درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

95/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با مباحث قرآنی مباحث کلامی و اعتقادی در مسأله اعجاز بودیم معجزه با عبارات متعددی قریب المعنی تعریف شد به این بحث در ارتباط با معجزه رسیدیم که در این تعاریف به طور کلی قید خارق عادت بودن آمده است یعنی در همه این تعریفها گفته شده که معجزه خرق اسباب طبیعی است با توجه به این مطلب این سؤال پیش می‌آید که در جهان هستی مسأله جریان علی و حاکمیت علیت در خلقت مسأله‌ای است بدیهی حالا نه به آن معنای اصطلاحی خاص ولی هیچ چیز در عالم بدون علت تحقق پیدا نمی‌کند هر پدیده ای در ارتباط با علتی پدید شده است و معلول بی‌علت به معنای لغوی کلام نداریم با توجه عمومیت قاعده علیت به معنایی که اشاره کردم مسأله معجزه که خرق قوانین طبیعی است چگونه سازگار است سؤال چنین شد که جمع بین عمومیت قاعده علیت و اینکه هر پدیده ای را علتی است با معجزه‌ای که تعریف شد که خرق اسباب طبیعی است چگونه جمع می‌شود؟ این سؤال.

جواب این سؤال خیلی روشن است که مسأله نظام علی و معلولی و عمومیت این مسأله که پدیده‌ای بی علت نمی‌شود منافات ندارد با اینکه علل طبیعی نباشد گفته نشده که معجزه بی علت انجام می‌شود گفته شده که معجزه علل طبیعی را خرق می‌کند آن قانونی را که عمومیت دارد و استثناء هم ندارد و مورد قبول همه هم است این است که پدیده بدون علت نمی‌شود اما پدیده باید حتما علت طبیعی داشته باشد که خیر آنچه در تعریف معجزه ذکر شد این بود که معجزه خرق قوانین طبیعی است پس آنچه که قطعیت دارد نیازمندی معلول است پدیده است به عبت و آنچه که در معنای معجزه گفته شده ات خرق علل طبیعی است خرق علل طبیغی اخص است نسبت به خرق اصل قانون علیت خیلی روشن است پس جریان علی و معلولی و اینکه معلول بدون علت نمی‌شود پدیده را علتی است مسأله‌ای است قطعی و با اعجاز هم منافاتی ندارد چه اینکه اعجاز هم باز در ارتباط با علتی انجام می‌شود منتهی آن علت علت طبیعی و جریانهای عادی نیست خرق جریانهای عادی است با توجه به این جهت که بسیار روشن است به این مسأله می‌رسیم که خوب حالا این معجزه با توجه به آنچه گفته شد اساس و ریشه اش چیست؟ بسیار خوب علت دارد در عین اینکه خارق علل طبیعی است اما علت آن چی هست؟

اینجا حدودا اقوال مختلفی گفته شده است بعضی گفتند که علت اعجاز مسائلی که به عنوان معجزه برای انبیاء گفته می‌شود ارادة الله است یعنی ذات مقدس حضرت حق اراده می‌کند و هیچ علت طبیعی در کار نیست وقتی که حضرت موسی عصا را می‌افکند اژده ها می‌شود ایشان عصا را می افکند و خدا اراده می‌کند که اژده ها شود و مسأله‌ای هم ندارد اراده خدا است ^إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ%[2] وقتی که حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام کنار قبری می‌ایستد «قم باذن الله» مرده پا می‌شود و بر می‌خیزد وقتی ایشان گفتند «قم باذن الله» آن جا ارادة الله احیاء می‌کند و مسأله‌ای ندارد و بالاخره همچنان که در ارتباط با اساس خلقت چیزی نبود خدا ایجاد کرده چه کرده؟ فرمان داده اراده کرده همچنان که آن جا گیری ندارد به اراده خدا یک امر طبیعی انجام شود مادی انجام شود اینجا هم اشکالی ندارد گفتند که اساس معجزه مسأله ارادة الله است بعضی این اشکال را کردند گفتند که بله درست است که مشکلی ندارد که ارادة الله اساس باشد ولی خداوند متعال جریان خلقت را بر اساس علل و اسباب معمولی و طبیعی و عادی قرار داده است نه بر اساس اراده خودش قرار خدا بر این است بعید است و لو مشکل عقلی ندارد که خداوند متعال از این جریان سنتی که کارها بر اساس اسباب و علل طبیعی انجام می‌شود از این خداوند متعال در مواردی استثناء بزند و کار صرفا به اراده حضرت حق در ارتباط با معجزات انجام بگیرد خواستند بگویند بعید است بعضی ها هم اشکال عقلی خواستند بکنند که حالا یک کمی بسط بیشتری می‌خواهد که اگر مناسب شد جلسات بعد عرض می‌کنیم این یک.

