1402/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خمس سرقفلی
به مناسبت بحث خمس سرقفلی بحث واقع شد راجع به خمس ارتفاع قیمت سرقفلی، مطالبی مطرح شد:
اولین مطلب بحث خمس تصاعدی بود که ما قبل از تطبیق آن بر ارتفاع قیمت سرقفلی عرض کردیم بخاطر واضح شدن بحث مثالی بزنیم: شخصی زمینی را میخرد به غرض تجارت، یعنی به غرض اینکه گران بشود بفروشد، حالا اگر به غرض زراعت هم باشد بنا بر نظر برخی مثل صاحب بحوث فی الخمس آن هم ارتفاع قیمتش فایده است و خمس دارد و لو نفروشد، آن جایی هم که به قصد تجارت است بنا بر نظر کسانی که به مجرد ارتفاع قیمت صدق فایده میکند یا صدق ربح تکسب میکند و خمس دارد و لو قبل از فروش، اما طبق نظر آقای بروجردی و آقای زنجانی که ارتفاع قیمت قبل از فروش خمس ندارد حتی در در جایی که هدف تجارت است، این بحث خمس تصاعدی مطرح نمیشود، خمس تصاعدی بنا بر این نظر میشود که ارتفاع قیمت حالا یا به غرض تجارت یا مطلقا به مجرد ارتفاع قیمت مصداق فایده و ربح باشد. برخی مثل صاحب جواهر و آقای خوئی و امام قائل به خمس تصاعدی شدند، حالا همین زمینی که خرید به قصد تجارت مثال بزنیم:
این سه فرض دارد:
فرض اول این است که با ربحی که در اثنای سال به دست آورده خمسش را نداده رفته این زمین را خریده پنج ملیون، سال اول پنج ملیون بود خمسش را نداد، سال دوم شد ده ملیون، این ده ملیون دو ملیونش که هیچ، سال اول یک ملیون که خمس داشت چون پنج ملیون میارزید همان یک ملیون یک پنجم زمین که یک ملیون میارزید و ملک امام بود الان امسال سال دوم شده دو ملیون، ربطی به من ندارد، اما آن چهار پنجم زمین که چهار ملیون میارزید که ملک من بود او الان در سال دوم شده هشت ملیون، یعنی چهار ملیون من سود کردم، خمس او میشود هشتصد تومان، به نسبت هشتصد تومان از ده ملیون نسبتش در زمین چقدر است او را اضافه کنید به آن یک پنجم زمین، یک پنجم زمین که مال امام است، او هیچ، امسال سال دوم که زمینی که من خریدم با ربح غیر مخمس در اثنای سال پنج ملیون، امسال این زمین شد ده ملیون، چهار ملیون اضافه که سهم من بود در سال اول غیر از سهم خمس، آن چهار ملیون دوبرابر شده، شده هشت ملیون، این چهار ملیون اضافه خمس دارد، خمسش میشود هشتصد تومان، هشتصد تومان را اضافه کنید به آن دو ملیون تومان، دو ملیون و هشتصد از این ده ملیون مال امام علیه السلام است و از نظر امام و آقای خوئی این منشأ میشود خود این زمین به اندازه نسبت دو ملیون و هشتصد از ده ملیون خود این زمین بشود ملک امام، یعنی سندی که به نام امام زده میشود دیگر یک پنجم زمین نیست بلکه بیشتر است، 28 درصد است. و همینطور هر سال حساب کنید تا بروید بالا.
