درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

95/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عینی یا کفایی بودن امر به معروف (فایده این بحث /و بررسی دلالت آیه «ولتکن منکم» بر کفایی بودن)

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در این بود که: آیا وجوب عینی است یا کفایی؟ گفتیم: چهار نظریه مطرح است.

 

فایدة این بحث

شبهة بی‌فایده‌بودن این بحث

قدیقال که بحث از عینی یا کفایی‌بودن امر به معروف، لایترتب علیه اثر پس بحث بلافائده‌ای است؛ چون علی کلا القولین (چه عینی و چه کفایی) در صورتی که بعضی قیام کنند و آن قیام مؤثر واقع بشود و معروف اتیان بشود، این وظیفه ساقط است؛ چون موضوعی برای وجوب باقی نمی‌ماند. و اگر همه ترک کردند، علی کلا القولین، همه معاقبند. و اگر برای بعضی افراد، شرایط موجود نیست، علی کلا القولین چیزی بر چنین افرادی نیست. بنابراین طرح این مسأله که «کفایی است یا عینی؟»، ثمره‌ای ندارد که اقوال مختلف را بررسی کنیم.

این «قدیقال» را در کتب سلف ندیده‌ایم، ولی برخی فقهای معاصر همین عدم فایده را فرموده‌اند. ولی بزرگان سلف اصل اشکال در ذهن‌شان بوده و لذا برای این بحث ثمره مطرح کرده‌اند. تعجب است که با وجود کلمات سلف در این باره، چرا برخی معاصرین این اشکال را وارد دانسته‌اند؟

پاسخ: در دو جا فایده دارد

جواب این است که یترتّب علیه الأثر. این، درست است که قول به عینی‌بودن و کفایی‌بودن، در دو جا، در «اثر» اشتراک دارد؛ همین که همه ترک کرده‌اند، یا کسی اقدام کرده و نتیجه‌بخش بوده‌است. اما جاهایی هست که اثر ظاهرمی‌شود:

قبل از اقدام دیگران

و آن، قبل از اقدام است؛ در ابتدای امر، وقتی همه می‌بینند دارد منکری واقع می‌شود و همه هم احتمال اثر می‌دهند و تحقق احتمال اثر را هم متوقف بر ضمّ گفته‌ها نمی‌دانند، اگر بگوییم: «عینی است»، باید همه بگوییم.

با وجود حجت بر اقدام دیگران

و تارتاً علم داریم به انجامش، یا انجامش علمی است؛ مثلاً بیّنه قائم می‌شود بر این که انجام شده، یا مثلاً بینه داریم که دیگری این کار را خواهدکرد، یا کسی می‌گوید دارد می‌رود بگوید (و شهادت یک نفر را هم در موضوعات کافی می‌دانیم)، در اینجا هم اگر واجب عینی است، تکلیف از عهدة من ساقط نیست و من هم باید بگویم.

پس بنابراین این بحث، بحث مفیدی است.

ادلة داله بر کفایی‌بودن

ادله‌ای که طرفین اقامه کرده‌اند، در پنج دسته قرارمی‌گیرد: کتاب، سنت، عقل، سیره، و اصل.

کتاب

به آیات مختلفی از کتاب استنادشده:

1- ولتکن منکم امة

وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ

مقدمة اول: «من» برای «تبعیض» است

الف) استظهار از خود آیه

تقریب استدلال، به این است که سه احتمال بدوی دربارة «من» در این آیه هست:

احتمال اول: تبیینیه

مانند: «ولتکن لی منک صدیق»؛ این «من» برای تبیین است؛ یعنی ولتکن لی صدیق که آن صدیق، خودت هستی.

احتمال دوم: نشویه

یک احتمال این است که نشویه باشد؛ یعنی از ناحیة شما نشئت بگیرد که یدعون إلی الخیر.

این دو احتمال ولو محتمل است، ولی نیاز به قرینه دارد.

احتمال سوم: تبعیضیه

ظاهر این «من» تبعیضیه است، نه تبیینیه یا نشویه.

