درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

96/01/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله دوم و سوم عروه /اوقات فرائض /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

 

اوقات نماز های یومیه

مسأله دوم و سوم صاحب عروه

بحث راجع به مسأله دوم و سوم از عروه بود:

صاحب عروه فرموده اند:

مراد از وقت مختص این است که مثلاً در وقت مختص ظهر عمداً نمی شود نماز عصر را خواند و در وقت مختص عصر هم عمداً نمی توان نماز ظهر را خواند و اگر عمداً در وقت مختص خوانده شود باطل است.

ثمره دیگر این است که: زنی که ابتدای وقت پاک بود و بعد از گذشت چهار رکعت از أول وقت حیض شد تنها نماز ظهر با قضا می کند و نماز عصر قضا ندارد حتّی اگر از ابتدا می داند که بعد از گذشت چهار رکعت از اذان ظهر حیض می شود وظیفه او این است که نماز ظهر را بخواند. و اگر آخر وقت زنی از حیض پاک شود و به اندازه چهار رکعت به غروب آفتاب فرصت داشته باشد وظیفه او این است که نماز عصر را بخواند و نماز ظهر او قضا ندارد. مراد از وقت مختص این است.

در حقیقت این معنا قول به وقت مختص نیست و قائلین به وقت مشترک نیز همین را می گویند.

و لذا برای روشن شدن مطالب عروه، آن ها را بررسی می کنیم:

ایشان در فرضی که شخصی نماز عصر را قبل از نماز ظهر می خواند فرموده است: اگر عمداً باشد باطل است زیرا به ترتیب اخلال وارد کرده است ولی اگر سهواً باشد؛

مشهور می گویند اگر نماز عصر را در وقت مختص ظهر بخواند باطل است زیرا اخلال به شرطیّت وقت است و حدیث لاتعاد شامل آن نمی شود. و اگر نماز عصر را در وقت مشترک بخواند حدیث لاتعاد شامل آن می شود و نماز صحیح است و به عنوان نماز عصر تلقّی می شود.

ولی صاحب عروه می فرماید: روایت صحیحه داریم که: إِذَا نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا- وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ- فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ- فَإِنَّمَا هِيَ أَرْبَعٌ مَكَانَ أَرْبَعٍ[1] . و در مسأله سوم این را به صراحت بیان کرده است که چه در وقت مختص ظهر و چه در وقت مشترک نماز عصر را بخواند به نماز ظهر عدول می کند و فرقی ندارد در أثناء نماز متوجّه شود و یا بعد از نماز یادش بیاید.

بله اگر در نماز عشاء بود و در رکعت آخر متوجّه شد که نماز مغرب را نخوانده است نماز عشاء محکوم به بطلان است زیرا داخل رکوع رکعت رابعه شده است و محلّ عدول به نماز مغرب گذشته است و فرقی ندارد که نماز عشاء را در وقت مختص خوانده باشد یا در وقت مشترک خوانده باشد.

در مقابل این فرمایش مطالبی بیان شده است که بیان می کنیم:

مطلب أول

مستند صاحب عروه در این که این شخص مطلقاً یعنی چه در أثناء ملتفت شود و چه بعد از نماز ملتفت شود، از نماز عصر به نماز ظهر عدول می کند: صحیحه زراره و روایت حلبی است و مشهور از این دو روایت اعراض کرده اند و اعراض موهن حجّیت خبر است.

آقای سیستانی فرمودند: ما وجه دیگری غیر از اعراض أصحاب ذکر می کنیم:

أمّا روایت حلبی دلالتش تمام است ولی در سند آن محمد بن سنان است لذا نمی توانیم به آن اعتماد کنیم:

الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْأُولَى حَتَّى صَلَّى الْعَصْرَ قَالَ فَلْيَجْعَلْ صَلَاتَهُ الَّتِي صَلَّى الْأُولَى ثُمَّ لْيَسْتَأْنِفِ الْعَصْرَ قَالَ قُلْتُ فَإِنْ نَسِيَ الْأُولَى وَ الْعَصْرَ جَمِيعاً ثُمَّ‌ ذَكَرَ ذَلِكَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ لَا يَخَافُ فَوْتَ إِحْدَاهُمَا فَلْيُصَلِّ الظُّهْرَ ثُمَّ لْيُصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ هُوَ خَافَ أَنْ يَفُوتَهُ فَلْيَبْدَأْ بِالْعَصْرِ وَ لَا يُؤَخِّرْهَا فَتَفُوتَهُ فَيَكُونَ قَدْ فَاتَتَاهُ جَمِيعاً وَ لَكِنْ يُصَلِّي الْعَصْرَ فِيمَا قَدْ بَقِيَ مِنْ وَقْتِهَا ثُمَّ لْيُصَلِّ الْأُولَى بَعْدَ ذَلِكَ عَلَى أَثَرِهَا.[2]

اگر نماز ظهر را فراموش کرد و نماز عصر را خواند نمازی که خوانده است را به عنوان نماز ظهر قرار می دهد و عصر را از ابتدا شروع می کند.