دو بعضی گفتند که آنچه که اساس این معجزه ها است علل طبیعی است که آن علل طبیعی بر ما مخفی است علل طبیعی اساس است و آن علل طبیعی دو نوع است بعضی از علل طبیعی عللفی است که برای عموم مشخص است بعضی از علل طبیعی عللی است که برای عموم مشخص نیست و معجزات بر اساس علل طبیعی مخفی است که خداوند متعال برای انبیاء مشخص کرده و آنها با آگاهی به آن علل طبیعی معجزات را انجام می‌دهند این هم نظری دیگری که بر اساس طبیعی است همه اینها تمام این معجزاتی که پیامبر اکرم و بقیه معصومین انجام دادند بر اساس جریانهای طبیعی است که مخفی است بر دیگران.

این هم یک اشکال مختصری گفته باشیم و رد شده باشیم تا بعد در جمع بندی ببینیم چه کار می‌کنیم بعضی گفتند که خوب است حرفی است ولی مثبت ندارد که حتما این چنین است دلیل اثباتی ندارد که بر اساس علل طبیعی باشد این هم نظر بعد.

و جمعی هم گفتند که خیر اساس معجزه بر اساس امر خدا و ارادة الله یا علل طبیعی نیست بلکه بر این اساس است که خداوند متعال عنایتی کرده به انبیاء که قوه ای پیدا کردند نفس آنها نیرویی پیدا کرده که قدرت چنین تصرفاتی را پیدا کردند اراده نفسی انبیاء است قوه روحی انبیاء است و آن کاری که دارند انجام می‌دهند کار آنها محال بالذات که نیست یعنی اساسا توجه به این جهت است که معجزه هرگز محال ذاتی نیست اصلا محال ذاتی در ارتباط با برنامه های اعجاز نیست هیچ گاه در معجزه ها دو دو تا را پنج تا نکردند هیچ گاه در معجزات جمع بین نقیضین نکردند هیچ گاه در معجزه ها جمع بین اضداد نکردند بلکه اموری که بسیار مشکل و براساس جریانهای طبیعی نبوده است انجام دادند و الا محال ذاتی که نیست خداوند متعال به انبیاء قدرت مرحمت کرده است که اینها با آن قدرتی که خدا به آنها داده است در جریانهای خاصی دخالت می‌کنند و تصرف در خلقت می‌کنند جمعی هم این چنین گفتند.

و جمعی هم گفتند که جریانهای طبیعی است همراه با اراده پروردگار همراه با مشیت ذات مقدس حضرت حق اینها اصولا اقوالی است که در ارتباط با اساس معجزه گفته شده است و از مواردی که ان بحث را نسبتا مفصل مطرح کردند به نسبت زیادی مبسوط مطرح شده در الالهیات آیت الله سبحانی است مراجعه کنید بسیار خوب است و همچنین در المیزان و خیلی از کتب تفسیر هم این کار را کردند.