[سؤال: ... جواب:] این فرضی که آقا فرمودند که حالا اگر سال سوم به جای ترقی تنزل کرد برگشت قیمت زمین شد همان پنج ملیون، از نظر آقای خوئی و امام یک پنجم این زمین ملک امام علیه السلام نیست بلکه 28 درصد زمین نه 20 درصد، 28 درصد زمین ملک امام است یعنی الان که ارزان شده است هم اینطور نیست که بگویید به امام عرض کنید بسیار خوب خمس شما چقدر میشود یک پنجم این زمین بفرما ببر، پولش هم شده است یک ملیون میخواهی یک ملیون را به شما بدهم امام میفرمایند نخیر، آخر سال دوم 28 درصد این زمین ملک من شد، چکار به قیمتش دارید؟ اگر میفروختید خمسش را میدادید میدادید. ... بحث این است که پاک بشود پرونده برگردد خمس به آن یک ملیون این درست نیست، نخیر، یک ملیون و چهارصد به امام بدهید، اگر ده ملیون بشود پنج ملیون سال سوم، دیگر به شما ممکن است آقای خوئی میگویند امام میگویند که به شما نمیگویند کاهش ارزش آن را ضامن هستی، نه، ولی آن نسبت خمس در زمین او ملک امام است یعنی 28 درصد این زمین ملک امام است 28 درصد پنج ملیون میشود یک ملیون و چهارصد ببر بده به امام.
و کسانی هستند که میگویند نخیر احتیاط واجب میکنند مثل آقای سیستانی که خمس زمین که هیچ، او یک ملیون سال اول بود بعد شد دو ملیون سال سوم اگر تنزل پیدا کند میشود یک ملیون، آن یک ملیون را بده، حرفی نداریم، اما آن خمس ارتفاع قیمت در سال دوم که هشتصد تومان بود بنا بر احتیاط واجب باید کل هشتصد تومان را بدهی به امام. چرا؟ چون اختلاف مبنا دارد آقای سیستانی با آقای خوئی و امام، امام و آقای خوئی میگویند خمس ارتفاع قیمت به خود زمین تعلق میگیرد ریشه در زمین میدواند، یعنی سهم امام در زمین در این مثالی که زدیم میشود 28 درصد، آقای سیستانی میگویند سهم امام در این زمین همان 20 درصد است، ارتفاع قیمت یک حیثیت اعتباریه است ربطی به این عین ندارد، او متعلق خمس است، دیدیم در برخی از کتابها این هست اختصاص به آقای سیستانی ندارد ولی آقای سیستانی نظرشان این است. ارتفاع القیمة را یک حیثیت تقییدیه میگیرند بر خلاف آقای خوئی و امام که حیثیت تعلیلیه میگیرد که خمس به زمین تعلق میگیرد آقای سیستانی حیثیت تقییدیه میگیرد میگوید اصلا خود این ارتفاع قیمت فائدة به عنوان یک وجود اعتباری، او متعلق خمس است و لذا تلف شد هشتصد تومان پرید شما ضامن هستید سر سال خمسی ندادی خمس این چهار ملیون را، این هشتصد تومان که خمس چهار ملیون بود در آخر سال دوم ندادی، سال سوم پرید، باز زمین شد پنج ملیون، تلف شد مال متعلق خمس در ید شما، بنا بر احتیاط واجب شما ضامن هستید. حالا البته این گفت که حسن بد این فرمایش آقای سیستانی را گفتیم اینجا باعث میشود خمس بدهیم اما یک حسن خوبی هم دارد اگر خمس به ارتفاع قیمت تعلق بگیرد تصرف شما در این مال اگر اصلش تخمیس بشود یا اصلش خمس ندارد، تصرف شما در این مال تصرف غاصبانه نیست.
[سؤال: ... جواب:] در اینکه خمس تعلق میگیرد در ارتفاع قیمت به آن حیثیت تقییدیه ظاهرا ایشان نظرشان است، در ضمان احتیاط کردند.
