94/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در استفاده از آیات شریفه اعتقادی قرآن کریم که موضوع بحثمان بود بحمدالله تاکنون مباحث متعددی مطرح شد بخش اخیری که صحبت بود قسمتهایی از مسئله معاد بود در مسئله معاد رسیدیم به مسئله میزان و صراط و تطائر کتب در ارتباط با میزان به مقدار لازم بحث شد آنچه در این جلسه مطرح میشود و چند جلسه دیگری را هم میطلبد مسئله صراط است در ارتباط با مسئله صراط مستفاد از مدارک وحیانی گاهی گفته میشود صراط دو صراط است یک صراط دنیوی و یک صراط اخروی گاهی گفته میشود با استفاده از مدارک وحیانی صراط باز به دو نوع تقسیم میشود یک صراط تکوینی دو صراط تشریعی.
در ارتباط با این دو سه جمله صراط تکوینی مسیری که هر موجودی به طرف کمال خود دارد که اگر در آن مسیر قرار بگیرد انسان و غیر انسان موجودات مختلف برای هر موجودی یک مرحله کمالی است اگر در آن مسیر تکامل خود قرار گرفت و منحرف از آن مسیر نشد از نظر حرکت تکوینی گفته میشود صراط تکوینی مثل اینکه بذری در مسیر تکامل خودش حرکت میکند در ختی میشود و میوه ای میدهد و امثال اینها و صراط تشریعی هم یعنی برنامه هایی که برای انسانها هست برای رشد و تکاملشان که طبعا این صراط به عنوان برنامههای تکلیفی و عملی و اختیاری در مورد انسان مشخص است و محقق است.
صراط تشریعی اما اینکه دو صراط داریم یک صراط دنیوی و یک صراط اخروی این هم در روایات با همین تعبیر آمده است که صراط دنیوی همان طریق حق است که انسان شایسته است آن طریق را طی کند و به تعبیر دیگر همان صراط تشریعی که الان گفتم برنامه هایی که برای رسیدن به سعادت انسان انجام میدهد و اگر بخواهد به کمال خود برسد چارهای ندارد جز رعایت آن برنامه ها و بسیار هم دقیق و ظریف است.
گفته میشود که صراط دنیوی است صراط اخروی گفته میشود آن راهی است به بهشت حالا ان راه که به بهشت است کیفیتش چیست ؟ چگونه است ؟ باز به مقداری بعضی از خصوصیات آن در روایات تشریع شده است صراط اخروی هم این صراط است که در آیه شریفه ای که قرآن میفرماید (وَ إِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً)[2]
مفسرین گفتهاند که در ارتباط با همین صراط است پس دو صراط شد به صورتی که عرض شد .
و روایات و آیات طبق آنچه بزرگان هم اظهار کردهاند هیچ جای تردیدی نیست که در آخرت یک مسیری برای بهشت هست که ان مسیر به عنوان صراط مطرح شده است.
و نسبت به ان خصوصیاتی گفته شده است بسیار مسیر دقیقی است بعضی بر ان مسیر که حرکت میکنند مثل برق آن مسیر را سیر میکنند رد میشوند بعضی سریع حرکت مکنند نه مانند حرکت برق بعضی به کندی حرکت میکنند بعضی افتان و خیزان حرکت میکنند بعضی هم سقوط میکنند و این تفاوت در ارتباط با حرکت نسبت به صراط مربوط به قیامت بخاطر حرکت این افراد است بر صراط دنیا یعنی انهایی که در مسیر دنیا و صراط دنیایی که گفتیم اینها به خوبی حرکت کردند به سرعت در جهت کمال خودشان به راه افتادند به محض اینکه به کار خیر رسیده اند آن کار خیر را بی توقف انجام دادهاند و به محض اینکه به خلاف برخوردهاند از آن خلاف فاصله گرفته اند وقتی به کار خیر برخوردهاند تعمل و تعلل نکردهاند به جد در مسیر صحیح به راه افتاده اند آنها که در دنیا چنین تقوای جدی داشته اند آنهایی هستند که بسرعت کالبرق الخاطف و آنهایی که خیر اینجا با یک مقدار کندی کارشان همراه بوده است درست حرکت کردهاند اما نه به سرعت بلکه به کندی آنجا به ان سرعت کالبرق الخاطف حرکت نمیکنند و هکذا این مسئله ای است که مستفاد است از آیات شریفه قرآن کریم و روایات در ارتباط با مسئله صراط که یک حقیقت خارجی است یک حقیقت موجود فی الخارج است در مقابل بعضی از نظراتی که گفته شده است که انشاءالله در جلسات بعد صحبت خواهیم کرد.
