درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

94/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/مقام سوم(ادله وجوب) /آیات

خلاصه مباحث گذشته:

بیان شد که در استدلال به آیه 71 سوره توبه:

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿71- توبة﴾

به سه مقطع از این آیه شریفه می توان استدلال نمود:

صدر آیه

ذیل آیه شریفه

مجموع صدر و ذیل

 

بررسی تقریب های 8 گانه:

بررسی تقریب اول به صدر آیه:

حاصل این تقریب که از صدر آیه(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ) استفاده می شود این بود که این آیه شریفه یا إخبار از یک جعل مسبَق است و یا انشاء (و جعل) ولایت برای بعض مؤمنین نسبت به بعض دیگر است. حال از آن جا که وظیفه ولیّ، جلبِ مصالح و دفعِ مضارّ مولَّی علیه است و یکی از مصادیق و مظاهر آن، امر به معروف و نهی از منکر است، از این رو امر به معروف و نهی از منکر بر تک تک مؤمنین واجب خواهد بود.

وجوهی از مناقشات در این تقریب وجود دارد که به نحو خلاصه بیان می شود:

در شریعت(آیات و روایات) انواع مختلفی از ولایت وجود دارد: ولایت میراث، ولایت نصرت، ولایت أمن، ولایت تمشیت امور، ولایت سلطه و مالکیّت.

البته ادعای انحصار در این موارد نمی شود چرا که استقرائی بوده و ممکن است موارد دیگری هم یافت شود.

به عنوان نمونه ولایت میراث در سوره مبارکه انفال آمده است:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلاَيَتِهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿72 ﴾ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسَادٌ كَبِيرٌ ﴿73- أنفال﴾

غیر واحدی از مفسرین فرموده اند این آیه(72) برای میراث بوده و نسخ شده است. به این معنی که در آن اوایل به خاطر شرایط مالی که در آن زمان ها حاکم بوده است خداوند متعال این حکم را برای مهاجرین و انصار قرار داد تا از یکدیگر ارث ببرند. در آیه بعدی(73) نیز می فرماید کافرین تنها از خودشان ارث می برند و از مسلمان ارث نمی برند.

احتمالات دیگر نیز در این آیه شریفه مطرح است؛ نظیر ولایت نصرت به این معنا که مؤمنین یاور و کمک رسان یکدیگر هستند، احتمال دیگر این است که ولایت أمن منظور باشد به این معنی که اگر مؤمنی(چه زن و چه مرد) به کافری أمان بدهد، سایر مؤمنین بایستی به أمان او احترام بگذارند و امنیت آن کافر را به مخاطره نیندازند و به عبارتی امان بخشی یک مؤمن کافی است تا أمان از ناحیه همه مؤمنین محسوب شود.

علامه طباطبایی قدس سره در ذیل این آیه شریفه در تفسیر المیزان می فرمایند: کلام مفسرین مبنی بر این که ولایت در این آیه منحصر در ولایت میراث است تمام نبوده بلکه اطلاق داشته و سایر ولایت ها نظیر ولایت نصرت و أمن را هم شامل می شود.

بنده آیه ای سراغ ندارم که تنها خصوص ولایت أمن از آن اراده شده باشد.

ولایت تمشیت امور و سرپرستی امور، نظیر ولایت پدر و جدّ بر فرزندان صغیر، ولایت قاضی و حاکم شرع بر مجانین، صغار و ... ولایت فقیه یا عدول مؤمنین در اموری که شارع راضی به تعطیل ماندن آن نیست.

ولایت سلطه و مالکیت مرتبه اعلی آن برای خداوند متعال و در رتبه بعد برای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم و خلفای بر حقّ ایشان است که در سلسله علل واقع شده اند و بدین جهت ولایت تکوینه دارند؛ در آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین» ممکن است همین ولایت مالکیّه تکوینه مراد باشد و ممکن است ولایت تشریعیّه اراده شده باشد.

حال سوال این است که در آیه محل بحث(71- توبة) کدام یک از این ولایت ها مقصود است؟

استدلال برای مقام موقعی تمام است که دلالت آیه بر ولایت تمشیتِ امور و سرپرستی تمام باشد.

به جهت مخالفت با ضرورت اسلام و نه تنها تشیّع «ولایت میراث»- که ممکن است بدواً به ذهن بیاید- در این آیه(71- توبة) مقصود نیست(چرا که تنها در مورد مهاجرین و انصار بوده چنین ولایتی بوده و نسخ شده است).

