درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الصلاۀ/اوقات نماز های یومیه /آخر وقت مغرب و عشاء/بررسی اجمالی أدله أقوال

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

منتهای وقت نماز مغرب و عشاء

بحث در منتهای وقت نماز مغرب و نماز عشاء بود.

پنج قول مطرح است:

قول اول

قول مشهور است که می‌گویند منتهای وقت نماز مغرب و عشاء نیمه شب است.

دلیل أول (آیه شریفه)

مستند قول مشهور یکی آیه شریفه « أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُوداً[1] » است که:

غسق اللیل در لغت به شدت ظلمت معنا شده است و در صحیحه زراره[2] آمده است که «و غسق اللیل انتصافه». و نمازی که تا نیمه شب می‌شود خواند قطعا نماز ظهر و عصر نیست. پس باید نماز مغرب و عشاء باشد. و آیه اطلاق دارد و همه مکلفین مشمول این خطابند و لو تشریفا پیامبر مخاطب است. و همه خطابات قرآن به پیغمبر هم که خطاب می‌کند لولا القرینة الخاصة، معنایش این است که باید مسلمین باید این کار را انجام دهند.

مرحوم آقای خوئی فرموده است که: اطلاق این آیه علاوه بر مختار، شامل مضطر هم می‌شود. و لذا اگر روایاتی وقت نماز مغرب را مثلاً تا ذهاب حمره مغربیه دانسته اند، باید حمل بر فضیلت کنیم و وجهی ندارد از آیه رفع ید کنیم.

دلیل دوم (روایات)

ایشان می فرماید: مؤیّد قول مشهور چند روایت است ولی ضعیف السند اند. و دلیل أصلی آیه است.

مراد ایشان از چند روایت ضعیف السند:

یکی مرسله داوود بن فرقد است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ وَ هُوَ دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ- حَتَّى يَمْضِيَ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ فَإِذَا مَضَى ذَلِكَ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْقَى مِنِ انْتِصَافِ اللَّيْلِ مِقْدَارُ مَا يُصَلِّي الْمُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ وَ إِذَا بَقِيَ مِقْدَارُ ذَلِكَ فَقَدْ خَرَجَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ بَقِيَ وَقْتُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ إِلَى انْتِصَافِ اللَّيْلِ.[3]

و دیگری روایت قاسم بن عروه:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْقَاسِمِ مَوْلَى أَبِي أَيُّوبَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاتَيْنِ إِلَى نِصْفِ اللَّيْلِ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ[4]

روایت سوم روایت ضحّاک بن زید:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ زَيْدٍ «2» عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ أَرْبَعَ صَلَوَاتٍ أَوَّلُ وَقْتِهَا زَوَالُ الشَّمْسِ إِلَى انْتِصَافِ اللَّيْلِ مِنْهَا صَلَاتَانِ أَوَّلُ وَقْتِهِمَا مِنْ عِنْدِ زَوَالِ الشَّمْسِ إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ وَ مِنْهَا صَلَاتَانِ أَوَّلُ وَقْتِهِمَا مِنْ غُرُوبِ الشَّمْسِ إِلَى انْتِصَافِ اللَّيْلِ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ.[5]

شاید همان روایت قبلی است ولی به هرحال با این سند دیگر وارد شده است.

آقای خوئی سند این روایات را ضعیف می‌داند: ‌روایت داوود بن فرقد که مرسله است و به نظر ایشان ضعف سند آن به عمل اصحاب منجبر نیست و ‌روایت قاسم بن عروه هم به خاطر عدم توثیق قاسم بن عروه و روایت ضحاک بن زید به خاطر عدم توثیق ضحاک بن زید مشکل دارد و لذا این‌ها را به عنوان مؤید ذکر کرد.

ولی به نظر ما سند دو روایت أخیر خوب است: زیرا راوی از قاسم بن عروه و ضحاک بن زید، ابن ابی نصر بزنطی است طبق شهادت شیخ طوسی در عدّه: و هو ممن لایروی و لایرسل الا عن ثقة.

قول دوم

قول دوم تفصیلی است که محقق حلی در معتبر و صاحب مدارک اختیار کرده اند و فرموده اند:

وقت نماز مغرب و عشای مضطرّ تا طلوع فجر ادامه دارد ولی برای مختار تا نیمه شب ادامه دارد.