فعلا آنچه این جلسه به عرضتان میرسد مدارک مربوط به این مطلبی که به عرضتان رسید که صراط هم در ارتباط با روایات و هم آیات آن آیاتی که در ارتباط با آنها روایاتی رسیده است با آن روایات تبیین شده است که مقصود از مسئله ای که در این آیه مطرح شده است همان صراط است آنوقت به صورتهای مختلف روایات در این ضمینه هست صرط حرکت افراد بر آن مرحله هایی دارد ایستگاههایی دارد موقفهایی دارد از مواقف صراط است موقف رحم از موقف مهم صراط است مسئله امانت از مواقف مهم صراط است مسئله نماز و مسائل دیگر یا به این صورت در ارتباط با این صراط گفته شد ه کسی عبور نمیکند بر آن صراط مگر آنکه جوازی در ارتباط ولایت امیرالمؤمنین علی 7 که همه اینها حکایت میکند که یک موجود خارجی است یک موجودی است که در خارج تحقق دارد نه آنچنان که در بعضی از بیانات به صورتهای دیگری گفته شده است که انشاءالله در جلسات بعد صحبت خواهد شد.
حالا در ارتباط با آنچه که گفته ام اگر خواستید جایی که مبسوط بحث شده است مراجعه کنید هم در بحار شیریف بحث شده است است و هم در کفایت الموحدین جلد سوم مبسوط مسئله صراط مطرح شده است حالا من مقداری از این کتاب الهیات جناب آیت الله آقا شیخ جعفر سبحانی برایتان عرض میکنم که ایشان هم نسبتا در یک حد متوسطی مطالب را بیان نمودهاند و همچنانکه حق است هماه حق را تذکر دادهاند در ارتباط با صراط بعد از این تذکراتی که عرض کردم آن وقت از آیههای مربوطه که در همین مجموعه الهیات ایشان آمده است و از روایات مربوطه مقداری به عرضتان میرسد که دقت نمایید در جلد دوم الهیات آنچه به عرضتان میرسد حدودا از صفحه 766 به بعد است در ارتباط با این قسمتی که حقیر قرائت میکنم که آیهای در این مورد تذکر داده شده و قبل هم این تذکر را دادهاند.
«نعم يستظهر من الذكر الحكيم و يدل عليه صريح الروايات وجود صراط آخر في النشئة الاخروية»
بعد از اینکه که گفتند یک صراطی در دنیا داریم بعد فرمودند و نیز این چنین است از قرآن و روایات به خوبی استفاده میشود مسئله اینکه یک صراطی هم در قیامت است.
«نعم یستظهر من الذکر الحکیم و یدل علیه صریح الروایات وجود صراط اخر فی النشئة الآخرویة» روایات صریح بر آن دلالت میکند چیست «وجود صراط آخر في النشئة الاخروية يسلکه کل مؤمن و کافر» یک حقیقت خارجی است مسیری است بر آن مسیر مؤمن و کافر باید حرکت نماید یقول سبحانه (فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيّاً)[3] تا اینکه میفرماید (وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا) همه شما وارد خواهید شد در آن مسیر حالا اینجا نسبت به واردها بحث است لزومی ندارد نسبت به مطلبی که داریم مطرح میکنیم بخواهیم وارد بشویم وان منکم (وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً)[4] .
و باز در همین صفحه ای که به عرضتان میرسد از این صفحه بعضی از سطور بیاناتشان چنین آمده که «و قد وصف الصراط في الروايات بانه ادق من الشعر» از مو هم ظریفتر است دقیقتر و باریکتر است و احد من الصیف از شمشیر تیز تر است غیر ان البحث غیری که بحثی که هست این است حقیقت این صرط چیست بله بحث بر این است که حقیقت این صراط چیست ؟ تا اینجا که میفرمایند «وان کان الوقوف علی حقيقته کما هي غير ممکنة إلأ بعد رفع الحجاب» گر چه مشخص است به مقداری که صحبت بشود تا حدی روشن و الا حقیقت آن جسم ان صراط آن مسیر چیست وقتی که حجب بر طرف بشود انسان وارد آن مراحل بشود میفهمد مطلب چیست تا اینکه در همین مورد از عبارت از نوشته ایشان مناسب است خوانده بشود
«فاذا کان هذا حال الصراط الدنيوي من حيث الصعوبة و الدقه فهکذا حال الصراط الأخروی و الی ذلك يشير الإمام الحسن بن علي العسکري في حديثه عن علي بن ابی طالب «قال و الصراط المستقيم صراطان»
اول بحث گفتم دو صراط داریم روایتش را بخونم روایتش این است «وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ هُوَ صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ فِي الدُّنْيَا فَهُوَ مَا قَصُرَ عَنِ الْغُلُوِّ وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِير»
راه مستقیم راهی است که قلو در آن نباشد اعتقادات انسان از افراط و تفریط به دور باشد غلوی در کار نباشد نسبت به پیغمبر و ائمه غلو متروک باشد «وَ ارْتَفَعَ عَنِ التَّقْصِير» هم افراط نباشد هم تفریط نباشد چنان که حق است معتقد باشد «وَ اسْتَقَامَ فَلَمْ يَعْدِلْ إِلَى شَيْء مِنَ الْبَاطِل» در جهت باطل حرکت نکند.
