درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صلاۀ الجمعه/ادله قول به وجوب تعیینی /مناقشات در استدلال به آیه سوره جمعه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در اقوال در نماز جمعه در عصر غیبت بود.

اشاره به قائلین

1-برخی قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه در عصر غیبت شده اند، مثل شهید ثانی در رساله صلاة جمعه با این‌که در کتاب های دیگر مثل مسالک، شرح لمعه، روض الجنان فرموده است چون بر عدم وجوب تعیینی نماز جمعه در عصر غیبت اجماع داریم ما به وجوب تخییری ملتزم می‌شویم. ولی در بین معاصرین مرحوم آقای حائری قائل به وجوب تعیینی بودند. صاحب مدارک در متاخرین قائل به وجوب تعیینی بود.

2-قول مشهور متاخرین وجوب تخییری نماز جمعه است.

3-قول برخی مثل سید مرتضی و سلار و ابن ادریس و در متاخرین مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آقای حکیم حرمت نماز جمعه در عصر غیبت است.

4-و قول دیگر هم تفصیل بین اقامه نماز جمعه و حضور در نماز جمعه است که اقامه واجب تخییری است ولی بعد از اقامه با شرائط حضور در آن بر بقیه مردم واجب تعیینی می‌شود که نظر مرحوم آقای خوئی و استاد بود.

ادله قول اول(وجوب تعیینی)

1-آیه سوره جمعه

مستدلین

به آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع»: استدلال به این آیه را مرحوم شهید ثانی پذیرفت، صاحب مدارک پذیرفت، مرحوم آقای حائری در کتاب صلاة جمعة پذیرفته.‌ مرحوم استاد ما رضوان الله علیه در شرح عروه شان هم فرموده اند به نظر ما استدلال به این آیه بر وجوب تعیینی نماز جمعه تمام هست.

تقریب استدلال

عمده استدلال این بزرگان این است که می‌گویند آیه به نحو قضیه حقیقیه است و شرط در آیه هم این نیست که «اذا اقیمت الجمعة فاسعوا الی ذکر الله» بلکه شرطش «اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة» است یعنی اگر اذان ظهر را در روز جمعه بگویند (و ندارد اذان نماز جمعه را بگویند) پس بشتابید به سوی ذکر خدا که نماز جمعه هست. و این اقتضاء می‌کند که اگر مردم نخواهند نماز جمعه هم بر پا کنند بر خلاف خواست خودشان ملزم باشند نماز جمعه را بر پا کنند تا آیه را امتثال کرده باشند.

مناقشه اول (مرحوم خویی)

مرحوم آقای خوئی دو تا اشکال کرد؛

اشکال اول این بود؛ ظاهرآیه این است که: «اذا اقیمت صلاة الجمعة فاسعوا الی ذکر الله» و در فرضی که اقامه نشود نماز جمعه شرط در این آیه محقق نشده است.

تکمیل مناقشه اول

به نظر ما این فرمایش آقای خوئی با تتمیم و ردّ شبهات، قابل قبول است:

شبهه این بود که آیه ندارد «اذا نودی لصلاة الجمعة‌ من یوم الجمعة» بلکه در آیه «اذا نودی للصلاة» دارد یعنی لجنس الصلاة. گفتن اذان که خصوصیت ندارد لذا مراد این می شود که با دخول وقت نماز در روز جمعه به سوی نماز جمعه بروید و لازم نیست به نماز جمعه دعوت کنند بلکه با ندای اذان که کنایه از دخول وقت است نماز جمعه واجب می شود.

جواب: به نظر ما این تعبیر «اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة» یک تعبیر عرفی است و می‌شود با این تعبیر بیان کرد این‌که نماز جمعه بر پا شده است. این آیه که می‌گوید که هر گاه نداء بشود برای نماز در روز جمعه پس بشتابید به سوی ذکر خدا، متفاهم عرفی در این آیه این است که مفروغ الوجود گرفته که اذان شروع نماز جمعه را سر دادند. و لااقل من الاجمال.

شاهد: همین الان اگر به مردم بگویند ای مؤمنین! هر گاه نداء بشود برای نماز در روز جمعه بشتابید به سوی ذکر خدا و مغازه های تان را ببندید، هیچ ظهوری ندارد در این‌که شما اگر نماز جمعه هم یک روز تعطیل بود بروید آن روز نماز جمعه را برگزار کنید. مفروغ عنه گرفته که اذان نماز جمعه را می گویند و نماز جمعه ای برگزار می‌شود و ذکرالله محقق شده است بعد می‌گوید «فاسعوا الی ذکر الله» بشتابید تا از ذکر الله محروم نشوید.

و ذیلش هم قرینه بر همین هست «وترکوک قائما» اصلا ظاهرش این است: مفروغ عنه است که نماز جمعه ای برگزار می‌شود، شما محروم نکنید خودتان را از نماز جمعه.

این فرمایش آقای خوئی به نظر ما با این تکمیلی که شد قابل قبول است.