و أما صحیحه زراره عن أبی جعفر علیه السلام:

ممکن است عبارتی که در این روایت آمده است فتوای زراره باشد که در جلسه قبل بیان کردیم.

لذا فرموده است باید به قاعده أولیه رجوع کنیم: اگر بعد از نماز عصر ملتفت شود به این که نماز ظهر نخوانده است حدیث لاتعاد این نماز عصر را تصحیح می کند و لذا نماز ظهر را می خواند ولی اگر در إثناء ملتفت شود به نماز ظهر عدول می کند و مشکلی ندارد. و اگر قائل به وقت مختص ظهر بودیم ممکن بود بگوییم نماز عصری که در وقت مختص خوانده است باطل است ولی ما قائل به وقت مختص نیستیم و می گوییم از ابتدای اذان ظهر وقت نماز ظهر و عصر داخل می شود و تنها ترتیب شرط است.

و راجع به فرضی که صاحب عروه فرمود که اگر بعد از رکوع رکعت رابعه عشاء ملتفت شد نماز او باطل است؛

ایشان فرموده این نماز باطل نیست و حدیث لاتعاد شامل أثناء نماز هم می شود: در أثناء نماز موقعی ملتفت شده است به این که نماز مغرب را نخوانده است که کار از کار گذشته است و راهی برای عدول نیست لذا حدیث لاتعاد شامل آن می شود و لذا این نماز صحیح است و بعد از این نماز، نماز مغرب را می خواند.

به نظر ما این مطالب ایراد دارد:

أما راجع به روایت حلبی درست است که در سند محمد بن سنان است و اشکال سندی وارد است.

و توجّه شود که در سندی صحیح همین مضمون روایت حلبی نقل شده است ولی برای این که اشتباه پیش نیاید عرض می کنیم که فرق این روایت با روایت حلبی این است که:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً فِي الْعَصْرِ- فَذَكَرَ وَ هُوَ يُصَلِّي بِهِمْ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ صَلَّى الْأُولَى- قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى الَّتِي فَاتَتْهُ- وَ يَسْتَأْنِفُ الْعَصْرَ وَ قَدْ قَضَى الْقَوْمُ صَلَاتَهُمْ.[3]

ظاهر «فذکر و هو یصلّی بهم» این است که در أثناء نماز یادش بیاید. و لذا سند این روایت خوب است ولی ربطی به بحث ما که بعد از فراغ از نماز عصر متذکّر می شود ندارد.

اگر بعد از فراغ از نماز عصر متذکّر شود دلیلش همین روایت محمد بن سنان است.

و لکن اشکال سندی به صحیحه زراره وارد نیست زیرا خلاف ظاهر است که بگوییم جمله مذکور فتوای زراره است که دیروز این را بیان کردیم و امروز هم برای توضیح عرض می کنیم؛

طبق فرمایش آقای سیستانی روایت این گونه است که: حمّاد عن حریز عن زراره عن أبی جعفر علیه السلام قال اذا نسیت (که این فقره از حدیث مربوط به بحث ما نیست) و بعد از دو سطر می گوید: و قال قال أبوجعفر یعنی حریز می گوید که قال زراره قال أبوجعفر علیه السلام و در ادامه می گوید: «و قال»؛ نظر آقای سیستانی این است که اگر دو بار تکرار می شد قال زراره قال أبوجعفر می شد ولی چون قال تکرار نشده است شاید حریز می گوید و قال زراره.

ما دیروز عرض کردیم که این قال تکرار نشده است تا به آخر حدیث می رسد که: قال قلت و لم ذاک؛ که طبق معنای احتمالی ایشان باید بگوییم معنا این است: قال حریز قلت لزراره، اگر سخن قبل از زراره است کسی که دلیل می خواهد باید حریز باشد که از زراره دلیل می خواهد و کسی که تعبیر به قال حریز می کند خود حریز نیست لذا باید حمّاد این تعبیر را آورده باشد. و این که حمّاد را در این روایت داخل کنیم خیلی خلاف ظاهر است زیرا از ابتدا حمّاد را در متن روایت داخل نکردیم و خود شما هم فرمودید که دو تا قال داریم حریز می گوید که قال زراره قال أبوجعفر علیه السلام. ظاهر این است که متن این حدیث متنی است که حریز بیان می کند لذا فاعل قال زراره می شود و مشکلی پیش نمی آید.

