1400/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتماع امر و نهی
تفاوت منظر عقلی و عرفی در اجتماع مقربیت و مبعدیت عمل عبادی
بحث در اجتماع و نهی به اینجا رسید که عرض کردیم اگر امر به عنوانی تعلق بگیرد و نهی از عنوانی دیگر و نسبت بین این دو عموم و خصوص من وجه باشد اجتماع امر و نهی جایز هست به شرط اینکه امر به نحو صرف الوجود باشد همانطور که در بحوث جلد 3 صفحه 103 به این مطلب تصریح کرده بر خلاف آنچه که در صفحه 47 گفته. و عرض کردیم که ما در واجب یا مستحب توصلی دیگر مشکلی نداریم اما در واجب یا مستحب تعبدی که قصد قربت در آن معتبر هست از حیث قصد قربت و صلاحیت این عمل که حرام هست و مبغوض هست صلاحیت این عمل برای عبادیت و مقربیت ما مشکل داریم.
مشهور قائل شدند به بطلان عبادت در مورد اجتماع امر و نهی در مورد عالم عامد و جاهل مقصر ولی این به معنای اجماعی بودن این مسأله نیست، ظاهر کلام فضل بن شاذان که در کافی در باب طلاق نقل شد این است که نماز در مکان مغصوب مطلقا صحیح است، من دخل دار قوم بغیر اذنهم فصلی فیها فهو عاص فی دخوله الدار، اصلا قدرمتیقن این تعبیر فرض عالم عامد است، فهو عاص فی دخوله الدار و صلاته جائزة لان ذلک لیس من شرائط الصلاة. این عبارت فضل بن شاذان است که در کافی جلد 6 صفحه 202 مطرح شده. ظاهر اینکه کلینی این را نقل کرده این است که قبول دارد این مطلب را و الا اشکال میگرفت.
پس اینکه امام فرمودند هر چند مقتضای قاعده صحت عبادت هست در مورد اجتماع امر و نهی حتی در مورد عالم عامد ولی ما بخاطر اجماع فتوی میدهیم به بطلان و لذا میگوییم وضوء به آب مغصوب عالما عامدا باطل است نماز در مکان مغصوب عالما عامدا باطل است چون اجماع بر این مطلب هست جوابش این است که نخیر اجماع در این مطلب ثابت نیست. وانگهی اجماع هم بر این مطلب باشد اجماع مدرکی است و لااقل محتمل المدرک است مستندشان این است که حرام منجز صلاحیت عبادیت و مقربیت ندارد.
اجماع مدرکی یا محتمل المدرک مشکلش این است که اتصالش به زمان معصوم احراز نمیشود و الا اگر احراز کنیم که این اجماع در زمان معصوم هم بود ارتکاز متشرعه در زمان معصوم هم بود هر چند مدرکی، سکوت معصوم علیه السلام از ردع از این اجماع ظاهر بود در امضاء آن و لو مدرکی باشد همانطور که آقای زنجانی فرمودند، مشکل اجماعهای مدرکی یا محتمل المدرک این است که ممکن است در عصر غیبت بخاطر این مدرک فقهاء اجماع کردند بر این حکم بدون اینکه این اجماع در زمان معصوم سابقه داشته باشد.
