1400/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتماع امر و نهی
مناقشه در کلام محقق بروجردی در اجتماع امر و نهی کراهتی – روایات صوم یوم عاشورا
بحث در دو دلیلی بود که استدلال شده به آنها بر جواز اجتماع امر و نهی.
دلیل اول این بود که عرف هیچ مانعی نمیبیند از اینکه مولی نهی کند عبدش را از کون در مکان خاص و خیاطت ثوب، و این عبد برود در آن مکان خاص خیاطت بکند، این خیاطت هم مصداق امتثال امر است به خیاطت هم مصداق عصیان نهی است از کون فی ذلک المکان.
نوعا محققین جواب دادند که خیاطت با کون فی المکان ترکیبش اتحادی نیست. ولی ما عرض کردیم مثال را میشود تغییر داد، در فصول هم دیدیم این هست که به جای نهی از کون در مکان خاص نهی از تصرف در مکان خاص فرض بشود که مثال تحریم غصب همین هست. و گفته میشود که خیاطت در مکان مغصوب مصداق تصرف در مکان مغصوب هست و ترکیبش اتحادی است. صاحب فصول که ظاهرا امتناعی هست میگوید ما به لحاظ حصول غرض از خیاطت میگوییم که این شخص مطیع است و لو این خیاطت نمیتواند مصداق واجب باشد چون ترکیب اتحادی دارد با حرام.
به نظر ما نکتهای میآید غیر از آنکه دیروز عرض کردیم که خیاطت، دوختن ثوب با دوخته شدن ثوب اینها یک حقیقت هستند اختلافشان به اعتبار است، مثل ایجاد، وجود، موجودیت، اینها یک حقیقت هستند اختلافشان به اعتبار است. خیاطت، دوختن با مخیطیت، دوخته شدن اینها یک حقیقت هست اختلافشان به اعتبار است، یک وقت خیاطت را انتساب میدهد به فاعل میگویید دوختن، یک وقت انتساب میدهید به ثوب میگویید دوخته شدن. و عرفا دوخته شدن یک مسببی است که حرکت خیط و ابره سبب آن هست نه متحد با آن.
ولی اگر کسی این جواب ما را عرفی نداند بگوید خیاطت از نظر عرف همان تحریک خیط و ابره است در ثوب و این تحریک، حرکت در فضای مغصوب هست و مصداق تصرف در مال غیر هست، ممکن هست ما بگوییم که نهی از غصب و تصرفات غصبیه امر تعبدی محض نیست؛ موافق است با مرتکز عقلاء. در مرتکز عقلاء برخی از تصرفهای یسیر که تصرف عقلی هستند، قبیح نیست و طبعا خطاب شرعی هم از آن منصرف هست. مثلا چرخ خیاطی را شخص دیگری گذاشت در ملک غیر، اما آن کلیدش که روشن میشود این چرخ خیاطی، دست شماست بیرون آن مکان مغصوب، شما آن کلید را میزنید این چرخ خیاطی که ملک شماست ولی در مکان مغصوب است حرکت میکند آیا شما غصب کردید آن مکان را؟ تصرف قبیح عقلایی انجام دادید؟ چرخ که تکان میخورد میچرخد آن چرخ خیاطی که ملک شماست، شما هم که آن را نبردید به آن مکان غصبی، شخص دیگری برده است، فقط کلیدش، آن دستگاهی که آن را تکان میدهد بیرون آن محل غصبی، دست شماست، شما آن دستگاه را فشار میآورید روشن میشود و این چرخ خیاطی شروع میکند به کار کردن، اگر لباسی را هم بدوزد آن لباس ملک شماست، عرفی نیست که صاحب آن محل بیاید و به شما عتاب و خطاب بکند: ای بیدین! ای لامذهب! چرا در مال یک مسلمانی بدون رضایت او تصرف میکنی؟ عرفا میگویند مگر ما چه کردیم؟ چرخ خیاطی که مال ما هست، آن پارچه هم که زیر او است مال ما هست، ما هم که این چرخ خیاطی را در این مکان غصبی نگذاشتیم، ما کاری نکردیم عرفا.
