درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/01/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شرائط مکان مصلی /مکان مصلی /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در حکم نماز مرد و زن در یک مکان بود و در جلسه قبل أدله قول به کراهت بدون رعایت فاصله بیان شد.

 

1شرط دهم (فاصله میان زن و مرد در نماز)

العاشر أن لا يصلي الرجل و المرأة في مكان واحد‌ بحيث تكون المرأة مقدمة على الرجل أو مساوية له إلا مع الحائل أو البعد عشرة أذرع بذراع اليد على الأحوط و إن كان الأقوى‌ كراهته إلا مع أحد الأمرين و المدار على الصلاة الصحيحة لو لا المحاذاة أو التقدم دون الفاسدة لفقد شرط أو وجود مانع و الأولى في الحائل كونه مانعا عن المشاهدة و إن كان لا يبعد كفايته مطلقا كما أن الكراهة أو الحرمة مختصة بمن شرع في الصلاة لاحقا إذا كانا مختلفين في الشروع و مع تقارنهما تعمهما و ترتفع أيضا بتأخر المرأة مكانا بمجرد الصدق و إن كان الأولى تأخرها عنه في جميع حالات الصلاة بأن يكون مسجدها وراء موقفه كما أن الظاهر ارتفاعها أيضا بكون أحدهما في موضع عال على وجه لا يصدق معه التقدم أو المحاذاة و إن لم يبلغ عشرة أذرع.

2مقدار فاصله لازم بین زن و مرد

بحث راجع به لزوم فاصله میان زن و مرد در نماز بود؛ عرض کردیم مقتضای صناعت لزوم فاصله است و نظر مشهور مبنی بر عدم لزوم فاصله را قبول نکردیم و تنها باید بررسی کنیم که این فاصله باید بیش از ده ذراع یعنی چهار متر و نیم باشد یا رعایت فاصله به مقدار یک وجب کافی است که مرحوم خویی احتمال دوم را مطرح کرده اند.

تنها مطلبی که برای ما مبهم است این است که کسانی مثل مرحوم صدر چه در کتاب الفتاوی الواضحة‌ صفحه 471 چه در تعلیقه منهاج الصالحین جلد 1 صفحه 198 و همین طور برخی از تلامذه ایشان در منهاج الصالحین با نظر مشهور متاخرین موافقت کردند و قائل به عدم لزوم رعایت فاصله بین زن و مرد شدند؛ در حالی که وجوهی که برای قول به جواز مطرح کردیم عادتاً مورد قبول ایشان نیست؛ مثلاً این که اختلاف تحدید در روایات، علامت استحبابی بودن حکم باشد (که برخی مثل محقق همدانی و مرحوم داماد مطرح نموده اند) طبعاً مورد قبول مرحوم صدر نیست و ایشان در منهاج جلد 1 صفحه 83 فتوی داده‌اند به اینکه «زنی که ایام عادتش می گذرد ولی هنوز خون دیدنش ادامه دارد و ممکن است از ده روز تجاوز بکند، ‌یک روز استظهار بر او واجب است» با اینکه همین بیان مشهور، در بحث استظهار هم جاری است و روایات استظهار اختلاف دارد و بعضی می گویند «تستظهر بیوم» بعضی می گویند «تستظهر بیوم أو یومین» بعضی می گویند «تستظهر بثلاثة ایام» بعضی می گویند «تستظهر الی تمام العشرة»؛ البته مبنای ایشان صحیح است و دلیل نداریم از أقل واجب رفع ید کنیم و تنها مازاد بر آن مستحب یا جایز می شود؛ لکن در اینجا هم برخی فاصله یک وجب و برخی فاصله ده ذراع را مطرح کرده اند و باید طبق این مبنای صحیح فاصله یک وجب را لازم بدانیم و مازادش را مستحب قرار دهیم.

بله، مرحوم صدر -بر خلاف مرحوم خویی- اعراض مشهور از سند یک خبر ظنی السند را موهن می داند؛ ولی این مبنا بر مورد تطبیق نمی کند زیرا مشهور قدماء قائل به لزوم فاصله بین زن و مرد در نماز بوده اند؛ علاوه بر این که این روایات، استفاضه اجمالیه دارد و اجمالاً ظنی السند نیست.

