99/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتیاط
خدای متعال را شکرگزار هستیم که فرصت دیگری در اختیارمان گذاشت که در راه تعلیم و تعلّم و تفقه در احکام نورانی اسلام علی مذهب اهل البیت علیهم السلام و مقدمات و مبادی آن، اشتغال داشته باشیم و ان شاء الله با قصد قربت و اخلاق در نیت، تقرب به خدای متعال و محمد و آل صلوات الله علیهم اجمعین پیدا کنیم و خدمتی ان شاءالله در راه دین داشته باشیم.
خب این بلیه عامه کرونا اوضاع دراسی را تغییر داده و شرایط زندگی را فعلاً به شکل دیگری درآورده و قهراً از همه بزرگواران و دوستان و اعزهای که در خدمتشان بودیم در سال گذشته و سالیان قبل و امروز شرایط جوری است که باید با یک محدودیتهایی کلاسها برگزار بشود، از همه آنها عذرخواه هستم و امیدوارم که خدای متعال در ازای این تضییقات ان شاء الله جهشهای علمی فراوان عطا بفرماید. و ذهنها را به مطالب عالیه ان شاء الله رهنمون فرماید.
بالاخره کار خدای متعال خالی از حکمت و اغراض عالیه نیست، حتماً در این فراگیری این ویروس و این بیماری حکمتهایی نهفته است و باید گفت که از الطاف خفیه الهیه شاید باشد و آن این است که بشر حالا یکی از آنهایی که عرض میکنیم این است که بشر به ناتوانی و عجز خودش واقف بشود و آن پرده غفلت که بسیاری از انسانها دچار آن هستند به خصوص وقتی پیشرفتها را نگاه میکنند، پیشرفتهای خودشان یا جهانی را، خیال میکنند که همه اینها از خودشان هست و یک غروری به آنها دست میدهد. وقتی یک چنین مسألهای پیش میآید و همه ناتوان و عاجز هستند و اینها، میفهمند که امر به دست دیگری است و قهراً باعث این میشود که غرورها کنار برود یا کمرنگ بشود و التجاء و التماس به خدای متعال و توجه به حضرت حق جلّ و علاء بیشتر بشود و این خودش یکی از راههای بسیار مهم در سعادت و تعالی انسان هست.
قبل از شروع در بحث یک حدیث شریفی را هم، هم از باب این که الهام بگیریم از آن حدیث در راه دراسیمان ان شاءالله و همین که تبرک بجوییم به فرمایشات اهلبیت علیهم السلام، عرض میکنیم.
قبلاً هم این حدیث را البته عرض کردیم و معروف است این حدیث شریف که در کافی شریف هست که «عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا اَلْعِلْمُ...»
ظاهر این سؤال این است که از ماهیت علم و حقیقت علم سؤال کرده باشد اما از پاسخهایی که فرمودند، معلوم میشود که سؤال او از راه علم و رسیدن به علم است، از «عن الطریق الی العلم» است و یا این که اگر او مقصودش حقیقت علم و ماهیت علم بوده، حضرت از آن صرفنظر فرمودند، چون آن خیلی حالا مهم نبود، و آن بحثهای فلسفی عمیق آن چنانی، حضرت راه تعلّم و راه تحصیل علم را بیان فرمودند.
«قَالَ اَلْإِنْصَاتُ» حضرت سلام الله علیه به حسب این نقل فرمودند که اولین راه تحصیل علم انصات هست، یعنی این که انسان سکوت کند و تمام توجه خودش را به آن مطلبی که دارد از آن بحث میشود و ارائه میشود تمام ذهن خودش را به آن متوجه کند.