و لذا این بیان ما همان مسح در وضوء و تیمم را در مکان غصبی را هم بیاشکال میکند. طبعا این بیان توسعه که پیدا کند گفته میشود: کسی که در مکان غصبی قرار میگیرد، این غاصب هست، اما بیاید تسبیح را بچرخاند در آن مکان، این دیگر یک تصرف زاید باید تلقی بشود، مالک بگوید: بودنت در این مکان حرام است، تسبیح چرخاندنت حرام دیگر است، خدا چند بار تو را نبخشد، این به نظر میآید که عرفی نباشد. یا مضطر به لابسوء اختیار، بردند او را در یک مکان غصبی حبس کردند، این هم تسبیحی را دست میگیرد و میچرخاند در آن فضا، تسبیح رفیقش را میگیرد در آنجا و میچرخاند، بگوییم این تسبیح چرخاندن تو که مورد اضطرار نیست، خب تسبیح نچرخان، حال که تسبیح میچرخانی این کارت حرام است چون اضطرار که نداری به این تصرف در ملک غیر بدون اذنش. به نظر میرسد اینها خارج از آن محدوده ارتکاز عقلاء در حرمت تصرف در مال دیگران بدون اذنشان باشد و خطابات شرعیه هم انصراف دارد از این چیزهایی که حرمتش خلاف مرتکز عقلاء هست در مورد غصب.
[سؤال: ... جواب:] همین مثال را ما میخواهیم بررسی کنیم.
دلیل دوم که مطرح شد، نهی کراهتی از عبادات مثل صوم یوم عاشورا بود که گفتند بلااشکال نهی کراهتی دارد، در عین حال صحیح هم هست، پس میشود اجتماع امر و نهی جایز باشد و الا اگر ممتنع بود فرقی بین نهی تحریمی و نهی کراهتی نبود چون نهی کراهتی هم ناشی است از مبغوضیت فعل و اگر بناء است مبغوضیت فعل با محبوبیت آن جمع نشود، در امر و نهی کراهتی هم همین مطلب پیش میآید.
صاحب کفایه در مورد این صوم یوم عاشورا فرمود: ما معتقدیم نهی از صوم یوم عاشورا ناشی از مفسده صوم یوم عاشورا نیست، پس منشأ آن مبغوضیت صوم یوم عاشورا نیست، بلکه منشأ آن، محبوبیت عنوانی است که منطبق است بر ترک صوم یوم عاشورا یا منطبق است بر ملازم ترک صوم یوم عاشورا، و لذا میشود عملا حب به نقیضین، حب دارد مولی به صوم یوم عاشورا چون ملاک دارد، حب دارد نسبت به ترک صوم یوم عاشورا بخاطر انطباق یک عنوان راجحی بر آن و این اجتماع حب و بغض بر شیء واحد نیست تا محال باشد.
ما اشکال کردیم گفتیم: وقتی که مولی ملاک ارجحی میبیند در ترک صوم یوم عاشورا چطور عبد که ملتفت هست بیاید روزه بگیرد در روز عاشورا بخاطر مولی؟ بخاطر خدا؟ مثل این میماند که شخصی به شما گفت: اگر زید بیاید به شما یک ملیون میدهم، شخص دیگری گفت: اگر زید نیاید به شما دو ملیون میدهم، زید بیاید و به شما هم منت بگذارد که من فقط بخاطر شما آمدم، شما حق ندارید به او بگویید من که اگر نمیآمدی خوشحالتر بودم، دو ملیون گیرم میآمد، شما اگر بیایی یک ملیون گیرم میآید، اگر نیایی دو ملیون گیرم میآید، شما که ملتفت بودی به این مطلب، حال میگویی من بخاطر تو آمدم؟ خب بخاطر من نمیآمدی که من دو ملیون گیرم بیاید.
حتی اگر مساوی هم باشد. یکی گفته اگر زید بیاید یک ملیون به شما میدهم دیگری میگوید اگر زید نیاید یک ملیون به شما میدهم، شما برایتان فرقی نمیکند زید بیاید یا نیاید، بالاخره احدی الحسنین نصیب شما میشود، این یک ملیون گیر شما میآید، چه با آمدن او چه با نیامدن او، زید ملتفت هم هست به این مطلب، به شما بگوید من بخاطر شما آمدم؟ شما میگویی برای من چه فرق میکند که میآمدی یا نمیآمدی.
و لذا به نظر ما این جواب صاحب کفایه کافی نیست. و اگر عنوان مساوی که در رجحان مساوی است با فعل صوم یوم عاشورا، این عنوان راجح مساوی باشد بر ترک صوم یوم عاشورا منطبق بشود، محال هست که ما بتوانیم قصد کنیم روزه میگیریم بخاطر خدا تا چه برسد به اینکه عنوان منطبق بر ترک صوم یوم عاشورا ارجح است.