اما در این که مقصود، «ولایت در نصرت» باشد -که خیلی از مترجمین نیز همین معنی را ذکر کرده اند- اگر کسی اشکال بکند که چنین معنای واضحی نمی تواند مراد باشد( به این دلیل که یاور بودن مؤمنین امری روشن است و نیاز به گفتن ندارد) در پاسخ می گوییم منعی ندارد که این معنا مراد باشد(بلکه ناشی از دید وسیع اسلام بوده و ثمرات اجتماعی بر آن مترتّب می شود)؛ چرا که؛

اولاً: ممکن است «أمر» باشد و با این بیان بخواهد وجوب نصرت و یاری رساندن مؤمنین به یکدیگر را برساند به این معنی که «یاور هم باشید».

ثانیاً: ممکن است جعل و اعتبار این نوع ولایت از باب ایجاد صغری برای وجوب چنین پیمانی بین مؤمنین باشد (که در این آیه پیش فرض گرفته شده است)؛ کما این که در آیه 72 سوره انفال مشاهده می کنیم که این ولایت از باب توطئه ذکر شده است و در ادامه نصرت را واجب می فرماید: «...وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ...».

در این که «ولایت أمن» به تنهایی مقصود باشد، گرچه محتمل است اما قرینه ای بر آن وجود ندارد.

حال چه ولایت نصرت باشد و چه ولایت أمن و چه معنای جامع بین این دو مراد باشد، استدلال به این آیه شریفه عقیم خواهد بود، چرا که صرف داشتن ولایت نصرت، برای افاده وجوب امر به معروف و نهی از منکر کفایت نمی کند مگر این که دلیلی اقامه شود بر این که همه جور نصرتی واجب است.

اما «ولایت به معنای سرپرستی»:

به دو قرینه داخلی و خارجی نمی توان این احتمال را پذیرفت:

قرینه داخلی:

در این آیه می فرماید مؤمنات هم اولیاء مؤمنین هستند، در حالی که می دانیم در هیچ جایی از شریعت مقدّسه(حتّی در جاهایی که احتمال آن می رود که ولایت سرپرستی به مخدّرات داده شده باشد و برای عقول ناقصه ما در بعضی موارد سنگین است که چرا در این موارد ولایت برای آن ها جعل نشده است) خانمی را ولیّ بر مؤمنین قرار نداده است، حتی نسبت به بچه های خود ابتداءً برای او ولایت قرار نداده است-حتّی در فرضی که فرزند پدر خود را هم از دست داده باشد- بلکه به صلاحدید، حاکم شرع می تواند او را قیّم قرار دهد و این از واضحات فقه اهل بیت علیهم السلام بلکه فقه اهل سنّت است.

در نتیجه این مطلب می رساند که مذاق شارع این نیست که ولایت برای زنان جعل شود.

قرینه خارجی:

بالضرورة واضح است که هر کس نسبت به دیگری چنین ولایتی که در امور مالی و نفوس یکدیگر تصرّف کنند، ندارد، بلکه این ها از اموری هستند که به قاضی و حاکم شرع واگذار شده اند. در حالی که اگر چنین ولایتی وجود داشت دیگر نیازی به قاضی و حاکم شرع نبود.

حاصل اشکال اول این است که به واسطه برهان سبر و تقسیم به این نتیجه رسیدیم که آن احتمالی که به واسطه آن استدلال به این آیه شریفه تمام است، ثابت نیست.

نکته:

به تناسب به روایتی که مراد از ولایت در این آیه شریفه را روشن می کند اشاره می کنیم:

1395- 41- وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع تَأْتِينِي الْمَرْأَةُ الْمُسْلِمَةُ قَدْ عَرَفَتْنِي بِعَمَلٍ أَعْرِفُهَا بِإِسْلَامِهَا لَيْسَ لَهَا مَحْرَمٌ قَالَ فَاحْمِلْهَا فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ مَحْرَمٌ لِلْمُؤْمِنِة[1] ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ[2] .

بنابر نسخه ای که در تفسیر عیاشی آمده است، این زن نه تنها مسلمان بوده بلکه از موالیان و شیعیان بوده است.

طبق این روایت حضرت علیه السلام می فرمایند: مؤمن و مؤمنه أجنبی از یکدیگر نیستند و در استشهاد به این آیه مبارکه استناد می کنند.