«وَ أَمَّا الطَّرِيقُ الْآخَر»[5] آن صراط دوم که در آخرت است چیست ؟ یک حقیقت خارجی یک مسیر خارجی است به طرف بهشت که حدیث آن را نقل کرده از معانی الاخبار صفحه 33 .
باز در همین مورد عبارتی که از این نوشته مناسب است به عرضتان برسد این است که در پایان بحث گفتم در در ضمن بحث اشاره کردهاند که بعضی خواسته اند بگویند همین صراط دنیا تجسم پیدا میکند در آخرت در پایان میخواهند بگویند که این حرفی که بعضی گفتهاند فکر نکنید که یک حقیقت خارجی است با الاخره یک حقیقت خارجی است محفوظ است ولو تجسم آن باشد
«هذا ما يقتضيه التدبر في الايات والروايات الوارده حول الصراط و مع ذلك کله ليس معنی کون الصراط الاخروي تجسما للصراط الدنيوی او سلوکه» آنها که گفتهاند صراط اخروی تجسم صرط دنیوی است یا تمثل آن است این حرفی که گفتهاند این معنی انکار وجود صراط فوق جحیم و آن جثر و مسیر نیست «هذا ما يقتضيه التدبر في الايات والروايات الوارده حول الصراط و مع ذلك کله ليس معنی کون الصراط الاخروي تجسما للصراط الدنيوی او سلوکه».
این قسمت را دقت کنید که خیلی مهم است «و مع ذلك کله لیس معنی کون الصراط الاخروی تجسما للصراط الدنیوی او سلوکه تمثلا لسلوکه لیس معنا کون صراط کذا انکار وجود صراط فوق الجهیم لا محیص لکل انسان عن سلوکه» که لا محیص که آن صراط اخروی مسیری است که همه باید حرکت کنند بل مقتضی التعبد به قرآن و حدیث این است که بیان میکنند که میدانند تا وقتی که ظاهری خلاف عقل نباشد هیچ یا قرائن قطعیه نداشته باشیم که به آن ظاهر تأویل کنیم به آن ظاهر اخذ میکنیم اگر ظاهری بود که ضد عقل است که همیشه گفته میشود همچنین جیزی در وحی نداریم هرجا هم هست خود وحی آن ظاهر را معنی و توجیه و تأویل کرده اگر موردی است که در مواردی هم هست و تأویل در آیات شریفه قرآن مسئله ای است قطعی ولی ان وقتی است که مطلب ضد عقل است آن وقت خود وحی توجیه کرده است در روایات تأویلش بیان شده هیچ حرفی در آن نیست اما وقتی ضد عقل نباشد و قرائن روشن بر تأویل نداشته باشیم بایستی بر همان چه هست تعبد کنیم حالا به همین مطلب توجه میدهند «بل مقتضی التعبد» منظور به معنی الحقیقی یعنی موجود خارجی در مقابل مسائلی که انشاءالله در جلسات بعد خواهیم گفت «و ان لم نفهم حقيقته و لا باس باتمام الکلام بحديث جابر وهو ينقل عن النبی «لا يبقی بر و لا فاجر الا دخلها» از پیامبر اکرم جابر نقل میکند «إلاّ دخلها» الا اینکه داخل میشود در آن صرط و مسیر و به اصطلاح آن چیزیی که بر روی جهنم بر طبق بعضی از مدارک یا به طور کلی مسیری که هست «لا يبقی بر و لا فاجر الا دخلها فتکون علی المؤمن بردا وسلاما کما کان علی ابراهیم حتی ان للنار ضجیجا من بردها»[6] آتش هم میبیند به واسطه ورود اینها اصلا آتش سرد شد (ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً)[7] .
پس یک حقیقت واقعی است مخصوصا با آن اشاراتی که عرض شد که روایات یکی دوتا ده تا نیست که پیامبر اکرم میفرمایند من تو قرار میگیریم کنار صراط و ما آن وقت کنترل داریم رفت و امد ها را و یا اینکه جایگاهی است که محل سؤال است از افراد در این مسیر و مسائل دیگر و کفایه الموحدین به تفصیل بیان شده و در جلد معاد بحار به تفصیل بیان شده است همین الالهیات به نسبتی مطلب بیان کرده اند.