[سؤال: ... جواب:] تصاعد میخورد، سال سوم شد این زمین ده ملیونی شما شانس دارید مدام گران میشود مثل مال نیستید که، شما ده ملیون سال دوم سال سوم شد بیست ملیون، سال دوم چقدر سهم امام بود از این زمین؟ 28 درصد. طبق نظر امام و آقای خوئی. سال سوم که ارتفاع قیمت پیدا کرد شد بیست ملیون آن وقت در سال سوم مجموع خمس حساب میشود پنج ملیون و ش بعلاوه چهار ملیون و چهارصد. حساب کنید! ده ملیون سال دوم سال سوم شد بیست ملیون، یعنی آن دو ملیون و هشتصد شد دو برابر، او که ربطی به شما ندارد، دو ملیون و هشتصد ضرب در دو میشود پنج ملیون و ششصد، او ربطی به شما ندارد، سال سوم چقدر سود کردید؟ چهار ملیون و چهارصد سود کردید، سال سوم چهار ملیون و چهارصد سود کردید، سال سوم که ده ملیونت شده بیست ملیون پنج ملیون و ششصد از این بیست ملیون که ربطی به تو ندارد، همان گرانی قبلی است گرانتر شده، خمس قبلی است گرانتر شده، از این بیست ملیون، شما چقدر از سال قبل تا امسال سود کردید منهای این مبلغ، منهای پنج و ملیون ششصد؟ ... آنها را که سال قبل سود کرده بودی. چقدر میخواهی بخوری از این بدبخت!! از سال قبل تا امسال این آقا دفتر دارد دفترش را میآورد نشانتان میدهد چقدر از پارسال تا امسال این آقا سود کرده، حالا اجازه بدهید وارد بحث ریاضیات ما را نکنید. ... هر چه از سال قبل تا امسال سهم او گرانتر شده، سهم او پارسال کم شد، دیگر چهار پنجم زمین نبود، 28 درصد زمین شد مال امام، سهم این آقا شد 72 درصد، آن 72 درصد که سهم این است دوبرابر شده، پس درست میفرمایید، میشود هفت و دویست سال سوم سود کرده. خمس سال سوم هم اضافه میشود به سهم مبارک امام علیه السلام، سهم ایشان از زمین بیشتر میشود [2/35]. اما آقای سیستانی هم میگوید بالاخره یک ارتفاع قیمت به عنوان یک فرد جدید و مصداق جدید درست شد برای ارتفاع قیمت، این مصداق جدید فائدةٌ، هر سال یک مصداق جدید دارد ارتفاع قیمت، این ارتفاع قیمت در سال دوم فایده بود ارتفاع قیمت سهم این آقا در سال سوم فایده است، همینجور ارتفاع قیمتهای جدید حاصل میشود و هیچ تاثیری ندارد در اینکه مبنای آقای سیستانی در اینجا با مبنای امام و آقای خوئی فرق بکند.
[سؤال: ... جواب:] بحث فایده است، در صدق فایده که فرقی بین حیثیت تعلیلیه و حیثیت تقییدیه نیست و فرض این است فایده که ارتفاع قیمت است اگر خود ارتفاع قیمت که خمسش شد مال امام، همان ارتفاع قیمت پارسال گرانتر بشود خمس امام گرانتر شده، اما شما سال سوم یک ارتفاع قیمتی در سهم خودتان دارید که او میشود فایده جدیده، او هم میشود متعلق خمس. ... فرق نمیکرد سال دوم باید دو ملیون و هشتصد میداد، سال دوم از نظر آقای سیستانی هم باید ده ملیون شد دو هشتصد میداد، فرقی نمیکند. ... بدهکار نمیشود از نظر آقای سیستانی به ارتفاع قیمت، ارتفاع قیمت یک حیثیت اعتباریه در خارج است، آن چهار ملیون در سال دوم که ارتفاع قیمت سهم این مکلف است، او یک حیثیت تقییدیه خارجیه است، او هشتصد تومانش شد مال امام، یک پنجم آن چهارملیون، و آن چهارملیون بما اینکه یک پنجمش مال امام است او شد هشت ملیون در سال بعد، او فرقی نمیکند. ببینید! سهم امام که خمس ارتفاع قیمت است کلی فی الذمه و بدهکاری مکلف نیست، مثل ارث الزوجه است، ارث الزوجه با گران شدن خانه ارث الزوجه هم گرانتر میشود. حیثیت ارتفاع قیمت و لو منشأ نمیشود از نظر آقای سیستانی که خمس به عین سرایت کند اما گران که میشود. بالاخره ارتفاع قیمت وقتی یک پنجمش حق امام علیه السلام است، مثل اینکه شما در این ارتفاع قیمت برادرتان شریک است، فقط سهم شما گران میشود سهم برادر بیچارهتان گران نمیشود؟ سهم او هم گران میشود. امام از این چهار ملیون ارتفاع قیمت که حیثیت تقییدیه است قبول دارم سرایت به زمین نمیکند طبق نظر آقای سیستانی ولی این چهار ملیون یک پنجمش مال امام است، عجب! شما سهمت گران میشود سهم امام گران نمیشود؟ خب سهم امام هم گران میشود، دقت کنید! ... فکر کنید! اینها رویش فکر شده، زود سؤال نکنید، زود اشکال نکنید. حالا در ریاضیاتش گیر دارید مطلب که روشن است.
