94/11/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در بحث فرشتگان در قرآن کریم بخشی از آیات شریفه قرآن قرائت شد و قسمتی از روایات هم مطرح شد و مقداری هم از تفسیر المیزان در ارتباط با این بحث در ذیل آیه شریفه اوائل سوره فاطر به عرض رسید در بحث روایی در همین تفسیر المیزان روایات بسیاری نقل کردند که به فرموده خودشان نمونهای است از روایات بسیار ولی در حدی نقل کردند که آنچه در اکثر روایات است در این روایاتی که نقل فرمودند نیز آمده است و در این روایات بای فرشتگان نزول صعود هبوط گفتار پیام آوردن به اشکال مختلف در آمدن و به صورتهای گوناگون در مسائل مختلف مشخص شدن در این روایات به خوبی مشخص است و تصریح شده است.
و یک حدیث از این احادیثی که نقل فرمودند قسمتی از آن به عرض شما میرسد که اوصاف فرشتگان در این حدیث به گونهای خاصی آمده است در تفسیر المیزان جلد هفدهم چنین آمده است «و قال أمير المؤمنين (ع) في خلقة الملائكة: و ملائكة خلقتهم و أسكنتهم سماواتك- فليس فيهم فترة» سستی در اینها نیست «و لا عندهم غفلة» بی توجهی نیست غفلت نیست «و لا عندهم غفلة، و لا فيهم معصية، هم أعلم خلقك بك و أخوف خلقك منك» اینها بسیار در ارتباط با شناخت خداوند رتبه ای والایی دارند «و أقرب خلقك منك، و أعملهم بطاعتك، لا يغشاهم نوم العيون و لا سهو العقول، و لا فترة الأبدان- لم يسكنوا الأصلاب» اینها در ارتباط با خلقتشان مسأله ولادت در کار نیست و خلق هم شدهاند از نور که اولین حدیثی که نقل کردند همین است که حضرت صادق فرمودند «ان الله عز و جل خلق الملائکة من نور» در صفحه چهار المیزان این حدیث نقل شده است اینها چنین هستند که «لم يسكنوا الأصلاب، و لم تضمهم الأرحام، و لم تخلقهم من ماء مهين أنشأتهم إنشاء- فأسكنتهم سماواتك و أكرمتهم بجوارك، و ائتمنتهم على وحيك، و جنبتهم الآفات، و وقيتهم البليات، و طهرتهم من الذنوب»[2] اینها چنین عظمتی دارند و دارای چنین مقاماتی هستند.
در تتمه این بحث روایی بحثی دارند به عنوان کلام فی الملائکه از این بیاناتشان هم قرائت شد و عرض شد به خوبی خصوصیاتی که از این روایات استفاده میشود با ترتیب خاصی توجه دادند فرمودند که اینها طبق این روایات دارای چنین خصایصی هستند اول دوم سوم خصایص را بیان کردند به ترتیب خاصی بر اساس مداک وحیانی و بعد از اینکه این مدارک را بیان کردند که قسمتی از آنها هم الان به عرض شما رسید و باز خصوصیات آنها را عرض کردم بیان فرمودند بعد فرمودند «و من هنا يظهر أن الملائكة موجودات منزهة في وجودهم عن المادة الجسمانية التي هي في معرض الزوال و الفساد و التغير و من شأنها الاستكمال التدريجي الذي تتوجه به إلى غايتها، و ربما صادفت الموانع و الآفات فحرمت الغاية و بطلت دون البلوغ إليها»[3] .