صاحب کفایه یک مطلبی دارد که به نظر ما ناتمام است. فرق گذاشته بین قول به جواز اجتماع امر و نهی و قول به امتناع. فرموده بناء بر قول به جواز اجتماع امر و نهی اشکالی ندارد ما آن حرام را که انجام میدهیم عصیان نهی کردیم ولی امتثال این امر عبادی هم شده است، در کفایه صفحه 156 این را فرمودند. ولی بناء بر قول به امتناع ایشان فرمودند که ما از باب تحصیل ملاک در مورد جاهل قاصر حکم به صحت عبادت میکنیم چون و لو ما امتناعی هستیم اما نماز در مکان مغصوب ملاک نماز را دارد، قصد قربت هم که متمشی شده است، چرا این نماز صحیح نباشد؟ امتثال امر نکردیم اما تحصیل ملاک کردیم، قصد قربت هم که داریم چون جاهل قاصریم. بلکه ممکن است بگوییم که امتثال امر هم کردیم درست است که امر به نماز بخاطر حکم عقل شامل این نماز در مکان مغصوب نمیشود بناء بر قول به امتناع اجتماع امر و نهی اما بهرحال امر به نماز که داریم و این امر به نماز بخاطر مانع این نماز در مکان مغصوب را شامل نشد پس این نماز میتواند اصلا امتثال امر باشد. لااقل محصل ملاک که هست، قصد قربت هم که در جاهل قاصر متمشی شده است، پس این نماز صحیح است.
اگر شما فقط جاهل قاصر را میگویید که قصد قربت از او متمشی شده است چطور بود که در فرض جواز اجتماع امر و نهی مطلقا حکم کردید به صحت این نماز. جواز اجتماع امر و نهی که مشکل قصد قربت را حل نمیکند، پس چه فرقی هست بین قول به امتناع بناء بر مبنای شما که کشف ملاک میکنیم در این نماز در مکانم مغصوب، چه فرق است بین قول به امتناع و قول به جواز، اگر قصد قربت فقط از جاهل قاصر متمشی میشود قول به جواز هم همین را باید بگوید، فقط بگوید در مورد جاهل قاصر نماز صحیح است در عالم عامد و جاهل مقصر قصد قربت محقق نمیشود، اگر قصد قربت محقق میشود از عالم عامد و جاهل مقصر نیز، پش شما هم باید قائل بشوید به صحت نماز در مکان مغصوب عالما عامدا او جاهلا مقصرا چرا فقط جاهل قاصر را گفتید نمازش صحیح است؟
ببینیم آیا این اشکال وارد است که برخی اشکال میکنند و میگویند عقلا این نماز در مکان مغصوب چون مصداق حرام هست پس نمیتواند این عمل که عمل واحد است چون ترکیب اتحادی است این عمل واحد همزمان هم مبعد از مولی باشد هم مقرب به مولی، هم مبغوض باشد چون حرام است و لو حرام غیر منجز در مورد جاهل قاصر هم مبغوض مولی باشد و هم محبوب مولی. این اشکال که نمیتواند عمل واحد هم مبعد از مولی باشد هم مقرب به مولی، هم مبغوض باشد نزد مولی هم محبوب باشد نزد او، و لذا چطور ما این عمل را که محبوب مولی نیست مقرب به مولی نیست به عنوان عبادت تحویل مولی بدهیم؟ محقق نائینی بخاطر همین اشکال فرموده است که وضوء با آب مغصوب حتی بناء بر قول به جواز اجتماع امر و نهی، حتی (دقت کنید!) اگر نهی از غصب بخاطر نسیان اکراه اضطرار و مانند آن ساقط بشود، وضوء با آب مغصوب باطل است و لو مکره هستید بر غصب، مضطرید، ناسی هستید، تحریم غصب برداشته شده است چون تحریم غصب برداشته شده است اما مبغوضیت غصب و مفسده غصب که از بین نرفته است. شاهد بر اینکه غصب در مورد اکراه مثلا یا در مورد نسیان، هنوز مبغوض است این است که شما که ملتفت هستید نمیتوانید ناسی را تسبیب بکنید به غصب، به او بگویید با این آب وضوء بگیر، شبیه اینکه ناسی نجس بودن طعام، شما مهمانی دارید فراموش کرد این طعام غصبی است یا جاهل است به اینکه این طعام غصبی است حق ندارید این طعام نجس را در اختیار او بگذارید که بخورد، تسبیب به اکل نجس حرام است و لو کسی که اکل نجس میکند جاهل قاصر است، ناسی است، ولی چون این فعل او مبغوض است، شما نباید تسبیب به مبغوض کنید. اینجا هم این آقا ناسی است که این آب غصبی است، شما حق ندارید از شما میپرسد با چه آبی وضوء بگیرم بگویید برو با این آب وضوء بگیر این تسبیب به مبغوض الهی است و جایز نیست و لو آن ناسی، بالفعل تکلیفش ساقط شده است بخاطر نسیان اما فعلش هنوز مبغوض است، فعلش مفسده دارد. یا شما حق ندارید اکراه کنید این شخص را بر وضوء به این آب و لو در طول اکراه شما طبق رفع ما استکرهوا علیه تحریم غصب از این غصب برداشته میشود اما فعل شما که تسبیب کردید اکراه کردید بر غصب، حرام است چون تسبیب به مبغوض الهی است. بله او مستحق عقاب نیست چون مکره است چون ناسی است اما این چه فایدهای دارد.
