درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

95/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بخش دوم: ادله ی وجوب/تتمه ی مقام اول: دلیل عقلی /بیان چهارم و پنجم و ششم

خلاصه مباحث گذشته:

در بحث امر به معروف و نهی از منکر، بخش اول را به اهمیت این بحث اختصاص دادیم و بخش دوم را به وجوب آن. در بخش دوم، مقام اول ادلة داله بر وجوب بود، و مقام دوم ادلة داله بر عدم وجوب بود. در مقام اول هشت دلیل را گفتیم، آنگاه وارد مقام دوم شدیم و از ادلة معارض، دو جواب اجمالی، و به هر یک، جواب‌های تفصیلی دادیم. نتیجة مقام دوم این شد که ادلة داله بر عدم وجوب با ادلة داله بر وجوب معارضه نمی‌کند.

از مقام دوم فارغ شدیم، به مقام اول برگشتیم و دلیل نهم و دهم را مطرح کردیم مبنی بر حکم عقل به نحو کشف (دلیل نهم) یا حکومت (دلیل دهم). در تقریب دلیل عقل، سه بیان را گفتیم. بیان اول، بر اساس لزوم صیانت ساحت مولا از از هتک و اسائه بود. بیان دوم، بر اساس لزوم صیانت تحقق هدف مولا بود. و بیان سوم، بر اساس لزوم صیانت مولا از تألم و غضب و ناخشنودی نسبت به هلاکت محبوبینش بود. بیان چهارم، بحث امروز ماست.

بیان چهارم: واجبات شرعی، حُسن ذاتی دارند

بیان چهارم و پنجم و ششم، از محقق عراقی استفاده می‌شود که می‌فرمایند: قائلین به وجوب عقلی، به خاطر یکی از این سه تقریب است. و ایشان تقاریب وجوب عقلی را منحصر در این سه تقریب می‌داند و هر سه را هم باطل می‌داند. عبارات مرحوم آقاضیاء، خالی از ابهام و تشویش نیست.

بیان اول (در بیان ما بیان چهارم)، مبتنی بر مقدماتی است:

مقدمة اول این است که واضح است که استقامت الفرائض چه واجبات و چه محرمات، حسن است.

مقدمة ثانیه این است که امر به معروف، مقدمة تحقق این امر حسن است.

مقدمة سوم هم این است که مقدمة امر حسن و ضروری، خودش حسن است و عقل ترخیص در ترک چنین امری را نمی‌دهد.

نتیجه این می‌شود که امر به معروف و نهی از منکر، واجب عقلی است به وجوب غیری.

اختلاف برهان‌ها، در مقدمة اولی است؛ چرا اقامة فرائض حسن است؟ ایشان دو دلیل بر این مقدمه اقامه کرده‌اند. ایشان می‌فرمایند: ما این مقدمه را از راه این قاعده اثبات می‌کنیم که: «الواجبات الشرعیة، الطافٌ فی الواجبات العقلیة.»؛ یعنی این اموری که خداوند واجب فرموده، اگر عقل به آن برسد، لزوم و حسنش را می‌فهمد. پیامبر اکرم بدون وحی هم با آن عقلی که خداوند متعال به او داده، حسن و قبح را درک می‌کند. اما چون نوع بشر چنین عقلی ندارند، خداوند آن چیزها را در قالب وحی به بشر ارائه داده‌است. بنابراین هر فریضه‌ای که دلیل شرعی از کتاب یا غیرذلک دارد، وقتی فهمیدیم واجب شرعی است، فوراً کشف می‌کنیم که حسن عقلی است. حتی اموری که ملائم طبلع نیست مثل قربانی، چون دلیل شرعی بر آن داریم، عقل حکم به حسن‌بودنش می‌کند.

پس اگر در شریعت اصلاً ادلة وجوب امر به معروف نداشتیم، ما از این راه می‌فهمیدم که واجب است؛ چون وقتی دلیل بر واجبات و معروف‌ها داشته باشیم، پس حسن ذاتی است. و امر به آنها هم حسن ذاتی است. پس عقل می‌گوید که این مقدمه هم حسن است.