برخی دیگر از تلامذه مرحوم آقای صدر در تعلیقه الفتاوی الواضحة لزوم رعایت فاصله را احتیاط واجب کردند ‌ولی فرموده اند: «الاحوط ان لایقل الفاصل بینهما عن ذراع الید» که ما وجهی برای این نحوه احتیاط نمی بینیم مگر این که کسی بگوید تعبیر «قدر عظم الذراع» در روایات به معنای یک ذراع است که صحیح نیست و عرض کردیم که «عظم الذراع» حدود یک وجب است.به هرحال ما بر اساس روایات، اصل لزوم فاصله بین زن و مرد در نماز را مقتضای صناعت می دانیم و ‌فقط باید بررسی کنیم که طبق موثقه عمار- که ظاهر در لزوم فاصله ی بیش از ده ذراع است- عمل کنیم یا طبق روایات دال بر وجوب مراعات فاصله ی یک وجب. طبعاً اگر سند و دلالت دسته دوم (روایات دال بر وجوب فاصله یک وجب) اشکال نداشته باشد، نظر مرحوم خویی مقتضای صناعت خواهد بود؛ و لذا روایاتی را که ایشان به آن استدلال کرده بررسی می کنیم.

3أدله کفایت یک وجب

مرحوم خویی به سه روایت استدلال می کند:

روایت أول روایت معاویة بن وهب است که ایشان تعبیر به صحیحه می کنند:

وَ سَأَلَ مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ يُصَلِّيَانِ فِي بَيْتٍ وَاحِدٍ فَقَالَ إِذَا كَانَ بَيْنَهُمَا قَدْرُ شِبْرٍ صَلَّتْ بِحِذَاهُ وَحْدَهَا وَ هُوَ وَحْدَهُ لَا بَأْسَ‌[1]

معاویة بن وهب از امام صادق علیه السلام از نماز خواندن زن و مرد در یک خانه و یک اتاق سؤال می کند و حضرت در جواب می فرماید: اگر بین این دو به مقدار یک وجب فاصله باشد اشکال ندارد.

روایت دوم روایت ابن مسکان است: عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ يُصَلِّيَانِ فِي بَيْتٍ وَاحِدٍ وَ الْمَرْأَةُ عَنْ يَمِينِ الرَّجُلِ بِحِذَاهُ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ بَيْنَهُمَا شِبْرٌ أَوْ ذِرَاعٌ ثُمَّ قَالَ كَانَ طُولُ رَحْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص ذِرَاعاً وَ كَانَ يَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ إِذَا صَلَّى لِيَسْتُرَهُ مِمَّنْ يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ.[2]

سؤال می کند از زن و مردی که در یک اتاق نماز می خوانند و زن مساوی مرد و در طرف راست او قرار گرفته است؟ حضرت فرمود: نباید این گونه نماز بخوانند مگر این که بین این دو یک شبر یا یک ذراع فاصله باشد.

مرحوم خویی فرموده اند: دلالت این روایت تمام است ولی سند‌هایش ضعیف است؛ زیرا روایت مذکور در تهذیب جلد 2 صفحه 230 به واسطه ی حسن صیقل از ابن مسکان نقل شده و در صفحه 231 همین جلد به واسطه ی محمد بن سنان از ابن مسکان؛ حسن صیقل توثیق ندارد و وثاقت محمد بن سنان نیز ثابت نیست. و اما در جلد 6 صفحه 103 کتاب کافی به واسطه‌ی سهل بن زیاد از ابن سنان -یعنی محمد بن سنان- از ابن مسکان نقل شده است که این سند علاوه بر محمد بن سنان، مشتمل بر «سهل بن زیاد»ی است که توثیق وی ثابت نیست.

روایت سوم صحیحه زراره است: وَ فِي رِوَايَةِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع- إِذَا كَانَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَهُ قَدْرُ مَا يُتَخَطَّى أَوْ قَدْرُ عَظْمِ ذِرَاعٍ فَصَاعِداً فَلَا بَأْسَ إِنْ صَلَّتْ بِحِذَاهُ وَحْدَهَا[3]

یعنی اگر بین زن و مرد به اندازه یک قدم یا به اندازه عظم ذراع که همان مقدار شبر است فاصله باشد اشکال ندارد که زن محاذی مرد نماز بخواند.