عبادت ما یتقرب به الی المولی باید باشد و چیزی که مبغوض است نزد مولی نمیتوان ما یتقرب به باشد. اگر شما را اکراه کنند که سیلی بزنید به گوش پسر مولی، مولی هم بگوید رفع عن امتی ما استکرهوا علیه، تو را عقاب نمیکنم، مجبور بودی، تو گناه نداری، تهدیدت کردی اگر به گوش فرزند من سیلی نزنی تو را میکشند، اما شمای مکره موقع سیلی زدن به گوش پسر مولی بگویید مولای من! من بخاطر تو سیلی به گوش پسرت زدم؟ مولی میگوی این دیگر یعنی چه؟ ما تحریم را از تو برداشتیم بخاطر اکراه اما دیگر این حرفها چیست که من بخاطر توی مولی، بخاطر گل روی توی مولی به صورت فرزندت سیلی میزنم، آن وقتی که تو سیلی میزنی به صورت فرزندم، آه از نهان من بر میخیزد، چطور میگویی ضربت ابنک لاجلک؟ و لذا محقق نائینی فرموده است وضوء با آب مغصوب نه از جاهل قاصر بلکه از ناسی، مکره، مضطر باطل است چون فعل، فعل مبغوض است.
بله، در نماز در مکان مغصوب چون ترکیب، انضمامی است به نظر محقق نائینی، دو فعل است در خارج، در آنجا محقق نائینی نظرش فرق میکند، آنجا معتقد هست که جاهل قاصر نمازش صحیح است بعدا آن را بحث میکنیم.
[سؤال: ... جواب:] اگر مولی بگوید بر تو واجب میکنم به صورت فرزندم سیلی بزنی، واجب میکنم عمل کنی به این حرف مکره، ما بخاطر امر مولی ما به گوش فزندش سیلی بزنیم حرفی نیست. اما اینطور نیست، بلکه رفع تحریم است نه الزام به غصب، در ناسی غصب رفع تحریم شده است در مکره بر غصب رفع تحریم شده است بحث در این است نه اینکه الزام کردند حتما باید مرتکب غصب بشوی.
پس خلاصه فرمایش مرحوم نائینی این است: عملی که مبغوض مولی است چطور میتواند انسان آن را انجام بدهد بخاطر مولی؟
در جواب از این اشکال باید اینجور بگوییم که یک وقت بحث، بحث عقلی است، یک بحث عقلایی و متشرعی است. ما فعلا از نظر عقلی بحث بکنیم: چه مشکلی دارد که انسان که وضوء میگیرد با آب مغصوب حتی عالما عامدا متقرب به مولی باشد بخاطر اینکه به صدد امتثال امر مولی است به وضوء و متبعد از مولی بشود بخاطر اینکه عصیان میکند نهی مولی را از غصب. این چه مشکلی دارد. مگر قرب و بعد به مولی مکانی است که نشود در آن واحد هم به مولی نزدیک بشویم هم از او دور بشویم. قرب و بعد معنوی است. در حال نماز نظر به اجنبیه میکند هم متقرب به مولی است بخاطر نمازی که میخواند هم متبعد از مولی میشود بخاطر نظر به اجنبیه که میکند.
