درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

95/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در بحث تفسیر که از قسمتهای مربوط به عقائد بحث می‌شد به مسأله معجزه رسیدیم در ارتباط با نیاز به پیامبر تذکری داده شد و در جهت تعیین شخص پیامبر به وسیله معجزه هم صحبتی شد و در ارتباط با اینکه معجزه چیست دو عبارت قرائت شد هم از البیان مرحوم آیت الله العظمی خوئی و هم از تجرید العقائد و تجرید الاعتقاد دو تا عبارت در معنای معجزه صحبت شد.

عبارت سومی هم خصوصیاتی در این عبارت است مناسب به نظر رسید که عرض کنم و همه اینها نزدیک به هم است قریب به یکدیگر است در تفسیر نفحات الرحمن که از تفاسیر متاخرین است مرحوم حاج شیخ محمد نهاوندی که از علماء قوی و ارزنده بودند تفسیری دارند به نام نفحات الرحمن ایشان در تعریف معجزه در همان جلد اول با چاپ اخیری که شده صفحه بیست و هفت این جور معجزه را تعریف کردند «المعجزة هی الامر الخارق للعادة المقرون بالتحدی السالم عن المعارضة من مدعی النبوة عند احتمال صدقه فی الدعوی و هی قسمان حسیة کصیرورة العصا ثعبانا و احیاء الموتی و اطعام الجمع الکثیر بالطعام الیسیر و عقلیة کاعجاز القرآن المجید»[2] این هم در حقیقت همان تعریفی است که در البیان و در تجرید آمده است منتهی مقداری خصوصیاتی در آن لحاظ شده است لذا مناسب دیده شد عرض کنم.

این جور شد که «المعجزة هی الامر الخارق للعادة» پس اولا معجزه امری است که خرق عادت است و شکستن قوانین طبیعی است خرق عادت است پس اگر کسی به کار معمولی ادعاء می‌کند که منصب الهی دارد مشخص است که این معجزه نیست من پیامبر هستم چون من راه می‌روم خوب دیگران هم راه می‌روند من پیامبر هستم چون چنین و چنان کارهای معمولی بلکه که کاری باید بشود که خارق للعاده باشد خرق عادت بکند و اگر خرق عادت است همراه با تحدی باشد «المقرون بالتحدی» یعنی در این کار مبارز بطلبد که من مدعی این منصب الهی هستم به خاطر این کار و هر کس که قبول ندارد با من مبارزه کند «المقرون بالتحدی».

بعد هم کسی نتواند معارضه کند «السالم عن المعارضة» کسی هم توانائی معارضه او را نداشته باشد «السالم عن المعارضة» در ارتباط با کسی که مدعی یک منصب الهی است مثل مثلا نبوت «من مدعی النبوة» در عین حال «عند احتمال صدقه» احتمال صدق او هم باشد.

چون مواردی است که احتمال صدق در کار نیست مثل اینکه همین حالا با توجه به اینکه به قطعیت خاتمیت پیامبر گرامی اسلام ثابت شده است و پیامبر اکرم و ائمه معصومین مسأله خاتمیت این رسالت را به وضوح اعلام کردند حالا اگر کسی بیاید بگوید من پیامبر هستم هر چه هم کارهایی انجام بدهد که آن کارها دیگران از انجام مثل آن عاجز باشند نتوانند انجام بدهند این دلیل بر اینکه پیامبر است نیست چرا؟ به خاطر اینکه پیامبری خاتمه پیدا کرده است بالقطع بر خداوند متعال از باب لطف لازم نیست که رسوا کند این مدعی را بر خداوند لازم نیست که مچ این مدعی را بگیرد که تو دروغ می‌گویی از طرف من مبعوث نشدی چرا؟ به خاطر اینکه دلیل قطعی آنها که بر اساس نبوتی معتقد هستند قائم شده است به اینکه نبوت به پایان رسیده است در نتیجه بر خداوند متعال لازم نیست از باب قاعده لطف که رسوا کند چنین مدعی را در چنین موردی آوردن کاری که دیگران از مثل آن عاجز و بر اساس آن ادعاء کند پیامبری را مثبت پیامبری نیست گر چه دیگران هم نتوانند به مثل آن بیاورند به خاطر اینکه احتمال صدق او در کار نیست احتمال صدق او وقتی ممکن بود که خاتمیت به قطعیت نرسیده بود اما وقتی که خاتمیت رسالت به قطعیت رسیده بنابراین نیاز به اینکه خداوند متعال او را رسوا کند نیست در نتیجه ممکن است ادعا بکند کاری هم انجام بدهد که دیگران انجام نتوانند بدهند ولی دلیل بر نبوت او نخواهد بود لذا این قید را هم آوردند که در بیانات گذشته هم در دو تعریفی که از البیان خواندم و همچنین تعریفی که از التجرید به این مطلب توجه شده بود.