در نهایة الاصول مرحوم آقای بروجردی اشکال دیگری گرفتند به صاحب کفایه، فرمودند: اینکه ایشان میگویند نهی از صوم یوم عاشورا به ملاک یک عنوان راجحی است که بر ترک صوم یوم عاشورا منطبق است، این مبتنی است بر نظر ایشان که مفاد نهی را مثل امر، طلب میدانند منتها امر میشود طلب الفعل، نهی میشود طلب الترک، در حالی که این درست نیست، مفاد نهی زجر من الفعل است، و لذا باید فعل مفسده داشته باشد، مبغوضیت داشته باشد، نمیشود ترک صوم یوم عاشورا محبوب باشد و شما نهی کنید از صوم یوم عاشورا، باید در این فرض امر کنید به ترک صوم یوم عاشورا.
بعد فرموده است در نهایة الاصول: بر فرض قبول کنیم مفاد نهی طلب ترک است و لکن متعلق این طلب ترک صوم یوم عاشورا است نه عنوان آخر که منطبق است بر این ترک یا ملازم است با این ترک.
بعد فرموده است: اصلا به شما یک مطلبی بگوییم: معنا ندارد ترک صوم یوم عاشورا که امر عدمی است مصلحت داشته باشد، عدم وهم محض است، مصلحت دارد یعنی چه؟ غیر از اینکه فعل مفسده داشته باشد ما معنای دیگری نمیفهمیم. عدم و ترک صوم یوم عاشورا مصلحت دارد یعنی چه؟ مگر عدم که وهم محض است، پوچ است، وهم است، میتواند مؤثر باشد در مصلحت؛ تاثیر و علیت برای امر وجودی است نه امر عدمی. امر عدمی که نمیتواند مؤثر و علت باشد برای ایجاد مصلحت.
و اصلا این مطالب صاحب کفایه خلاف ظاهر اخبار است. ظاهر اخبار این است که صوم یوم عاشورا حزازت دارد، مفسده دارد. کدام فقیهی میتواند ملتزم بشود که کسی که ترک میکند صوم یوم عاشورا را فعل مستحب از او صادر شده؟ نه، فقهاء میگویند صوم یوم عاشورا اگر کسی بگیرد فعل غیر مناسبی از او صادر شده.
آقای بروجردی فرمودند: ولی ما از راه دیگری صوم یوم عاشورا را تصحیح میکنیم. میگوییم بله مفسده دارد، از این باب که عنوان موافقت با بنیامیه بر این صوم یوم عاشورا منطبق است و این مفسده اقوی هست از مصلحت خود صوم و لذا نهی کردند از صوم یوم عاشورا، نهی کراهتی کردند، اگر آن مفسده صوم یوم عاشورا بخاطر عنوان موافقت بنیامیه اقوی نبود از مصلحت صوم، بلکه مصلحت صوم از او اقوی بود که دیگر نهی نمیکردند از آن پس این مفسده اقوی بوده و نهی شده از صوم نهیا کراهتیا و این به معنای این است که صوم یوم عاشورا اصلا امر ندارد ولی چه اشکالی دارد من روز عاشورا روزه میگیرم امر هم ندارد ولی چون صوم یوم عاشورا مصلحت مغلوبه دارد، مصلحت مغلوبه آن مفسده، مصلحت دارد و لو مصلحت مغلوبه که نمیتوانست منشأ امر بشود، من بخاطر تحصیل آن مصلحت قصد تقرب میکنم.
نگویید این فعل مبغوض است، چطور قصد قربت میکنید؟ میگوییم: فعلی که انجامش عصیان مولی نیست، فرق میکند با ارتکاب حرام، ارتکاب مکروه است، عصیان مولی نیست صوم یوم عاشورا، من میگویم مولی! من بخاطر تحصیل مصلحت صوم که شما فی حد ذاته آن مصلحت را دوست دارید من روز عاشورا را روزه میگیرم همین کافی است برای قصد قربت.
این مطالب مرحوم آقای بروجردی درست نیست. اما آن اشکالاتی که در ابتداء کردند به صاحب کفایه، یک بخشی که ناوارد است، عنوان راجح بر ترک صوم یوم عاشورا منطبق بشود، عنوان ذیمصلحت، این غیر معقول است، این نمیتواند عدم مؤثر باشد در مصلحت، که جوابش این است که مصالح چه بسا اعتباریه هستند، مصالح اعتباریه که تابع نظام تکوین نیستند، ترک صوم یوم عاشورا مصلحت اعتباریه دارد که یک نوع مخالفت با بنیامیه تلقی میشود و این مصلحت دارد. این مشکلی ندارد.