نکته: این آیه طبق این وجه اول وظیفه امام را بیان نمی‌کند؛‌ وظیفه پیامبر را بیان نمی‌کند. دیگران بعد از این‌که امام و یا پیامبر نماز جمعه برگزار کرد باید مشارکت کنند در نماز جمعه. آیه بیش از این دلالت نمی‌کند.

 

نکته ادبی: «نودی للصلاة فی یوم الجمعة» با «من یوم الجمعة» فرق نمی‌کند. ایشان می‌فرمایند که «نودی للصلاة من یوم الجمعة» بهتر از «نودی للصلاة فی یوم الجمعة‌» است برای تایید این مطلب که «نودی للصلاة من یوم الجمعة»‌ یعنی نمازی که خواستگاهش روز جمعه است یعنی نماز جمعه. حالا خیلی این مطلب واضح نیست که «نودی للصلاة من یوم الجمعة» این من متعلق به صلاة باشد. و ظاهر این است که فرقی بین «نودی للصلاة من یوم الجمعة» با «نودی للصلاة فی یوم الجمعة»‌ نیست

مناقشه دوم (مرحوم خویی)

وجه دومی که آقای خوئی ذکر کردند این است که ایشان می‌فرمایند:

أمر در آیه أمر استحبابی است و ما که قائلیم اگر نماز جمعه اقامه با شرائطش شود‌ حضور در آن بر همه مردم واجب است را از روایات استفاده خواهیم کرد. چند تا شاهد ذکر می‌کند؛

شاهد اول

مراد از «ذکر الله» نماز جمعه نیست زیرا أمر ظهور در وجوب دارد یعنی شتاب واجب است در حالیکه سیر سریع، لزومی ندارد و تا رکوع امام در رکعت اول نماز جمعه وقت هست. اگر بحث نماز جمعه است ما جوری می‌رویم که به رکوع امام در رکعت اول نماز جمعه برسیم. بیش از این‌ که لازم نیست.

و مفسرین هم بعضی هایشان گفتند که مراد از ذکر نماز جمعه نیست؛ خطبه نماز جمعه است. این قرینه می‌شود که «فاسعوا الی ذکر الله» یعنی فاسعوا الی خطبة الجمعة.

وقتی که مراد سعی و شتاب به خطبه های نماز جمعه شد؛ ایشان می‌فرماید که شتاب کردن به شنیدن خطبه های امام جمعه لازم نیست بالاجماع. لذا آیه دلالت بر وجوب نمی‌کند.

شاهد دوم

قرینه دوم بر استحباب سعی، که آقای خوئی ذکر می‌کند لفظ «خیر» است که می‌گوید لفظ خیر ظهور دارد در این‌که دو چیز خوب است منتها یکی بهتر است لذا معنای آیه این می شود که سیر و شتاب کردن به ذکر الله بهتر است از شتاب نکردن. نه این‌که شتاب نکردن حرام است.

جواب از مناقشه دوم

ردّ شاهد اول

اگر ذکر منصرف به نماز نباشد، لااقل اطلاقش شامل نماز می‌شود؛ قبلش دارد نودی للصلاة، صلاة را بکار می‌برد، بعدش هم دارد فاذا قضیت الصلاة، و نیز در آیات هم از نماز به ذکر الله تعبیر شده، «اقم الصلاة لذکری» چه وجهی دارد بگوییم ذکر شامل نماز نمی‌شود؟

و این‌که آقای خوئی فرمودند؛ رسیدن به نماز جمعه نیازی به سیر سریع ندارد، صحیح نیست زیرا « به سمت نماز جمعه بشتابید» بیان عرفی است از اینکه نماز جمعه از شما فوت نشود یعنی اگر نیاز به شتاب دارد بشتابید مراد از شتاب کردن یعنی سعی بکنید برسید، تلاش کنید به نماز برسید.

بر فرض مراد از «ذکرالله» خطبه ها باشد، کدام اجماع می‌گوید واجب نیست حضور در خطبه ها؟ آنی که واضح است این است که اگر کسی به خطبه ها نرسید نماز جمعه اش باطل نمی‌شود. شرط صحت نیست. اما واجب تکلیفی هم نیست این را شما از کجا ادعا می‌کنید؟

نتیجه:ظاهر «فاسعوا الی ذکر الله» وجوب است. وجهی ندارد ما حمل بر استحباب بکنیم.

ردّ شاهد دوم

و اما لفظ «خیر» هیچ ظهوری در استحباب ندارد و نهایت این است که هم برای وجوب و هم استحباب استعمال می شود لذا نمی تواند قرینه برای أمر در «فاسعوا» که ظاهر در وجوب است، شود.

نکته: گاهی صیغه افعل در اولویت تعیینیه بکار برده می‌شود. اولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله. و لقد علمتم انی احق بها من غیری، اولی بها من غیری. امیر المؤمنین اولی و احق به خلافت بود به نحو تعیین و به نحو لزوم نه به نحو رحجان. و للآخرة خیر لک من الاولی. یعنی در تقابل دنیا و آخرت، آخرت خیر لازم است نه خیر راجح. قل أذلک خیر ام الجنة التی وعد المتقون. خیر لازم است.

نتیجه: وجه دوم که آقای خوئی فرموده تمام نیست.