سؤال: .................

جواب: بله حالا این صحبتی است که خواهیم کرد صحبتی است که باید بشود.

«عند احتمال صدقه» پس این جور شد تا اینجا «المعجزه هی الامر الخارق للعادة المقرون بالتحدی السالم عن المعارضة من مدعی النبوة عند احتمال صدقه» اجمالا جواب شما را عرض کرده باشم که به طور کلی نتوانند نه مردم زمان خودش آن زمان و بقیه زمان ها حالا بعد توضیح آن ان شاء الله صحبت می‌شود «عند احتمال صدقه فی الدعوی» در صورتی که احتمال صدق داشته باشد.

«و هی قسمان» و این معجزه دو نوع است یک معجزه معجزه‌ای است که حسی است که در ارتباط با پیامبری که معجزه آورده است و معجزه آن حسی بوده است اثباتش برای زمان بعد براساس اسناد تاریخی است چه اینکه گذشته وقت آن گذشته و وقت آن سپری شده این یک قسم «و هی قسمان حسیة کالصیرورة العصا ثعبانا» این مثل اینکه عصای حضرت موسی ثعبانی شد و این عصا که ثعبان شده این معجزه معجزه حسی است این عصا اژدها شد و «و احیاء الموتی» مرده را زنده کردن این معجزه معجزه حسی است حضرت عیسی بن مریم (علی نبینا و آله و علیه السلام) کنار قبری می ایستادند قم باذن الله پا می‌شد یا مواردی که پیامبر اکرم ما احیاء موتی کردند «و اطعام الجمع الکثیر بالطعام الیسیر» که در اول بعثت پیامبر اکرم انجام شد غذایی که این غذا مال یکی دو نفر است چهل نفر خوردند و سیر هم شدند و اضافه هم آمده است «و اطعام الجمع الکثیر بالطعام الیسیر» این یک قسمت.

«و عقلیة» یک قسم هم اعجار اعجازی است عقلی است «کاعجاز القرآن المجید» مثل معجزه بودن قرآن کریم که یک معجزه عقلی است نه معجزه حسی معجزه‌ای است که بر اساس تعقل استوار است که ان شاء الله باید وارد این قسمت از بحث شویم که این اعجاز قرآن از چه طریقی است فصاحت و بلاغت قرآن قوانین قرآن محتوای قرآن و جهات مختلف مربوط به قرآن که ان شاء الله صحبت آن خواهد شد.

پس تا حالا سه تا تعریف برای اینکه معجزه چیست به عرض شما رسیده است و این تذکر هم داده شد که در ارتباط با معجزه اگر چنان چه مورد موردی باشد که شاهد صدق مدعا نیست یعنی اصلا احتمال نبوت مورد ندارد که توضیح دادیم آن دیگر روشن است که نیاز به اینکه خداوند متعال او را رسوا بکند نخواهد بود.

مطلب دیگری که عرض کنم در این بخش تا ان شاء الله بعد وارد بخشهای مختلف معجزه بودن قرآن شویم این است که چرا معجزه دلیل بر صدق نبوت مدعی است پس اینها تعریف معجزه شد حالا معجزه دلیل بر صدق مدعی نبوت است چرا؟

به خاطر اینکه ادعاء کرده است فردی نبوت را کاری هم کرده است که دیگران نمی‌توانند انجام بدهند و آن قید و قیودی هم که گفتیم همه آنها در این مورد تحقق پیدا کرده است طبیعی است که عموم عقلاء وقتی کسی مدعی نبوت شد با توجه به آنچه در معنای نبوت گفته شد و قیودی که صحبت شد حالا آنچه که سبب می‌شود برای اینکه باید خلق بپذیرند این است که عموم عقلاء بما هم عقلاء با چنین کاری اطمینان پیدا می‌کنند که این شخص با خدا مربوط است و از طرف خدا مبعوث شده است چه اینکه کاری انجام داده که دیگران نمی‌توانند انجام بدهند مورد موردی است که احتمال صدق آن است و هیچ کس هم مقابله به مثل نکرده است در نتیجه عموم عقلاء تصدیق می‌کنند این حالت برای آنها پیش می‌آید که این مدعی صادق است.

