درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

95/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/برائت /حدیث حلّ

خلاصه مباحث گذشته:

همانطور که در جلسات قبل بیان شد قرائنی برای اختصاص حدیث مسعده بن صدقه به شبهات موضوعیه وجود دارد، یکی از این قرائن، واژه «بعینه» بود که چند بیان برای قرینیت آن وجود دارد، بیان اول و جواب های آن در جلسه قبل ذکر گردید.

بیان دوم در قرینیت واژه «بعینه» بر اختصاص حدیث به شبهات موضوعیه: عدم عینیّت داشتن احکام کلیّه

اصل این بیان از محقق نائینی«ره» در فوائد الاصول است، ایشان می گوید مفاد «بعینه» یعنی بذاته و بشخصه و این مفاد در کلیات و مفاهیم کلیه تطبیق نمی شود، چون معنا ندارد گفته شود: «حتی تعلم الحکم بعینه» یا «تعرف الحرمة بعینها» یا «تعرف الوجوب بعینه» چون کلیات تشخص و عینیت ندارند اما در موضوعات اینگونه نیست چون موضوعات تشخص و عینیت دارند، پس معلوم می شود در این روایت فقط نظر به شبهات موضوعیه شده است پس این روایت نه مخصوص به شبهات حکمیه است و نه اعم از شبهات حکمیه و شبهات موضوعیه است، بلکه فقط شبهات موضوعیه از این روایت اراده شده است؛

«كلمة «بعينه» فانّ معرفة الشي‌ء بعينه إنّما يكون في الموضوعات الخارجية و لا معنى لأن يقال: حتى تعرف الحكم بعينه.

و من ذلك يظهر: اختصاص قوله عليه السّلام «كل شي‌ء لك حلال حتى تعرف الحرام بعينه» بالشبهات الموضوعية، فانّه لو لا كلمة «بعينه» كان الخبر عامّا للشبهات الحكمية و الموضوعية، كقوله عليه السّلام «كل شي‌ء لك طاهر حتى تعلم أنّه قذر» و لكن لفظة «بعينه» توجب ظهور الخبر في الشبهات الموضوعية»[1] .

جواب بیان دوم: امکان تشخّص و عینیّت احکام

برخی از اعلام«دام ظله» در جواب به بیان فوق گفته اند این بیان درست نیست چون «بعینه» در مقابل ابهام است، پس «بعینه» یعنی با تعین و تشخصش، مثل اینکه گفته شود: «حتی تعرف الحق بعینه» در حالیکه «حق» همیشه یک شیئ خارجی نیست بله ممکن است یک قضیه کلیه باشد، بنابراین«بعینه» به معنای تشخّص و عینیّت و عدم ابهام، بر کلیات نیز قابل تطبیق است، مثلا شارع می گوید هر چیزی برای تو حلال است ولو اینکه به نحو شبهه حکمیه در آن شک کرده باشی مثل اینکه به علم اجمالی یا منام در مسجد حرام باشد و یا کف زدن در مسجد؟ در اینصورت کلمه «بعینه» شبهات حکمیه مقرون به علم اجمالی را نیز شامل می شود، در اینصورت اگر بگوییم ترخیص در همه اطراف علم اجمالی جائز است و علم اجمالی علت تامه برای وجوب موافقت قطعیه و حرمت مخالفت قطعیه نیست می توان گفت شارع با این حدیث در همه موارد علم اجمالی ترخیص می دهد، اگر هم گفتیم که در شبهات محصوره ممکن نیست شارع ترخیص در اطراف شبهه بدهد در اینصورت شبهه محصوره از این حدیث خارج می شود و موارد دیگر مثل شبهه غیر محصوره و یا شبهات محصوره ای که برخی از اطراف آن از محل ابتلا خارج است باقی می ماند، حال وقتی این حدیث در شبهات مقرون به علم اجمالی برائت را ثابت نمود به اولویت برائت در شبهات بدویه را ثابت می کند، پس معنای روایت این می شود که هر چیزی بر تو حلال است تا اینکه بدانی خود آن حکم متعینا حرام است، پس می توان گفت قبول داریم کلمه «بعینه» را بیشتر در موضوعات خارجیه به کار می برند لکن قبول نداریم که در شبهات حکمیه این کلمه استعمال نشود.

بیان سوم: ظهور «بعینه» در قسم حلال و قسم حرام داشتن موضوع حدیث

این بیان نیز از محقق نائینی«ره» است، ایشان می گوید واژه «بعینه» ظهور دارد در مواردی که دو قسم در آنها وجود دارد؛ یک قسم حلال و یک قسم حرام، حال این حدیث می فرماید تا حرام بعینه را نشناخته ای حلیت برای تو ثابت است و فقط در شبهات موضوعیه است که می توان دو قسم حلال و حرام را تصور نمود، پس این حدیث شریف مواردی مثل شبهات حکمیه را که نمی دانیم دو قسم در آن وجود دارد شامل نمی شود.

