94/12/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با مسائل اعتقادی در قرآن کریم که به عنوان آیات مربوط به مسائل کلامی به تعبیر دیگری مورد صحبت بود به فضل الهی در این مدت مباحثی مطرح شد بحث توحید نسبتا به تفصیل بحث جبر و اختیار و تفویض بخش مهمی از مسأله معاد و اخیرا هم که مسأله فرشتگان مورد صحبت بود عرض میشود که با همان روشی که به تعمد تکرار میشد و تکرار میشود که کسانی که وحی را پذیرفتهاند و با حرکت عقلانی که اساس حرکت صحیح حرکت عقلانی است با استفاده از عقل نسبت به ذات مقدس پروردگار معتقد شدهاند و اثبات حضرت حق به دلیل عقلی مشخص است و بعد هم با همین قدرت فهم و تعقل وحی را پذیرفتهاند آن گاه میگفتیم روش صحیح برای فهم مطالب مختلف تعقل در وحی است بخشی از مسائل در ارتباط با مسائل اعتقادی حرف میزنیم مسائلی است که خیلی روشن است جزء مسائل بدیهیه است که مشخص است ولی مطالبی که از بداهت خاصی برخوردار نیست و جای حرف و صحبت و اختلاف نظر است بدیهی است که وقتی کسی وحی را پذیرفته شایسته است از تعقل در وحی غفلت نکند و از وحی استفاده کند تعقل کند در وحی و مکرر گفته میشد که هرگز هم در وحی مطلبی ضد عقل وجود ندارد و اگر مواردی ظاهر مطلب با عقل تضاد داشته باشد خود وحی به احسن وجه و قبل از همه و بهتر از همه توجیه مناسب را کرده است و لذا است که تضادی هم با عقل در کار نیست.
بله مطالبی فوق تعقل است یعنی مطالبی که از نظر عقلی عقل راهی به آن ندارد راهی برای اثبات آن برای عقل نیست آن وقت نقل معتبر مثبت آن است با توجه به اینکه تضادی با عقل نیست مثلا عالم ذر راه اثبات عقلی برای عالم ذر نیست ولی اصل عالم ذر هم تضادی با تعقل ندارد و فوق دسترسی تعقل است آن وقت با وحی اثبات میشود جای خودش محفوظ است این روش که استفاده جدی عقلانی از وحی با قبول وحی روشی است که انسان را ممئن میکند که در مسیر صحیح حرکت میکند با این روش مسائل بررسی میشد از جمله مسأله فرشتگان.
در ارتباط با فرشته ها با توجه به آیههای متعدد و روایات فراوان که هر کسی بررسی کند به وضوح روایات و آیات را در جهت هم و منطبق با یکدیگر با خوبی مییابد از این مدارک وحیانی به خوبی مشخص میشد که فرشته ها موجوداتی هستند بسیار بسیار لطیف و اینها دارای حرکت هستند صعود دارند نزول دارند به اشکال مختلف در می آیند میهمان حضرت ابراهیم میشوند در جریان های مختلف دست اندر کار هستند در امور تکوینی در امور تشریعی آنچه که مشخص است از آیات و روایات و در نتیجه با این روش به اینجا میرسیدیم که که اگر بخواهیم تعبیر کنیم که مجرد هستند به معنایی که اصطلاحا مجرد گفته میشود که یعنی هیچ یک از آثار جسم در آنها نباشد جسمانی نباشند این صفاتی که گفته شد این مسائلی که گفته شد اینها همهاش منطبق است با موجودی که مجرد نیست آنچه که مجرد است که از همه این لوازم و خواص جسمانی به دور است طبیعی است که آنچه در آیات و روایات آمده نسبت به فرشته ها مجرد به این معنای اصطلاحی که اشاره کردم منطبق با این مدارک نیست و از این مدارک استفاده میشود جسم لطیف بودن.
البته تا جسم میگوییم سنگ به نظر ما نیاید دیوار به نظر ما نیاید شیء ثقیل به نظر ما نیاید این نور هم جسم است و به اصطلاح اجسام لطیفه کما اینکه اکابر از علمای امامیه به این معنی تصریح کردند تصریحاتی که قسمتی از آنها به عرض شما رسید در حدی که گاهی هم ادعای اتفاق بر آن شده است و بنابراین گفتن اینکه اینها مجرد هستند مثبت ندارد و دوست میداشتم که در این زمینه یک مقدار خود تجرد و ماده و هیولا و صورت و امثال این تعبیراتی که هست یک مقدار بحث آن را کرده باشیم که هم فرصتی نیست فعلا باز ان شاء الله میگذاریم برای بعد از تعطیلات به فضل پروردگار.
