درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

94/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در مباحث اعتقادی قرآن کریم بحثی در توحید نسبتا به تفصیل و بحثی در اختیار انجام شد مسأله جبر و اختیار و تفویض در بخش مسأله سوم که معاد است نیز مسائلی گفته شد بعضی از خصوصیات در بخشی که مطرح شد مورد صحبت بود و آن این بود که در مسأله معاد صراط میزان و تطائر کتب به چه معنی است اینها هم صحبت شد و عرض شد که در ارتباط با مسأله صراط و تطائر کتب به خوبی استفاده می‌شود از مدارک وحیانی که اینها وقایع خارجیه ای هستند غیر از مسأله نفس و حرکت نفسانی یا ملکات نفسانی و نیز گفته شد تأویلاتی که در این دو مورد در کتاب اسفار آمده است تأویلاتی است که دلیلی برای آن نیست و مخالف است با نصوص و ظاوهری که در مدارک وحیانی است که صحبت آن شد ولی در بحث میزان که بحث میزان هم مطرح شده که گفتیم از روایات استفاتده می‌شود که میزان همان عدل الهی است در ارتباط با اعملا خوب و بد حسنات و سیّئات انسانها که به وسیله انبیاء و اوصیاء مشخص می‌شود که هر کس در چه وضعیتی است که مدارک وحیانی گویای این مسأله است آن هم صحبت شد.

آنچه امروز به عرض شما می‌رسد تا ان شاء الله بعد اگر جزئیاتی از مباحث معاد که لازم باشد صحبت می‌کنیم و الا که بحث دیگری به فضل الهی در جلسات بعد مطرح می‌شود.

در بحث میزان عبارات اسفار به گونه‌ای است که با آنچه که در مدارک وحیانی آمده است حدودا منطبق است در بحث تطایر کتب کاملا منافات دارد و در بحث صراط نیز کاملا متفاوت است ولی در بحث میزان مطلبی که در اسفار آمده است نسبتا مطلبی است که می‌شود گفت که از مدارک وحیانی هم استفاده می‌شود و کاملا زمینه تطابق دارد که حالا بخشی از عبارت اسفار به عرض شما می‌رسد پس در تطایر کتب و صراط تأویلاتی که شده در کتاب اسفار عرض شد که مناسب نیست و صحبت شد ولی در میزان مسأله این چنین نیست بلکه به گونه‌ای است که منطبق با آنچه که در مدارک وحیانی آمده است هست در این مورد عبارات ایشان در جلد نهم اسفار در صفحه سیصد و سه با کلمه «تتمه» شروع می‌شود «واما القول في ميزان الأعمال» آن وقت تقسیم می‌کنند که افراد بعضی هستند که میزانی برای آنها نیست به این معنی که آن قدر کارها خوب و آن قدر در یک وضعیت فوق العاده‌ای هستند که به تعبیری که ایشان کردند میزان اعمال خودشان را شکاندند و آنها در یک وضعیت فوق العاده‌ای هستند آنها هیچ از آنها که بگذریم افراد تقسیم می‌شوند به سه گروه بعضی از گروه ها حسنات آنها بسیار فراوان و غلبه دارد بر سیّئات آنها به خوبی بعضی از افراد سیّئات آنها بسیار و غلبه دارد بر حسنات آنها جدّی تکلیف این دو تا مشخص است و بعضی هم در یک وضعیت متناسب دیگری هستند و به این گونه نیست روشن بشود یک مقدار سیّئات و حسنات به یکدیگر نزدیک است آن وقت تا خدا نسبت به اینها چه حکم بفرماید عذاب حکم کند رحمت حکم کند بستگی دارد به حکم پروردگار و در نتیجه مسأله میزان را همان مسأله حسنات و سیّئاتی که هر کدام بر دیگری رجحان پیدا بکند گرفته‌اند و بعد هم در ارتباط با حکم پروردگار در موردی که این دو نزدیک به یکدیگر باشد در مدارک وحیانی این چنین است که عدل پروردگار در ارتباط با کارهای خوب افراد کارهای بد افراد و اعمال حسنه افراد و اعمال سیّئه افراد اینها نزدیک به هم است این چنین نیست که تضادی داشته باشد بلکه قابل تطابق است.