و اما اینکه فرمودند: نهی طلب ترک نیست بلکه زجر من الفعل است، اصلا این نزاعها را نباید اینجا مطرح کرد. مرحوم آقای آخوند میفرماید قرینه داریم بر اینکه این نهی هر چه باشد زجر من الفعل باشد طلب ترک باشد این نمیتواند ناشی از مبغوضیت فعل باشد، چون با صحت صوم یوم عاشورا سازگار نیست، هم صحیح باشد هم مبغوض باشد، این نمیشود.
[سؤال: ... جواب:] آنکه فرمود نمیشود ما اینجا جوازی بشویم حتی اگر جاهای دیگر جوازی هستیم، چون مندوحه ندارد، صوم یوم عاشورا هم محبوب هم مبغوض نمیشود.
ولی چون دلیل داریم که صوم یوم عاشورا صحیح است، روایاتی داریم، از آن طرف نهی کراهتی هم داریم، توجیهش به این است دیگر، این در واقع اشکال استظهاری به صاحب کفایه معنا ندارد بعد از اینکه صاحب کفایه میفرماید ما تخریج ثبوتی میکنیم، جمع میکنیم بین دو مطلبی که مفاد روایات است: یک صوم یوم عاشورا صحیح است، دو: نهی کراهتی دارد، جمع بین این دو به این نتیجه رساند صاحب کفایه را.
و اما اینکه مرحوم آقای بروجردی فرمودند: "راه حل ما این است که صوم یوم عاشورا مفسده دارد، مفسده غیر لزومیه، موافقت بنیامیه، موافقت با شعار بنیامیه، این مفسده غیر لزومیه دارد، ولی در عین حال بخاطر ملاکی که در صوم هست، مصلحتی که در صوم هست قصد تقرب میشود." ما نمیدانیم چطور قصد تقرب میشود؟ مگر اتیان به فعل ذی مصلحت صدق میکند که بخاطر مولی بخاطر خدا انجام شده است، باید محبوب مولی باشد، یا امر به صرف الوجود کرده باشد این فعل مصداق صرف الوجودی باشد که محبوب مولی است یا اگر امر انحلالی است خود این فعل که امر انحلالی دارد محبوب مولی باشد، و حال مولی در فرض اتیان به این فعل احسن باشد. همین مثالی که زدیم که یک شخصی میگوید اگر زید بیاید به تو یک ملیون میدهم شخص دیگر بگوید اگر زید نیایه به تو دو ملیون میدهم، زید بیاید بگوید من بخاطر شما آمدم تا یک ملیون را بدست بیاوری، آن مصلحت یک ملیون را بدست بیاوری، این از نظر عرف خندهدار نیست؟ به زید نمیگویند زید! سر جای خودت مینشستی نمیآمدی من بیشتر خوشحال میشدم دو ملیون گیرم میآمد. منت هم سر من میگذاری که من بخاطر تو آمدم که این یک ملیون را کسب کنی؟ خب نمیآمدی من دو ملیون کسب کنم.
[سؤال: ... جواب:] احکام تابع مصالح و مفاسدی است که غالب باشند بعد از کسر و انکسار، خود آقای بروجردی هم که گفت امر ساقط است چون مصلحت صوم یوم عاشورا مصلحت مغلوبه است، فقط میخواهد بگوید قصد تقرب متمشی میشود بخاطر وجود آن مصلحت مغلوبه که این درست نیست.
و لذا بزرگانی مثل صاحب حدائق، قائل شدند به حرمت صوم یوم عاشورا، حرمت تشریعیه. حرمت ذاتیه نه، حرمت تشریعیه یعنی امر استحبابی ندارد. و لذا کسی روزه بگیرد در روز عاشورا تشریع است. مرحوم آقای خوانسای هم در جامع المدارک میفرمایند نظر صاحب حدائق نظر خوبی است. جامع المدارک جلد 2 صفحه 226.