«قَالَ ثُمَّ مَهْ» بعد پرسید خب حالا بعد از این چی؟ «قَالَ اَلاِسْتِمَاعُ» این که واقعاً گوش کند و این گاهی مطلبی که دیده میشود که کسانی که حضار مجالس درس هستند گاهی با هم دیگر صحبت میکنند و خود من وقتی که مشرف میشدم به درس اعاظم، یکی از چیزها این بود که گاهی دستیهای انسان حالا آدم دارد گوش میکند استاد چی دارد میفرماید، مسأله چه میشود، یک مرتبه یک حرفی را میزد، حتی ممکن است آن حرف اشکال باشد یا حرفی باشد راجع به همان بحث اما فکر انسان را منعطف میکند و مشغول میکند و ممکن است گسست پیدا بشود در آن مقدماتی که باید در کنار هم چیده بشود و به یک نتیجهای رسیده باشد. از این جهت استماع، این هم فرمود که مطلب دومی است که باید برای تحصیل علم و استفاده صحیح و بهینه از مجالس بحث به کار گرفت.
«قَالَ ثُمَّ مَهْ» عرض کرد خب بعد از این چی؟ «قَالَ اَلْحِفْظُ» آن مطالبی که در اثر آن انصات و استماع به دست آورده، بر اینها تحفظ کند و نگذارد که اینها از بین برود و از ذهنش یا از اختیارش خارج بشود. خب هم از ذهن در مواردی که انسان میتواند، حافظهاش یاری میکند و میتواند. این که از اختیارش خارج نشود به این که آنها را مکتوب بکند، تقریرات بنویسد، این مسائلی که به ذهنش میآید خودش آنها را مکتوب کند، بنویسد، در بعضی روایات دیگر هم به این ترغیب شده که علم فرّار است، علم از بین میرود اینها را... علاوه بر این که وقتی نوشته بشود این ماندگار میشود، به درد دیگران هم خواهد خورد که آنها هم از آن استفاده کنند. حالا حفظ در حافظه خود انسان، خب انسان دیگر هست و وقتی که انسان منتقل از این عالم شد، همراهش رفته دیگه، اما اگر مکتوب شد این قهراً برای نسلهای بعد و دیگران هم خواند ماند.
«قَالَ ثُمَّ مَهْ» بعد از این «قَالَ اَلْعَمَلُ بِهِ» این است که به آن چه که آموخته عمل کند، پایبند به آن باشد، علم بلاعمل حجت بر علیه انسان است. میدانستی و نکردی، انجام ندادی، خب این در آن مواردی که این مسأله، مسألهای است که به عمل مربوط میشود، علمی است که به عمل مربوط میشود مثل فقه، و مبادی علوم هم همین جور است، آنها را باید در جای خودش به کار ببندد، عمل به آن بکند، حالا علم اصول مثلاً زحمت کشیده و قواعد اصولیه را فراگرفته اما توی فقه اگر بناست که آنها را فراموش کند، اعمال نکند، خب چه فایدهای بر آن مترتب میشود. عمل هر جایی به تناسب خودش.
«قَالَ ثُمَّ مَهْ» سپس سؤال کرد که بعد از این چی؟ «قَالَ ثُمَّ مَهْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ» این جا کلمه رسول الله شده و آمده در کلام سائل کأنّ «قَالَ نَشْرُهُ» این که این علمی را که حالا تحصیل کرده، این را اختیار دیگران بگذارد، نشر بدهد.
در حدیث شریفی هست که «زکاة العلم نشره» این نشر خیلی مهم است که اینها رسالات حوزههای علمیه را هم این حدیث شریف روشن میکند که چه جوری ما تحصیل کنیم و بعد وظایفمان چیست که عمل کنیم، بعد آن را نشر کنیم، انتشار بدهیم تا دیگران از آن استفاده کنند، در نشر هم باید متقضیات هر زمانی را هم البته ملاحظه کرد تا این که مفیدتر واقع بشود ان شاءالله. خداوند متعال همه ما را توفیق بدهد که همان طور که حضرت راهنمایی فرمودند حسب این نقل، ان شاء الله همین جور ان شاء الله تحصیل کنیم و ان شاءالله مفید واقع بشویم برای اسلام عزیز ان شاء الله تعالی.
خب بحث ما در اصول به تنبیهات اشتغال و شک در مکلفٌبه در موردی که مکلفٌبه مردد باشد بین متباینین، به تنبیهات این مبحث رسید و تا به حال هفت تنبیه عرض شده است که تنبیهات را هم براساس تربیتی که در کتاب شریف مصباح الاصول هست قرار دادیم.