از میان معانی ولایت، ولایت نصرت با این استشهاد سازگاری دارد.

بنابراین بعید نیست که از این فرمایش حضرت علیه السلام استفاده شود که حتماً ولایت نصرت اراده شده است، گرچه با شمول آیه نسبت به ولایت أمن نیز منافاتی ندارد و آیه شامل آن هم می تواند باشد.

بررسی تقریب دوم به صدر آیه:

تقریب دومی هم که نسبت به صدر آیه (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ) شد، این بود که اگر این جمله خبریه باشد، کذب خواهد بود چرا که در واقع این چنین نیست، بنابراین بایستی به معنای انشاء باشد یعنی مؤمنین و مؤمنات بایستی متصدّی و ناظر امور همدیگر باشند و در نتیجه بایستی امر به معروف و نهی از منکر کنند.

استلزام کذب در صورتی است که آیه شریفه بخواهد از امر خارجی خبر بدهد و الّا اگر از جعل مسبَق خبر بدهد کذبی لازم نمی آید.

بر فرض هم این جمله در مقام انشاء باشد وجوب امر به معروف و نهی از منکر از آن استفاده نمی شود مگر این که آن چیزهایی که در تقریب اول ضمیمه شد در این جا نیز ضمیمه بشوند به این بیان که طبق این آیه ولایت و وجوب تصدی و نظارت بر امور یکدیگر ثابت می شود و از آن جا که عرفاً، عقلائاً و شرعاً ولیّ بایستی جلب مصالح مولّی علیه و دفع مفاسد او را رعایت کند از این رو بایستی او را امر به معروف و نهی از منکر کند، که در این صورت همان اشکال ها در این جا نیز طرح می شود.

و ادّعای مستدلّ بر این مطلب که «إذ لم یأت الاولیاء فی الکتاب لغیر هذا المعنی(متصدی و ناظر امور یکدیگر بودن) و اطلاق الاولیاء علی الکفار من باب التحکّم أو السخریّة» تمام نبوده و همچنان که اشاره شد ولایت نصرت و ولایت أمن در آیه 72 سوره انفال می تواند مراد باشد.

بررسی تقریب سوم(اولین تقریب از مقطع دوم):

در این تقریب بیان می شود که جمله«يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» در مقام انشاء است و شاهد آن این است که در در غیر این صورت مستلزم کذب می شود.

پاسخ این است که این تقریر ظهوری در انشاء بودن ندارد و با تعابیری نظیر یعید صلاته، یصوم، یسجد سجدتی السهو تفاوت دارد؛ چرا که این تعابیر در مواردی به کار رفته اند که شارع مقدّس در مقام بیان حکم بوده است، بر خلاف مقام که می تواند در مقام توصیف و مدح مؤمنین و مؤمنات باشد تا موضوع «سیرحمهم الله» در پایان آیه شریفه را معیّن کند.

بنابراین اگر نگوییم که این جمله ظهور در إخبار دارد- به این دلیل که اصل(ظهور عرفی و منسبق به ذهن) در جمله خبریه بر إخباری بودن آن است- قرینه ای مبنی بر این که انشاء قصد شده باشد نیز وجود ندارد.

بنابراین، این تقریب نیز تمام نیست.

 


[1] مقرر: در نرم افزار جامع فقه «المؤمن» به حذف تاء تأنیث آمده است.
[2] تهذيب الأحكام، ج‌5، ص: 401‌، در تفسیر عیاشی دارای اضافاتی بوده و این گونه نقل شده است:87- عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي تَأْتِيَنِي‌ الْمَرْأَةُ الْمُسْلِمَةُ- قَدْ عَرَفَتْنِي بِعَمَلِي وَ عَرَفْتُهَا بِإِسْلَامِهَا، وَ حُبِّهَا إِيَّاكُمْ وَ وَلَايَتِهَا لَكُمْ. وَ لَيْسَ لَهَا مَحْرَمٌ، قَالَ: فَإِذَا جَاءَتْكَ الْمَرْأَةُ الْمُسْلِمَةُ فَاحْمِلْهَا- فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ مَحْرَمُ الْمُؤْمِنَةِ، وَ تَلَا هَذِهِ الْآيَةِ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ‌»/ كتاب التفسير، ج‌2، ص: 96