امروز آنچه اضافه بر آنچه گذشته به عرض شما میرسد این است که تا اینجا در ارتباط با آراء بشری مطلب به گونهای دیگر گفته شده غیر آنچه که مستفاد است از آیات و روایات برای خود ما یعنی آنچه که هست مسأله تعقل خود ما است دیگر میبینیم از آیات و روایات چه میفهمیم آن وقت آن چیزی که باز در این مورد گفته شده به اضافه اینکه اینها گفته شده که مجرد هستند و با عقول تطبیق کردند و این مطلب را در کتب مختلف آوردند به اضافه این گاهی هم گفته شده که این فرشته ها اینها لا اقل بخشی از اینها در ارتباط با عالم قیامت و مسائل مربوط به قیامت و حشر و نشر مربوط به انسان هستند اینها همان ملکات خوب و بد انسان است که ملکات خوب به عنوان فرشته و ملکات زشت به عنوان شیطان در وحی به این تعبیرآمده است ولی جز آن ملکات چیز دیگری نیست این را هم گفتهاند که عبارت مربوط به این قسمت را برای شما عرض کنم و عرضم را جمع کرده باشم و این روشی را که امروز باز تکرار کردیم موارد مختلف تکرار میکردیم ان شاء الله در نظر ما باشد که هر چه بهتر در فهم مطالب با این روش برخورد داشته باشیم که روشی است که میتواند کارساز باشد.
حالا در ارتباط با این مسألهای که عرض کردم در اسفار جلد نهم بله در ارتباط با این مسأله در صفحه دویست و نود و دو که ابتدای مطلب میشود تا مطالب بعدی چنین آمده است که بله صفحه دویست و نود و دو «و هذه الهیئة الراسخة للنفس المتمثلة لها» این هیئاتی که در نفس انسان راسخ است از صفات حمیده و رزیله «و هذه الهیئة الراسخة للنفس المتمثلة لها یوم القیامة هی التی تسمی فی عرف الحکمة بالملکة و فی لسان الشریعة بالملک و الشیطان» این صفات راسخه در نفس در فلسفه به عنوان ملکات نفسانی خیر و شر نامیده میشود و در وحی اسم آن شده ملک و شیطان «و فی لسان الشریعة بالملک و الشیطان».
سؤال: ..................
جواب: لذا من عرض کردم قدر متیقن آنچه در ارتباط با انسان و موارد مربوط به قیامت و جریان هخای مربوط به قیامت است این اشاره ای که عرض کردم برای این بود که خواستم تخفیف داده باشم و الا آنچه که گفته میشود این است که بالاخره آنها همان قوای عقلیه هستند و همان عقول هستند و کذا و کذا و در ارتباط با بخشی هم لا اقل مطلب از این قرار است.
پس دو مرتبه عرض میکنم «و هذه الهیئة الراسخة للنفس المتمثلة لها یوم القیامة هی التی تسمی فی عرف الحکمة بالملکة و فی لسان الشریعة بالملک و الشیطان فی جانبی الخیر و الشر و المسمی امر واحد فی الحقیقة» مسمی یک چیز بیشتر نیست «لان المحقق عندنا ان الملکات النفسانیة تصیر صورا جوهریة و ذواتا قائمة فعالة فی النفس تنعیما و تعذیبا»[2] هر خیری که انسان میبیند به خاطر همان ملکات و آنها هستند که وسیله خیر هستند و خودشان خیر هستند و هر شری هم که میبیند همین است که خوب مشخص است که آنچه که در مدارک است هرگز با چنین تأویل و توجیهی سازگار نیست.
سؤال: .........
جواب: بله میگوید اینها و چیزهای دیگر که نصف آنها بارد که حدیث را خود ایشان آورده بودند در المیزان نصف آنها حار و کوچک و بزرگ و مسائل مختلف و همه این جهات تمام این صفاتی که شما بعضی از آنها را اشاره کردید و کل آنها را خودشان هم آورده بودند بعد در المیزان آورده بودند که «و من هنا یظهر»[3] که اینها جسمانی نیستند اتفاقا سریع تا انسان ندیده باشد بعد از آن را بعد بگوید که «و من هنا یظهر» که اجسام لطیفة نورانی آن وقت میشود کذا. حالا به این جهت در ذهن شریف ایشان بوده که چون اینها قابل فساد نیستند و تغییر و تغیر و استکمال برای آنها نیست پس چنین هستند در حالی که همین هم مثبت ندارد چرا قابل تغییر نیستند؟ اینها زوال پذیر هستند و اینها یک وقتی همه چیز را خداوند از بین ببرد آنها را هم از بین میبرد و در نتیجه با آن روشی که عرض کردم حرکت کنیم مشخص میشود موارد که درست و نادرست چیست.