صاحب حدائق فرموده و آقای خوانساری هم پذیرفته، روایاتی که دال بر صحت صوم یوم عاشورا است حمل میشود بر تقیه چون موافق عامه است. حالا ما این روایات را بخوانیم. برخی روایات دال بر صحت صوم یوم عاشورا است مثل صحیحه قداح و موثقه مسعدة بن صدقة، صحیحه قداح: صیام یوم عاشورا کفارة سنة. موثقه مسعدة میگوید صوموا العاشورا فانه یکفر ذنوب السنة.
در مقابل، روایاتی هست نهی میکند از صوم یوم عاشورا. عمده اینها سندش مبتلا به اشکال هست. و لذا آقای خوئی میفرمایند این روایات ناهیه که ضعیف السند است، صلاحیت معارضه ندارد با صحیحه قداح و موثقه مسعدة بن صدقة. بله، یک صحیحهای داریم صحیحه زراره و محمد بن مسلم که میگویند از امام باقر علیه السلام سؤال کردیم از صوم یوم عاشورا فرمود کان صومه قبل شهر رمضان فلما نزل شهر رمضان ترک، اینکه به معنای نهی نیست از صوم یوم عاشورا، این صحیح است سندش ولی نهی نکرد از صوم یوم عاشورا. شاید معنایش این است که قبل از اسلام صوم یوم عاشورا واجب بود، آن وقتی که صوم رمضان هنوز واجب نشده بود بعد که صوم رمضان واجب شد نسخ شد صوم یوم عاشورا. این روایت شاید مفادش این باشد بقیه روایات ضعف سند دارد. حالا ما ببینیم هفت تا روایت داریم، این هفت تا روایت یکی از امام صادر نشده علی الاقل؟
روایت اول مصباح المتهجد شیخ طوسی میفرماید روی عبدالله بن سنان. و لذا بعضیها میگویند شیخ طوسی میگوید روی عبدالله بن سنان، اسناد جزمی میدهد به عبدالله بن سنان، لابد کتاب عبدالله بن سنان پیش شیخ طوسی بوده و کتاب عبدالله بن سنان معتبر است. البته ما این را یقین نداریم چون نگفته روی فی کتابه، گفت روی عبدالله بن سنان، و اسناد جزمی شیخ طوسی مثل اسناد جزمی صدوق برای ما اعتبار ندارد چون حجت نزد این بزرگان معلوم نیست حجت نزد ما هم باشد.
میگوید دخلت علی ابیعبدالله علیه السلام یوم عاشورا و دموعه تنحدر علی عینیه کالؤلؤ المتصاعد، فقلت ممَّ بکاءک؟ فقال أفی غفلة انت؟ اما علمت ان الحسین علیه السلام اصیب فی مثل هذا الیوم؟ فقلت ما قولک فی صومه؟ فقال لی صمه من غیر تببیت، یعنی روزه بگیر اما نه تا شب، تا غروب، تا بعد از نماز عصر، یعنی امساک از مفطرات نه به نیت صوم مشروع، و افطره من غیر تشمیت، غروب که شد، نماز عصر که شد، نماز عصر را خواندی افطار کن اما بدون اینکه شادی بکنی، و لاتجعله یوم صوم کمُلا و لیکن افطارک بعد صلاة العصر بساعة علی شربة من ماء فانه فی مثل ذلک الوقت من ذلک الیوم تجلّت الهیجاء عن آل رسول الله صلی الله علیه و آله، حمله کردند به سمت آل رسول الله و آنها را به شهادت رساندند در وقت عصر. این روایت اول.
روایت دوم روایت محمد بن سنان از ابان از عبدالملک: سألت اباعبدالله علیه السلام عن صوم تاسوعا و عاشورا من شهر محرم قال یوم عاشورا ما هو یوم صوم فمن صامه او تبرک به حشره الله مع آل زیاد ممسوخ القلب مسخوطا علیه.
روایت سوم محمد بن عیسی بن عبید از جعفر بن عیسی بن عبید برادرش نقل میکند: سألت الرضا علیه السلام عن صوم یوم عاشورا و ما یقول الناس فیه قال عن صوم ابن مرجانة تسأل لی؟ ذلک یوم صامه الادعیاء من آل زیاد لقتل الحسین علیه السلام و هو یوم یتشاءم به آل محمد صلی الله علیه و آله لایصام و لایتبرک به.
روایت چهارم روایت نجیّة راجع به صوم یوم عاشورا میگوید ابیجعفر علیه السلام فرمود: صوم متروک بنزول شهر رمضان و المتروک بدعة فسألت اباعبدالله علیه السلام من بعد ابیه عن ذلک فاجاب لی بمثل جواب ابیه ثم قال أما انه صوم یوم ما نزل به کتاب و لا جرت به سنة الا سنة آل زیاد بقتل الحسین علیه السلام.