نگویید اینجا دو فعل است، نماز مقرب است نظر به اجنبیه مبعد است اما وضوء با آب مغصوب میخواهد هم مقرب باشد هم مبعد. جواب این است که این عمل فی حد ذاته نه مقرب است نه مبعد. مقرب صورت عمل است به داعی امتثال امر خدا، یعنی همین که انسان به دنبال امتثال امر خداست به وضوء، این مقرب الی الله است و این عمل که حرام منجز است مبعد از مولی است. این اجتماع ضدین نمیشود. امر مولی به صرف الوجود وضوء داعی است که این مکلف وضوء بگیرد و الا اگر این تدین نداشت میگرفت میخوابید، وضوء نمیگرفت، نماز نمیخواند. درست است مستاجری است که وقت اجارهاش تمام شده، با صاحبخانه دعوا دارند، حاضر نیست خانه را تخلیه کند، بقائش در این مکان حرام است، تصرفش در این آب که با آن وضوء میگیرد حرام است ولی بالاخره این تدینش باعث شده لازم نیست انسان متدین که مثل ابوذر و سلمان باشد این هم یک مرتبهای از تدین دارد که همسایه بغلی او تا نیمههای شب مشغول لهو و لعب بوده، صبح تا ساعت ده صبح میخوابد این بنده خدا اذان صبح که میگویند بلند میشود به عشق خدا و اهل بیت میآید وضوء میگیرد نماز میخواند، بله اختیارش نسبت به این فرد که وضوء با این آبی است که ملک غیر است و او راضی نیست، اختیارش نسبت به این فرد که نماز میخواند در این مکان که صاحبش راضی نیست این به داعی غیر الهی است، اما اصل اینکه میخواهد وضوء بگیرد نماز بخواند به داعی الهی است، از ترس خداست، میخواهد بینماز نشود، چه محذوری دارد؟
از نظر عقلی واقعا این فرمایش امام، آقای سیستانی، آقای زنجانی فرمایش منطقی است، چه مشکلی دارد؟ این فعل حرام را چون به داعی امتثال امر به صرف الوجود به نماز و وضوء انجام داده است هم مصداق قصد قربت باشد هم مصداق ارتکاب حرام منجز باشد، چه محذوری دارد.
و لذا آقای زنجانی سابقا فتوی میدادند وضوء با آب مغصوب عالما عامدا هم صحیح است، نماز در مکان مغصوب عالما عامدا هم صحیح است. اخیرا که احتیاط واجب میکنند یک اشکال استظهاری دارند میگویند ما برایمان روشن نیست که اطلاق داشته باشد دلیل صل با توجه به اینکه لاتغصب داریم، اطلاق دلیل صل که موجب وثوق بشود برای عرف که نظر دارد به اینکه نماز مطلقا صحیح است حتی نماز در مکان مغصوب، وضوء مطلقا صحیح است حتی وضوء با آب مغصوب، برای ما واضح نیست. که ما خدمت ایشان منتقل کردیم که شما اصل برائت جاری کنید اگر مشکل ثبوتی ندارید فقط مشکل اثباتی است، استظهار نمیتوانید بکنید، خب برائت جاری کنید از شرطیت اباحه مکان در نماز و اباحه آب در وضوء و با اصل برائت از شرطیت حکم به صحت بکنید.