مناقشه سوم(استاد)

وجه ثالثی که جایگزین این وجه ثانی می‌کنیم این است: به نظر ما این آیه شریفه هیچ ظهور ندارد در قضیه حقیقیه الی یوم القیامه. این آیه شریفه قرینه داخلیه دارد که در مورد پیامبر و آن مشکل مسلمین بود که پیامبر را رها کردند و سراغ تجارت و لهو رفتند؛

در آیه اول می‌گوید «اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع» این ذروا البیع اشاره است به آن کاری که مسلمین انجام دادند که در آیه سوم هم دارد که «و اذا رأوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما» آیه ثالثه روشن است که موردش مورد پیامبر است: «و ترکوک قائما» و ظاهر این است که این سه آیه: «اذا نودی للصلاة»، آیه دوم:« فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فی الارض»، آیه سوم که «و اذا رأوا تجارة او لهوا »یک جا نازل شده کما علیه المفسرون. قرینه داخلیه هم همین را اقتضاء می‌کند و لااقل من الاحتمال.

پس قرینه داخلیه بوده که این آیه در مورد قضیه پیامبر نازل شده و اطلاق ندارد یعنی ظهور ندارد که در زمان غیبت هم این حکم هست. شاید «یا ایها الذین آمنوا» خطاب باشد به همان مسلمین در زمان پیامبر. و این گونه خطاب کردن عرفی است و خلاف ظاهر نیست.

نگویید: در روایات داریم قرآن آیاتش تا روز قیامت ادامه دارد. «یجری مجری الشمس و القمر»

ما هم قبول داریم. و لکن باید خود آیات فی حد ذاته عموم و اطلاق داشته باشد. بله، اگر عموم و اطلاق داشت آیه، شأن نزول مقید آن نیست. اما اگر آیه اطلاق نداشت، به زور که نمی‌توانیم اطلاق‌گیری کنیم. در یک سری آیات اصلا مشخص است که مسلمین زمان پیامبر مراد هستند. «یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم فقدموا بین یدی نجواکم صدقة. یا ایها الذین آمنوا انفروا ثباتٍ او انفروا جمیعا. خذوا حذرکم فانفروا ثبات او انفروا جمیعا. یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار» این بیش از این ظهور ندارد که مؤمنین موجودین مخاطب هستند. دلیل نداریم که شامل مؤمنین الی یوم القیامه بشود. مخصوصا با آن قرینه داخلیه که عرض کردم «و ترکوک قائما»

نتیجه: لذا به نظر ما به این آیه نمی‌شود استدلال کرد حتی بر وجوب حضور در نماز جمعه صحیحه در عصر غیبت. و این وجه ثالث به نظر ما وجه درستی هست.

مناقشه چهارم(مرحوم بروجردی)

وجهی که مرحوم آقای بروجردی فرمود که به این سادگی از آن نمی‌شود گذشت؛

بعد از این‌که آیه را کنایه از اقامه نماز جمعه گرفتیم نه کنایه از دخول وقت، می گوییم «اقیمت الجمعة» انصراف به «اقیمت الجمعة بشرائطها» دارد و این آیه در مقام بیان شرائط نماز جمعه نیست. شاید نصب امام معصوم شرط صحت نماز جمعه باشد.

اشکال

آیه «یا ایها الذین آمنوا» اطلاق دارد و شامل مؤمنین عصر غیبت هم می شود و از این شمول کشف می کنیم که حضور امام معصوم شرط نیست.

جواب

بر فرض آیه نسبت به مؤمنین عصر غیبت عموم داشته باشد، أمّا باز وجوب ثابت نمی شود چون هر أمری مشروط به قدرت بر متعلقش است. مثلاً آیا خطاب «یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاة» شامل فاقد الطهورین می‌شود فاقد الطهورین قادر بر نماز صحیح نیست لذا اطلاق سودی ندارد. اینجا هم همین‌جور. خطاب «یا ایها الذین آمنوا ان اقیمت الجمعة صحیحة فشارکوا فیها» در فرض قدرت است و ما در عصر غیبت قدرت نداریم بر مشارکت در نماز جمعه صحیحه. چون شاید شرط صحت نماز جمعه حضور امام معصوم باشد.

پس نمی‌توانیم به عموم «یا ایها الذین آمنوا» تمسک کنیم بگویید شامل مسلمین عصر غیبت می‌شود پس شرطیت حضور معصوم را در صحت صلاة جمعه نفی کنیم. این اشکال به برخی از کلمات مرحوم آقای خوئی در بحث های آینده هم وارد می‌شود، به مرحوم آقای تبریزی هم این اشکال وارد می‌شود، می‌گوییم آقا این مثل این می‌ماند بگویی «یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاة» اطلاق یا ایها الذین آمنوا فاقد الطهورین را می‌گیرد پس کشف می‌کنیم که فاقد الطهورین باید نماز بخواند و لو بی وضوء و بی تیمم. این درست نیست. خب اول باید ببینیم آن صلاة شرطش چیه بعد هر تکلیفی مشروط به قدرت بر متعلقش هست و چه بسا ما قدرت بر آن نداشته باشیم.