درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

94/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با آیات اعتقادی آیات مربوط به معاد مورد صحبت قرار گرفت و بخش نسبتا مهمی از مسائل مربوطه بحث شد در تتمه آن مباحث عرض شد دو مبحث مناسب است یادآوری شود یک مسأله اینکه بهشت و دوزخ مخلوق هستند یا خلق خواهند شد و دوم مسأله تجسم اعمال است در ارتباط با مسأله اول صرفا بحث عنوان شد و فرصتی برای بیان مطالب مربوطه نبود به عرض می‌رسد که در ارتباط با این مسأله عموم امامیه و اشاعره گفتند که بهشت و دوزخ خلق شدند بالفعل «خلقتا و مخلوقتان» نه اینکه «سيخلقان» بعد از این خلق خواهند شد و اکثر معتزله و جماعت دیگری گفتند که «سيخلقان» بعد از این خلق خواهند شد و فعلا مخلوق نیستند «ما خلقتا» و هر یک هم برای خود استدلال‌هایی بیان کردند که در کتاب شریف بحار در کفایة الموحدین در کتاب کلم الطیب و بسیاری از کتبی که این مباحث را مطرح کردند به تفصیل بحث شده است و از جمله مواردی که بحث شده است و در عین اینکه تفصیل بسیاری نیست ولی اساس مطالب ذکر شده است همین کتاب الالهیات جناب آیت الله سبحانی است حدود صفحه صد و شانزده این بحث مطرح شده و به نسبت لازم نظرهای مختلف را بیان کردند و استدلال مطالب و استدلال های طرفین را باز به نسبت لازم مطرح کردند مراجعه به همین کتاب الالهیات برای این بحث باید گفت که به آن اکتفاء می‌شود و خوب است.

در هر حال دو تا دلیل از دلیل های مهم در ارتباط با این بحث مناسب است به عرض شما برسد یک دلیل از آیات شریفه قرآن که از آیات متعددی استدلال شده ولی یک آیه آیه‌ای است که می‌شود گفت احتمال خلاف در آن ضعیف است و حدودا نص است در اینکه بهشت و جهنم «مخلوقتان» یک حدیث هم از احادیث بسیاری که رسیده است اما آن آیه‌ای که در این مورد آیه روشنی است سوره مبارکه نجم آیه سیزده تا پانزده که در همین الالهیات هم به این آیه شریفه توجه داده شده است آیه شریفه این است که (وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌)[2] در ارتباط با جریان معراج آن جا گفته شده که پیامبر گرامی جبرئیل امین را دیدند باز مرتبه دیگری مرتبه دومی مرتبه دیگری جبرئیل را دیدند (وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌) نزول دیگری مرتبه آخری در آن جریان معراج جبرئیل را مشاهده کردند کجا بود آن جا (عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌) آن نهایت مربوط به عوالم خاصی است که مطرح است آن وقت گفته شده که (عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌) جنت و بهشتی که جایگاه است و جایگاه خلد است کجاست؟ (عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌) (وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌).

از بین آیات متعدد که برای این مطلب استناد شده است استدلال شده این آیه آیه روشنی است و لذا ایشان هم در آیات دیگر به عنوان اینکه احتمال دیگری هم امکان دارد تذکری داده‌اند ولی در ارتباط با این آیه چنین فرمودند و درست هم فرمودند «نعم بعض هذه الايات لا يحتمل الا المعنی الاول» که یعنی بهشت و جهنم مخلوق باشند «مثل قوله تعالی عندها جنة الماوی» چه اینکه با جمله اسمیه گفته شده است و از مواردی نیست که آینده به صورت ماضی گفته شود که در چنان مواردی با جمله فعلیه مطلب اداء می‌شود (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ)[3] به صورت ماضی است ولی جمله فعلیه است و چنین استعمالی بسیار است اما به صورت جمله اسمیه گفته شود که مفهوم آن تحقق آن شی باشد و مقصود آینده باشد مورد استعمال ندارد بنابراین این آیه شریفه احتمال اینکه غیر از همان معنای محقق بودن جنة الماوی فعلا به عنوان به آینده گفته شده باشد این احتمال به نظر نمی‌رسد و درست نیست پس این یک آیه از آیاتی که در این مورد روشن است و دلالت صریح و خوبی دارد بر مسأله مخلوق بودن بهشت و جهنم.