مناقشه: هر واجبی حسن ذاتی ندارد

مستدل گفت: «این فرائض، حسن است.»؛ چون «الواجبات الشرعیة حسن».

مرحوم آقاضیاء اشکال می‌کنند که نمی‌توانیم بگوییم: «هر چه شارع به آن امرکرد، حسن ذاتی است.»؛ ممکن است به خاطر امتحان امرکرده‌باشد ولی خود آن کار حسن نباشد. گاهی خود امر و نهی، حسن است؛ می‌خواهد ببیند: «کی عبد است؟»؛ یک امری بدون این که مأموربه حسن ذاتی داشته باشد را صادرمی‌کند ببیند: «عبد اتیان می‌کند یا نه؟». پس اینجور نیست که هر جا یک دلیل سمعی داریم، پس حسن ذاتی هم هست. و این قاعده روایت نیست که به اطلاقش تمسک کنیم. لا اشکال که بسیاری از واجبات اینطور هستند و حسن ذاتی واقعی دارند و اگر خدای متعال هم نفرموده‌بود، در ارتقای معنوی ما دخالت داشت و حسن ذاتی داشت. اما آیا همة واجبات اینطور هستند؟ این اثبات نشده‌است.

ما این جواب آقاضیاء را هم قبول داریم.

بیان پنجم: اطاعت تسبیبی خدا، حسن است

برهان دوم ایشان (بیان پنجم)، شاکله‌اش همین برهان است، با این اختلاف که دلیل بر مقدمة اولی را استدلال دیگری قرارداده‌است. در برهان اول گفت: «واجبات شرعی، به این دلیلْ حَسن ذاتی هستند و این حُسن‌شان به دلیل ادلة سمعی کشف می‌شود.». برهان دوم، این مقدمه را به این نحو اثبات می‌کند که حتی اگر این عبادات حسن ذاتی نباشد، ولی چون اطاعت تسبیبی خدا هستند، و اطاعت خدا (ولو تسبیباً) حسن است، پس این واجبات هم حسن است.

دو احتمال در عبارت محقق عراقی هست:

تقریب اول: آمر به معروف اطاعت تسبیبی کرده

دو جور اطاعت داریم: مباشری و تسبیبی. اطاعت مباشری، این است که خود کسی که مخاطب این عمل است، خودش این عمل را اطاعت می‌کند. اطاعت تسبیبی، این است که اگرچه خودش انجام نمی‌دهد، اما سبب می‌شود که دیگری اطاعت کند؛ اینجا می‌گویند: «اَطاعَ تسبیباً». پس آمر به صلات، امر مولا به صلات را اطاعت تسبیبی کرده‌است. و از باب حُسن اطاعت ولو تسبیباً به او ثواب می‌دهند. و امر به معروف، مقدمة اطاعت تسبیبی است. و اطاعت تسبیبی هم حسن است. اطاعت‌بودنش به لحاظ خود آمر بود، و امرش مقدمة تحقق این اطاعت تسبیبی است.

تقریب دوم: آمر، مقدمة اطاعت تسبیبی را ایجادکرده

بیان اول، این بود که اطاعت‌بودنش به لحاظ آمر است، بیان دوم این است که اطاعت‌بودنش به لحاظ مأمور است. محتمل است (اگرچه خلاف ظاهر) که همین نمازی که از آن آقا سرمی‌زند، چون به امر شخص دیگری است، اطاعت تسبیبی است برای خود فاعل و مصلی؛ گاهی کسی به داعی شخصی خودش نمازمی‌خواند، این اطاعت مباشری است. ولی گاهی به داعی امر آمر به معروف است؛ اگر به او امرنمی‌کردند، نمازنمی‌خواند. این نمازخواندن، اطاعت همین آقاست، ولی به سبب تصمیم درونی خودش نبود، به تسبیب آمر به معروف بود. اطاعت، چه به نحو تسبیب داخلی و شخصی، و چه به نحو خارجی، حسن است. پس امر به معروف هم حسن و واجب است.