دلیل أول (صحیحه عبد الله بن سنان)

دلیل مرحوم محقق در معتبر و صاحب مدارک عمدتا صحیحه عبدالله بن سنان است؛

وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَامَ رَجُلٌ أَوْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ- فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ- قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا- وَ إِنْ خَافَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ- وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيُصَلِّ الصُّبْحَ- ثُمَّ الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ.[6]

وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ

فرمود که اگر مردی خواب رفت یا فراموش کرد نماز مغرب و عشاء‌ را بخواند ولی قبل از طلوع فجر بیدار شد به اندازه این‌که نماز مغرب و عشاء را قبل از طلوع فجر بخواند، یعنی چهار رکعت، ‌سه رکعت نماز مغرب بخواند، ‌یک رکعت نماز عشاء قبل از طلوع فجر که بقیه‌اش را با من ادرک درست بکند، ‌این کار را بکند. و اگر خوف دارد که هر دو نماز را نتواند بخوند فلیبدأ بالعشاء، نماز عشائش را اول بخواند. معلوم می‌شود که هنوز نماز مغرب و عشاء با این‌که چند دقیقه بیشتر به اذان صبح نمانده فوت نشده است. منتها موردش مورد نوم و نسیان است که معذورند. لذا بین مختار و مضطر تفصیل می دهیم که مختار تا نیمه شب و مضطر تا طلوع فجر فرصت دارد.

صاحب مدارک می‌گوید: علامه حلی این مرد بزرگوار در منتهی این روایت را توجیه می‌کند و می فرماید: فان استیقظ قبل الفجر یعنی ان استیقظ قبل منتصف اللیل.

و لکن این تقیید بسیار بعید است: یعنی حتی مقیّد منفصل هم نمی‌تواند این روایت را تقیید بزند زیرا الغاء عنوان فجر می شود.

دلیل دوم (معتبره أبی بصیر)

ایشان می‌توانست به معتبره ابی بصیر هم تمسک کند:

وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَامَ رَجُلٌ وَ لَمْ يُصَلِّ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ أَوْ نَسِيَ- فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا- فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَشِيَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا- فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيَبْدَأْ فَلْيُصَلِّ الْفَجْرَ- ثُمَّ الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ- فَإِنْ خَافَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَتَفُوتَهُ إِحْدَى الصَّلَاتَيْنِ- فَلْيُصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ يَدَعُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ- حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَذْهَبَ شُعَاعُهَا ثُمَّ لْيُصَلِّهَا.[7]

منتها چرا تمسک نکرده نمی‌دانیم. در سندش حمّاد بن عیسی وجود دارد که ظاهرا او هم مشکل ندارد.

البته صاحب مدارک فقط به خبر صحیح عمل می‌کند. و لذا جهت عدم تمسّک به این روایت این است که ابی بصیر را مردد بین ابوبصیر متهم به واقفی بودن و ابوبصیر غیر متهم به واقفی بودن می داند. و مشکل را در خود ابوبصیر می‌داند.

ما قبلا گفتیم ابو بصیر مردد بین یحیی بن القاسم و لیث مرادی است و لکن هر دو امامی عدل هستند. لذا این روایت به نظر ما معتبره است.

قول سوم

این است که وقت نماز مغرب و عشاء و لو برای مختار تا اذان صبح است. فقط تکلیفا جایز نیست شخص مختار نماز مغرب و عشاء‌ را از نیمه شب تاخیر بیندازد.

ظاهر صاحب عروه این قول است: چون می‌گوید الاقوی امتداد وقت المغرب و العشاء الی طلوع الفجر حتی للعامد و ان کان الاحوط ان یأتی بصلاة بنیة ما فی الذمة. که ظاهر عبارت بیان احتیاط مستحب می‌شود، چون گفته اقوی این است که نماز مغرب و عشاء حتی برای متعمد وقتش تا طلوع فجر باقی است و لو احتیاط این است که اگر بعد از نیمه شب نماز مغرب و عشاء را خواند به نیت ما فی الذمة اعم از اداء و قضاء بخواند.

و آقای سیستانی اینجا حاشیه زده اند که این احتیاط ترک نشود. احتیاط واجب کرده اند.

در بین قدماء‌ هم به نقل شیخ طوسی در مبسوط، برخی أصحاب قائل به این قول بوده اند.