رسیدیم به تنبیه هشتم. در تنبیه هشتم هم مقداری بحث کردیم اما به خاطر فاصله طولانی که شده است قهراً باید یک تکراری داشته باشیم نسبت به مباحث سابقه که ان شاءالله ذهنها وارد مسأله بشود و ان شاء الله بحث بکنیم بحول الله تبارک و تعالی.
تنبیه هشتم راجع به این است که اگر اضطرار پیش آمد برای انجام بعض اطراف علم اجمالی، آیا در این صورت آن علم اجمالی به تعبیری منحل میشود یا نه؟ و به تعبیری آیا آن علم اجمالی از تنجیز ساقط میشود أم لا؟ و به تعبیر دیگر آیا در این مورد آن مضطرٌالیه که روشن است جواز ارتکاب دارد، آیا ما باید از غیر مضطرٌالیه هم اجتناب کنیم اگر محرّم است؟ علم اجمالی به حرمت پیدا کردیم، یا غیر مضطرٌالیه را باید انجام بدهیم اگر علم اجمالی به وجوب چند امر پیدا کردیم و حالا نسبت به ترک یکی از این امور اضطرار داریم حالا آن بخش باقی مانده، آن اطراف باقی مانده را باید انجام بدهیم یا نه در این مورد ما میتوانیم برائت جاری بکنیم؟ که اینها تعبیرات سهگانهای است که در کلمات فرموده شده که بعضی از آنها نتیجه بعض است، اگر گفتیم انحلال دارد خب نتیجهاش این میشود عدم تنجز، و این که آن دیگری هم لازم نیست، مراجعه به اصل میتوانیم بکنیم.
بعضی تعبیر به آن شکل اول کردند، بعضی تعبیر به شکل ثانی کردند، بعضی تعبیر به شکل ثالث کردند، مفاد واقعی همه اینها یک امر هست.
برای این که بحث منقح بشود بزرگان انقسامات اضطرار را در این موارد مورد توجه قرار دادند که بعد از توجه به انقسامات ما بهتر میتوانیم داوری داشته باشیم و حکم هر قسم را بیان بکنیم. این انقسامات از چند منظر انجام شده، یکی از منظر این که این زمان حدوث این اضطرار کی بوده؟ و به این منظر به سه حالت تقسیم میشود که تارةً زمان حدوث اضطرار قبل از این علم اجمالی بوده مثل این که دو کأس ماء وجود داشته و این قبل از این که علم پیدا کند احدهما متنجس است اضطرار به نوشیدن یکی از این ماءها دارد و بعد از این که اضطرار برای او پیدا شد حالا علم اجمالی دارد که یکی از این کاسهها متنجس است. پس زمان حدوث اضطرار قبل از علم اجمالی است، گاهی نه، زمان حدوث اضطرار بعد از علم اجمالی است. یک علم اجمالی پیدا کرد حالا بعد مضطر شد که احدهما حالا برای یک وجهی یا تشنگی شدید یا امر آخری بنوشد. و تارةً معیت دارند یعنی همان زمانی که برای او اضطرار دارد پیدا میشود، علم اجمالی هم پیدا میشود. یا همان زمانی که دارد علم اجمالی پیدا میکند اضطرار به نوشیدن هم همان زمان برای او پیدا میشود، معیت دارد.
پس یک؛ از نظر زمان حدوث اضطرار از این منظر تقسیم میشود.
دیگر این که... منظر دیگری که از آن منظر هم تقسیم میشود این است که آیا اضطرار به معیّن پیدا کرده از اطراف، به یک طرف یا چند طرف معیّن از اطراف؟ یا نه لامعیّن است؟ گاهی ممکن است اضطرار به معیّن پیدا بشود مثلاً یک ظرف شیر و یک ظرف آب هست، و این مضطر به ظرف آب شده است. میداند یا این آب متنجس است یا این شیر متنجس شده و الان اضطرار پیدا کرده منتها اضطرار او به معیّن است. گاهی هم اضطرار به غیرمعیّن است. یعنی احد الکأسین هر کدام را بردارد آن اضطرارش برطرف میشود، خصوصیتی برای بعض اطراف دون بعض نیست. خب این هم دو صورت، این دو صورت را ضربدر آن سه صورت قبل بکنیم میشود شش صورت.