ب) به برکت استظهار معصومین

ممکن است کسی اباکند از این که بگوید: «این «من» ظهور در «تبعیض» دارد»؛ یا به این نحو که گفت: «ظهور در تبیینیه یا نشویه دارد»، یا به این نحو که گفت: تردید دارد و نمی‌داند: «در کدام معنی ظاهر است؟». راه دیگر این است که این مقدمة اولی را به برکت روایت مسعدةبن‌صدقه «تبعیضیه» را اثبات کنیم که امام این «من» را للتبعیض گرفتند:

وَ- بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى الْأُمَّةِ جَمِيعاً فَقَالَ لَا فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ قَالَ إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِيِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْكَرِ لَا عَلَى الضَّعِيفِ الَّذِي لَا يَهْتَدِي سَبِيلًا إِلَى أَيٍّ مِنْ أَيٍّ يَقُولُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُهُ وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَهَذَا خَاصٌّ غَيْرُ عَامٍّ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ وَ لَمْ يَقُلْ عَلَى أُمَّةِ مُوسَى وَ لَا عَلَى كُلِّ قَوْمِهِ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أُمَمٌ مُخْتَلِفَةٌ.

پس امام از واژة «من» «تبعیض» فهمیده‌اند. پس مقدمة اول اگر از راه استظهار خودمان از آیه استفاده نشود، از راه استظهار امام از آیه اثبات می‌شود.

مقدمة ثانیه: وجوب بر بعض، لسان جعل کفایی است

این آیه بعد از فرض «تبعیض» دارد مطلبی را می‌فرماید:

اگر این آیه در مقام تشریع باشد

اگر تشریع باشد، یعنی بر بعضی از شما واجب است. که این لسان، جعل کفایی است نه عینی. پس چون این آیه در مقام «تشریع اصل وجوب امر به معرف» است، پس می‌فرماید: «بر بعضی از شما واجب است.»، و این لسان، لسان واجب کفایی است.

این بیان، متناسب است با مسلک کسانی که قائلند به این که: «وجوب کفایی، ماهیتش جعل وجوب بر بعض است.»، حتی گفته‌اند: «بعض غیرمعین» که حتی عندالله هم مشخص نیست چه کسی است.

اگر در مقام کیفیت امتثال باشد

بیان دوم این است که این آیه، تأسیس است؛ بعد از فرض وجوب، خدای متعال دارد می‌فرماید: «حالا که واجب است، یکی از شما انجام بدهد.»، این لسان که «یکی انجام بدهد»، نشان می‌دهد که امتثالش بر همه واجب نیست، اگرچه جعلش بر همه بوده‌است.

پس اگرچه آیة شریفه در مقام جعل بر بعض نیست، ولی چون در مقام «بعث بر امتثال» امتثال را از بعض خواسته، معلوم می‌شود که آن واجب مفروض، بر همه واجب نبوده. مثل این است که نماز میتی که بر همه واجب شده را شارع بفرماید: «یک نفر برود نماز میت را بخواند»، یا مثلاً اگر شارع بگوید: «یک نفر نمازظهر بخواند»، معلوم می‌شد که در مقام امتثال، اتیان بعض کافی است. پس اگرچه وجوبش بر همه ثابت باشد، ولی تحریض بعض ظهور دارد در کفایی‌بودن.

پاسخ: این آیه در مقام تشریع ستاد است

همانطور که قبلاً هم گفتیم، قبول داریم که این «من» برای «تعیض» است. اما در باب «امربه‌معروف» دو وظیفه داریم: یک مجعول بر تک‌تک افراد، و یک ستاد امربه‌معروف. این آیه دنبال وظیفة دوم است؛ که در جامعة اسلامی باید یک گروهی باشند کارشان این باشد، شغلی که به آن اشتغال دارند، این باشد.

اگر این معنا برداشت بشود، خیلی در جامعه اثرگذار است. مرحوم والد می‌فرمود: مرحوم امام در درس‌شان در جواب این سؤال که: «چرا ائمه مطالب را شسته‌رُفته تحویل نداده‌اند و ما باید این همه عام و خاص را در لابه‌لای کلمات‌شان پیداکنیم؟!»، می‌فرمودند که: یکی از حِکمش که ما می‌فهمیم، این است که اگر این کار را نمی‌کردند، مدافع تخصصیِ دین تربیت نمی‌شد؛ این طرح و بیان، باعث شده یک عده مدافع برای اسلام درست بشود؛ که کارشان این باشد که عمری را در این راه صرف کنند تا احکام را از لابه‌لای کلمات‌شان بیرون بکشند.

پس این آیه ربطی به امربه‌معروف انفرادی ندارد و یک وظیفة دیگری را بیان می‌کند. و ما به روایتی برنخوردیم که خلاف این ظاهر را از این آیه استظهارکرده‌باشد.