دلیل أول

یک دلیل‌شان ممکن است همین صحیحه عبدالله بن سنان و معتبره ابی بصیر باشد به این بیان که:

یا بگویند: نام شامل نوم اختیاری هم می‌شود. نام شامل صورتی که شخص عمداً می خوابد می شود و نام الرجل در فرض عمد هم صادق است.

بیان دوم این است که: بگوییم، هر چند انصراف نوم به نوم غیر اختیاری ونوم عذری است، و لکن این حکم، حکم وضعی است می‌گوید تا اذان صبح وقت نماز مغرب و عشاء باقی است، این نائم یا این ناسی قبل از اذان صبح که بیدار شد یا متذکر شد نماز مغرب و عشاء‌ را قبل از اذان صبح بخواند؛ لذا عرفا کشف می‌شود که وقت نماز مغرب و عشاء‌ به عنوان حکم وضعی ممتد است و عرف این وقت را شامل مختار هم می‌داند.

که این وجه دوم غیر وجیه است: برای این‌که تفصیل در وقت اجزاء به عنوان حکم وضعی بین مختار و مضطر غیر عرفی نیست.

نکته: نوم و نسیان که در روایت آمده است خصوصیّت ندارد و به عنوان یکی از مصادیق معذور ذکر شده است لذا اگر زنی حائض بود و قبل از طلوع فجر از حیض پاک شد روایت شامل او هم می شود.

دلیل دوم

یک دلیل دیگر هم ممکن است این‌ها ممکن است دلیل دیگری هم ذکر کنند:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَفُوتُ الصَّلَاةُ مَنْ أَرَادَ الصَّلَاةَ- لَا تَفُوتُ صَلَاةُ النَّهَارِ حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ- وَ لَا صَلَاةُ اللَّيْلِ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ- وَ لَا صَلَاةُ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ.[8]

سند ضعیف است مگر همان کلام شیخ انصاری گفته شود که: خذوا ما رووا را به این معنا بگیریم که نگاه به واسطه بین این بنی فضال و امام نکنید. هر چی بودند قبول کنید: یعنی واسطه بین أحمد بن حسن بن علی بن فضال و امام در این روایت هر که باشد مهم نیست. که ما این استظهار را قبول نداشتیم.

دلالت: نماز روز تا غروب آفتاب فوت نمی‌شود، ‌نماز لیل، نماز لیل در مقابل صلاة النهار و صلاة الفجر یعنی نماز مغرب و عشاء فوت نمی‌شود حتی یطلع الفجر، و لاصلاة الفجر حتی یطلع الشمس.

نکته: این که مختار تکلیفاً باید تا نیمه شب نماز مغرب و عشاء را بخواند، تسالم أصحاب وجود دارد و نیز خود «اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل» حداقلش این است که بگویید: تکلیف به وجوب مبادرت به نماز مغرب و عشاء تا نیمه شب وجود دارد. و این مقدار مسلم است و از روایات استفاده می‌شود. و کلام در وقت اجزاء است که اگر مختار به تکلیف خود عمل نکرد آیا ملزم است بعد از نیمه شب نماز مغرب و عشاء‌ را به نیت اداء بخواند یا بگوید حال که قضاء شد بعدا می‌خوانم؟‌ آقای خوئی می‌فرماید بگو حال که قضاء شد بعدا می‌خوانم. اما طبق قول دوم در مورد مضطر می‌گفت حق نداری بگویی قضاء شد. بله، مختار می‌گوید قضاء شد. قول سوم می‌گوید مختار هم نباید بگوید قضاء شد. باید بلند شود به نیت اداء نماز بخواند.

قول چهارم

قول رابع قولی است که شیخ طوسی در اکثر کتبش قائل شده و می‌گوید: آخر وقت نماز مغرب زوال حمره مغربیه و غیبوبت شفق است. شفق یعنی حمره مغربیه. و هو الحمرة. و به قال ابو حنیفة و الثوری و احمد بن حنبل.

این کلام شیخ طوسی را از خلاف نقل کردیم. از ابن براج هم مشابهش نقل شده است.