میفرمایند از این روایات که خواندیم استفاده میشود که فرشته ها موجوداتی هستند که منزه هستند در وجودشان از ماده مادی نیستند جسمانی نیستند که آنچه که مادی و جسمانی است نشانه های آن این است آنچه در ارتباط با مواد و اجسام است از لوازم آن این است «التي هي في معرض الزوال» گر چیزی جسمانی هست ماده است در معرض زوال است در معرض فساد است و در معرض تغییر و تغیر است ولی این فرشته ها خیر منزه هستند از این مسائل این عوارض برای آنها نیست تغییری تغیری فسادی در معرض زوال نیستند اینها و آنچه مادی و جسمانی است شان آن این است که قابل تکامل است و کمال آن تدریجی است و در جهت کمال خود حرت میکند اگر مانعی پیش نیاید ولی اگر مانعی پیش بیاید به کمال خودش نمیرسد و توقف میکند در مسیر کمال و من شأن آنچه که مادی است جسمانی هست «و من شانها الاستکمال التدریجی» کم به کم در جهت کمال حرکت میکند «الذی تتوجه به الی غایتها» استکمال تدرجی که کم کم با آنچه که در او قرار داده خداوند به سو کمالش در حرکت است و چه بسا هم مانع پیش میآید و به کمال خودش نمیرسد «و ربما صادفت الموانع و الآفات» و در نتیجه محروم میشود از رسیدن به غایت و نتیجه کاملهای که برای او مطرح است «و بطلت دون البلوغ الیها» قبل از اینکه به غایت کمال خودش برسد خیر این حرکت استکمالی باطل میشود و توقف میکند پس آنچه که مادی است و جسمانی است دارای این خصوصیات است دارای تغییر است امکان فساد دارد در معرض فساد است استکمال آن تدریجی است و ممکن هم است مانعی برای آن پیش بیاید و فرشته ها را میفرمایند که فهمیدیم از این روایات که اینها ماده نیستند و جسم و جسمانی نیستند و این مسائل هم برای آنها نیست این بیان ایشان است.
تا اینجا عرض ما این است که از کجای این احادیث فهمیدید و حال آن که این احادیث عکس این مطلب است این احادیث میگوید اینها هبوط دارند صعود دارند اینها می آیند میهمان حضرت ابراهیم میشوند اینها میآیند حرف میزنند اینها میآیند میروند و آن خصوصیات فراوان که در روایات آمده نفوس و عقول، عقول مجرده هبوط و صعودی ندارد عقول مجرده رفت و آمد و تشکل به این اشکال مختلف در آن نیست و ادعای اینکه از این روایات فهمیدیم که فرشته ها مادی نیستند جسمانی نیستند در معرض فساد نیستند در معرض تغییر نیستند به نظرمیرسد که منها ظهر بلکه عکس آن ظاهر است نه اینکه از این روایاتی که خواندیم ظاهر باشد که اینها مادی نیستند و جسمانی نیستند بلکه به وضوح استفاده میشود که خصوصیاتی که در عقول هست و در مجردات هست که آنها این چنین نیست که رفت و آمدی برای آنها باشد و بر کی وارد شوند میهمان کسی شوند به گونههای مختلف متشکل شوند اینها از چیزهایی است که در ارتباط با مجرد سازگار نیست بنابراین آنچه که فرمودند که منها ظهر از این روایات «و من هنا يظهر أن الملائكة موجودات منزهة في وجودهم عن المادة الجسمانية» منزه از ماده و جسمانی و در معرض فساد هم نیستند و تغیر در آنها پیدا نمیشود؛ خیر اولا ما سوی الله هر چه هست ممکن است نابود شود که نابود هم میشود ما سوی الله هر چه هست در برههای همچنان که نبوده است طبق بیان امیرالمؤمنین علی فکر میکنم خطبه صد و شصت و هشت باشد حضرت میفرمایند که آن چنان که هیچ نبود نه زمانی نه مکانی خداوند متعال باز افناء میکند خلائق را «ثُمَ يُعِيدُهَا»[4] یعنی این جور نیست که قابل تغییر نیستند قابل فساد نیستند قابل از بین رفتن نیستند بلکه ظهور این روایات دراین است که خیر اینها البته بسیار لطف هستند کسی که میگوید جسم است نمیگوید مثل جسم ما است کسی که میگوید جسم است نمیخواهد بگوید مثل این اجسام ثقیله است بلکه نور هم جسم است و اینها هم در حدیث اولی که در این احادیث در المیزان آمده است حضرت فرمودند که اینها از نور خلق شدند بنابراین جسم لطیف نه از این اجسام ثقیله ای که ما برخورد داریم و این روایات به عکس آنچه که فرمودند «و من هنا یظهر» که ملائکه این چنین هستند و مجرد هستند به نظر میرسد که از روایات عکس این استفاده میشود.