اینها صور اساسی است که بزرگان مورد بحث قرار دادهاند، این صور اساسی را. اما وقتی که دقت میکنیم البته صور دیگری هم وجود دارد که حالا توجه به آنها هم بکنیم بد نیست. در آن جایی که گفتیم که زمان حدوث اضطرار قبل العلم الاجمالی است، خب حالا قبل العلم الاجمالی یک وقت هست قبل از حدوث تکلیف است، اصلاً قبل از این که تکلیفی به «اجتنب عن النجس» این جا پیدا بشود این مضطر بوده که یکی از این دو کاسه را از باب اضطرار به مثلاً تشنگی بالا باید بخورد، بیاشامد. بعد اتفاقاً قطره نجسی در یکی از اینها افتاد، حالا ولو این هنوز علم هم ندارد، و لکن تکلیف فعلیت پیدا میکند دیگه، موضوع وقتی محقق شد تکلیف هم فعلیت پیدا میکند ولو انسان علم نداشته باشد، چون علم دخیل در فعلیت نیست، بنابراین این جا اضطرار قبل التکلیف است. تارةً اضطرار بعد التکلیف است، یعنی یک قطرهای مثلاً نجسی، متنجسی در یکی از این کأسین افتاده بعد زمان حدوث اضطرار شده، و تارةً مع است، همان زمانی که تکلیف دارد حادث میشود اضطرار هم همان وقت حادث میشود، همه اینها هم قبل العلم الاجمالی است. آیا اینها تأثیر در مسأله دارد؟ یعنی توجهات به این انقسامات برای این است. اینها تأثیر در مسأله دارد یا ندارد که علی ضوء این مثلاً باید تفصیل بدهیم یا نه مطلقا اثر ندارد، اگر اختیار کردیم انحلال یا عدم تنجیز یا عدم لزوم اجتناب از بقیه و مراعات بقیه، فرقی بین صور نیست؟ یا نه، فرق هست؟ از این جهت، توجه به انقسامات مهم است.
و باز از منظر دیگر که محقق عراقی قدس سره در کلامش به آن توجه کرده فلذا قید هی فرموده و توی کلمات دیگران این توجه یعنی تصریح به این مطلب نیست. و آن این است که حالا آن زمانی که اضطرار بعد علم الاجمالی است، جایی که اضطرار بعد العلم الاجمالی است دو قسم است. و آن این است که تارةً این زمان و عمد بین علم اجمالی و اضطرار به اندازهای است که قابلیت امتثال تکلیف در آن بوده تارةً نه. بله الان علم پیدا کرد احد الکأسین مثلاً متنجس است، بعد یک ساعت بعدش اضطرار پیدا کرد که آن زمانی که قابلیت برای... تارةً نه، این قدر زمان کم است که قابلیت امتثال ندارد مخصوصاً در واجبات این خیلی که انسان نمیتوانسته، علم اجمالی پیدا کرده که یا نماز قصر باید بخواند یا تمام باید بخواند، اضطرار دارد که یکی از آنها است، باید یکی را ترک کند. چرا؟ مثلاً فرض کنید در یک سفری است هواپیما به آن وسیله چیز... این پرواز میکند اگر بخواهد به اندازه یک قصر یک تمام نماز بخواند و بعد اگر این جوری بشود توی یک گرفتاری عجیبی واقع میشود، یک اضطرار عجیبی برای او پیش میآید، نه پول دارد، نه فردی را میشناسد که... یک جای غریبی است و امثال اینها. خب در این جا علم پیدا کرد که الان یکی از این دو تا را من باید انجام بدهم، علم اجمالی پیدا کرد و حالا فرصتی است که هر دو را میتواند انجام بدهد، امتثال میتواند بکند هر چیزی را یا نه به اندازه این هم نیست؟ آقای آقا ضیاء این را دخیل میداند کأنّه در این... توجه به این جهت را هم دخیل میداند در حکم مسأله. پس این هم که آیا آن قدر زمان گذشته یا نگذشته؟
منظر دیگری که از آن منظر باز تقسیم وجود دارد و باید به آن توجه کرد که بزرگانی توجه کردند مثل مرحوم آقای آخوند قدس سره در حاشیه مبارکشان بر فرائد و بزرگان دیگر این است که این اضطرار تارةً اضطرار عقلی است که عقلاً نمیتواند ترک کند یا انجام بدهد، اضطرار عقلی دارد. تارةً نه، اضطرار به این حد نیست، اضطرار عرفی است. در اضطرار عقلی حاکم در آن جا یا مُدرک در آن جا عقل است، برای ترخیص در انجام و حالا یا رفع آن تکلیف علی مسلکٍ و یا اذن در انجام علی مسلکٍ. ولی در جایی که نه، اضطرار عقلی وجود ندارد ولی اضطرار عرفی دارد مثل یک حرجی که لایتحمل عادتاً اما قابل این هست، عقلاً این جوری نیست خب این جا ادله «رفع ما استکرهوا الیه» ادله «حرج» ما به اینها نیاز داریم. و این دو تا با هم دیگر باز در محاسبات صور تفاوت پیدا میکنند و محاسباتی که برای صور هست تفاوت پیدا میکنند.