روایت چهارم روایتی است که کلینی به سند صحیح از محمد بن مسلم نقل می کند: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي فِي زَاوِيَةِ الْحُجْرَةِ وَ امْرَأَتُهُ أَوِ ابْنَتُهُ تُصَلِّي بِحِذَاهُ فِي الزَّاوِيَةِ الْأُخْرَى فَقَالَ لَا يَنْبَغِي لَهُ ذَلِكَ فَإِنْ كَانَ بَيْنَهُمَا شِبْرٌ أَجْزَأَهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ يَتَزَامَلَانِ فِي الْمَحْمِلِ يُصَلِّيَانِ جَمِيعاً فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ يُصَلِّي الرَّجُلُ فَإِذَا صَلَّى صَلَّتِ الْمَرْأَةُ.[4]

مرحوم خویی دلالت روایت را ناتمام می دانند به این جهت که مستبعد است اتاقی باشد که مرد در یک گوشه اش نماز بخواند و زن در گوشه دیگر محاذی مرد نماز بخواند ولی فاصله بین این زن و مرد، کمتر از یک وجب باشد! چه اتاقی است که وقتی مرد در یک گوشه و زن در گوشه دیگر نماز می خواند کنار هم قرار می گیرند و حتی یک وجب فاصله هم ندارند؟! همچون اتاقی عادتاً نداریم و لذا بعید نیست همان طور که در بعضی نسخ کافی نقل شده است به جای «شبر» تعبیر «ستر» باشد یعنی اگر بین زن و مرد حائل و ساتر باشد اشکال ندارد که از بحث فعلی ما خارج است؛ مؤیدش هم این است که ابن ادریس در مستطرفات سرائر از نوادر بزنطی از مفضل از محمد حلبی نقل می کند: «مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي فِي زَاوِيَةِ الْحُجْرَةِ- وَ ابْنَتُهُ أَوِ امْرَأَتُهُ تُصَلِّي بِحِذَائِهِ- فِي الزَّاوِيَةِ الْأُخْرَى قَالَ- لَا يَنْبَغِي ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ بَيْنَهُمَا سِتْرٌ- فَإِنْ كَانَ بَيْنَهُمَا سِتْرٌ أَجْزَأَهُ.[5] » و متن روایت شبیه هم است و تنها در اینجا به جای «شبر» تعبیر «ستر» دارد و لذا مؤید این است که در روایت کافی هم تعبیر «ستر» بوده است.

شیخ طوسی در تهذیب این روایت محمد بن مسلم را با ذیلی نقل می کند: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي فِي زَاوِيَةِ الْحُجْرَةِ وَ امْرَأَتُهُ أَوِ ابْنَتُهُ تُصَلِّي بِحِذَاهُ فِي الزَّاوِيَةِ الْأُخْرَى قَالَ لَا يَنْبَغِي ذَلِكَ فَإِنْ كَانَ بَيْنَهُمَا شِبْرٌ أَجْزَأَهُ يَعْنِي إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مُتَقَدِّماً لِلْمَرْأَةِ بِشِبْرٍ.[6]

جمله «یعنی...» عبارت «ان کان بینهما شبر» را این گونه تفسیر می کند که اگر مرد جلوتر از زن با فاصله یک شبری بایستد مجزی است که از بحث ما خارج است چون بحث ما این است که زن و مرد مساوی هم با فاصله یک شبر نماز بخوانند یا زن جلوتر از مرد با فاصله یک شبر نماز بخواند؛ لکن بعید نیست که جمله «یعنی...» اضافه شیخ طوسی باشد زیرا در نقل کافی این جمله نبود و جمله «یعنی...» هم تناسب با این دارد که تتمه کلام امام علیه السلام نباشد.

لذا عمده سه روایت أول است که سند روایت أول و سوم صحیح است و سند روایت دوم ضعیف است مگر این که کسی از تعدد اسانید مطمئن به صدور این حدیث از ابن مسکان شود.

این مطلب، محصل فرمایش مرحوم خویی بود که بر اساس آن فرموده اند فاصله به مقدار یک شبر بین زن و مرد لازم است و کافی هم می باشد.

3.1مناقشه آقای سیستانی (در أدله کفایت یک وجب)

آقای سیستانی دو ایراد مطرح فرموده اند:

اشکال أول این که سند روایت معاویة بن وهب ضعیف است؛ زیرا سند صدوق به معاویه‌ی بن وهب که در مشیخه من لایحضره الفقیه ذکر شده است مشتمل بر «محمد بن علی ماجیلویه» است که توثیق ندارد.