بنابراین از کلمه «بعینه» به ذهن می آید که دو قسم در اینجا وجود دارد؛ یکی قسم حلال و دیگری مثل حرام، مثل میته که هم قسم مذکی دارد که حلال است و غیر مذکی دارد که حرام است، حال اگر گوشتی بود که شک داشتیم از کدام قسم است؟ در اینصورت به حکم حدیث شریف، حلیت آن گوشت ثابت می شود، به خلاف شبهه حکمیه که فرض دو قسم که یکی از آنها حرام باشد و یکی حلال باشد وجود ندارد به همین دلیل واژه «بعینه» در شبهات حکمیه جا ندارد؛

«و لا يخفى: ظهور كلمة «فيه» و «منه» و «بعينه» في الانقسام و التبعيض الفعلي- أي كون الشي‌ء بالفعل منقسما إلى الحلال و الحرام- بمعنى أن يكون قسم منه حلالا و قسم منه حراما و اشتبه الحلال منه بالحرام و لم يعلم أنّ المشكوك من القسم الحلال أو الحرام، كاللحم المطروح المشكوك كونه من الميتة أو المذكّى، أو المائع المشكوك كونه من الخل أو الخمر، فانّ اللحم أو المائع‌ بالفعل منقسم إلى ما يكون حلالا و إلى ما يكون حراما، و ذلك لا يتصور إلّا في الشبهات الموضوعية.

و أمّا الشبهات الحكمية: فليس القسمة فيها فعلية و إنّما تكون القسمة فيها فرضية،- أي ليس فيها إلّا احتمال الحل و الحرمة- فانّ شرب التتن الّذي فرض الشك في كونه حلالا أو حراما ليس له قسمان: قسم حلال و قسم حرام، بل هو إمّا أن يكون حراما و إمّا أن يكون حلالا، فلا يصح أن يقال: إنّ شرب التتن فيه حلال و حرام، إلّا بضرب من التأويل و العناية التي لا يساعد عليها ظاهر اللفظ»[2] .

جواب بیان سوم: وجود دو احتمال در شبهات حکمیه و تناسب آن با واژه «بعینه»

در جواب بیان فوق می توان گفت درست است که ظهور کلمه «بعینه» در این است که باید پای دو چیز در میان باشد لکن حتما لازم نیست گفته شود باید دو چیز وجود داشته باشد بلکه اگر احتمال دو چیز نیز وجود داشته باشد کافی است و منافاتی با ظهور واژه «بعینه» ندارد، بنابراین در شبهات حکمیه اگر چه دو وجود تصویر ندارد اما همین که دو احتمال تصویر دارد کافی است.

نتیجه: بنابراین اگر بخواهیم به کلمه «بعینه» تکیه کنیم و با آن استظهار کنیم این روایت مخصوص شبهات موضوعیه است حق و انصاف این است که نمی توان با این سه بیان ظهور در شبهات موضوعیه را ادعا نمود.

مؤیّدی نیز برای این مطلب که واژه «بعینه» قرینیّت ندارد وجود دارد و آن اینکه امام علیه السلام که در پایان فرموده: «الاشیاء کلها علی ذلک» کلمه «بعینه» را تکرار نکرده اند و مطلق فرموده اند، بنابراین اینکه امام علیه السلام این لفظ را تکرار نکرده معلوم می شود معنایی را از این حدیث اراده نموده که نیاز به قید «بعینه» ندارد.

پس بعید نیست بگوییم از ناحیه «بعینه» قرینه ای بر خصوصیت شبهات موضوعیه وجود ندارد و اعم بودن ثابت می شود.

جواب به قرینه چهارم: عدم تمام بودن قرینیت«حتی تعلم انه حرام»

قرینه چهارم(پنجم) که در منتقی الاصول ذکر شده این است که امام علیه السلام در این حدیث فرمود:«حتی تعلم انه حرام» و نفرمود: «حتی تعلم حرمته»، در حالیکه متناسب با شبهات حکمیه تعبیر دوم است نه تعبیر اول، پس به این قرینه، حدیث ظهور در اختصاص به شبهات موضوعیه پیدا می کند؛

«لكن قوله: «حتى‌ تعلم‌ أنه‌ حرام‌» يوجب الظهور في الاختصاص، إذ لا يعبّر في موارد الشبهة الحكمية بهذا التعبير، بل يقال: «حتى تعرف حرمته»، فمثل التعبير ظاهر في العلم بمصداقيته للحرام و انطباق الحرام عليه، و هو ظاهر في موارد الشبهة الموضوعية»[3] .

جواب این قرینه این است که وقتی به نحو شبهه حکمیه در چیزی شک می کنیم به اینکه آیا آن چیز حلال است یا حرام است؟ حضرت در حدیث می فرماید حکم این است که بگویی این شیئ حلال است تا وقتی که علم به حرام بودن آن پیدا کنی، بنابراین این قرینه نیز تمام نیست.


[1] - .فوائد الاصول، ج‌3، ص: 364
[2] - .فوائد الاصول، ج‌3، ص: 364
[3] - .منتقى الأصول، ج‌5، ص: 8