[سؤال: ... جواب:] خمس به مالیت تعلق نمیگیرد اولا، خمس به عین تعلق میگیرد. ... این حرفها چیه میزنید؟ همه اختیارات این خانه مال من است، شرعا خمس به این مال تعلق گرفته، خانهای که شرعا به آن خمس تعلق گرفته بنگاهی یک جور دیگر قیمت میکند؟ بنگاهی متدین میگوید این خانه متعلق خمس است یک جور قیمت کنم، میگویی به تو چه ربطی دارد من خمسش را میخواهم بدهم، قیمت کن میروم خمسش را بعد از فروش میدهم به تو چه ربطی دارد میخواهی سوء استفاده کنی. میگوید نه اگر متعلق خمس است شریک داری، مال شراکتی مال وراثتی اینها ارزان در بازار قیمت میشود. مال وراثتی که ارزان قیمت میگذارند برای این است که میترسند با هم جور نیایند یا خود ورثه ارزان میدهند که از شر این مال ارثی راحت بشوند و الا اگر همه سند به نام یکی از این فرزندان است هیچ هم نزاع ندارند بقیه، میروند بنگاه بنگاهی میگوید برو عمو، من خبر دارم شرعا شما پنج تا برادر هستید سند به نام تو هست اما چهار برادرت هم شرعا مالک این خانه هستند من به جای ده میلیارد هشت میلیارد قیمت میکنم خانه تو را، مشتری هم الان هست بیا بفروشم، میگویی برو خودت را گول بزن، این حرفها چیه.
پس این فرض اول که اصل پول زمین پنج ملیون بود، متعلق خمس بود، نقد دادیم خمس را رفتیم زمین خریدیم بحثش روشن شد.
مرحوم آقای صاحب جواهر گفته چرا سه سال حساب میکنی آقا؟ همان سال اول حساب کن، من این زمین را برای تجارت خریدم پنج ملیون، شما خریدید که شانستان خوب است، پنج ملیون، یک ماه بعد شد ده ملیون، به قصد تجارت هم خریدید، دو ماه بعد شد بیست ملیون، همینجور هر ماه مثل عقربه ساعت، مدام قیمتها میرود بالا، صاحب جواهر میگوید بیچارهات میکنم!! آخر سال میخواهی بیست درصد خمس بدهی؟ میگویی این زمین الان میارزد صد ملیون بیست ملیون را میآوری میدهی، تمام؟ خیال کردی. این زمین را به قصد تجارت نگه داشتی، تصاعدی حساب کن حتی در سال واحد.
اینجاست که آقای خوئی تبعا للشیخ الاعظم شیخ انصاری گفته این خلاف سیره است، خلاف اطلاقات است، اول سال میرفتند یک چیز را برای تجارت میخریدند آخر سال حساب میکردند یک پنجمش را میدادند، این کارها را نمیکردند. اما اینکه عصیانا آخر سال خمس ندهی، زمینت را خمس ندادی آخر سال، عصیان کردی رسید به سال دوم، خمس تصاعدی پیدا کرد باز هم خمس ندادی شد سال سوم باز هم خمس تصاعدی پیدا کرد، اطلاق مقامی برای گنهکاران درست میکنی؟ کی اطلاق مقامی دارد که هر وقت آمدی همان خمس اصل زمین را بدهی قبول است، همچون چیزی نیست.