یک منظر دیگری که باز از آن منظر هم تقسیم شده یعنی باید به آن توجه کرد و تقسیم شده، که مرحوم سید صاحب عروه قدس سره در حاشیه مبارکهشان بر فرائد به این هم توجه کردند، این است که این علم اجمالی که ما پیدا میکنیم و این اضطرار تارةً علم اجمالی ما بعد الاضطرار و رفع الاضطرار است، یعنی اضطرار پیدا کرده بود که یکی از این کأسین را بیاشامد، و رفع اضطرار هم کرد؛ آشامید، حالا علم پیدا کرده یکی از آن کاسهها نجس بوده، یا این که نه، هنوز رفع اضطرار نکرده، علم اجمالی پیدا کرد که یکی از این کاسهها نجس است، اضطرار هم پیدا شده ولی هنوز رفع اضطرار نکردند. این باز تفاوت در محاسبه دارد، این دو تا. خب شما ببینید از منظرهای مختلف قابل تقسیم است، انقساماتی وجود دارد، وقتی اینها را ضرب در هم بکنید میبینید چقدر صور عدیده پیدا میشود، صور عدیده فراوانی پیدا میشود.
یک صورت دیگری هم وجود دارد که حضرت امام قدس سره حسب آن چه در تهذیب الاصول از ایشان نقل شده فرمودند و این آن است که گاهی ممکن است یک حرمتی یا یک وجوبی مشروط به یک شرطی باشد، و قبل از این که آن شرط محقق بشود اضطرار پیدا میشود، حالا به همان صوری که گفتیم که این جا هنوز تکلیف معلق است، علم اجمالی پیدا میشود به یک تکلیفی که معلق است به یک شرطی که آن شرط هنوز ایجاد نشده، محقق نشده، خب اینها صوری است که وجود دارد و بزرگان ما هم به این صور توجه کردند در این ابحاث.