بله، شیخ طوسی در فهرست در ترجمه معاویة‌ به وهب می گوید: «معاوية بن وهب البجلي‌: له كتاب، أخبرنا به جماعة عن أبي جعفر بن بابويه (صدوق) عن محمد بن الحسن (ابن ولید) عن الصفار عن أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عنه، و أخبرنا به الحسين بن عبيد الله عن الحسن بن حمزة العلوي عن علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عنه» در این سند شیخ صدوق هم واقع شده ولی معلوم نیست صدوق این روایت را در من لایحضره الفقیه از کتاب معاویة‌ بن وهب نقل کرده باشد زیرا صدوق التزامی بیان نکرده است که اگر بدأ سند به یک راوی کند حتماً از کتاب او حدیث را گرفته باشد و لذا سند این روایت مشکل است.

روایت دوم (روایت ابی بصیر) نیز علاوه بر حیث سندی، از حیث دلالی نیز مخدوش است؛ زیرا در روایت أبی بصیر تعبیر «الا ان یکون بینهما شبر أو ذراع» بیان شده است که روشن نیست مراد این است که فاصله میان زن و مرد مقدار یک وجب باشد یا یک ساتری مثل یک پرده بین زن و مرد باشد که ارتفاع آن ساتر به مقدار یک شبر باشد.

طبق این احتمال دوم این روایت ابی بصیر از موضوع بحث خارج می شود و مؤید این احتمال ذیل روایت ابی بصیر است که می گوید «کان طول رحل رسول الله صلی الله علیه و آله ذراعا فکان یضعه بین یدیه اذا صلی لیستره ممن یمر بین یدیه» یعنی حضرت یک رحلی داشتند که ارتفاعش به مقدار یک ذراع بود و اگر کسی از جلوی حضرت عبور می کرد حضرت این رحل را قرار می دادند که بین او و بین آن شخص فاصله بیندازد و حائل شود؛ که این ذیل مربوط به حائل است و ربطی به فاصله بین دو نفر ندارد.و روایت سوم یعنی صحیحه زراره هم محتمل است به همین معنای حائل باشد «اذا کان بینها و بینه قدر ما یتخطی او قدر عظم الذراع فصاعدا فلابأس» یعنی ‌ممکن است معنایش این باشد که اگر بین این زن و مرد چیزی باشد که ارتفاعش به مقدار عظم ذراع و به مقدار یک وجب است اشکال ندارد؛ که مراد استعمالی از این کلام مجمل است و معلوم نیست مقصود این است که فاصله بین زن و مرد این مقدار باشد یا این که بین زن و مرد ساتری به این مقدار باشد و ارتفاع ساتر این مقدار باشد.

لذا آقای سیستانی فرموده اند: روایات شبر قابل استناد در مقام نیست و اعتماد ما به موثقه عمار است که فاصله میان زن و مردی که مساوی هم نماز می خوانند یا زن جلوتر از مرد نماز می خوانند ده ذراع یعنی چهار متری و نیم بیان می کند.

3.1.1جواب از مناقشه

به نظر ما اشکالی که ایشان به سند معاویة بن وهب بیان کردند قابل جواب است؛ زیرا محمد بن علی ماجیلویه هرچند توثیق خاص ندارد اما از مشایخ صدوق بوده که صدوق در خیلی از طریق هایش به کتب اصحاب و روایات اصحاب او را ذکر می کند و از او زیاد روایت نقل می کند و در بسیاری از موارد هم تعبیر «رضی الله عنه» را راجع به او به کار می برد که عرفا اماره این است که شیخ صدوق به محمد بن علی ماجیلویه اعتماد می کند و لااقل نزد او حسن ظاهر داشته و حسن ظاهر اماره عدالت است و عدالت اخص از وثاقت است؛ یعنی هم دروغ نمی گوید و هم گناهان دیگر نمی کند. پس به نظر ما روایت معاویة‌ بن وهب صحیحه است.

البته اشکال آقای سیستانی به مرحوم خویی وارد است چون ایشان محمد بن علی ماجیلویه را ثقه نمی دانست و علی القاعدة اینجا که تعبیر به «صحیحه معاویة‌ به وهب» کرده است به استناد کلام شیخ طوسی در فهرست بوده که راجع به معاویة‌ بن وهب فرموده «له کتاب اخبرنا به جماعة عن ابن بابویه» که اشکال آقای سیستانی بر آن وارد است.