[سؤال: ... جواب:] فرض این است که ارتفاع قیمت قبل از فروش میگویید مصداق فایده است، اگر مصداق فایده است باید آخر سال خمسش را بدهد. اینکه میگویی نفروخته، حرف بازاریها را میزنید عیب ندارد، این نظر آقای بروجردی و آقای زنجانی است که ارتفاع قیمت تا فروش نرود جنس خمس ندارد و لو برای تجارت باشد، حالا نمیگوییم حرف بدی است بالاخره یک حرفی است، فرض این است که مبنای آقای خوئی، امام و آقای سیستانی این است که ارتفاع قیمت به غرض تجارت اگر باشد و لو نفروشید آخر سال باید خمسش را حساب کنید، اینجاست که بحث خمس تصاعدی پیش میآید در صورتی که در سال اول ارتفاع قیمت نباشد، آنجا خمس تصاعدی ندارد، سال اول قیمت آخر سال هر چی بود خمس همان را میدهی، سالهای بعد خمس تصاعدی را باید اضافه کنی به آن.
[سؤال: ... جواب:] اصلا آن زمان خمس میدادند؟ ... بحث آن زمان یک مقدار تحلیل خمس بوده، بعد روشن نیست وضعیت مردم آن زمان که سال خمسی داشت فلان روز میآمد میگفت یک روز دیرتر شد سال خمسیمان، میگویم ما طبق قواعد عامه داریم کشف میکنیم، خلافش هم برای ما ثابت نیست. ... شما از کجا فهمیدی اگر یک کسی یک گنهکاری.. به قصد تجارت خریده یا نه؟ آخر سال خمسش را نداده یا داده؟ ... امام وکلاء داشت آن وقتی که خمس میدادند وکلاء داشت دو سه سال ده سال خدمت امام نرسیده. ... زمینش را بفروشد خمس بدهد. ... خب گریه بکنید به حالش!! اینکه مسأله فقهی نیست، حالا روایت میگوید من اعوزه شیء من حقی فهو فی حل، اگر نمیتواند خمس بدهد من حلالش کردم. ... مقدمة لاداء الخمس میفروشد دیگر، چه اشکال دارد؟ قبل از اینکه سال خمسیاش برسد که میتواند بفروشد، بعد از سال خمسی مقدمه منحصره ادای خمس باشد میفروشد لااقل از وکیل امام اجازه میگیرد میفروشد. دیگر مسأله دیگری راجع به خمس ندارید؟
[سؤال: ... جواب:] اینطور نیست که ارتکاز بر عدم لزوم خمس تصاعدی بوده، قاعده عامه گفتند الخمس فیما افاد الناس. اینها تطبیقات اجتهادیه و استنباطیه است. ... ممکن است شما اصلا آن مبنایی را که ارتفاع قیمت به غرض تجارت خمس دارد و لو قبل از فروش قبول نکنید بگویید عرف این را فایده عینیه نمیبیند، ما و لو قبلا مخالف بودیم با این نظر اما میبینیم خیلی نظر بعیدی نیست که نظر آقای بروجردی و آقای زنجانی است، این بحث مبتنی بر این است که ارتفاع قیمت به غرض تجارت و لو قبل از فروش مصداق فایده است که نظر امام و آقای خوئی و آقای سیستانی است.
مثال دوم: با پولی که متعلق خمس است ولی خمسش را نمیدهد، بعد از گذشت سال میرود این زمین را میخرد. این به نظر آقای خوئی و آقای سیستانی چون معمولا به نحو کلی فی الذمه میخرند پول را به عنوان ثمن میدهند، اتلاف خمس است، خمس منتقل به زمین نمیشود، پنج ملیونی که متعلق خمس بود و خمسش را نداد رفت پول زمین داد در وفای به ثمن آن زمین ملک اوست فقط یک ملیون به ذمهاش میآید خمس آن پنج ملیونی که تلف کرد داد به بایع، این حکم مثال سوم را پیدا میکند که خواهم زد. اما امام معتقدند اگر قصدش این است که این ثمن را با این پول متعلق خمس اداء کند حکم ثمن شخصی پیدا میکند کانه با عین این پول معامله کرده و ایشان میگوید نیاز به امضای حاکم شرع دارد اگر حاکم شرع امضا کند حکم مثال قبلی را پیدا میکند.