روایت پنجم، روایت علی بن ابراهیم عن ابیه عن نوح بن شعیب عن یاسین الضریر عن حریز عن زرارة عن ابیجعفر علیه السلام و ابیعبدالله علیه السلام: لاتصم فی یوم عاشورا.
روایت ششم محمد بن ابیعمیر که البته سند تا ایشان هم صحیح نیست، حسن بن علی الهاشمی که مجهول هست، عن محمد بن عیسی عن محمد بن ابیعمیر عن زید النرسی قال سمعت عبید بن زرارة یسأل اباعبدالله علیه السلام عن صوم یوم عاشورا فقال من صامه کان حظه من صیام ذلک الیوم حظ ابن مرجانة و آل زیاد قلت و ما کان حظهم من ذلک الیوم؟ قال النار اعاذنا الله من النار و من عمل یقرب من النار.
روایت هفتم روایت حسین بن ابراهیم قزوینی از محمد بن وهبان از علی بن حبشی، تا میرسد به صفوان عن حسین ابیقندر عن ابی، سند ضعیف است، قال سألته عن صوم یوم عاشورا فقال ذلک یوم قتل فیه الحسین علیه السلام فان کنت شامتا فصم، اگر شامت اهل بیتی روزه بگیر، فقال ان الصوم لایکون للمصیبة، آدم در هنگام مصیبت که روزه نمیگیری، روزه برای شکر سلامتی است، و ان الحسین علیه السلام اصیب یوم عاشورا فان کنت فی من اصیب به، اگر تو هم مصابی به مصاب الحسین علیه السلام فلاتصم و ان کنت شامتا و ممن سرّه سلامة بنیامیة فصم شکرا لله تعالی، اگر طرفدار بنیامیه هستی و خوشحالی که بنیامیه سالم برگشتند از کربلا، به شکرانه سلامتی بنیامیه روزه بگیر، حرفی نیست.
این روایات، هفت تا روایت، یکی صادر نشده؟! آخه انسان احتمال نیشغولی مطرح کند که همه اینها یک منشأیی داشتند برای دروغ گفتن، اینها عرفی نیست. غیر از اینکه آن روایت مصباح المتهجد از عبدالله بن سنان را باید آقای خوئی تصحیح کند با آن مبنایی که اول معجم گفت. اول معجم در توثیقات شیخ طوسی و نجاشی میگوید چه اشکال دارد اصالة الحس جاری میکنیم. چه جور اصالة الحس؟ احتمال میدهیم ثقة عن ثقة کابر عن کابر رسیده باشد به شیخ طوسی، وثاقت افرادی که دویست سیصد سال قبل از اینها زندگی میکردند، همین بیان را در این روایت بگویید. احتمال میدهیم بواسطة ثقة عن ثقة کابر عن کابر این روایت عبدالله بن سنان رسیده باشد به شیخ طوسی بعد از اینکه شیخ طوسی میگوید روی عبدالله بن سنان، اسناد جزمی میدهد.
و لذا به نظر ما بعید نیست که ما بگوییم تعارض بین این روایات که مستفیض هست اجمالا و موثوق الصدور است اجمالا با آن صحیحه قداح و موثقه مسعدة، مستقر میشود و ما این روایات را ترجیح میدهیم چون مخالفت عامه هستند ولی صحیحه قداح و موثقه مسعدة موافق عامه هستند. آن هم با چه تعبیری؟ صوم یوم عاشورا کفارة السنة، حالا دیگر صوم یوم عاشورا خوب نه اینکه کفارة سنة، این اینقدرش دیگر فکر نکنم خود بنیامیه هم قبول داشته باشند.
[سؤال: ... جواب:] اتفاقا بر عکس، تقیه است آن هم چه تقیهای. شما اگر یک کمی تعریف میکنی از صوم یوم عاشورا ما چهار تا هم روی آن میگذاریم تا خواص بفهمند چه انگیزهای داشتیم.
و لذا به نظر ما صوم یوم عاشورا نهی دارد، نهی غیر قابل جمع با امر و مقربیت.
مثال دیگری هست که نزدند ما میزنیم. نماز در ابتداء طلوع آفتاب و قریب به غروب آفتاب که نهی کراهتی دارد. آن را هم فردا بررسی میکنیم و بحث را دنبال میکنیم.