یک تقسیم دیگری هم وجود دارد و آن این است که این اضطرار تارةً باعث رفع جمیع آثار میشود، و أخری نه، باعث رفع بعض آثار میشود. مثلاً اگر دو حلیب داشته باشیم، دو تا کاسه شیر داشته باشیم علم اجمالی پیدا کردیم یکی از این دو تا متنجس شده، خب تمام الآثار این کاسه شیر با آن کاسه شیر چیست؟ شرب آن است. حالا که اضطرار پیدا کردیم به حالا یکی معیّن یا غیرمعیّن، نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که این اثر واحدی که بود از بین میرود، دیگر اثر دیگری نیست این جا. ولی گاهی نه، این جور نیست که کل آثار با اضطرار از بین برود. مثلاً دو تا آب هست، علم اجمالی پیدا کردیم که یکی از این دو تا متنجس است و ما مضطر به شرب هستیم. خب حرمت شرب از بین میرود، اما اثر دیگر که عبارت باشد از بطلان تغذی به آن، این که با اضطرار رفع نمیشود، این سر جای خودش باقی است. پس اگر دو تا کاسه ما داریم، هر دو آب هستند، علم پیدا کردیم یکی از این دو تا کاسه متنجس است، حالا فرض کنید ما به کاسه الف اضطرار داشته باشیم، مثلاً آن آب خنک است، آن آب گرم است و این آقا یک تشنگی عجیبی دارد که باید آب خنک بخورد. اضطرار به این دارد، به کاسه الف. خب علم اجمالی دارد یا الف متنجس است، یا کاسه ب متنجس است، این علم اجمالی را دارد. حالا اضطرار که پیدا شد خب فقط چی را این جا از بین میبرد؟ حرمت شرب کاسه الف را از بین میرود و برمیدارد، طبق یک نظر. یا مرخِص درست میکند ولو تکلیف از بین نمیرود که امام قدس سره نظر شریفشان این است که اضطرار تکلیف را برنمیدارد. مسؤولیت را در مقابل او برمیدارد، نه این که تکلیف برداشته میشود. یک نظر هم این است که به حسب ادله اضطرار، استفاده کردند که نه، تکلیف اصلاً برداشته میشود و تکلیف محدود است به عدم اضطرار. که اینها آثاری دارد این دو تا مبنا، برای خودش یک جاهایی آثاری دارد. حالا این جا حرمت شرب آن ماء برداشته شد اما بطلان توضی که میداند یا با این آب توضی باطل است یا با آن آب، سر جای خودش است. این هم یک تقسیمی است که در مقام وجود دارد.
محقق خویی قدس سره در مصباح الاصول برای تنقیح موضع کلام در این تنبیه، فرموده است که موضع کلام جایی است که کل آثار از بین برود، این بحث آن جاست، اما آن جایی که کل آثار از بین نرود آن جا مورد این بحث نیست، و همه علما آن جا اتفاق دارند که آن جا انحلال نیست، تنجیز علم اجمالی هست و همه اطراف را باید مراعات بکنیم ولو غیر مضطرٌالیه را. فلذا ایشان قبل از ورود در بحث که فرموده لازم است محل کلام را تنقیح کنیم، این مطلب را ایشان فرمودهاند. فرمودهاند که: «إنّ الكلام في انحلال العلم الإجمالي للاضطرار و عدمه انّما هو فيما إذا كان الاضطرار رافعاً لجميع الآثار للحکم المعلوم بالإجمال» جمیع آثاری که حکم معلوم بالاجمال دارد باید... «و اما اذا لم یکن....» چند خط آن وقت توضیح میدهند، مثال میزنند «و اما اذا لم یکن الاضطرار رافعاً لجمیع آثار المعلوم بالإجمال بأن تکون له آثارٌ یرتفع بعضها بالإضطرار دون بعضٍ آخر» آن جا را میفرمایند که در این صورت محل کلام نیست.
بعد میفرمایند که ـ پایان بحثشان میفرمایند ـ «فتحصل أنّ الکلام فی انحلال العلم الإجمالی للإضطرار و عدمه إنّما هو فیما اذا کان الاضطرار موجباً لرفع جمیع الآثار کما اذا علمنا بنجاسة احد الحلبین أو احد الخلیّن» یکی از این دو سرکهها یا یکی از این دو شیرها نجس شده، آن جا. اما آن جایی که یکی آب باشد، یکی حلیب باشد یا هر دو آب باشد، آن جا نه.