[سؤال: ... جواب:] حاکم شرع اگر امضا کرد مثل مثال اول میشود، خمس منتقل میشود به زمین، اگر امضا نکند بیع نسبت به یک پنجم این زمین اصلا نافذ نیست شما چهار پنجم این زمین را مالک هستید یک پنجم را مالک نیستید، اگر حاکم شرع امضا نکند از نظر امام اینجور میشود.
مثال سوم این است که شما با پولی که اصلا متعلق خمس نیست مثل ارث یا متعلق خمس بود خمسش را دادید بروید با این پنج ملیون این زمین را بخرید اصلش دیگر خمس ندارد، سال اول هیچ خمس ندارد، سال دوم که میشود ده ملیون آن پنج ملیون ارتفاع قیمت خمس دارد که خمسش میشود یک ملیون، آن وقت این اختلاقی که بین امام و آقای خوئی یک طرف و آقای سیستانی یک طرف بود که آن یک ملیون از پنج ملیون سال دوم یعنی میشود یک دهم، یک دهم این زمین، آیا عین یک دهم زمین ملک امام علیه السلام میشود یا نظر آقای سیستانی نه، آن پنج ملیون سال دوم یک حیثیت اعتباریه است ارتفاع القیمة یک پنجمش مال امام است تصرف شما در این زمین حرام نیست و منتها ثمره بدش این است که از نظر آقای سیستانی اگر این پنج ملیون سال دوم که سود کردید بسوزد، دومرتبه برگردد این زمین همان پنج ملیون بشود آقای سیستانی احتیاط واجب میکند یک ملیون شما ضامن هستید چون ارتفاع قیمت که پنج ملیون سوخت تلف شد در دست شما بعد از گذشت سال، خمس امام را ضامن هستید بنا بر احتیاط واجب. اما از نظر امام و آقای خوئی یک دهم این زمین مال امام است، همین زمینی که سال اول پنج ملیون میارزید اصلا خمس نداشت چون با پول مخمس خریده بودید، سال دوم که شد ده ملیون خمسش را ندادی بعد از گذشت سال برگشت شد پنج ملیون یک دهم این زمین ملک امام است یک دهمش میشود پانصد هزار تومان باید بروید اداء کنید.
این هم مثال سوم راجع به خمس تصاعدی. دیگر تطبیقش بر خمس سرقفلی روشن است، معمولا سرقفلی را به قصد تجارت نگه نمیدارند، معمولا نگه میداند با آن کار کنند، ولی کسانی که میگویند ارتفاع قیمت و لو به قصد تجارت نباشد خمس دارد مثل صاحب کتاب بحوث فی الخمس و همینطور صاحب کتاب فقه الصادق، آنها همین خمس تصاعدی را میتوانند در اینجا تطبیق کنند.
بحث دیگر راجع به خمس سرقفلی بحث ارتفاع قیمت سرقفلی است بخاطر تورم. این هم بحث کلی میطلبد که اگر شما اصل مال مخمس است بعضیها میروند با پول غیر مخمس طلا میخرند بعد طلا مثلا پنج ملیون طلا خریده الان شده پنجاه ملیون میگویی این تورم است، مرد حسابی تو خمس اصلش را ندادی چی چی تورم است؟ طلا پنجاه ملیون میارزد یک پنجمش مال امام است، ده ملیون باید بدهی، تورم و غیر تورم ندارد که، سود استفاده از مبنای تورم نکند اینجا. مبنای تورم این است که اصل پول خمسش را دادی پنج ملیون مخمس رفتی طلا خریدی، شده پنجاه ملیون اما این پنجاه ملیون در ایران لحاظ میشود، همین طلا را اگر با دلار میخریدی آن وقت، آن وقت هزار دلار میدادی، الان هم که میخواهی بفروشی همان هزار دلار میفروشی.