و اما از روایات هم در ارتباط با روایات روایات فراوان است باز در همین الالهیات یک روایت را بیان کردند از بین آن روایتها و آناین است که در تتمه این بحث فرمودند که «نعم هناک روايات لا يمکن العدول عنها لتزافرها» روایات بسیاری داریم در ارتباط با این که بهشت و دوزخ خلق شده هستند مخلوقتان نه اينکه سيخلقان به اضافه آیه‌ای که صحبت شد یکی این است که «روی الصدوق(علیه الرحمة) فی الامالی و التوحید «عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَخْبِرْنِي‌ عَنِ‌ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَان» بهشت و جهنم امروز حالا خلق شدند خلقت آنها خلقت فعلی است یا اینکه سيخلقان «فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللهِ ص قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَى النَّار‌» پیغمبر اکرم وارد آن بهشت مورد وعده پروردگار شدند و آتش را هم دیده اند «وَ رَأَى النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاء‌» در جریان معراج که داشتانها پیغمبران اکرم از آن جریان نقل می‌کنند و مطالبی بسیاری از آن سفر گزارش داده شده است آن جا «قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَى النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَان‌» خیر خلق نشده اند در تقدیر هستند و سيخلقان و «غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ فَقَالَ ع مَا أُولَئِكَ مِنَّا» آنهایی که قائل به این مطلب نباشند که الان خلق شده‌اند آن ها در جمع ما نیستند جزء گروه ما نیستند «وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ ص وَ كَذَّبَنَا‌»[4] .

بنابراین این حدیث شریف و ده ها حدیث دیگری که از این قبیل است صراحت دارد در این جهت و مسأله اینکه بهشت دوزخ مخلوق هستند یا مخلوق نیستند الان یک مسأله صرفا عقلی نیست بلکه مسأله‌ای است که در ارتباط با نفی آن یا اثبات آن بعد از اینکه امکان عقلی آن محرز است یعنی از نظر عقلی مخلوق بودن آنها اشکال عقلی ندارد اجتماع ضدینی نیست اجتماع مثلینی نیست مشکل عقلی در کار نیست آن وقت آیا مخلوقتان یا اینکه مخلوق نیستند بایستی که در ارتباط با نقل بررسی شود نقل را که بررسی می‌کنیم این آیه شریفه قرآن صراحت دارد که قرائت شد این حدیث شریف هم به این صورت جدی مطلب در آن بیان شده است که باز صحبت شد و روایات هم ده ها حدیث با همین صراحت در ارتباط با همین مسأله است و در نتیجه نتیجه این می‌شود که از مدارک وحیانی استفاده می‌شود که بهشت و جهنم مخلوق بالفعل هستند.

حالا اشکال می‌شود به این که حالا چه مصلحتی دارد که مخلوق باشد و وجودش بدون این که فعلا کسی بخواهد آن جا متنعم باشد یا معذب باشد چه اینکه مسأله عذاب مسأله تنعم بعد از جریان قیامت است پس از این است که این عالم وضعش به هم بریزد و عالم دنیا به این کیفیت به هم بخورد و چنین و چنان شود قیامت شود پس از جریان قیمات افراد تکلیفشان که معلوم شد جمعی بهشتی و جمعی دوزخی آن وقت به درد می‌خورد حالا چه نفعی دارد که خلق شده باشد و وجود آن لغو است این هم حرفهایی است جملاتی است مطالبی است که به عنوان اشکال گفته شده است جواب آن هم مشخص است اینکه منافعی داشته باشد وقتی ما می‌توانیم نفی منفعت داشتن و اثبات لغویت آن را بکنیم که آگاه بر همه جریانهای خلقت باشیم و آگاه بر همه منافع و مضار و مصالح و غیر مصالح باشیم و کی هست که همچنین ادعایی بتواند بکند ممکن است مصالحی در کار باشد که آن مصالح را ما ندانیم چی هست به اضافه اینکه بعضی گفتند حداقل اینکه وقتی خداوند ترغیب می‌فرماید به چیزی و یا تهدید می‌فرماید به چیزی اگر وجو واقعی فعلا داشته باشد اوکد درنفوس است و اوقع در نفوس است و بهتر می‌تواند که وسیله تشویق و وسیله تهدید قرار بگیرد این حداقل چیزی است که به ذهن می‌رسد و الا مصالحی که ما نمی‌دانیم در ارتباط با این خلقت مطالب چیست (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً)[5] نباید از آن غفلت کرد.