و لذا خیلی خلاف ظاهر است که بگوییم فقره محل بحث فتوای زراره است.

بله اعراض أصحاب حرف متینی است و گفته شده در متأخّرین تنها فیض کاشانی صاحب مفاتیح، و صاحب عروه این فتوا را داده اند و قدماء چنین فتوایی نداده اند. که این اعراض منشأ احتیاط می شود ولی به قول آقای خویی مقتضای صناعت این است که طبق صاحب عروه فتوا دهیم و اشکال آقای سیستانی وارد نیست.

و اگر اشکال آقای سیستانی وارد باشد که صحیحه زراره فتوای زراره باشد و روایت حلبی هم سندش ضعیف است؛ اگر در أثناء نماز ملتفت شود نماز ظهر را نخوانده است چه دلیلی وجود دارد که از نماز عصر به نماز ظهر عدول کند؟ تنها یک روایت معتبره وجود دارد و آن صحیحه حلبی که به اسناد ابن أبی عمیر بود می باشد؛

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً فِي الْعَصْرِ- فَذَكَرَ وَ هُوَ يُصَلِّي بِهِمْ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ صَلَّى الْأُولَى- قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى الَّتِي فَاتَتْهُ- وَ يَسْتَأْنِفُ الْعَصْرَ وَ قَدْ قَضَى الْقَوْمُ صَلَاتَهُمْ.[4]

و این روایت نسبت به نمازی که در وقت مختص ظهر خوانده شود اطلاق ندارد زیرا ظاهر روایت این است که در وقت مشترک نماز عصر را خواند و فرض شده که مأمومین قبلاً نماز ظهر را قبلاً خوانده بودند و در نماز عصر به امام جماعت اقتدا کرده اند که امام علیه السلام می گوید نماز مأمومین صحیح است و امام جماعت به نماز ظهر عدول می کند. لذا این روایت نسبت به وقت مختص اطلاق ندارد.

بله ممکن است آقای سیستانی بفرمایند که من قائل به وقت مختص نیستم ولی این بحث دیگری است. ولی از نظر فنّی دیگر اطلاقی نسبت به عدول از نماز عصر به نماز ظهر حتّی در أثناء نماز در جایی که نماز عصر را در وقت مختص ظهر شروع کنیم پیدا نکردیم و تنها اطلاق صحیحه زراره است که آقای سیستانی در آن اشکال کرد.

مطلب دوم

آقای حکیم فرموده اند:

حتّی اگر صحیحه زراره را که مؤیّد به روایت حلبی است را قبول کنیم، اگر کسی در وقت مختص ظهر نماز عصر را بخواند باید بگوییم نماز عصر باطل است زیرا: صحیحه زراره نماز عصری را به عنوان ظهر قبول می کند که از سائر جهات واجد شرائط است و تنها مشکل آن این است که نیّت نماز عصر کرده ای. و نماز عصری که در وقت مختص خوانده می شود فاقد شرطیّت وقت است مثل نمازی که فاقد شرط وضو است که نمی تواند به عنوان نماز ظهر واقع شود. و چه در أثناء ملتفت شویم و چه بعد از فراغ از نماز فرقی ندارد.

انصافاً این اشکال مرحوم حکیم صحیح نمی باشد زیرا؛

اگر نمازی بعد از حکم به این که نماز ظهر است مشکل آن برطرف نشود مثلاً فاقد وضو باشد لغو است که «إنما هی أربع مکان أربع» شامل آن بشود. ولی اگر بعد از حکم به این که نماز ظهر است مشکل آن برطرف شود چرا اطلاق این روایت شامل آن نشود زیرا نماز ظهر است که در وقت خودش خوانده شده است و نماز عصر نیست.

بلکه این که آقای حکیم معتقد است برای تصحیح این نماز حتماً باید وسط نماز یا بعد از نماز، نیّت کند که این نماز، ظهر است (تا بعد اشکال کنند که ابتدا باید این نماز از سائر جهات تصحیح شود تا بتوانم نیت کنم که این نماز، ظهر است)، خلاف ظاهر است و «فانوها الاولی» ظهور در ارشاد دارد به این که این نمازی که تو خواندی نماز ظهر است (لذا طبق این معنا دفع اشکال أوضح می شود به این که این نماز، نماز عصر نیست بلکه نماز ظهر است و در وقت خودش خوانده شده است و تو اشتباه در تطبیق کرده است که قصد نماز عصر کرده ای.) زیرا تعلیل می کند که«فإنما هی أربع مکان أربع». و ظهور عرفی «فانوها الاولی» در این نیست که به دست خودت می باشد که اگر نیّت کنی ظهر می شود و اگر نیّت نکنی عصر می ماند، این خلاف ظاهر است. «فانوها الاولی» مثل روایاتی است که می گوید: «من قدم مکّه و قد فاته الموقفان یجلعها عمره- یبنی علی الأربع» خلاف ظاهر است که گفته شود تا نیّت نشود عمره نمی شود، بلکه ارشاد به این است که احرام تو به عمره تبدیل شد.