عرض میکنم به این که ممکن است بگوییم این فرمایش بزرگوار که محل نزاع را در جایی میفرماید که جمیع آثار باید برطرف بشود، آن جا محل کلام هست، این محل مناقشه است. چون انحلال، تنجیز و مراجعه به اصل، حیثی است. حالا مثلاً در این جایی که دو تا کأس آب داریم، این جا علم اجمالی پیدا کرده است که یکی از این دو تا کأس متنجس است و اضطرار پیدا کرده به شرب معیّن یا یکی احدهما، هیچ فرقی نمیکند. به شرط معیّن یا احدهما اضطرار پیدا کرده. در این جا... خب درست است که جمیع آثار برداشته نمیشود یعنی حرمة الشرب این جا برداشته میشود، اما بطلان التوضی، علم اجمالی به این که یا به این باطل است یا به آن باطل است، سر جای خودش هست. اما نسبت به شرب در این جا سؤال این است که آیا باید مکلف از ناحیه حرمت شرب ولو وضو نمیتواند از هیچ کدام بگیرد، اما سؤال این است که از ناحیه حرمت شرب باید از آن کأس آخر هم غیر از مضطرٌالیه یا غیر از آن که رَفع به الاضطرار، اگر غیرمعیّن بود. آیا از آن دیگری هم از باب حرمت شرب باید اجتناب بکند؟ انسان میتواند این جا از آن اجتناب نکند بدون این که علم تفصیلی پیدا بشود، یعنی ممکن است فرض کنید این آب را که روی اضطرار نوشید، خب الان لبهای او و اینها متنجس شده، الان برمیدارد آن یکی را هم با همین لبها میخواهد بنوشد، علم تفصیلی دارد که این آب متنجس است، چون یا خودش نجس است، یا قبلی نجس بوده، لب او نجس بوده الان با این دارد نجس میشود، اما اگر نه، بعد از این که رفع اضطرار کرد آمد این را آب کشید، تطهیر کرد، یا یک جوری نوشیده بود، با آن رفع اضطرار کرده بود که جایی متنجس نشده بود، لولهای گذاشته بود و پای حلقش آن طوری آب را بالا کشیده بود و بلعیده بود. الان حرام است این آب را بنوشد، این جا بحث نیست؟ خب این جا هم بحث است دیگه. آن بزرگوارانی که میگویند اجتناب از آن لازم نیست، میگویند چی؟ میگویند آقا شما به این کاسه اضطرار پیدا کردی، پس قطعاً تکلیف در این جا نیست. آن جا شک دارم، شک بدوی میشود، علم ندارم إما هذا حرامٌ و إما هذا. این که میدانم حلال است. قضیه منفصله این جا ندارم. این که اضطرار به آن پیدا کردم، میدانم این حلال است، حالا یا به این حکم واقعی اصلاً برداشته شده و یا این که مرخَص هستم. پس آن قطعاً حلال است، این چی؟ الان شک دارم. خب برائت جاری میکنم. پس نسبت به وضو بله، اما نسبت به حرمت شرب چرا؟ خب میتواند برائت جاری بکند. پس این فرمایشی که حالا در مصباح الأصول قبل از ورود در بحث فرمودند باید محل کلام را تنقیح کنیم و فرمودند این بحث در جایی میآید که کل الآثار برداشته بشود، اما اگر کل الآثار برداشته نشد آن جا دیگر محل بحث ما نیست، آن جا مسلّم است که... این برای این است که اگر بخواهیم بگوییم بحث در جایی داریم میکنیم که بنیاد علم اجمالی بالمرة از هر منظری از بین برود، این درست است. ولی لا ملزم له، اما اگر بخواهیم بگوییم که نه، حساب بکنیم از این حکمی که الان مورد علم اجمالی واقع شده، خود این، آن طرف اضطرار پیدا کردم آیا این حکم که مورد علم اجمالی واقع شده بود، الان مسؤولیتی در قبال آن به گردن من میآید یا نمیآید، از ناحیه آن. این فرقی نمیکند که کل آثار برطرف بشود یا کل آثار برطرف نشود. بنابراین عرض ما این است که تمام این صور محل کلام است، داخل در محل کلام است و حالا دلم هم میخواست که مراجعه کنم به سایر تقاریر بحث ایشان، که آیا ممکن است که تلقی این جا درست نشده باشد به این نحوی که... اما مثلاً دراسات را آقای اگر نگاه بفرمایند، یا دراسات هم آدم معتمدی است، مرحوم آقای شاهرودی رحمة الله علیه، یا آن غایة المعلوم مثلاً، اینها را ببینید، یا هدایه مرحوم آقای صافی. حالا علی أی حالٍ این که در مصباح الاصول است این محل این مناقشه و اشکال هست. حالا نمیدانم وقت داریم یا تمام شد. ظاهراً امروز کفایت میکند.