مهم دلالت این روایت و همینطور دلالت صحیحه زراره است؛

این اشکال آقای سیستانی که «شاید فاصله به مقدار یک وجب بین زن و مرد مراد نباشد و وجود حائل بین زن و مرد مراد باشد که ارتفاع آن حائل به مقدار یک وجب باشد»؛ اگر این اشکال در این دو روایت مطرح شود و احتمال دهیم که مراد از این دو روایت لزوم حائل بین زن و مرد به ارتفاع یک شبر باشد دیگر نمی توان به این دو روایت استدلال کرد؛ لکن انصافاً استظهار عرفی از این دو روایت فاصله به مقدار یک وجب است: «اذا کان بینهما قدر شبر» ظهور دارد در اینکه فاصله میان این دو به مقدار یک شبر است؛ اگر الان بگویند «زن و مردی در کنار هم نماز می خوانند حکمش چیست؟ جایز است یا نه؟» و‌ شما در پاسخ بگویید: «اگر بین این دو مقدار یک وجب باشد نمازشان صحیح است» با این که حرفی از ساتر و حائل و ارتفاع حائل بیان نشد ولی انصافاً ظهورش در همین رعایت فاصله به مقدار شبر است.

4نتیجه بحث

و لذا به نظر ما فرمایش مرحوم خویی صحیح است که فاصله به مقدار یک وجب بین زن و مرد کافی است و نماز صحیح است ولی اگر کمتر از یک وجب فاصله بود و کنار هم قرار گرفتند ولو محرم مثل زن و شوهر باشند نمازشان باطل است.

5معیار در بحث: نماز صحیح یا أعم؟

صاحب عروه در ادامه فرموده است: «و المدار علی الصلاة‌ الصحیحة لولا المحاذاة او التقدم دون الفاسدة لفقد شرط او وجود مانع»: یعنی معیار در این که نماز زن در کنار مرد بدون رعایت فاصله مکروه و یا مبطل نماز است این است که نماز با قطع نظر از این مشکل محاذات، صحیح باشد و لذا اگر نمازی فی حد نفسه باطل باشد و مثلاً زنی در کنار مرد نماز بخواند ولی وضوئش باطل باشد یا این که زن شیعه نبود و ما معتقد بودیم که شرط صحت نماز ایمان است در این صورت نماز این مرد باطل نخواهد شد.

مرحوم خویی و آقای سیستانی حاشیه زده اند که فرقی ندارد و اگر عرفاً «صلاة» بر آن صدق کند مشمول روایات خواهد بود و اسماء عبادات و معاملات برای أعم از صحیح و فاسد وضع شده اند.

برخی مثل مرحوم داماد فرموده اند: هر چند اسمای عبادات برای أعم از صحیح و فاسد وضع شده اند ولی این روایات مثل «لایصلی الرجل و بحذائه امرأة ‌تصلی» منصرف به نماز صحیح است.ما این انصراف را نمی فهمیم و نکته انصراف برای ما واضح نیست؛ اگر عرفاً «صلاة» صدق کند چه انصرافی دارد؟! نهایت از فرضی که خود شخص قصد امتثال أمر ندارد و مثلاً برای تعلیم فرزندش صورت نماز را اجراء می کند انصراف دارد که البته این انصراف هم روشن نیست ولی از جایی که زن قصد امتثال أمر دارد ولی شرائط نماز را رعایت نکرده است و مثلاً وضو یا قرائتش ایراد دارد و او جاهل مقصر است انصراف ندارد و اطلاق روایات مثل «لایصلی الرجل و بحذائه امرأة تصلی» شامل آن می شود.و لذا به نظر ما هم معیار، نماز صحیح نیست و معیار نماز عرفی است و اگر زنی نماز عرفی در کنار مرد بخواند و فاصله را رعایت نکند موجب می شود که نماز مرد باطل شود و اگر مردی نماز باطل در کنار زنی بخواند نماز زن هم باطل می شود.


[1] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص247.
[2] استبصار، شیخ طوسی، ج1، ص398.
[3] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص247.
[4] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص298.
[5] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج5، ص130، أبواب مکان مصلی، باب8، ح3، ط آل البيت.
[6] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج2، ص230.