ولی بهرحال، از حیث اینکه این عمل مقرب نمیتواند باشد، ایشان هم نظرشان این است که چه اشکالی دارد؟ مقرب است به چه معنا؟ لازم نیست این عمل شما را مثل ماشین به یک مسیری ببرد، نه، شما به داعی امتثال امر خدا به صرف الوجود وضوء و نماز برخواستید و دارید وضوء میگیرید دارید نماز میخوانید، همین تقرب الی الله است. بله اختیار این فرد موجب بعد عن الله میشود، چه محذوری دارد؟
اینکه برخی میگویند: من که میدانم وقتی با این آب غصبی وضوء بگیرم مولی اخم میکند، حال مولی هنگام انجام این فعل احسن نیست از حال مولی در فرض ترک این فعل، بلکه اگر من این فعل را ترک کنم حال مولی احسن است چطور میتوانم این فعل را بخاطر او بیاورم. جوابش این است که ما نمیگوییم این فعل را شما بخاطر مولی بیاورید، نخیر این فعل را بخاطر شیطان میآورید نه بخاطر مولی، شیطان است که یأمرکم بالسوء و الفحشاء، این سوء است، تصرف در مال غیر بدون اذنش سوء است، شیطان امر میکند ولی اصل اینکه میخواهید امر به صرف الوجود وضوء را امتثال کنید، به او داعی قربی دارید. داعی قربی به صرف الوجود باید داشته باشیم. و الا شما میخواهید نماز بخوانید، میروید یک جایی نماز میخوانید، نعوذ بالله، شما که اهل این حرفها نیستید، مثال است، میرود یک جایی نماز بخواند که بتواند مناظر حرام را ببیند، انتخاب این مکان نه تنها به داعی الهی نیست بلکه به داعی شیطانی است، هر دفعه میخواهد نماز بخواند میآید در آن محیطی که عدهای از مثلا فرض کنید خانمها نشستند میگوید اینجا قصد قربتم بیشتر متمشی میشود!! مرد حسابی! یک روز هم برو آن طرف نماز بخوان. این اصل نماز خواندنش بخاطر خداست، ولی انتخاب این مکان برای نماز به داعی شیطانی است، ترکیب هم اتحادی نیست نظر به اجنبیه که متحد نیست با نماز. کسی اشکال میکند در صحت این نماز؟ بعید است اشکال کنند چون اصل نمازش بخاطر خداست. حالا این داعی شیطانی دارد گاهی داعی الهی حداقل نیست میرود کنار بخاری نماز بخواند که گرمش بشود. حالا اینجا داعی شیطانی هم ضمیمه شده به داعی اینکه نظر به اجنبیه بکند. اینها مشکل برای اصل نماز ایجاد نمیکند.
[سؤال: ... جواب:] لایطاع الله من حیث یعصی یک بحث است، بحث عقلی یک بحث دیگر است. ما فعلا بحث عقلی میکنیم. حالا میرسیم به لایطاع الله حیث یعصی.
پس از نظر عقلی هیچ مشکلی نداریم. اما انصاف این است که ارتکاز عقلایی و متشرعی و لو از باب همین که لایطاع الله من حیث یعصی، همین است که عملی که مبعد از مولی است، و موجب استحقاق عقاب است این عمل صلاحیت مقربیت ندارد. ارتکاز عقلایی و متشرعی این است که یک عملی که به داعی شیطانی انجام میشود، آن داعی رحمانی به صرف الوجود و لو هست اما کافی نیست در اینکه این عمل به عنوان عبادت و عمل صحیح عبادی پذیرفته بشود. لایطاع الله من حیث یعصی را ما به عنوان یک دلیل نقلی معتبر تمسک نمیکنیم چون اولا سند روشنی ندارد ثانیا لایطاع الله من حیث یعصی به این معناست که آن شخصی که دو انار دزدید دو نان دزدید رفت به چهار فقیر داد، او اصلا کاری که کرد حرام بود، تصدق به مال مغصوب اصلا مصداق امر به صدقه نیست چون آنی که تصدق مستحب است تصدق به مال خودش هست، تصدق به مال مغصوب اصلا خودش حرام است، اصلا داخل در استحباب صدقه نیست. آنجا میگویند لایطاع الله من حیث یعصی یعنی اصلا آن صدقه به مال غیر عمل به هیچ مستحب یا واجبی نیست اما وضوء به آب مغصوب نه، شارع گفته توضأ بالماء، نماز در مکان مغصوب، شارع گفته صل، غسل میت با ماء مغصوب میدهد مشمول اطلاق تغسیل میت هست، اگر بخواهیم به لفظ لایطاع الله من حیث یعصی نگاه کنیم که سند معتبری هم روشن نیست داشته باشد معلوم نیست اینجا را بگیرد چون از حیث عصیان ما اطاعت نمیکنیم، عصیان فرد است و اطاعت صرف الوجود.