و جالب این است که قید نزده اند که این وقت برای مختار است و اگر به اطلاق این عبارت شیخ طوسی در خلاف اخذ کنیم یعنی مضطر هم بعد از ذهاب حمره مغربیه دیگر وقت مغربش فوت شده است ولی احتمال ندارد که شیخ طوسی بخواهد این را بگوید. چون در اکثر کتبش مثل مبسوط، می‌گوید آخر وقت مغرب برای مختار سقوط شفق است، ذهاب حمره مغربیه است. اما المضطر فیمتد الی ربع اللیل. یک مقدار تخفیف داده است. و وقت نماز عشاء هم برای مختار تا یک سوم شب است. و برای مضطر تا نصف شب است. و در غیر مبسوط هم در اکثر کتبش شیخ همین را می‌گوید.

ابوالصلاح حلبی و ابن حمزة هم همین نظر را اختیار کردند.

روایت أول

دلیل مرحوم شیخ طوسی عده‌ای از روایات است:

(تذکّر: صاحب حدائق همین روایات را مستند قرار داده برای این نظر که برای مختار وقت وجوب مبادرت به نماز مغرب تا سقوط شفق است. و لو وقت اجزاء تا نیمه شب است، مثل مشهور، اما مختار و غیر معذور گناه کرده اگر تا ذهاب حمره مغربیه نماز مغربش را نخواند. دلیلش هم همین روایات است.

و لذا با این دید هم این روایات را نگاه کنید.)

روایت موسی بن بکر: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُوسَى بْنِ‌ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يُصَلِّي مِنَ النَّهَارِ شَيْئاً حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ- فَإِذَا زَالَتْ قَدْرَ نِصْفِ إِصْبَعٍ صَلَّى ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ- فَإِذَا فَاءَ الْفَيْ‌ءُ ذِرَاعاً صَلَّى الظُّهْرَ- ثُمَّ صَلَّى بَعْدَ الظُّهْرِ رَكْعَتَيْنِ- وَ يُصَلِّي قَبْلَ وَقْتِ الْعَصْرِ رَكْعَتَيْنِ- فَإِذَا فَاءَ الْفَيْ‌ءُ ذِرَاعَيْنِ صَلَّى الْعَصْرَ- وَ صَلَّى الْمَغْرِبَ حِينَ تَغِيبُ الشَّمْسُ- فَإِذَا غَابَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ- وَ آخِرُ وَقْتِ الْمَغْرِبِ إِيَابُ الشَّفَقِ- فَإِذَا آبَ الشَّفَقُ دَخَلَ وَقْتُ الْعِشَاءِ- وَ آخِرُ وَقْتِ الْعِشَاءِ ثُلُثُ اللَّيْلِ- وَ كَانَ لَا يُصَلِّي بَعْدَ الْعِشَاءِ حَتَّى يَنْتَصِفَ اللَّيْلُ- ثُمَّ يُصَلِّي ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوَتْرُ- وَ مِنْهَا رَكْعَتَا الْفَجْرِ قَبْلَ الْغَدَاةِ- فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ أَضَاءَ صَلَّى الْغَدَاةَ.[9]

در سند این روایت موسی بن بکر است که ما به خاطر این‌که مروی عنه صفوان است توثیقش می‌کنیم.

آقای خوئی هم که آن جمله تهذیب را که «هذا مما لااختلاف فیه بین اصحابنا»، ‌گفته کلام صفوان است و می‌خواهد بگوید این حدیث موسی بن بکر مورد اتفاق بین اصحاب است، یعنی موسی بن بکر کسی است که حدیثش مورد اتفاق است.

که ما قبلا اشکال کردیم گفتیم این عبارت دلالت بر وثاقت موسی بن بکر نمی‌کند.[10]

روایت دوم

روایت دوم صحیحه زراره و فضیل: وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ قَالا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ لِكُلِّ صَلَاةٍ وَقْتَيْنِ غَيْرَ الْمَغْرِبِ فَإِنَّ وَقْتَهَا وَاحِدٌ- وَ وَقْتَهَا وُجُوبُهَا وَ وَقْتَ فَوْتِهَا سُقُوطُ الشَّفَقِ.[11]

ذهاب حمره مغربیه یعنی اول وقت نماز عشاء است. اول وقت نماز عشاء این روزها شش و پنج شش دقیقه است. (أذان پنج و سی دقیقه است) دیگر خیلی باید از خدا ترسید. این نماز مغرب را خیلی جدی باید گرفت.