مشهور ظاهرا میگویند خمس دارد تو چکار به دلار داری، ما باید به فکر ریال خودمان باشیم، چکار داریم دلار گران میشود ارزان میشود.
ما ببینیم پنج ملیون دادیم الان شده پنجاه ملیون اگر این پنج ملیون را نمیدادیم میگذاشتیم گوشه خانهمان خوب بود؟ بالاخره سود کردی، پنج ملیون شد پنجاه ملیون برو خدا را شکر کن.
ولی انصاف این است که همانطور که آقای سیستانی احتیاط واجب کرده شما هم اگر یک موقعی رساله نوشتی احتیاط واجب لااقل بکنید انصاف این است که بیشتر از احتیاط واجب، حالا احتیاط واجب کرده ایشان خدا رحم کرده رجوع میکنند مقلدینشان به آقای شبیری که ایشان میگویند تورم خمس ندارد، واقعا هم انصاف این است که بگوییم تورم خمس ندارد، هم عرفا فایده نیست، تورم فاحش را میگوییم، پنج ملیون طلا خریده الان شده پنجاه ملیون اما میگوید ایکاش همان پنج ملیون بود آن موقع همان پنج ملیون را میتوانستیم با آن یک خانه بخریم اما با این پنجاه ملیون یک خانه را رهن هم نمیتوانیم بکنیم، عرف عام تورم را سود نمیداند فایده نمیداند، طرف رفیقم است فرقش با من است که دلار دارد، دلار خرج میکند او فایده نکرد چون دلار همان هزار دلار داد الان هم هزار دلار این طلا ارزش دارد ولی من بیچاره مدام باید خمس بدهم. حالا آقای سیستانی یک لطفی که کرده میگوید آنهایی که سرمایهشان را طلا یا ارز خارجی قرار میدهند اینها میتوانند بگویند ما سود نکردیم، نه اینکه ذهنا، نه، ذهنا نه، میآید میگوید این خواباری که ما داریم آقای خلیجی! بیا من اینها را به شما فروختم به بیست هزار دلار، بعتک هذه الاطعمة و الاشربة و الفواکه کل ما فی هذا المحل بعشرین الف دلار، او هم میگوید قبلت، من سرمایهام شد بیست هزار دلار، نه دادی نه گرفتی ولی همینجوری اعتباری، بعد میگویی: به من بفروش اینها را به بیست هزار دلار، دومرتبه به من بفروش، شما مالک این اموال میشوی سرمایهات چی شد؟ با یک انشاء شد بیست هزار دلار، چون بیست هزار دلار فروختی مالک شدی نو شد سرمایهات، اما همینجوری ذهنی حساب کنی نمیشود، همینجوری بگویی با فرشتهها من این قرارداد را ببندم، باید یک خلیجی پیدا کند با او قرارداد ببندی!! این را آقای سیستانی میگویند. ولی به شکل عمومی آقای زنجانی و آقایان دیگر هستند بعضیها، میگویند عرفا این فایده نیست، اگر شک هم بکنی فایده است یا فایده نیست برائت جاری میکنیم از خمس، چون من که مالک این مال شدم، شک میکنم خمس به آن تعلق گرفته یا نه حالا یا استصحاب عدم تعلق خمس جاری میکنم یا برائت از وجوب ادای خمس جاری میکنم و لذا هیچ مشکلی نیست.
این هم راجع به بحث خمس تورم. انشاءالله هفته آینده بحث راجع به این میشود که اینهایی که سرقفلی سرمایهشان است، میگوید اگر من سرقفلی نداشته باشم وهن بر من است یا اگر خمسش را بدهم نمیتوانم کار بکنم، اینها لازم است خمس بدهند یا نه، این را بحث کنیم و بعد آخرین بحث ارث سرقفلی است که دیگر اینها در هفتههای بعد میشود.