ولی ارتکاز عقلایی و متشرعی بعید نیست بر این قائم باشد که عملی که مبعد از مولی است موجب استحقاق عقاب است عملی که مولی وقتی انجام میدهی میگوید وای بر تو، سوّد الله وجهک، بعد بیاییم ما آب غصبی را بر میداریم میریزیم بر صورتمان بگوییم اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه، این تناسب ندارد عرفا. و لذا ما بعید نمیدانیم همانطور که در بحوث دارند عبادت در حال علم و عمد و جهل تقصیری که عمل مبعد از مولی است باطل باشد.
اما در حال جهل قصوری دلیل نداریم بر بطلان عبادت. بله جاهل قاصر هم فعلش حرام است یعنی مبغوض است و لکن مبعد از مولی نیست. مبغوض است، جاهل قاصر هم فعلش حرام است منتها حرام غیر منجز، حرام غیر منجز مبغوض است اما مبعد از مولی نیست، ما آنجا ارتکاز نداریم که عملی که مبغوض هست ولی مبعد از مولی نیست نتواند مصداق صرف الوجود محبوب مولی باشد و قصد قربت هم که از جاهل قاصر متمشی میشود.
[سؤال: ... جواب:] به آن جوانی هم که وسط نماز دارد نگاه میکند به زن اجنبیه ممکن است ما بگوییم این نمازت به سرت بخورد اما از نظر حقوقی و قانونی این نماز چه مشکلی دارد؟ آنی هم که اداء دین نمیکند میگذارد میرود مشهد زنگ به او میزنی بدهکار است به شما میگویی مرد حسابی کجایی بیا قرضت را بده میگوید عذر میخواهم آمدیم مشهد کاروان زیارتی بود حیفمان آمد آنجا ممکن است عصبانی بشوی بگویی مشهد به کمرت بخورد. آنجا دلیل نمیشود که ما هر فحشی بدهیم بشود بحث علمی. ... او هم میخواست این آب را بخورد میگوید چرا بخورم وضوء بگیرم. دارد در استخر مردم شنا میکند مالک استخر هم میگوید خدا نبخشد تو را این هم میگوید ما که داریم در استخر مردم شنا میکنیم قصد غسل جنابت هم بکنیم، بحث این است که این عملش وقتی انجام میدهد شارع مقدس هم از آن طرف میگوید وای به حالت رویت سیاه متنفرم از این کار تو، بعد ارتکاز نمیپذیرد که این عمل به عنوان عبادت پذیرفته بشود.
[سؤال: ... جواب:] قصد قربت متمشی نمیشود. و الا اگر توصلی بود که مشکلی نداشت دفن میت در مکان مغصوب توصلی است. ... قصد قربت به معنای اینکه در اصل وضوء بخاطر خدا وضوء میگیرد که بحثی نیست. بحث این است که میشود با عملی که موجب استحقاق عقاب الهی است و مولی از او متنفر است به نحوی که مبعد است از مولی این عمل، این مکلف بگوید این عمل را بخاطر تو انجام میدهیم. من آن فرمایش مرحوم نائینی را قبول ندارم. مبغوض است، باشد، ولی مبعد از مولی نیست. مثل همان غصب اکراهی، مضطر است به زور آوردنش در این مکان غصبی زندانیش کردند، آن زندانبان که این را در اینجا زندانی کرد مرتکب حرام شده است حالا بر فرض این مستحق حبس باشد چرا آوردی در این خانهای که ملک غیر است حبس کردی ببر در یک جایی که مباح است، آن زندانبان را عقاب میکنند ولی این زندانی مضطر است لابسوء الاختیار مضطر است در تصرف در این مکان مغصوب. آن فعل مبغوض است چون عرض کردیم اکراه بر این فعل را مجازات میکنند چرا اکراه کردی بر مغصوب، درست میگوید مرحوم نائینی، ولی هر مبغوضی که مانع نیست مقرب الی المولی باشد به این نحو که نه اینکه این عمل بما هو این عمل، مقرب الی المولی است. این آقا وقتی بلند میشود امر به صرف الوجود نماز را امتثال میخواند بکند مبغوض بودن این تصرف غصبی مانع از مقربیت اتیانش به صرف الوجود نماز نیست چون این عمل علی وجه المبعدیة و الاستحقاق للعقاب از این شخص صادر نشده.