اگر چنانچه صادق نباشد اگر کاذب باشد خداوند متعال که حکیم است او را رسوا می‌کند خداوند متعال مچ او را می‌گیرد چه اینکه حکیم است نمی‌خواهد خلق او گمراه شوند گاهی خلق گمراه شدند به خاطر اینکه خودشان به عقل خودشان عمل نکردند گمراه شدند گاهی است خلق گمراه شدند به خاطر اینکه مسائل قطعی یقینی عمل نکردند گمراه شدند تقصیر خودشان است اما اگر چنان چه خیر معجزه به معنایی که گفتیم صدق پیدا کرد مورد پیدا کرد با همه قیودی که گفته شد آن وقت عامه عقلاء مطمئن می‌شوند به اینکه چنین مدعی با صداقت است راست می‌گوید اگر دروغگو باشد خداوند متعال که حکیم است او را رسوا می‌کند و مچ او را می‌گیرد دیگری می‌آید مثل کار او را انجام می‌دهد و معارضه به مثل می‌شود به یک صورتی خداوند متعال او را رسوا می‌کند و اگر خداوند رسوا نکرد دلیل بر این است که پس صداقت دارد پس درست می‌گوید.

بنابراین معجزه وقتی با شرایط و قیودی که گفته شد تحقق پیدا بکند دلیل بر ارتباط مدعی است با خداوند متعال و الا که خداوند حکیم او را رسوا می‌کند کما اینکه در قرآن کریم هم است ^وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ%[3] که اشاره‌ای به همین جهت شده است که یعنی اگر چنانچه دروغ بگوید بر خدا کذب و افترائی را ببندد خداوند متعال حکیم است و او را رسوا خواهد کرد رگ گردن او را می‌زند و با قدرت با برخورد خواهد شد و جلوگیری از اضلال او خواهد نمود که قرآن هم به این جهت اشاره کرده است در سوره مبارکه الحاقه آیه بله اواخر سوره ^وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ%.

بنابراین تا اینجا تعاریفی برای معجزه به عرض شما رسید قید و قیودی که در این تعاریف آمده است جهت این قیود هم تذکر داده شد و چرا معجزه سبب می‌شود برای اینکه قبول بشود مدعی این رسالت مثلا در بحث نبوت به وسیله معجزه هم به عرض شما رسید.

تا اینکه ان شاء الله بحث اصلی ما این است که قرآن کریم که معجزه است و یک معجزه ابدی و همیشگی است و معجزه عقلانی است گفتیم نه معجزه حسی معجزات حسی پیامبر اکرم هم بسیار و فراوان بوده است که مربوط می‌شود به سندهای تاریخی باید تاریخ تتبع شود اسناد تاریخی دیده شود و در نتیجه مشخص شود مسأله چیست و اما قرآن به خاطر اینکه پیامبر گرامی پیامبری ایشان پیامبری همیشگی و ابدی است یک معجزه خالده عقلیه هم برای پیامبر اکرم خداوند متعال عنایت کرده است که قرآن کریم است که در همه عصرها و در همه اوقات این معجزه است همین الان این ادعاء می‌شود یعنی الان ادعاء می‌شود که قرآن کریم معجزه است یک سوره آن معجزه است همه دشمنان قرآن و مکتب‌های مختلفی که در مقابل اسلام هستند همه و همه یکدیگر را کمک کنند و با هر شرایطی که دوست دارند و در هر مدتی که تعیین بکنند به مانند یک سوره کوتاه قرآن مثل سوره کوثر مثل سوره توحید بیاورند و نمی‌توانند ان شاء الله بحث اعجاز قرآن جلسات بعدی.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن ج1/27 الطرفة الثانیة فی تعریف المعجزة و ان القرآن العظیم معجزة عقلیة.
[3] حاقه/سوره69، آیه44 الی 46.