حالا این را عرض کنم، بعدها مطرح خواهیم کرد:

روایت سوم

روایت سوم روایت سهل بن زیاد:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا ع ذَكَرَ أَصْحَابُنَا أَنَّهُ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ وَ إِذَا غَرَبَتْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ وَ أَنَّ وَقْتَ الْمَغْرِبِ إِلَى رُبُعِ اللَّيْلِ فَكَتَبَ كَذَلِكَ الْوَقْتُ غَيْرَ أَنَّ وَقْتَ الْمَغْرِبِ ضَيِّقٌ وَ آخِرُ وَقْتِهَا ذَهَابُ الْحُمْرَةِ وَ مَصِيرُهَا إِلَى الْبَيَاضِ فِي أُفُقِ الْمَغْرِبِ.[12]

روایت چهارم

معتبره اسماعیل بن جابر:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي‌ عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ الْمَغْرِبِ- قَالَ مَا بَيْنَ غُرُوبِ الشَّمْسِ إِلَى سُقُوطِ الشَّفَقِ.[13]

روایت پنجم

صحیحه عبدالله بن سنان:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَقْتُ الْمَغْرِبِ مِنْ حِينِ تَغِيبُ الشَّمْسُ- إِلَى أَنْ تَشْتَبِكَ النُّجُومُ.[14]

‌اشتباک نجوم یعنی روشن شدن ستاره‌ها که همان وقت ذهاب حمره مغربیه است.

روایت ششم

آخرین روایت را هم بخوانیم:

مرسله سعید بن جناح: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ قَدْ كَانَ أَفْسَدَ عَامَّةَ أَهْلِ الْكُوفَةِ- وَ كَانُوا لَا يُصَلُّونَ الْمَغْرِبَ حَتَّى يَغِيبَ الشَّفَقُ- وَ إِنَّمَا ذَلِكَ لِلْمُسَافِرِ وَ الْخَائِفِ وَ لِصَاحِبِ الْحَاجَةِ.[15]

مغیرة‌ بن سعید نماز مغربش را نمی‌خواند تا بعد از زوال حمره مغربیه، امام می‌فرماید نوع مردم کوفه را به فساد کشانده، بعد از زوال حمره مغربیه تازه نماز مغرب می‌خوانند، نماز مغرب بعد از ذهاب حمره مغربیه مختص است به مسافر و الخائف و صاحب الحاجة.

این هم دلیل بر این‌که وقت نماز مغرب برای مختار تا ذهاب حمره مغربیه است.

ظاهراً ابوالخطاب می‌گفت أفضل این است که نماز مغرب را بعد از ذهاب حمره مغربیه بخوانیم. امام فرمود او عامه اهل کوفه را افساد کرد. یعنی نماز در آن وقت (یعنی بعد از زوال حمره مغربیه) فاسد است. و مشروعیت این نماز بعد از حمره مغربیه مخصوص مسافر و خائف و صاحب الحاجة است.

روایت هفتم (دلیل وقت مضطر)

حال چرا «وقت المغرب من غروب الشمس الی ذهاب الشفق» مختص شد به مختار ولی مضطر بیشتر وقت دارد؟ چون در روایات صحیحه ، ‌مثل صحیحه عمر بن یزید آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ‌عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَقْتُ الْمَغْرِبِ فِي السَّفَرِ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ.[16]

از این روایت معلوم می‌شود که بعد از ذهاب حمره مغربیه در سفر می‌شود نماز مغرب را خواند.

در یک روایت دیگر ربع آمده:

معتبره عمر بن یزید: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَقْتُ الْمَغْرِبِ فِي السَّفَرِ إِلَى رُبُعِ اللَّيْلِ.[17]

و لذا شیخ طوسی گفت سفر مصداقی از مصادیق عذر است. و لذا وقت نماز مغرب برای مضطرین و معذورین از جمله مسافرها تا یک چهارم شب است. دلیلش این روایت است.

این عمده دلیل قول رابع است.

قول پنجم

مرحوم شیخ مفید همین نظر شیخ طوسی را مطرح کرده ولی فرموده است که از روایات استفاده تفصیل بین مختار و مضطر نمی‌کنیم. از روایات استفاده می‌کنیم بین مسافر و حاضر فرق است. چون در آن روایات گفت وقت المغرب فی السفر الی ثلثی اللیل یا الی ربع اللیل. مرحوم شیخ طوسی این سفر را حمل بر مثال برای مطلق عذر و لو در حضر باشد، کرد، یعنی حاجت دارد که در روایت سعید بن جناح هم بود. اما مرحوم شیخ مفید و همینطور از صدوق نقل شده، که ‌وقت نماز مغرب برای حاضر تا سقوط شفق است، ‌برای مسافر تا ربع لیل است.