بله در أثناء نسبت به آینده باید نیّت شود ولی بحث در گذشته است که اگر نیّت ظهر نکنم ظهر نمی شود که می گوییم این خلاف ظاهر است: من اشتباهاً نیت عصر کردم و شارع هم می گوید انما هی أربع مکان أربع تو اشتباهاً نیت عصر کردی مهم نیست. و اشکال ندارد «إنما هی أربع مکان أربع» مخصص قاعده لاتعاد باشد.

مطلب سوم

راجع به صحیحه زراره ممکن است گفته شود این روایت مبتلا به معارض است:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الْأُولَى- حَتَّى صَلَّى رَكْعَتَيْنِ مِنَ الْعَصْرِ- قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى وَ لْيَسْتَأْنِفِ الْعَصْرَ- قُلْتُ فَإِنَّهُ نَسِيَ الْمَغْرِبَ- حَتَّى صَلَّى رَكْعَتَيْنِ مِنَ الْعِشَاءِ ثُمَّ ذَكَرَ- قَالَ فَلْيُتِمَّ صَلَاتَهُ ثُمَّ لْيَقْضِ بَعْدُ الْمَغْرِبَ قَالَ قُلْتُ: لَهُ- جُعِلْتُ فِدَاكَ قُلْتَ حِينَ نَسِيَ الظُّهْرَ ثُمَّ ذَكَرَ- وَ هُوَ فِي الْعَصْرِ يَجْعَلُهَا الْأُولَى ثُمَّ يَسْتَأْنِفُ- وَ قُلْتَ لِهَذَا يُتِمُّ صَلَاتَهُ [ثُمَّ لْيَقْضِ] بَعْدُ الْمَغْرِبَ- فَقَالَ لَيْسَ هَذَا مِثْلَ هَذَا- إِنَّ الْعَصْرَ لَيْسَ بَعْدَهَا صَلَاةٌ وَ الْعِشَاءَ بَعْدَهَا صَلَاةٌ.[5]

صحیحه زراره راجع به نماز مغرب و عشاء می گفت: اگر کسی نماز مغرب را فراموش کرد تا این که دو رکعت از نماز عشاء را خواند نیّت نماز مغرب می کند و بعد نماز عشاء را می خواند.

ولی این روایت حکم را به گونه ای دیگر بیان کرده است و در این روایت بین نماز عشاء و عصر فرق گذاشته است به این که بعد از نماز عصر نماز نیست لذا عدول جایز است ولی بعد از نماز عشاء نافله است لذا به نماز مغرب عدول نکن.

این روایت با فقراتی که راجع به نماز عشاء است در صحیحه زراره اختلاف به تباین دارد و این که صاحب وسائل این گونه حمل کرده است که: روایت حسن بن زیاد صیقل بر تنگی وقت حمل می شود عرفی نیست زیرا با تعلیل امام علیه السلام نمی سازد که بین نماز عشاء و نماز عصر فرق است نه این که در نماز عصر ما فرض سعه وقت کرده ایم و در نماز عشاء فرض ضیق وقت کرده ایم. و لذا این توجیه درست نیست.

عمده اشکال به این روایت ضعف سند به خاطر حسن بن زیاد صیقل است. أمّا کسانی که أسناد کافی را قبول دارند یا حسن بن زیاد صیقل را از مشاهیر می دانند سند روایت تصحیح می شود و در نتیجه این دو روایت با هم تعارض می کند.


[1] وسائل الشيعه، شیخ حر عاملی، ج4، ص291، ابواب اعداد الفرائض، باب63، شماره5187، ح1، ط آل البیت.
[2] تهذيب الأحكام، شیخ طائفه، ج2، ص269، شماره1074.
[3] وسائل الشيعه، شیخ حر عاملی، ج4، ص292، ابواب اعداد الفرائض، باب63، شماره5189، ح3، ط آل البیت.
[4] وسائل الشيعه، شیخ حر عاملی، ج4، ص292، ابواب اعداد الفرائض، باب63، شماره5189، ح3، ط آل البیت.
[5] وسائل الشيعه، شیخ حر عاملی، ج4، ص293، ابواب اعداد الفرائض، باب63، شماره5191، ح5، ط آل البیت.