و در تفسیر المیزان به این مطلب رسیدند که نتیجه گیری کردند در بحث اعجاز به این صورت که فرمودند «فالأمور جميعا سواء كانت‌ عادية أو خارقة للعادة و سواء كان خارق العادة في جانب الخير و السعادة كالمعجزة و الكرامة، أو في جانب الشر كالسحر و الكهانة مستندة في تحققها إلى أسباب طبيعية، و هي مع ذلك متوقفة على إرادة الله، لا توجد إلا بأمر الله سبحانه أي بأن يصادف السبب أو يتحد مع أمر الله سبحانه»[3] . در صفحه هشتاد از جلد یک تفسیر المیزان آنچه در ارتباط با اعجاز و سبب اعجاز از این اقوالی که اشاره کردم بیان فرمودند این است که همه این معجزه ها براساس یک جریانهای طبیعی است ولی همراه با امر پروردگار با اذن خداوند است. عبارت را تکرار می‌کنم دقت می‌کنید «فالأمور جميعا» همه کارها «سواء كانت عادية» این کارها کارهای عادی باشد که خوب مشخص است بر اساس جریان طبیعی است «أو خارقة للعادة» خارق عادت باشد همه آن را می‌فرمایند در ارتباط با جریانهای طبیعی است «و سواء» این خارق عادت هم خارق عادتی باشد که به دست انبیاء رخ می‌دهد و یا خارق عادتی باشد که به دست سحره رخ می‌دهد و سحره انجام می‌دهند «و سواء كان خارق العادة في جانب الخير و السعادة كالمعجزة و الكرامة» کرامتی که از اولیاء خدا انجام می‌شود «أو في جانب الشر كالسحر و الكهانة» همه اینها «مستندة في تحققها إلى أسباب طبيعية، و هي» همه مستند به اسباب طبیعی است همه اینهخا اسباب طبیعی در کار است و لبته معلوم است که «و هي مع ذلك متوقفة على إرادة الله» ارده خدا هم همراه آن است هم در خیر و هم در شر بی اراده خدا کاری انجام نمی‌شود و آن وقت حالا این اراده خدا هم که هست اراده پروردگار مصادف می‌شود با این جریان سببی که به دست کسی انجام شده است و یا اصلا خود خدا آن سبب را اراده کرده باشد در نتیجه در ارتباط با اسباب طبیعی است.

حالا ان شاء الله جلسات بعد صحبت خواهیم کرد به نظر می‌رسد که انحصار بر هر یک از این وجوه دلیلی ندارد ولی اکثر این وجوه هم راه دارد یعنی ممکن است که در ارتباط با آن قدرتی است که ولی خدا پیدا کرده بر اساس آن قدرتش که خدا به او مرحمت کرده تصرف می‌کند در خلقت که از این تعبیر شریف حضرت باقر استفاده می‌شود که «إِنَّ اللهَ أَقْدَرَنَا عَلَى‌ مَا نُرِيد»[4] مواردی بسیاری از موارد این جوری است یعنی با آن قدرتی که ولی پیدا کرده به عنایت پروردگار می‌تواند تصرف کند در خلقت و با امر او با اراده او کارهای مهمی بر خلاف جریان طبیعی انجام شود گاهی هم ممکن است خیر همان ولی بر اساس دعا این کار شده باشد یعنی دعا کرده نه اینکه خودش تصرف کند دعا کرده و خدا انجام داده و همان ارادة الله در کار است می‌خواهم عرض کنم که این جور نیست از این شقوقی که اشاره شد حتما باید یکی از آنها باشد که معمولا کسانی که گفتند چنین گفتند خیر بلکه ممکن است که معجزه در ارتباط با موارد مختلف مسائل مختلفی داشته باشد که ان شاء الله از هفته بعد این مطلب تعقیب خواهد شد.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - سوره یس: 82.
[3] - الميزان فى تفسير القرآن ج‌1/81 القرآن كما يسند الخوارق إلى تأثير النفوس يسندها إلى.
[4] - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‌1/376 باب في الأئمة ع أنهم .....