مناقشه: چنین اطاعتی اطاعت تسبیبی نیست

اما در اطاعت، اشکال ایشان به هر دو بیان است؛ می‌فرمایند: این، در صورتی است که ثابت بشود که آن عمل مطلقاً صدورش چه مباشرتاً و چه تسبیباً حسن است. مثلاً اگر ثابت بشود که نماز چه مباشرتاً و چه تسبیباً حسن است، در این صورت جا دارد که بگوییم: «حسن است و واجب است».

اما فی غایت الاشکال که چنین اطاعتی اطاعت تسبیبی باشد؛ مثل این است که بگوییم: «امر مردی به زن اجنبی مبنی بر این که غسل حیض کند، اطاعت تسبیبیِ آن مرد است وجوب غسل حیض را.»! غسل حیض هیچ‌وقت برای این مرد حسن ذاتی ندارد.

بیان ششم: اختلال نظام

مرحوم آقاضیاء در برهان سوم هم باز از باب مقدمیت پیش می‌آید ولی مقدمة اول را عوض می‌کند.

مقدمة اول: حفظ نظام، واجب است. اختلال و هرج و مرج و ناامنی، عقلاً محکوم و قبیح است. پس حفظ نظام، واجب عقلی است.

مقدمة دوم: امر به معروف، مقدمة حفظ نظام است؛ یک نفر دزدی کند، یک نفر قتل نفس کند، اینها بایعث اختلال نظام است. امر به معروف، مقدمة جلوگیری از اختلال نظام است.

مقدمة واجب و حسن هم واجب است.

نتیجه: پس امر به معروف واجب است.

عبارات آقاضیاء در این سه بیان

عبارت آقاضیاء این است:

و هما يجبان عقلا بتوهم كونهما مقدمة لاستقامة الفرائض المعلوم‌ حُسنُها، إما بمناط حسن الإطاعة، و إما بمناط الحسن الذاتي الداعي إلى الأمر بها، بناء على التحقيق من كون الواجبات الشرعية ألطافا في الواجبات العقلية، و إما بملاحظة كونهما مقدمة لحفظ النظام و عدم اختلاله.

مباحثه: این بیان آقاضیاء ظهور دارد در این که یک استدلال داریم که مقدمة اولش این است که: «اقامة فرائض حسن است»، بر اثبات این مقدمه، سه بیان دارد: حسن ذاتی، حسن اطاعت، و حفظ نظام.

و ربما صار ذلك أيضا منشأ زعمهم أنّ من وجوه وجوب القضاء الحافظ للنظام وجوب الأمر بالمعروف، فيكشف ذلك عن دخل الأمرين في شئون حفظ النظام، التي منها جعل القضاء و تشريعه بين الناس.

لكن في جميع الوجوه المزبورة نظر، لمنع مقدمية الأمر بالمعروف لحفظ النظام، الحاكم بوجوبه العقل، بل و منع كون مستند وجوب القضاء و تشريع باب القضاء مثل هذه الجهة.

مناقشه: جلوگیری از هر «اختلال نظام»ی واجب نیست

آن نظامی که عقل می‌گوید: «واجب است»، آن اختلالی است که نشود حیات را ادامه داد و در امنیت زندگی کرد. لذا فقهای بزرگی فتوا داده‌اند که باید قوانین را به خاطر رعایت نظم مراعات شود ولو جاعلش کافر باشد. آیا ترک هر معروفی، باعث اختلال نظام می‌شود؟! مثلاً ترک جواب سلام یا مثلاً ترک سجدة سهو آیا باعث اختلال نظام می‌شود؟!

بعض اجله اشکال کرده‌اند که آنچه عقل می‌گوید: «حفظ نظام اسلامی است»، ولی این اشکال وارد نیست. آن چیزی که آقاضیاء می‌فرماید، آن چیزی است که حیات را مختل می‌کند، و این ربطی به نظام اسلامی ندارد.

پس اشکال اخیر که آقاضیاء می‌فرماید، وارد است. به بیان دیگر: این استدلال، اخص از مدعاست و بخش کوچکی از مدعا را اثبات می‌کند؛ امر به معروف‌هایی واجب است که ترک آن معروف‌ها اختلال به نظام ایجادمی‌کند.

و للکلام تتمة إن‌شاءالله فردا.