نشود تا بعد نتوانیم بگوییم معلوم نیست مراد استعمالی مولی کدام معنای مجازی است، شاید مراد استعمالی مولی اکرام کل عالم دینی باشد، آن را میخواهد جواب بدهد. و لکن اولا: متوقف بر این مبنای خودش است که میگفت مدخول کل نیاز به مقدمات حکمت دارد و کل وضع شده برای استیعاب تمام مراد جدی از مدخولش که ما نپذیرفتیم این را.
وانگهی اشکال که فقط در اکرم کل عالم نیست، اکرم العلماء قاطبة، لعن الله بنیامیة قاطبة، اینها را که دیگر بعید است مرحوم نائینی بگوید نیاز داریم به مقدمات حکمت. دارد میگوید اکرم العلماء قاطبة، یعنی چی نیاز به مقدمات حکمت داریم. محقق نائینی ظاهرا فکر کرده بحث فقط در اکرم کل عالم و اکرم العلماء است که اینها ادات عموم هستند، بحث در اینها هست، بحث در اینها نیست.
پس اولا مبنای شمای محقق نائینی درست نبود که مقدمات حکمت لازم است در مدخول ادات عموم. ثانیا: مقید منفصل که مقدمات حکمت را از بین نمیبرد بلکه حجیت آن را از بین میبرد. به توضیحی که انشاءالله فردا عرض میکنیم.