دلیل

دلیل این قول هم معلوم شد که منشأ این نزاع این است که آیا سفر را در این روایات معتبره که «وقت المغرب فی السفر الی ثلثی اللیل» در یک روایت معتبره دیگر «الی ربع اللیل» حمل کنیم برای مثالیت مطلق عذر و لو به قرینه روایت سعید بن جناح می‌شود نظر شیخ طوسی یا بگوییم ظاهر روایت موضوعیت مورد است که نظر شیخ مفید و صدوق می شود.

قول ششم

(وقت نماز مغرب برای مختار: ذهاب حمره مغربیه و برای مضطر متعارف: ربع لیل. و برای مضطر شدید: نیمه شب)

صاحب حدائق می‌گوید: نماز مغرب سه وقت دارد. ان للمغرب اوقاتا ثلاثة. وقت اول تا سقوط شفق. وقت دوم تا یک چهارم از شب. وقت سوم تا نیمه شب.

وقت اول که از غروب است تا سقوط شفق، به نظر مشهور وقت فضیلت است؛‌ به نظر ما وقت لزوم مبادرت برای شخص مختار است.

وقت دوم: وقت دوم تا یک چهارم شب برای مضطر متعارف. یعنی اضطرار عرفی دارد. حالا مسافر است، حاجتی دارد، می‌خواهد به منزلش بیاید جای بهتری را برای نماز انتخاب کند، در بین راه کجا نماز بخواند، ‌در خیابان نماز بخواند، ‌اگر در نیمه شب بود این کار را می‌کرد، حال سقوط شفق شده و تا یک چهارم وقت دارد نماز را بخواند زیرا معذور متعارف است.

وقت سوم، اضطرار شدید: که تا نیمه شب فرصت دارد مثل نوم، حیض، نسیان.

دلیل: (مقتضای جمع بین روایات)

ایشان می‌گوید دلیل ما جمع بین روایات است؛

چند طائفه روایات داریم: یک طائفه گفت وقت نماز مغرب و عشاء تا نیمه شب است.

یک طائفه گفت وقت نماز مغرب تا یک چهارم شب است.

یک روایت گفت وقت نماز مغرب تا سقوط شفق است.

آن روایتی که گفت وقت نماز مغرب تا یک چهارم شب راجع به مسافر بود؛ فی السفر. لذا عرف این‌جور جمع می‌کند، می‌گوید برای مختار تا سقوط شفق؛ وقت وجوب است. اما وقت اجزاء طبق آن روایات منتصف اللیل است. برای عذرهایی مثل سفر و مانند آن، وقت نماز مغرب تا یک چهارم شب است. اما تا نیمه شب، وقت کسانی است که اضطرار شدید دارند.

اینجا این بحث با صاحب حدائق شروع می‌شود و با مشهور شروع می‌شود که چرا قول دوم را که روایت صحیحه داشت، می‌گفت «ان نام رجل او نسی فاستیقظ قبل طلوع الفجر صلی المغرب و العشاء»، آن را راجع به مضطر نادیده گرفتید؟ بلکه چرا وقت تا طلوع فجر را نسبت به نوم الغاء خصوصیت نکردید از نوم غیر اختیاری به نوم اختیاری و شامل متعمد ندانستید؟ چرا قول دوم و سوم را مشهور عمل نکردند؟ این بحث اول ما است.

بحث دوم این است که چرا قول شیخ طوسی که مستندش روایات کثیره است، مورد عمل مشهور قرار نگرفته؟

ان شاء الله این را در جلسات بعد برای بحث صلاة مطرح می‌کنیم. و الحمد لله رب العالمین.

 


[1] اسراء/78.
[2] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 11‌.
[3] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 184‌.
[4] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 181‌.
[5] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 157‌.
[6] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 288‌.
[7] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 288‌.
[8] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 159‌.
[9] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 156‌.
[10] جلسه 37-22/09/95.
[11] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 187‌.
[12] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌3، ص: 281‌.
[13] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 182‌.
[14] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 182‌.
[15] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 192‌.
[16] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 193‌.
[17] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 194‌.