و آن وقت در تتمه این بحث همین قسمت را عرض کرده باشم ان شاء الله بحثهای استدلالی در ارتباط با این مسأله بیشتر مربوط به جلسات بعد در نهایت این بحث هم فرقی بین تمثل و تشکل میگذارند که ان شاء الله مال جلسه بعد باشد فرقی بیان میکنند و بعد ببینم این فرق تا چقدر میتواند فارق باشد در نهایت این بحث میگویند آنها هم که ادعا کردند که «اتفقت امة الاسلام» بر اینکه فرشته ها جسم لطیف هستند میفرمایند همچین اتفاقی را هم قبول نداریم نه این جور نیست که مورد اتفاق باشد و به فرض مورد اتفاق باشد گیرم که مورد اتفاق باشد در مسائل اعتقادی اتفاق امت دلیل نیست امت اتفاق کردند و کرده باشند ما هستیم و استدلال و اتفاق امت نمیتواند دلیل باشد بر آنچه که طرف ادعا میکند که اینها جسم لطیف هستند این مطلب را هم آخر بحث شان آوردند اینجا مختصر مناقشه ای که هست این است که کسی که مدعی است که «اجتمعت الامه» بر اینکه ملائکه اجسام لطیفه هستند نمیخواهد از «اجتمعت الامه» استدلال کند میخواهد اعلام کند که مطلب آن قدر روشن است که «اجتمعت الامه» نمیگویند دلیل اول ما بر اینکه جسم لطیف است اجتماع امت است اتفاق امت است خیر این که نقل میکنند و میفرمایند که مرحوم علامه مجلسی خواندم به اصطلاح از بیان ایشان میگویند «اتفقت امة الاسلامیة» بر اینکه اینها اجسام لطیفه هستند میخواهند بیان کنند که مطلب این قدر واضح است و امت که چنین اتفاقی کردند بر اساس رای شخصی شان نبوده بر اساس اینکه دلشان میخواسته نبوده بلکه بر اساس این بوده که از مدارک وحیانی استفاده کردند لذا مشکلی ندارد به عنوان اینکه بیان کنند که مطلب این قدر روشن است این تعبیررا کرده باشند.
در این تتمه این جور آمده است «و أما ما شاع في الألسن أن الملك جسم لطيف يتشكل بأشكال مختلفة» این هم که فرشته ها بر اشکال مختلف در میآیند «الا الکلب و الخنزیر» و جن به اشکال مختلف در میآید «و الجن جسم لطيف يتشكل بأشكال مختلفة حتى الكلب و الخنزير» این را میگویند نه سند عقلی دارد و نه سند نقلی دارد حالا این یک بحث اخری است که مشکلی ندارد و اما تتمه بحث هم آنچه بود که گفتم «و أما ما شاع في الألسن أن الملك جسم لطيف يتشكل بأشكال مختلفة إلا الكلب و الخنزير، و الجن جسم لطيف يتشكل بأشكال مختلفة حتى الكلب و الخنزير» چنین چیزی «فمما لا دلیل علیه من عقل و لا نقل من کتاب او سنة» حالا این در بحثهای آینده ان شاء الله پیش میآید که باز تر خواهد شد «فمما لا دليل عليه من عقل و لا نقل من كتاب أو سنة معتبرة، و أما ما ادعاه بعضهم من إجماع المسلمين على ذلك فمضافا إلى منعه» اولا که چنین چیزی نیست این ادعا مورد قبول نیست بعضی این حرف را نزدند اتفاق نیست «مضافا الی منعه» اولا که منع میکنیم چنین اتفاقی را چنین اجماعی را و از این گذشته این اجماع «لا دلیل علی حجیته فی امثال هذه المسائل الاعتقادیه»[5] چنین اجماعی در مسائل اعتقادی حجت نیست.
عرض بنده این است که مرحوم علامه مجلسی که ادعای اتفاق کردند نه به عنوان دلیل به عنوان اینکه مطلب این قدر واضح است در دین نه اینکه یکی از دلیل هایی که میگوییم جسمانی هست اتفاق امت است بلکه خواستند بیان بکنند که مطلب آن قدر به خوبی از مدارک استفاده میشود که عموم امت قائل شدند به همین که جسم لطیف هستند این است مقصود ایشان تا برسیم به بحثهای بعدی.