بنابراین این جور اشکالات در مقابل این نصوص صریح قرآنی و حدیثی توانی ندارد که بخواهد کاری صورت بدهد یا گفته بشود که کجاست اینها در این عالم کذایی این عالم که کسی برخهورد نکرده است آن وقت بعد ما فوق این سماوات سبعه هم که چیزی نیست و بعد اگر بخواهد ما فوق باشد خرق و التیام لازم می‌آید لازم می‌آید که خرقی در ارتباط با این عالم شده باشد و این عالم خرق و التیام در آن درست نیست اینها هم گفته می‌شود که براساس هیئت بطلمیوسی است که پوچ شده است و ابطال شده است به تمام معنی که اصلا زمینه این اشکالات نیست اگر چه که این اشکالات در بعضی از کتابها مطرح شده است.

بنابراین نتیجه این می‌شود که مستفاد از آنچه که باید از آن استفاده کنیم در ارتباط با این مسائل غیب بعد از آن که محال عقلی نیست و از نظر عقلانی این چنین نیست که مشکلی صریح در کار باشد مدارک وحیانیاست که مطرح است و نقل، نقل هم هم در قرآن به صراحت مطلب مطرح شده و هم در احادیث مطرح شده است بله آنهایی که قائل هستند که اصلا بهشت و جهنم آنها ملکات نفسی انسان‌ها است آنها که از بحث خارج هستند یعنی آنها در ارتباط با اینکه مخلوقاست یا مخلوق نیست دیگه معنایی ندارد یعنی به طور معمولی در فلسفه که مسأله ازاین قرار است که ملکات نفسانی خیر است که بهشت انسانها است و ملکات نفسانی نادرست و رزائل است که جهنم انسان‌ها است که چنین ادعایی کردند گاهی هم بحثش شده است بطلان آن هم از نظر مدارک وحیانی کاملا مشخص و روشن است بله آنهایی که چنین اعتقادی داشته باشند دیگه مسأله اینکه بهشت و جهنم مخلوق هست یا مخلوق نیست مشخص است به این صورتی که عرض کردیم وجهی نخواهد داشت.

اجمالا چون این بحث در آن یک مشکل خاصی نیسا از نظر بحثی صرفا تتبع نسبت به مدارک هست و نسبت به اقوال هست و کتابهایی که عرض کردم مبسوط بحث شده در آنها الالهیات هم به نسبت لازم در آن بحث شده است این است که دیگه این بحث را به همین صورت تمام می‌کنیم تا ان شاء الله قسمت آخر مربوط به بحث معاد را تا قبل از تعطیل بتوانیم بحث کرده باشیم که مسأله تجسم اعمال است که آیا اصلا اعمال تجسم پیدا می‌کند در آخرت؟ همه آنچه که در آخرت است تجسم اعمال است؟ بعضی از آن تجسم اعمال است؟ و اصلا تجسم اعمال معنایش چی هست؟ ان شاء الله مباحث بعدی.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] نجم/سوره53، آیه13 الی 15.
[3] - سوره واقعة: 1.
[4] - التوحيد (للصدوق) ص118 باب ما جاء في الرؤية.
[5] - سوره اسراء: 85.