این نکته را هم عرض کنم: آقای سیستانی تفصیل میدهد میگوید ما یک متعلقات احکام داریم یک موضوعات احکام داریم. نماز متعلق امر است جاهل مقصر و عالم عامد فرقی نمیکنند نمازشان در مکان مغصوب باطل است حالا اگر احتیاط واجب هم میکنند چون شبهه ترکیب انضمامی هست در آن و الا اگر ترکیب اتحادی باشد این عمل باطل است. مثل بعضی از اعمالی که ترکیبشان اتحادی است، اگر تغسیل میت بگوییم خودش واجب نفسی است به ماء مغصوب. اما وضوء متعلق امر نیست، موضوع است برای حکم به طهارت، من توضأ تطهر و آنی که متعلق امر است مسبب از این وضوء است که طهارت است و لذا ایشان میگویند اینها موضوعات احکام هستند متعلقات احکام نیستد اصلا امر نرفته روی وضوء. و لذا وضوء با آب مغصوب در حال جهل تقصیری هم صحیح است، جاهل مقصر هستی باش، حالا رفته با این آبهای مسجد الحرام که نوشته مخصصة للشرب وضوء گرفته نمیرود مسأله بپرسد که آقای سیستانی میگوید لایجوز الوضوء من هذه المیاه المخصصة للشرب، حالا بعد از اینکه حج بجا آورده آمده میگوید حاج آقا! ما با این آبهایی که نوشته مخصصة للشرب رفتیم وضوء گرفتیم خیلی هم خنک شدیم جاتون خالی، این وضوءمان صحیح است؟ آقای سیستانی میفرمایند جاهل مقصری، ولی چون موضوعات احکام هستند وضوء، بله وضوءت صحیح است. اما اگر عالم عامد بودی نه، آنجا میگفتیم وضوءت باطل است.
ما عرضمان این است که چه فرق میکند. اگر مشکل تمشی قصد قربت و عدم صلاحیت مقربیت للعمل است وضوء هم شرطش قصد قربت است نماز هم شرطش قصد قربت است. شما که جواز اجتماع امر و نهی قائلید، آنی که امتناعی هست مثل آقای خوئی خوب است این مطالب را به آنها بگویید بگویید ما که در وضوء نیاز به امر نداریم، امتناعی اگر شدیم خوب است فرمایش شما که ما در وضوء نیاز به امر نداریم من توضأ تطهر موضوع حکم است، اما شما که جوازی هستید، جواز اجتماع امر و نهی قائلید پس مشکل قصد قربت است؟ اگر قصد قربت از جاهل مقصر متمشی میشود عمل او صلاحیت مقربیت دارد که در وضوء میگویید، در نماز هم بگویید چه فرقی میکند.
ولی به نظر ما ارتکاز متشرعه این است که جاهل مقصر و عالم عامد و ناسی مقصر آنی که قبلا خودش غصب کرده الان یادش رفته اینها عملشان مشکل مقربیت دارد و لذا بعید نیست عملشان باطل باشد.