حالا از این چند جمله‌ای که گفتم «تتمه واما القول في ميزان الأعمال فاعلم أن لكل عمل من الأعمال» نسبتا عبارات مفصل است به آن اندازه که ضرورت دارد از تتمه عبارت به عرض شما می‌رسد که گویای مطلب است و آن این است که در ارتباط با این مسأله پس از اینکه مطالب را فرمودند «فنقول من الرأس» یعنی دو مرتبه برمی‌گردیم به مطلب به تفصیل مطلب را نسبتا بیان کردند بعد به اجمال به این صورت مجدد بیان می‌کنند «فنقول من الرأس» یعنی از ابتداء باز مطلب را می‌گیریم و بین می‌کنیم چی می‌گوییم؟ «فنقول من الرأس كل أحد ما لم يخلص بقوة اليقين ونور الايمان والتوحيد عن قيد الطبيعة واسر الدنيا» آنهایی که خالص نشدند و آن چنان ترقی نکردند که از اسارت دنیا و طبیعت خارج شده باشند آنهایی که این چنین هستند مستثنی هستند آنها گروه ممتاز هستند «فذاته مرهونة بعمله» آن ها که آن چنان ترقی نکردند که از اسارت طبیعت و دنیا خارج شده باشند در گرو عمل خودشان هستند «فهو بحسب مزاولة الأعمال والافعال وثمراتها ونتائجها وتجاذبها للنفس إلى شئ من الجانبين بمنزله ميزان ذي كفتين» آنهایی که روحیه آنها نفسشان در ارتباط با کارهای خوب است در ارتباط کارهای بد است و نه از آنهایی هستند که گذشتند از این مراحل و همه‌اش در خوبی حرکت می‌کنند اینها چون در چنین وضعیتی هستند در جهت کار خیر که نفس آنها تمایل پیدا می‌کند گفته می‌شود که کفّه حسنات آنها ترجیح پیدا کرده است در جهت کار شرّ و سیّئات که میل پیدا می‌کنند کفّه سیّئات آنها در جهت گرفتاری و شقاوت درجریان است از این دو حالت نفسانی تعبیر شده است کفّه میزان از این دو حالت تعبیر شده به کفّتین آن وقت اگر چنان چه غلبه کند در جمع بندی جهات حسنه آنها اهل سعادت هستند اگر در جمع بندی غلبه کند سیّئات آنها اهل شقاوت هستند اگر بینابین باشند یک مقداری این دو با هم تناسب داسته باشند تا خدا چه حکم کند برای آنها تا پروردگار چه حکم کند که البته ارحم الراحمین است و معمولا رحمت پروردگار شامل حال آنها می‌شود این تقسیم بندی آن وقت به این ترتیبی که عرض کردم بیان می‌کنند و می‌فرمایند که اینها هستند که در ارتبا با این دو حالتی که گفته شد آن وقت

«بمنزله ميزان ذي كفتين إحدى كفتيه تميل إلى الجانب الأسفل أعني الجحيم بقدر ما فيها من متاع الدنيا الفانية والأخرى يميل إلى الجانب الاعلى ودار النعيم بقدر ما فيها من متاع الآخرة ففي يوم العرض الأكبر» روز قیامت «اذا وقع التعارض بين الکفّتين» این دو کفّه که با یکدیگر متعارض باشند «و التجاذب الی الجنبتين فالحکم لله العلی الکبير» اگر چنان چه روشن است غلبه کند به گونه‌ای سیّئات به گونه‌ای است بینابین که شد تا خدا در آنها چه حکم کند «لله العلى الكبير على كل أحد في ادخاله إحدى الدارين دار النعيم ودار الجحيم بترجيح إحدى كفتيه» بعد هم می‌گوید بدان که وقتی که یک طرفه شود کار غلبه کفّه خیر یا غلبه کفّه شرّ این چنین است که در حقیقت کار یک کاسه می‌شود دیگه دو چیزی در کار نیست «واعلم أن كفه الحسنات في جانب اليمين وهو جانب الشرق وكفه السيئات في جانب الشمال وهو جانب الغرب ثم لا يذهب عليك انه إذا وقع الترجيح ونفذ الحكم» و حکم الهی نفوذ پیدا کند «وقضى الامر تصير الكفتان في حكم واحده في المشرقية والمغربية واليمينية والشمالية والجنانية والجهنمية» این دو تا کفّه دیگه به دو کفّه باقی نمی‌مانند وقتی که جمع بندی شد این دو کفّه یا کفّه حسنات می‌شود و یا کفّه سیّئات می‌شود اینها یکی خواهد شد «لغلبة إحداهما على الأخرى بحيث يجعلها مقهورة مطموسة» آن دیگری مقهور می‌شود «فأهل السعادة يصير كلتا يديهم يمينية» یعنی اهل سعادت می‌شوند در حقیقت دارای یک خصوصیات که همان میزان خیر باشد «وكلتا يدي أهل الشمال تصير شماليه» که باز آنها هم به اصطلاح همان جهت شرّ آنها غلبه کرده یک چیز در ارتباط با آنها بیشتر نیست «فافهم»[2] .

چه گفتیم امروز عرض کردیم که در ارتباط با میزان آنچه در اسفار است به خوبی قابل انطباق با آنچه که در مدارک وحیانی است هست به خلاف آنچه که در تطائر کتب بود و به خلاف آنچه که صراط بود که هرگز تطابق نمی‌کرد و با یکدیگر منافات کامل داشت ولی در مسأله میزان چیزی که ایشان گفته‌اند با آنچه که در مدارک وحیانی است منطبق می‌شود و مسأله‌ای در کار نیست.


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] - الحكمة المتعالية/الأسفار ج9/5-303 الموازنة بین النشأتین.